« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1403/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

اقسام شهرت /الشهرة الفتوائيّه /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/الشهرة الفتوائيّه /اقسام شهرت

 

بحث واقع می‌شود در حجیت شهرت فتوائیه، مقدمتاً عرض می‌کنیم که شهرت سه قسم دارد.

قسم اول شهرت روائیه

قسم دوم شهرت عملیه

قسم سوم شهرت

شهرت روائیه عبارت از این است که روایتی نقلش مشهور است. فرض بفرمایید هم مرحوم کلینی نقل کرده است هم شیخ نقل کرده است و هم صدوق نقل کرده است و نقلش بین اصحاب مشهور است. این را می‌گویند شهرت روائیه. حالا اعم از اینکه عمل شده به آن یا عمل نشده باشد. فتوا بر طبق آن باشد یا نباشد. پس شهرت روائیه ملاکش این است که روایتی در مجامع روایی ما آمده است و فراوان هم آمده است. این می‌شود شهرت روائیه.

شهرت عملیه عبارت از این است که علماء به مفاد آن روایت عمل کردند و استناد کردند به آن روایت. فرض بفرمایید الناس مسلطون علی اموالهم. این روایت در مجامع ما اصلاً نیست و در مجامع عامه است؛ ولی شهرت عملیه دارد؛ چون علما در مقام عمل به این استناد کردند. پس شهرت عملیه ملاکش این است که علما در مقام فتوا و عمل به او استناد کرده باشند، اعم از اینکه شهرت روائیه داشته باشد یا نداشته باشد.

قسم سوم از شهرت هم عبارت است از شهرت فتوائیه. علما به یک مطلبی فتوا دادند و مستندشان را هم نگفتند. اعم از اینکه در آن مطلب روایتی باشد یا روایتی نباشد. مستندشان را ما نمی‌دانیم. شهرت فتوائیه این است که علما به یک مطلبی فتوا دادند بدون استناد به روایتی. این می‌شود شهرت فتوائیه. ملاک این است که یک فتوایی در میان علما مشهور باشد. بین شهرت روائیه و شهرت عملیه عموم و خصوص من وجه است. شهرت روائیه ملاکش این بود که در مجامع زیاد نقل بشود. شهرت عملیه این بود که علماء در فتوا به آن روایت استناد کرده باشند. بین این دوتا عموم و خصوص من وجه است. یعنی ممکن است هم در مجامع زیاد آمده است و شهرت روائیه پیدا کرده است و هم علما به آن استناد کردند پس شهرت عملیه پیدا کرده است. ممکن است شهرت روائیه باشد؛ ولی شهرت عملیه نداشته باشد. در مجامع زیاد آمده است؛ ولی علما به آن عمل نکردند و معرض عنها است. علما از کنارش گذشتند با اینکه در کتب ما همه ی اعاظم از روات نقل کردند. گاهی هم شهرت عملیه است؛ ولی شهرت روائیه نیست. مثل الناس مسلطون علی اموالهم، شهرت عملیه دارد؛ ولی شهرت روائیه نیست، اصلاً در مجامع روائی ما نیست و چنین حدیثی نقل نکردند. شهرت عملیه دارد؛ ولی شهرت روائیه ندارد. بینشان عموم و خصوص من وجه است؛ بنابراین ملاک در شهرت روایی این است که روایت در مجامع ما زیاد نقل بشود. اعم از اینکه به آن عمل شده یا نشده است. شهرت عملی این است که در مقام فتوا به آن علما استناد کردند حالا اینکه در مجامع آمده است یا نیامده است را کاری نداریم. خیلی از روایات این‌طوری هستند.

شهرت فتواییه این است که یک فتوایی باشد که مستندش را ذکر نکرده باشند. مشهور آن فتوا را دادند و مستندش را ذکر نکردند و اعم از اینکه در آن مسئله روایت باشد یا نباشد. آنجایی که روایت نباشد روشن‌تر است و می‌شود شهرت فتواییه.

بحث وارد می‌شود در این مقام در شهرت فتوائیه.

محل بحث شهرت روایی و شهرت عملی

اما شهرت روائیه در باب تعادل و ترجیح بحث می‌شود که اگر دوتا روایت متعارض داشتیم یکی شهرت روائیه دارد آیا این جزء مرجحات است یا نیست؟ پس شهرت روائیه بحثش در باب تعادل و تراجیح است. از دیگر جهات با یکدیگر برابرند اما یکی نقلش فراوان است و یکی نقلش فراوان نیست. آیا آن شهرت روائیه جزء مرجحات است یا نیست.

