1403/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله حرمت ساخت سلاح هسته ای/ بررسی قدرت سخت /بررسی نظریه های روابط بین الملل

موضوع: بررسی نظریه های روابط بین الملل/ بررسی قدرت سخت / ادله حرمت ساخت سلاح هسته ای
بحث در ساخت سلاح هسته ای بود. ادله ی «وجوب» بیان شد، کلام در ادله ی «حرمت» بود:
دلیل اول: ساخت مقدمه حرام است
دلیل دوم: آیه شریفه ﴿وَإِذَا تَوَلَّى﴾
یکی از ادله ای که مخالفین ذکر کرده اند این است که قرآن می فرماید: ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ﴾[1] .
برای «تولی» دو معنا وجود دارد:
معنای اول: برگشتن و پشت کردن
یک معنا این است که یعنی از حضور پیامبر (ص) و یا مومنین برگشت، قرآن می فرماید: در جنگ پشت کردن حرام است، و می فرماید: وقتی از پیش مومنان برمی گردد سعی می کند در روی زمین فساد راه بیندازد، و حرث و نسل را از بین ببرد، یعنی کشت و نسل را هلاک کند، گفته اند این آیه می فرماید: اگر انسان مسیری را انتخاب کند که آن مسیر به هلاک نسل و حرث منتهی شود این حرام است، اصلا «نسل» هم به «حرث» وابسته است، هم حیوانات و هم انسان به «حرث» وابسته اند، اگر در زمین چیزی نروید حرام است، چون هم حرث از بین می رود و هم نسل. بمبی می سازد تا حرث و نسل را از بین ببرد. این شخص که قدرت به دست او افتاده است تلاش می کند هم نسل را از بین ببرد و هم حرث را. کسی که برای از بین بردن حرث و نسل تلاش کند این چنین کسی مفسد فی الارض است، کسی که منافق است و حرف های زیادی می زند، وقتی از پیش مومنان و یا پیامبر (ص) برگردد، در راه از بین بردن حرث و نسل تلاش می کند، همان هایی که حرف های زیبایی میزنند اینها وقتی برمی گردند تلاش می کنند تا حرث و نسل را از بین ببرند، سعی می کند تا در زمین فساد راه بیاندازد تا در نتیجه حرث و نسل از بین برود. پس تولی یعنی برگشتن.
معنای دوم (مختار علامه طباطبائی): تولیت جامعه
یک معنای دیگری هست که علامه طباطبایی اختیار کرده است، إذا تولی یعنی وقتی به تولیت جامعه ای برسد، وقتی به قدرت برسد و امور به دست او بیفتد، وقتی ولیّ یک جامعه شد و ولایت را به دست گرفت، در زمین تلاش می کند تا در زمین فساد بر پا کند، از این آیه می فهمیم که تولید یک سلاحی که منجر به هلاک حرث و نسل بشود این چنین سلاحی ساختنش حرام است. نکته قابل توجه این است که می فرماید حتی تلاش در راه نابود کردن حرث و نسل حرام است چه رسد به ساختن بمبی که حرث و نسل را نابود می کند و از بین می برد. اگر سلاح هم نسازد حتی تلاش در راه ساختن آن هم حرام است و ممنوع.
و شکی نیست که بمب هسته ای باعث هلاک حرث و نسل می شود و فاجعه به بار می آورد لذا با توجه به لسان آیه ساخت سلاح هسته ای حرام است. علاوه بر آنکه جانداران را از بین می برد تا سال ها اثر آن باقی می ماند و موجب بیماری ها و انواع مشکلات می شود.
جواب مرحوم علامه
جواب از این آیه که به نظر می رسد این است که صاحب المیزان رحمه الله می فرماید مراد از فساد، نوع تکوینی آن نیست بلکه فساد متعلق به تشریع است، ایشان می فرماید:
المراد بالفساد ليس ما هو فساد في الكون و الوجود (الفساد التكويني) فإن النشأة نشأة الكون و الفساد، و عالم التنازع في البقاء و لا كون إلا بفساد، و لا حياة إلا بموت، و هما متعانقان في هذا الوجود الطبيعي في النشأة الطبيعية، و حاشا أن يبغض الله سبحانه ما هو مقدره و قاضيه.
