« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1403/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله وجوب ساخت سلاح هسته ای/ بررسی قدرت سخت/بررسی نظریه های روابط بین الملل

 

موضوع: بررسی نظریه های روابط بین الملل/ بررسی قدرت سخت/ ادله وجوب ساخت سلاح هسته ای

 

بحث درباره ساخت سلاح های غیر متعارف و یا هسته ای بود، که آیا از نظر فقه اسلامی جایز است یا نه؟

قول مختار

به نظر رسید ظواهر ادله ما را رهنمون می کند به اینکه ساخت و تهیه اینها «واجب» است، و به برخی از آنها اشاره شد:

دلیل اول: اتفاق فقهاء

دلیل دوم: آیه شریفه ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ‌﴾ [1]

دلیل سوم: آیه کریمه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعا﴾[2]

دلیل چهارم: حفظ بیضه اسلام

یکی دیگر از وجوهی که مطرح شد این بود که بیضه اسلام باید حفظ بشود و از واجباتی است که فقها آن را مسلم گرفته اند و همچنین از نظر روایات هم مسلم است. کلمه بیضه در لغت به سه معنا آمده است:

اول: بيضة كل‌ شى‌ء: حوزته[3] . بيضتهم‌ أى مجتمعهم و موضع‌ سلطانهم‌، و مستقر دعوتهم[4] ، این در کتب لغت آمده است مثلا در کتاب العین آمده است:البيضة: أصل‌ القوم‌ و مجمعهم[5] . و نیز در تهذیب اللغه آمده است: البيضة: أصل القوم و مجتمعهم، و يقال: أتاهم‌ العدو في‌ بيضتهم[6] .

دوم و سوم: معنای دیگر البيضة: واحدة البيض‌ من الحديد و بيض‌ الطائر جميعا[7] . یعنی «کلاه خود» بود.

بیضه الاسلام هم یعنی مرکز اسلام و مجتمع اسلام. بیضه اسلام با هر سه معنای مذکور دارای تناسب است و قابل توجیه است. معنای لغوی با معنای اصطلاحی همخوانی دارد، یعنی اصل اسلام و مرکز و مجتمع اسلام وقتی به خطر افتاد ما باید دفاع کنیم.

کلام مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء

مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء که استاد مرحوم شیخ انصاری بوده است، می فرمایند:

الجهاد ينقسم _من جهة اختلاف متعلّقاته_ إلى أقسام خمسة :

أحدها: الجهاد لحفظ بَيضة الإسلام إذا أراد الكفّار المستحقّون لغضب الجبار الهجوم على أراضي المسلمين، وبُلدانهم وقراهم، وقد استعدّوا لذلك وجمعوا الجموع لأجله؛ لتعلوا كلمة الكفر، وتهبط كلمة الإسلام، ويضربوا فيها بالنواقيس، ويبنوا فيها البيع والكنائس، ويعلنوا فيها سائر شعائر الكفر، ويكون الشرع باسم موسى وعيسى عليهما‌السلام، ويشتدّ الكفر ويتزايد باستيلاء القائلين بالتثليث وغيرها من المناكير، النافين في الحقيقة لوحدة الصانع الخبير، كالفرقة الأُروسيّة خذلهم الله بمحمّد وإله.

والواجب هنا: أنّه إن حصل من يقوم بذلك، سقط عن المکلّفين، وإلا وجب على جميع أهل الإسلام ممّن له قدرة على الهجرة ومدخليّة في إذلال العدوّ، وكلّ من له قابليّة لجمع الجنود والعساكر أن يقوم بهذا الأمر مع غيبة الإمام وحضوره عليه‌السلام، ويُعتبر الاستئذان منه، وحضور المجتهد وغيبته على نحو ما سيجي‌ء، وله الأخذ من أموال المسلمين بقدر الحاجة.

ثانيها: الجهاد لدفع الملاعين عن التسلّط على دماء المسلمين وأعراضهم بالتعرّض، بالزنا بنسائهم، واللواط بأولادهم، ويجب ذلك على من غاب أو حضر مع عدم قيام الحاضرين به.

ويجوز للرئيس المُطاع في هذا القسم أن يأخذ من أموال المُسلمين ما يتوقّف عليه دفع عدوّهم، مع قيامهم بالدفع، مع حضور الإمام عليه‌السلام وعدم تسلّطه، أو غيبته ؛ وحضور المجتهد، وغيبته، وطلب الإذن منه أولى.

ثالثها: الجهاد لدفعهم عن طائفة من المسلمين التقت مع طائفة من الكفّار، فخيف من استيلائهم عليها.

رابعها: الجهاد لدفعهم عن بُلدان المسلمين وقُراهم وأراضيهم، وإخراجهم منها بعد التسلّط عليها، وإصلاح بَيضة الإسلام بعد كسرها، وإصلاحها بعد ثلمها، والسعي في نجاة المسلمين من أيدي الكفرة الملاعين.

ويجب على المُسلمين الحاضرين والغائبين إن لم يكن في الثغور من يقوم بدفعهم عن أرضهم أن يتركوا عيالهم وأطفالهم وأموالهم، ويهاجروا إلى دفعِ أعداء الله عن أولياء الله.

فمن كان عنده جاه بذل جاهه، أو مال بذل ماله، أو سلاح بذل سلاحه، أو حيلة أو تدبير صرفها في هذا المقام، لحفظ بيضة الإسلام، وأهل الإسلام من تسلّط الكفرة اللئام.

وهذا القسم أفضل أقسام الجهاد، وأعظم الوسائل إلى ربّ العباد، وأفضل من الجهاد لردّ الكفّار إلى الإسلام، كما كان في أيّام النبي عليه وإله أفضل الصلاة والسلام.