اما بحث شهرت عملیه هم در بحث خبر واحد است. شهرت عملیه را ما عرض کردیم که در مقام فتوا به یک روایتی استناد بکند. در بحث خبر واحد بحث می‌شود که حالا اگر روایت از عادل ثقه نبود؛ ولی علما به آن استناد کردند. آیا این خبر حجت است یا حجت نیست؟ بنابراین شهرت عملیه در بحث خبر واحد مطرح می‌شود. آنجا که گفتیم خبر واحد ثقه یا خبر واحد عادل حجت است بحث می‌کنیم که حالا اگر این عادل نبود؛ ولی با عمل علما شهرت عملیه پیدا کرده است. آیا این خبر حجت است یا حجت نیست و همچنین عکس این بحث می‌شود اگر یک روایتی از ثقه و عادل است؛ ولی علما از آن اعراض کردند. آیا این کاسر حجیت آن است. بحث جبران ضعف که عرض کردیم که آنجا بحث می‌شود و همچنین بحث اینکه آیا کاسر حجیت می‌شود یا نه. یک خبری فی حد نفسه معتبر است و از عادل آمده است؛ ولی علما به آن عمل نکردند آیا این حجیت آن را از بین می‌برد یا نه. پس این دوتا بحث در ذیل بحث حجیت خبر واحد است.

شهرت فتوائیه در ظنون خاصّه

آن بحثی که مربوط به اینجا است. بحث می‌شود که آیا شهرت فتوائیه یعنی اکثر فقهای ما آن فتوا را دادند و مستند هم برایش ذکر نکردند. آیا صرف شهرت فتوا در یک مسأله ای حجت است یا حجت نیست. این در اینجا باید بحث بشود. پس ما در اینجا بحث حجیت شهرت فتوائیه را فقط داریم. آی شهرت فتوائیه از ظنون خاصه است؟ نه، حجیت مطلقه به‌عنوان ظن را نمی‌خواهیم بحث کنیم. به‌عنوان اینکه از ظنون خاصه است و معتبر است و باید به ان عمل بشود یا نه شهرت فتوائیه از ظنون خاصه نیست؟ در اینجا انظار و اقوالی است. سه تا قول مهم را ما عرض می‌کنیم:

قول اول: شهرت فتوائیه حجت است مطلقاً.

دوم: شهرت فتوائیه حجت نیست مطلقاً.

سوم: شهرت فتوائیه عند المتقدمین _یعنی قبل از شیخ طوسی_ حجت است. اما بعد از شیخ طوسی شهرت فتوائیه حجت نیست.

پس بنابراین سه تا نظر عمده در باب حجیت شهرت فتوائیه است.

قول اول این که مطلقاً شهرت فتواییه حجت است بینک و بین‌الله و به قول ضعیف در آنجا نباید عمل بشود. قامت دلیل خاص علی اعتباره.

برای این قول وجوهی ذکر شده است که باید ببینیم آیا به این وجوه می‌توان عمل کرد یا مخدوش هستند. خیلی از علمای متأخر و معاصر ما فرمودند: شهرت فتوائیه حجیت ندارد. مانند آیت‌الله خویی رضوان‌الله علیه.

وجه اول قائلین به حجیت شهرت فتوائیه

این اولی است در افاده ی ظن. گفتند خبر واحد ثقه بخاطر اینکه مفید ظن است حجت است. شهرت که در افاده ی ظن اقوی است از خبر واحد. پس هر دلیلی که می‌فرماید خبر واحد ثقه حجت است به‌طریق‌اولی شامل شهرت فتوائیه خواهد بود. چون ظنی که از خبر واحد حاصل می‌شود. اقوای از آن در شهرت فتوائیه حاصل می‌شود. یک روایتی شما ببینید که مستند یک مسئله است. یک ظنی حاصل می‌شود که امام این را فرموده است و این همان حکم الله است. بعد نه روایتی پیدا نکردید ولی دیدید فقهای عظام از متأخرین و متقدمین همه در این مسئله الا ما شذّ و ندر فتوا دادند به یک حکمی. اینجا ظنی که برای آدم حاصل می‌شود که این حکم الله باشد اقوی است از آن ظنی که از خبر واحد حاصل بشود. پس به طریق اولویت آن دلیلی که بر حجیت خبر واحد قائم است حجیت شهرت فتوائیه را اثبات می‌کند. این وجه اول. بر این وجه اول چند تا جواب داده شده است.

اول اینکه: خود این اولویت ظنّی است. شما می‌خواهید یک امر ظنی که شهرت فتوائیه است را با یک امر ظنی دیگر اثبات کنید. خود اینکه می‌فرمایید شهرت فتوائیه ظن اقوی است این مطلب ظنی است. بخواهید از این مطلب یک مطلب ظنی را اثبات کنید این درست نیست.