و إنما هو الفساد المتعلق بالتشريع فإن الله إنما شرع ما شرعه من الدين ليصلح به أعمال عباده فيصلح أخلاقهم و ملكات نفوسهم فيعتدل بذلك حال الإنسانية و الجامعة البشرية، و عند ذلك تسعد حياتهم في الدنيا و حياتهم في الآخرة على ما سيجيء بيانه في قوله تعالى: ﴿كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً﴾[2] .[3]
در عالم وجود، فساد هست، چطور بگوییم خدای تعالی کون و فساد را نمی خواهد! پس مراد همان کون و فساد تشریعی است. در برخی روایات ذکر شده در مجمع البیان و تفسیر قمی[4] شخص مورد نظر در روایت تطبیق بر آیه شده است، عبارت «إذا تولی» بر معاویه منطبق شده چون او می خواهد دین را از بین ببرد! چون دین منشا صلاح است و او می خواهد فساد ایجاد کند و نگذارد دین به نتیجه برسد.
مورد این دست از آیات همان ستمگرانی بودند که به نام اسلام یا غیر آن حاکم شدند و هر فسادی را در دین ایجاد کردند و در نتیجه مردم راهشان گم شد. لذا این نعمت انقلاب و حاکمیت اسلام، نعمتی است که اصلا قابل تصور نیست و قدرش دانسته نمی شود، نعمت عظیمی است. حاکمیت فاسد از ریشه همه چیز را خراب می کند ولی متاسفانه قدر نظام ما دانسته نمی شود و خدای نخواسته اگر قدر ندانیم از این نعمت عظمی ممکن است محروم بشویم.
در روایات نقل شده است مراد از حرث، دین است و مراد از نسل ذریه انسان است[5] [6] ، حالا حرث چگونه به دین تفسیر شده است باید روی آن تامل کنیم، در روایت است که هر کسی که در قرآن حرث بکند وقتی بلند شود، بلند می شود در حالی که یک کمی و زیادی برای او حاصل شده، زیادی در جهت پیشرفت و کمی در جهت ضلالت، پس حرث را می شود با یک دقتی برایش معنای عام گرفت، یعنی حرث معنوی و مادی.
در آیه محل بحث می گوییم: منافق می آید حرف هایی می زند می خواهد حرث را از بین ببرد یعنی دین را از بین ببرد، حرث همان دین است و حارث آن هم انبیاء علیهم السلام هستند، منافق به دنبال از بین بردن چنین حرثی است، قرآن یک نوع حرث است دین یک نوع حرث است بلکه مصداق اتمش دین است، این تفسیر از باب تاویل قرآن هم نیست بلکه نوعی فهم دقیق قرآن است، دین حرث است و کشت و کار هم حرث است. حرث هم در دنیا هست و هم در آخرت، و مصداق اتمش دین است و منافقین هم می خواهند این حرث را از بین ببرند.
هلاک نسل البته شامل هلاک دین او هم می شود و فقط معنایش این نیست که آنها را بکشد و به قتل برساند، پس دین را که از افراد بگیرند او را هلاک کرده اند.
مرحوم علامه می گویند: مراد در اینجا فساد «تکوینی» نیست بلکه مراد فساد «تشریعی» است.
حال چه بگوییم؟ معنا اعم است، و یا اینکه بگوییم: مراد از آن فساد «تشریعی» است؟
در مساله محل بحث ما فرقی ندارد. شما فرض کنید افراد ظالم و منافق مثل یزید می آیند و جان افراد جامعه را حفظ می کنند ولی دین آنها را از بین می برند و آنها را از نظر دینی و معنوی هلاک می کنند. حرث و نسل معنوی باقی نمی گذارند، انسان هایی باقی می گذارند که در ظاهر انسان هستند ولی حقیقتا انسان نیستند. آیه شامل حرث معنوی و نسل معنوی هم می شود.
