« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله حرمت ساخت سلاح هسته ای/ بررسی قدرت سخت/بررسی نظریه های روابط بین الملل

 

موضوع: بررسی نظریه های روابط بین الملل/ بررسی قدرت سخت/ ادله حرمت ساخت سلاح هسته ای

 

بحث در وجوهی بود که برای «حرمت ساخت سلاح های غیر متعارف» اقامه شده است:

دلیل اول: ساخت مقدمه حرام است

دلیل دوم: آیه شریفه ﴿وَإِذَا تَوَلَّى﴾[1]

دلیل سوم: آیه شریفه ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً﴾

یکی دیگر از آن آیاتی که به آن برای اثبات حرمت ساخت بمب هسته ای استدلال شده است این آیه شریفه است: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً﴾[2] .

در این آیه کریمه کشتن یک انسان برابر دانسته شده است با کشتن همه انسان ها، جرم این کار معادل کشتن همه انسان هاست. در روایتی وارد شده است که اگر کسی انسانی را بکشد در جهنم او را در جایی می اندازند که آن جایگاه مربوط به کسانی است که همه انسان ها را کشته است، البته اگر کسی بیش از یک انسان را بکشد باز عذاب او شدیدتر است. [3] به هر حال به این آیه استدلال شده است برای حرمت ساخت، سلاح هسته ای حرام است چون باعث کشتن افراد بی گناه هم می شود. پس کسی که به غیر قصاص و یا به غیر فساد، کسی را بکشد مثل این است که همه مردم را کشته است.

قول مختار

ولی استدلال به این آیه برای اثبات مطلب یاد شده صحیح نیست:

جواب اول: بحث ما در ساخت است نه استخدام

این آیه کریمه مربوط به مرحله به کارگیری و استخدام این نوع سلاح هاست، وما فعلا داریم درباره ساخت آن بحث می کنیم، و ما می دانیم بین مرحله ساخت و مرحله به کارگیری آن ملازمه ای نیست، مثلا ممکن است کشوری آن را بسازد ولی از آن استفاده نکند و قصدش فقط بازدارندگی باشد. الان اغلب کشورهای هسته ای غیر از کشور آمریکا از آن استفاده نکرده اند. پس ملازمه ای بین ساخت و استخدام آن نیست، اگر این آیه دلالتی هم داشته باشد بر حرمت، دالّ بر حرمت است در مرحله استخدام نه در مرحله ساخت. این جواب اول از آیه.

جواب دوم : آیه مقید است

از استدلال به این آیه این است که این آیه کشتن انسان را دارای گناه عظیم و بزرگی می داند ولی آن را مقید کرده است که در مقام قصاص نباشد و به جهت دفع فساد هم نباشد، ولی اگر برای قصاص باشد نه تنها جرم نیست بلکه برای دستور الهی خواهد بود کما اینکه در آیه است که : ﴿وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[4] ، همچنین اگر برای جلوگیری از فساد باشد در این مورد هم کشتن اهل فساد جایز است، پس ما باید بدانیم محل بحثمان کجاست. گاهی با سلاح هسته ای می شود جلوی فساد در روی زمین را گرفت، و ما می دانیم فساد فقط فساد فیزیکی نیست مثلا اینکه تعدادی از انسان ها و حیوانات کشته شوند و یا خانه ها خراب شود، فساد تنها به این امور نمی گویند، در منطق قرآن فساد معنوی هم فساد است.

در سوره انفال می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرٌ﴾[5] . کافران آن رابطه ولایت را با هم دارند، اگر شما ملتزم به این معنا نباشید و بروید با کافران رابطه ولایت برقرار کنید نتیجه اش این می شود که در روی زمین فتنه و فساد بزرگی به بار می آید.

مرحوم طبرسی می فرماید:

لم تقطعوا العلائق بينكم و بين الكفّار تحصل‌ فتنة فى‌ الأرض‌ و مفسدة كبيرة، لأنّ المسلمين ما لم يكونوا يدا واحدة على‌ أهل الشّرك‌ كان الشّرك ظاهرا و تجرؤ أهله على أهل الإسلام، و دعوهم إلى الكفر.[6]

در منطق قرآن همینکه رابطه با کفار برقرار بشود و مردم به سمت آنها بروند و آنها را به کفر دعوت کنند و عقاید مسلمانان را تغییر بدهند این «فساد» نامیده شده است، این نوعی فساد است، و فساد بزرگی هم هست و اسلام از بین خواهد رفت. فتنه و فساد عظیم و کبیر نامیده است، لذا فساد فقط این نیست که خرابی ها و کشتاری راه بیفتد بلکه فساد کبیر این است که کفر «حاکمیت» پیدا بکند و اسلام را از بین ببرد. شاهد بر این مطلب این است که در تاریخ می بینیم پیامبران در مقابل طواغیت قیام کرده اند و در این قیام گاهی کشتاری واقع می شد و جامعه به دو دسته تبدیل می شدند و جمعیت زیادی از بین می رفتند، مثل قیام حضرت موسی (ع) بر علیه فرموعون و مانند آن، که از هر دو طرف کشته می شدند. در قیام پیامبر (ص) عده ای کشته شدند، قرآن با این همه می فرماید این لازم است تا فتنه و فساد از بین برود.