جواب دوم: گفتند شما از کجا می‌فرمایید ملاک حجیت خبر واحد این است که مفید ظن است. اگر ملاکش در اختیار شما بود می‌گفتید ملاکش اقوی است پس حتماً اینجا هم حجت است. ولی ما از کجا می‌دانیم که خبر واحد به‌خاطر افاده ی ظن حجت است؟ ممکن است یک‌جهت دیگری دخیل باشد در حجیت خبر واحد. مثلاً مرحوم آقای تبریزی و آقای خویی می‌فرمایند که اینکه ایصال خبر واحد به‌واقع اقوی است و زیادتر است. خیلی مواقع خبر واحد ثقه وقتی می‌آید یک خبری را می‌دهد به‌واقع می‌رساند. [1] اما شهرت فتوائیه روی حدس است. آن اکثریت ایصال در اینجا نیست. پس بنابراین ملاک معلوم نیست که این باشد که افاده ی ظن می‌کند. بلکه ملاک ممکن است اکثر ایصالیت در خبر واحد هست. به‌خاطر اینکه عن حسّ است. اما در شهرت فتوائیه نیست؛ چون عن حدس است.

جواب سومی که مرحوم آقا ضیاء عراقی اینجا مطرح کردند فرمودند که این مطلب شما وقتی درست است که ما ملاک آن افاده ی ظن را، ظن شخصی بدانیم. بگویید آنجا ظن شخصی است و اینجا ظن شخصی اقوی است. ولی مطلب روی ظن شخصی نمی‌چرخد که شما بفرمایید اینجا ملاک ظن اقوی است. مطلب روی ظن نوعی می‌چرخد آن هم ظن نوعی ای که قامت الدلیل علی حجیته. وقتی این‌طوری شد اینها جدا می‌شوند. اینجا فرضاً هم قبول کنیم که ظن اینجا اقوی است؛ ولی ظن شخصی است. شما باید ظن نوعی ای که قامت الدلیل علی حجیته را ملاک قرار بدهید. آنجا ظن نوعی است در باب خبر واحد، اما در اینجا نیست. اینجا فوقش ظن شخصی حاصل می‌شود و شاید قوی‌تر از ظنی باشد که از خبر واحد حاصل می‌شود. پس وجه اول قابل‌قبول نیست. شما از طریق اولویت بیایید_ اسمش را قیاس نگذاشتید برای اینکه نگویند شما راه ابوحنیفه را پیش گرفتید آمدید گفتید اینجا اولویت است_ نه اینجا اولویت اصلاً مخدوش است. ملاک را شما از کجا کشف کردید که می‌گویید این اولویت است؟ اولویت در جایی است که شما بتوانید ملاک را قطعاً کشف کنید. ولی ملاک حجیت خبر واحد برای ما مکشوف نیست تا اینکه شما ادعای اولویت کنید. پس بنابراین این وجه اول تامّ نیست.

وجه دوم قائلین به شهرت فتوائیه

وجه دوم: گفتند مقبوله ی عمربن حنظله آمده است که: قال: ينظر الآن إلى ما كان من روايتهما عنّا في ذلك الّذي حكما، المجمع عليه بين أصحابك، فيؤخذ به من حكمهما، و يترك الشاذّ الّذي ليس بمشهور عند أصحابك؛ فإنّ المجمع عليه لا ريب فيه، و إنّما الامور ثلاث: أمر بيّن رشده فيتّبع؛ و أمر بيّن غيّه فيجتنب؛ و أمر مشكل يردّ حكمه إلى اللّه عزّ و جلّ و إلى رسوله؛ حلال بيّن، و حرام بيّن، و شبهات تتردد بين ذلك الخ. این روایت می‌فرماید آن مجمع علیه أخذ می‌شود و آنکه مشهور نیست أخذ نمی‌شود. فإنّ المجمع علیه لا ریب فیه. مجمع علیه از اموری است که در آن ریبی نیست. گفته شده اینجا مجمع به معنای اجماع اصطلاحی نیست. به قرینه ی مقابله که یترک الشاذ النادر است. پس مقدمه ی اولی برای استدلال این است که اینجا مراد از مجمع علیه همان مشهور است. مقدمه ی دوم هم این است که تعلیل کرده است امام در ذیلش: فرموده است فإنّ المجمع علیه لاریب فیه. پس معلوم می‌شود که مجمع علیه - فرقی نمی‌کند مجمع علیه یعنی مشهور روائی باشد یا فتوائی باشد_ مشهور چنین خصوصیتی دارد که لاریب فیه. حق است و صحیح است.