با این بیان شما می گویید «ما سلاح نسازیم و کفار و انسان های منافق بیایند و بر جامعه مسلط بشوند و معنویت افراد جامعه را، دین را از بین ببرند؟»، می گویید بگذارید هلاک حرث و نسل پیش بیاید، دیگران بیایند از حیث معنویت نسل و حرث را هلاک کنند، آیا آیه این را اجازه می دهد، آیه فقط یک پیام ندارد _که شما جلوی هلاک حرث و نسل مادی را بگیرید_ بلکه ناطق است به اینکه جلو هلاک حرث و نسل معنوی را هم باید بگیرید. حداقل آیه پیام دو جهتی در عرض هم دارد، شما چطور می گویید یک پیام را بگیر و دیگری را رها کن؟!
با این بیان می گوییم: دفاع، جِبلّی و فطری همه موجودات است، حتی می گویند: حیوانات هم نوعی دفاع دارند تا بقای خودشان را تضمین بکنند. پس باید جلوی تجاوز را گرفت ولو یک عده ای هم از بین برود باید جلو نابودی را گرفت ولو عده ای هم کشته بشوند، این در مقام دفاع است، و حال اینکه ما درباره ساخت داریم بحث می کنیم که به طریق اولی جایز بلکه واجب می شود. اگر شما برای دفاعی که جِبلّی هر موجودی است آمدید و بمب هسته ای ساختید و از خود دفاع کردید آیا به شما عرفا می گویند: شما دارید در زمین سعی برای فساد می کنید؟ و یا عرفا می گویند: شما دارید از خودتان دفاع می کنید؟ آیا این تلاش شما برای هلاک حرث و نسل است و یا دفاع از بقای خود است؟
قطعا می گویند: شما دارید از خودتان دفاع می کنید؛ لذا در دادگاه لاهه وقتی از قضات خواستند به کاری گیری این سلاح هسته ای را محکوم کنند، آن ها گفتند: در مقام دفاع از خود ما نمی توانی بگوییم این کار محکوم است. فلذا آن را محکوم نکردند و اظهار نظر نکردند، گفته اند: «حتی در مقام دفاع ما نمی توانیم بگوییم: این قانونی نیست و درست نیست»، پس عقلای عالم هم این کار را در مقام دفاع غیر قانونی نمی دانند.
قول مختار
به هر حال ما عرض می کنیم این آیه دلیل بر حرمت ساخت این نوع سلاح نیست، ناظر به ساخت نیست، ساخت بمب هسته ای داخل در سعی بر فساد نیست، لذا آیه شامل آن نمی شود تا ساخت آن را حرام کند، مضافا بر اینکه گذشت دفاع از خود به واسطه هر وسیله ای جایز است و اقوال را هم نقل کردیم، مثلا با منجنیق و مثل آن شهرهای کفار را بکوبند، در آن روایت هم بود که خواندیم و دوباره ذکر می کنیم:
عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ أَبِي أَيُّوبَ قَالَ أَخْبَرَنِي حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ قَالَ: كَتَبَ إِلَيَّ بَعْضُ إِخْوَانِي أَنْ أَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ مَدِينَةٍ مِنْ مَدَائِنِ الْحَرْبِ هَلْ يَجُوزُ أَنْ يُرْسَلَ عَلَيْهِمُ الْمَاءُ أَوْ يُحْرَقُوا بِالنِّيرَانِ أَوْ يُرْمَوْا بِالْمَنْجَنِيقِ حَتَّى يُقْتَلُوا وَ فِيهِمُ النِّسَاءُ وَ الصِّبْيَانُ وَ الشَّيْخُ الْكَبِيرُ وَ الْأُسَارَى مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ التُّجَّارُ، فَقَالَ: يُفْعَلُ ذَلِكَ بِهِمْ، وَ لَا يُمْسَكُ عَنْهُمْ لِهَؤُلَاءِ وَ لَا دِيَةَ عَلَيْهِمْ لِلْمُسْلِمِينَ وَ لَا كَفَّارَةَ.[7]
در مقام دفاع و جهاد مشروع، این امور جایز است، به این روایت عمل شده است اگر چه ضعف سندی هم دارد.