در سوره حج می فرماید: ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾.[7]

قرآن می فرماید: اگر این جنگ ها نبودند مراکز عبادت از بین می رفت، دیرها و مساجد و اینها همه از بین می رفتند، پس دفع مردم بواسطه مردم و این جهادها لازم است، برای دفع فساد این کشتارها مستثناست و فساد را ازبین می برد، البته فساد و کشتار به خاطر اغراض غیر الهی که قطعا حرام است، ولی قیام برای خداوند و نصرت دین او ولو با کشته شدن همراه باشد باعث از بین رفتن فساد می شود. موید بلکه دلیل این مطلب این است که در ذیل آیه محل بحث، روایاتی وجود دارد که می فرماید آیه: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً﴾[8] معنای خاص دیگری هم دارد و آن این است که «ضلالت» نوعی قتل است:

حدیث اول

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ‌ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً﴾، قَالَ: مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَكَأَنَّمَا أَحْيَاهَا، وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا.[9]

یعنی کسی که با فساد، مردم را از راه هدایت به راه ضلالت بکشاند مثل این است که او را کشته است. این هم نوعی قتل است، قتل فقط قتل ظاهری نیست که قلب کسی از کار بیفتد، بلکه قتل بالاتر این است که کسی از راه هدایت به راه کفر برود این هم قتل است، و ما می دانیم که اگر مومنین دست به کار نشوند و از خودشان دفاع نکنند و آماده نباشند این باعث می شود که مردم به سوی گمراهی پیش بروند در اثر حاکم شدن کفر و ضلالت.

در روایت دیگر اینگونه وارد شده است:

حدیث دوم

عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ( ع) قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ: ﴿وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً﴾، قَالَ: مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ. قُلْتُ: فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى؟ قَالَ: ذَاكَ تَأْوِيلُهَا الْأَعْظَمُ.[10]

کسی در حال سوختن و غرق شدن باشد او را نجات بدهد هم شامل آیه می شود ولی می فرماید: اگر کسی را از «ضلالت» نجات بدهند این تفسیر و تاویل اعظمی برای آیه است. یعنی این آیه قطعا نجات از ضلالت را شامل است.

حدیث سوم

عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر ع قال:‌ سألت عن قول الله: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً﴾ فقال: له في النار مقعد و لو قتل الناس جميعا لم يزد على ذلك العذاب. قال: ﴿وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً﴾ لم يقتلها أو أنجى من غرق أو حرق أو أعظم من ذلك كله يخرجها من‌ ضلالة إلى‌ هدى‌.[11]

پس احیا و قتل مصادیقی دارد که بزرگترین آن هدایت کردن افراد جامعه از ضلالت و کفر است. مرتبه بالای قتل این است که انسانیت انسان ها را از او بگیرند، و فرض این است که اگر مسلمانان سلاح لازم را برای دفاع نداشته باشند کفر مسلط می شود و ایمان و هدایت و اسلام را از بین می برد و این خودش یک قتل و کشتار بزرگی است. لذا این آیه که می فرماید: قتل حرام است، ولی در ادامه قتل را مقید به عدم قصاص و عدم از بین بردن فساد می کند، و این یعنی این آیه شامل سلاحی نمی شود که ساختنش برای جلوگیری از فساد در زمین است، اگر کسی این سلاح را بسازد و از فساد و قتل جلوگری کند این خودش نوعی احیای جامعه است.

مجرای باب تزاحم

اصلا بفرماید: اینجا از باب تزاحم است، یعنی عده ای کشته می شوند و حیات ظاهری ندارند ولی در مقابل باعث می شود عده ای زیاد در جامعه از «ضلالت» نجات پیدا کنند واز آن هلاک معنوی رهایی پیدا کنند، در این صورت و در صورت تزاحم، ظاهر این است که قتل ظاهری بر قتل ایمانی متعین و مقدم است، یعنی ما نباید قتل ایمانی را بپذیریم به خاطر جلوگیری از قتل ظاهری مردم، حفظ ایمان اهم است ولذا مقدم می شود بر قتل ظاهری. و از روایات این معنا قابل استفاده است لذا انبیا «علیهم السلام» خودشان را فدا می کردند تا مردم را از «ضلالت» به «هدایت» منتقل کنند.