در تکمله ی همین وجه استدلال شده است به روایت مرفوعه. در مرفوعه علامه در کتاب عوالی اللئالی. در آنجا این مطلب آمده است که: وَ رَوَى اَلْعَلاَّمَةُ قُدِّسَتْ نَفْسُهُ مَرْفُوعاً إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ اَلْبَاقِرَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَأْتِي عَنْكُمُ اَلْخَبَرَانِ أَوِ اَلْحَدِيثَانِ اَلْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَيِّهِمَا آخُذُ فَقَالَ يَا زُرَارَةُ خُذْ بِمَا اِشْتَهَرَ بَيْنَ أَصْحَابِكَ وَ دَعِ اَلشَّاذَّ اَلنَّادِرَ. در آن کتاب عوالی اللئالی از بعضی از کتب علامه ابن ابی جمهور احصائی که از علمای حجاز هست ایشان در کتاب عوالی اللئالی از طریق علمه نقل میکند از امام صادق که فرمود: خذ بما اشتهر بین اصحابک. از آن هم میفهمیم که ملاک شهرت است. روایت باشد یا نباشد. پس مستند در حجیت شهرت فتوائیه مقبوله ی عمر بن حنظله است و مرفوعه علامه است.

جواب اول به وجه دوم

ولی این وجه هم صحیح نیست.

آقای خویی می‌فرماید ما سند مقبوله را قبول نداریم و مرفوعه هم سندش را قبول نداریم. این دوتا روایت سندا صحیح نیست. مرفوعه که بخاطر اینکه مرفوعه را ابن ابی جمهور احصائی نقل کرده است از عوالی اللئالی.[2] نه این کتاب شناخته شده است برای ما و نه صاحبش. مرحوم صاحب حدائق که دأبش این نیست که اشکال کند در روایات. می‌گوید نه این کتاب را می‌شناسیم و نه صاحبش را و نیز گفتند رد بعضی از کتب علامه درحالی‌که ما کتب علامه را نگاه می‌کنیم این را نمی‌یابیم و ثالثاً از علامه که نقل می‌کند مرسلا نقل می‌کند. اینکه علامه از کی نقل کرده است مشخص نیست. یعنی آن واسطه‌ها کامل نیست. پس مرفوعه قابل‌استناد نیست. مقبوله می‌ماند که آقای خویی می‌فرماید آن هم سندا حجت نیست به‌خاطر اینکه عمر بن حنظله توثیق ندارد. عمروبن حنظله درست است که حدیثش در منابع ما مثل کافی و غیره آمده است؛ ولی خود عمرو بن حنظله توثیق ندارد. اینکه علما بهش عمل کردند و مقبوله است را می‌گویند که ما در بحث خبر واحد خواهیم گفت که عمل اصحاب جبران ضعف سند نمی‌کند. فلذا مقبوله هم باشد ما قبول نمی‌کنیم.

أن قلت

نفرمایید در یک روایتی است که: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ خَلِيفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ عُمَرَ بْنَ حَنْظَلَةَ، أَتَانَا عَنْكَ بِوَقْتٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، إِذاً لاَ يَكْذِبَ عَلَيْنَا. یزید بن خلیفه راجع به‌وقت نماز از امام صادق سؤال می‌کند که عمروبن حنظله وقت نماز را برای ما این‌طوری تعریف کرده است از شما، امام فرمود: إذا لایکذب علینا. اگر عمروبن حنظله گفته است پس به ما دروغ نمی‌بندد. پس این توثیق است.

قلت

آقای خویی می‌فرماید روایت دوم که مربوط به یزید بن خلیفه است حجت نیست به‌خاطر خود یزید بن خلیفه زیرا توثیق ندارد. پس ما راهی برای توثیق عمروبن حنظله نداریم. پس روایتش از نظر سند ساقط است.

ولی عرض می‌کنیم که فرمایششان راجع به مرفوعه قابل‌پذیرش است؛ چون سند آن روایت از چند جهت اشکال دارد. اما راجع به مقبوله عمروبن حنظله ما فرمایش ایشان را قبول نداریم. ما می‌توانیم ثقه بودن عمروبن حنظله را از راه‌های مختلف اثبات کنیم:

دلیل اول: صفوان و امثال صفوان از او نقل حدیث کردند که به شهادت شیخ طوسی اینها به‌غیراز آدم ثقه نقل حدیث نمی‌کنند.