موید عدم حرمت
در آیه شریفه می فرماید: ﴿مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ﴾[8] ، قطع درخت خرما در هنگام جهاد اشکال دارد، بله جز در ضرورت جایز نیست ولی بالاخره در ضرورت جایز است، کراهت دارد ولی در ضرورت آن کراهت را هم ندارد.
صحیحه جمیل
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ وَ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ كِلَاهُمَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا بَعَثَ سَرِيَّةً دَعَا بِأَمِيرِهَا فَأَجْلَسَهُ إِلَى جَنْبِهِ وَ أَجْلَسَ أَصْحَابَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ: سِيرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص، لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَرَةً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَيْهَا، وَ لَا تَقْتُلُوا شَيْخاً فَانِياً وَ لَا صَبِيّاً وَ لَا امْرَأَةً، وَ أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَى الْمُسْلِمِينَ وَ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إِلَى أَحَدٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ، فَإِذَا سَمِعَ كَلَامَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ تَبِعَكُمْ فَأَخُوكُمْ فِي دِينِكُمْ، وَ إِنْ أَبَى فَاسْتَعِينُوا بِاللَّهِ عَلَيْهِ وَ أَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ.[9]
این حدیث صحیح است و علما هم طبق آن فتوا داده اند. لذا اینکه می فرمایید: «این موارد سعی در فساد است»، درست نیست، روایات ما برخی موارد را در ضرورت جایز دانسته و فتوای مشهور هم می گوید: صحیح است، قطع شجره در اینجا مصداق از بین بردن حرث است و در هنگام ضرورت اشکالی ندارد، پس هلاک حرث و نسل ممکن است در برخی موارد جایز باشد.
البته خیانت در جنگ به هیچ وجه جایز نیست، ولی خدعه اشکالی ندارد در تاریخ است که در جنگ صفین حضرت امیرالمومنین علیه السلام بلند فرمودند: «ما آمده ایم تا معاویه را بکشیم»، بعد آهسته فرمودند: «ان شاءالله».
شخصی گفت: چرا آهسته می گویید «إن شاء الله؟»
حضرت فرمودند: «الحرب خدعة».
متن حدیث شریف
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ حَدَّثَنِي شَيْخٌ مِنْ وُلْدِ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِيٍّ وَ كَانَ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي حُرُوبِهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ فِي يَوْمَ الْتَقَى هُوَ وَ مُعَاوِيَةُ بِصِفِّينَ وَ رَفَعَ بِهَا صَوْتَهُ لِيُسْمِعَ أَصْحَابَهُ: «وَ اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِيَةَ وَ أَصْحَابَهُ!»، ثُمَّ يَقُولُ فِي آخِرِ قَوْلِهِ: إ«ِنْ شَاءَ اللَّهُ»، يَخْفِضُ بِهَا صَوْتَهُ وَ كُنْتُ قَرِيباً مِنْهُ فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّكَ حَلَفْتَ عَلَى مَا فَعَلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَيْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِكَ؟
فَقَالَ لِي: إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَةٌ، وَ أَنَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ كَذُوبٍ فَأَرَدْتُ أَنْ أُحَرِّضَ أَصْحَابِي عَلَيْهِمْ كَيْلَا يَفْشَلُوا وَ كَيْ يَطْمَعُوا فِيهِمْ فَأَفْقَهُهُمْ يَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدَ الْيَوْمِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قَالَ لِمُوسَى ع حَيْثُ أَرْسَلَهُ إِلَى فِرْعَوْنَ: ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى﴾[10] وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَتَذَكَّرُ وَ لَا يَخْشَى وَ لَكِنْ لِيَكُونَ ذَلِكَ أَحْرَصَ لِمُوسَى ع عَلَى الذَّهَابِ.[11]