دلیل چهارم: آیه شریفه ﴿وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً﴾

آیه ای دیگر که برای اثبات حرمت ساخت سلاح هسته ای اقامه شده است این است:

﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا﴾ [12]

جواب استدلال

اولا: این آیه هم کشتن را حرام می داند ولی جواب از این آیه هم از جواب به آیه قبلی استفاده می شود، یعنی این آیه هم مقید است یعنی می گوید: ﴿وَ لَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‌ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ﴾، پس اگر قتل در راه حق و به حق باشد حرمتی ندارد، باید ببینیم باطل و حق چیست تا معنای آیه واضح شود. آیا در جایی که برای بقای اصل دین و جلوگیری از تسلط کفر بر زمین امر دائر بشود بین ساخت سلاح هسته ای و کشتن و بین تسلط کفار بر زمین، اینجا کدام مقدم است، ظاهرا نمی شود گفت: «کشتن ناحق است»، بلکه کشتن داخل در مستثنی است یعنی کشتن بر حق خواهد بود؛ چون برای حفظ دین و هدایت مردم است.

ثانیا: علاوه بر اینکه این آیه اگر دلیل باشد دلیل است بر حرمت به کار گیری سلاح هسته ای نه ساخت آن.

دلیل پنجم: آیه شریفه ﴿وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ﴾

به آیه دیگری استناد کرده اند برای اثبات حرکت ساخت سلاح هسته ای و آن این است: ﴿وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[13] . گفته اند: سلاح های غیر متعارف خصوصا هسته ای آن، باعث آلودگی هایی می شود که موجب هلاک انسان هاست، و این داخل در این آیه مذکور است و آیه هم از آن نهی کرده است.

جواب اول استدلال

جواب از این استدلال این است که شان نزول و قرائن دیگر بیان می کند که از بذل مال در راه جهاد نباید جلوگیری کرد، اگر در راه جهاد بذل مال نکنید و آماده نباشد این القای در تهلکه است، نه اینکه آیه بخواهد بگوید: برای جهاد خرجی نکنید، لذا این آیه دلالت دارد بر وجوب ساخت سلاح ها برای حفظ دین و اسلام. صاحب مجمع البیان می فرماید:

قيل في معناه وجوه:

(أحدها) أنه أراد لا تهلكوا أنفسكم بأيديكم بترك الإنفاق في سبيل الله فيغلب عليكم العدو، عن ابن عباس و جماعة من المفسرين.

(و ثانيها) أنه عنى به لا تركبوا المعاصي باليأس من المغفرة، عن البراء بن عازب و عبيدة السلماني.

(و ثالثها) أن المراد لا تقتحموا الحرب من غير نكاية في العدو و لا قدرة على دفاعهم، عن الثوري، و اختاره البلخي.

(و رابعها) أن المراد و لا تسرفوا في الإنفاق الذي يأتي على النفس، عن الجبائي. و يقرب منه ما روي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لَوْ أَنَ‌ رَجُلًا أَنْفَقَ‌ مَا فِي‌ يَدَيْهِ‌ فِي سَبِيلٍ مِنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَا كَانَ أَحْسَنَ وَ لَا وُفِّقَ، أَ لَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ‌﴾ يَعْنِي الْمُقْتَصِدِينَ[14] .[15]

پس آیه بر تلاش در راه جهاد و ساخت سلاح و خرج کردن در این راه دلالت دارد.

جواب دوم استدلال

این است که اگر کاری و حرکتی موجب هلاک است نباید آن را انجام بدهید، ولی اگر کاری خودش از اول موجب هلاک است، شارع آن حکم را قرار داده است دیگر آیه شامل چنین مواردی نمی شود. مثلا ما می دانیم ضرر زدن بر نفس و دیگران حرام است ولی این قضیه شامل جهاد نمی شود؛ زیرا جهاد از اول خودش ضرری است، و شارع هم آن را تشریع کرده است؛ لذا حرمت ضرر شامل جهاد نمی شود. به تهلکه افتادن و انداختن هم همین گونه است یعنی به تهلکه انداختن خود و دیگران حرام است ولی در جایی مثل جهاد که از اول چنین حکم و خاصیتی دارد و شارع هم آن را جعل کرده است دیگر دلالت آیه مذکور شامل این مورد نمی شود تا جلوی آن را بگیرد.

جواب سوم استدلال

و ثالثا «تهلکه و هلاک» در مساله معنوی هم هست، بلکه بیشتر در این امور معنوی است، تهلکه اخروی را هم شامل است، و در مقام تزاحم تهلکه مادی و اخروی باید دید کدام مقدم است، مثلا اگر کفر بخواهد بر جهان تسلط پیدا کند این موجب تهلکه معنوی می شود و ما باید جلوی آن را بگیریم ولو این دفاع و جهاد باعث تهلکه مادی بشود و عده ای کشته و به هلاکت بیفتند.

قول مختار

فلذا ساخت سلاح هسته ای واجب است و داشتن آن ولو استفاده نکردن از آن می تواند جلوی فساد و هلاکت معنوی را بگیرد.


logo