دلیل دوم: فرمودید یزیدبن خلیفه حجیت خودش ثابت نیسن. نه، یزیدبم خلیفه هم از کسانی است که بزرگانی مثل صفوان از او نقل حدیث کردند. پس از این راه هم تثبیت می‌شود.

راه دیگر این است که عمروبن حنظله از معاریف است به فرموده استاد آیت‌الله تبریزی. معاریف آنهایی که حدیث زیاد دارند. معاریف اگر یک عیبی داشتند لَبان و ظهر. این شخص بزرگ حدود هفتاد روایت در مجامع روایی ما دارد. شخصی که به این معروفیت رسیده که هفتاد روایت از او رسیده است و این روایتش هم به‌عنوان مقبوله شناخته می‌شود اگر این شخص یک‌جهتی داشته است که او را از ثقه بودن می‌اندازد در کتب نقل می‌شد. مخصوصاً افرادی بودند که داعی‌شان این بود که این افراد را جرح کنند. در مورد ایشان چنین چیزی نقل نشده است؛ بنابراین عمروبن حنظله از راه‌های متعدد قابل توثیق است.

دلیل سوم: روایات او موردتوجه بوده است. همین روایتی که ما الان ما می‌خواهیم به آن استناد بکنیم مقبوله است. یعنی شهرت عملیه همراهش است و شهرت عملیه چنانچه در جای خود می‌آید جابر ضعف است. مقبوله به همین معناست که به این عمل می‌شود. حالا اینکه به کدام قسمت این روایت که جزء ادله ی ولایت‌فقیه هم هست، به کدام قسمتش همه عمل کردند این در جای خودش باید بیان بشود؛ بنابراین ما این فرمایش ایشان را راجع به مقبوله عمروبن حنظله قبول نمی‌کنیم.

جواب دوم به وجه دوم

گفته‌اند که در روایت مقبوله که گفته شده فإنّ المجمع علیه فلاریب فیه، المجمع علیه این برمیگردد به سؤال سائل که راجع به خبرین است. دوتا خبری که یکی مشهور است و دیگری مشهور نیست. چه ربطی دارد به بحث اجماع؟_ اجماع در فتوا یا شهرت فتوائیه_ بنابراین این مربوط است به شهرت روائیه و مراد از مجمع علیه هم به قرینه ای که امام از ذیل این روایت تثلیث را ذکرمیکند: الامور ثلاثه، امر بین رشده و امر بین غیّه و شبهات بین ذلک. امر بیّن رشده که در حقیقت تطبیق میکند بر مجمع علیه. پس بنابراین مراد از این مجمع علیه یک چیزی است که بیّن رشده است. مراد از مجمع علیه و شهرت آن است که صدورش معلوم باشد. یک روایتی هم در مقابلش است نمیدانیم صادر شده است یا نشده است. و به معنای شهرت اصطلاحی نیست که فرض کنید یک عده ی زیادی این را گفتند و یک عده کمی هم آن را گفتند. اینطرف هم معلوم نیست و آنطرف هم معلوم نیست ولی خوب اینطرف البته کثرت است. نه، میفرماید فإنّ المجمع علیه لاریب فیه، الامور ثلاثه: امر بیّن رشده. امر بیّن رشده آنجایی میشود که مقطوع الصدور باشد یکی از این دو. پس اصلا بحث در شهرت اصطلاحی نیست. بحث در شهرت به معنای معروفیت است. شهرت به معنای لغوی است، یعنی روشن است این از امام صادر شده است و حق است. و این در روایتین فرض میشود. روشن است که یکی از امام صادر شده است و دیگری معلوم نیست از امام صادر شده باشد. احتمال میدهیم که از امام صادر شده باشد یا نشده باشد. پس اصلا این مجمع علیه که در روایت فرض شده است. قابل تطبیق بر شهرت فتوائیه نیست. در شهرت فتوائیه اینطوری نیست که یک طرف بیّن باشد رشدش. و حال آنکه در روایت فرض شده است که آن طرف مجمع علیه بیّن رشده است. این در شهرت روائیه قابل فرض است. در شهرت روائیه به معنای اینکه بدانیم یک روایتی مقطوع الصدور است و در دیگری شک کنیم که آیا صادر شده است ی صادر نشده است. امام میفرماید آن مقطوع الصدور را بگیر. پس این اصلا قابل فرض و تطبیق در شهرت فتوائیه نیست. همچنین همین معنا در مرفوعه هم می آید. آنجا هم شهرت به معنای معروفیت است. بنابراین این دوتا روایت اجنبی است از محل بحث ما که شهرت فتوائیه است. جوابهای دیگری هم هست که انشاءالله فردا بحث میکنیم.


logo