ومن قُتل في تلك الأقسام، يقف مع الشهداء يوم المحشر، والله هذا هو الشهيد الأكبر، فالسعيد من قُتل بين الصفوف، فإنّه عند الله بمنزلة الشهداء المقتولين مع الحسين عليه‌السلام يوم الطفوف، قد زُخرفت لهم الجنان، وانتظرتهم الحور والولدان، وهم في القيامة أضياف سيّد الإنس والجانّ.

فمن علِم بأنّه يجب عليه أن يقبل منّي الكلام، ويأخذ عنّي الأحكام الواردة عن سيّد الأنام، فليخرج سيفه من غمده، ويرفع رمحه من بعده، وينادي بأعلى صوته: أين غِيرة الإسلام؟ أين الطالبون بثارات شريعة سيّد الأنام؟ أين من باعوا أنفسهم بالجنان[8] والحور والولدان، وفي رضا الربّ الرؤوف الرحمن؟ أين عبيد سيّد الأوصياء؟ أين الطالبون لأن يكونوا من شهداء كربلاء؟ أين الدافعون عن شريعة سيّد الأُمم؟ أين الذين روي في حقّهم: أنّ أكثر أنصار صاحب الأمر العجم[9] .

خامسها: جِهاد الكُفر والتوجّه إلى محالّهم، للردّ إلى الإسلام، والإذعان بما أتى به النبيّ الأُمّي المبعوث من عِند الملك العلام، عليه وآله أفضل الصلاة والسلام.

وهذا المقام من خواصّ النبيّ والإمام، والمنصوب الخاصّ منهما، دون العام؛ ويختصّ به بعض الأحكام، كما سيجي‌ء بيانه في تفصيل الأقسام، وباقي الأقسام يشترك فيه جميع الأنام.

فكلّ من هذه الأقسام الخمسة مندرج في الجهاد على سبيل الحقيقة، ويجري على قتلاهم في المعركة حُكم الشهيد في الدنيا والآخرة، فيثبت لهم في الآخرة مع خلوص النيّة ما أعدّه الله للشّهداء من الدرجات الرفيعة، والمراتب العليّة، والمساكن الطيّبة، والحياة الدائمة، والرضوان الذي هو أعلى من كلّ مكرمة. [10]

نظر مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه

مرحوم امام خمینی «رحمة الله علیه» هم می فرماید:

المسألة 3: لو خيف على‌ زيادة الاستيلاء على‌ بلاد المسلمين وتوسعة ذلك وأخذ بلادهم أو أسرهم، وجب الدفاع بأيّة وسيلة ممكنة.[11]

می فرماید: به هر وسیله ای که ممکن باشد باید دفاع کرد که شامل سلاح هسته ای هم می شود. لذا برای حفظ بیضه اسلام باید هر وسیله ای را به کار گرفت. الان موسسه هایی در دنیا هستند که گفته اند 90 ثانیه مانده است که کشورها از سلاح هسته ای استفاده کنند. لذا با وجود نزدیک شدن خطر باید آمادگی را حاصل کرد و الا نه بیضه الاسلام می ماند نه مجتمع الاسلام می ماند و همه آن از بین خواهد رفت. پس باید آمادگی را با سلاح هسته ای حاصل کرد.

دلیل پنجم: قاعده نفی سبیل

وجه بعدی که در مقام موجود است «قاعده نفی سبیل» است که ادله ای بر آن دلالت دارد:

مدرک اول: آیه شریفه نفی سبیل

روشن ترین دلیل آیه شریفه است: ﴿وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[12] یعنی خداوند هیچ حکمی را قرار نداده است که کافر با تمسک به آن حکم، بر مسلمان مسلط بشود.

شما می فرمایید: سلاح هسته ای یک حرامی است که باید از طریق آن تسلط کافرین را بپذیریم، در حالی که آیه می فرماید: هیچ حکمی در آیه ای تشریع نشده است که نتیجه آن تسلط کافر بر مسلمان باشد، این آیه هر حکمی را که نتیجه اش تسلط کفار بر مسلمین باشد را نفی می کند.

مدرک دوم: اجماع

مرحوم صاحب عناوین ادعای اجماع کرده است بر قاعده نفی سبیل، هم اجماع محصل[13] و هم منقول[14] .

از ادله این قاعده این آیه شریفه است: ﴿وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون﴾[15] ‌ خداوند عزت را برای مومنین قرار داده است، اگر قرار باشد با یک حکم شرعی ذلت را برای مومنین قرار داده باشد این منافات دارد با این آیه شریفه. پس این آیه کریمه هم این مساله را اثبات می کند.

مدرک سوم: آیه شریفه شعائر الله

وجه بعدی استدلال به شعائر الله است که خدای تعالی می فرماید: ﴿وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾[16] ، شعائر علامات طاعة الله هستند، قرآن می فرماید: ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ‌﴾[17] ، صفا و مروه علامات طاعت الهی اند، و اگر قرار باشد کفار مسلط بشوند این شعائر الهی را توهین می کنند و از بین می برند، در این مراسم اخیر در ریاض آمدند روی ماکت کعبه رقصیدند. پس باید مسلمین طبق قاعده «نفی سبیل» قدرت را ایجاد کنند تا از توهین به «شعائر الهی» جلوگیری کنند.

صحیحه یونس (موید آیه نفی سبیل)

در اینجا این روایت صحیحه را بخوانیم که این روایت همان دلیل اول را تبیین می کند. در کافی وارد شده است:

علِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِيكَ بَلَغَهُ أَنَّ رَجُلًا يُعْطِي السَّيْفَ وَ الْفَرَسَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَهُمَا مِنْهُ وَ هُوَ جَاهِلٌ بِوَجْهِ السَّبِيلِ، ثُمَّ لَقِيَهُ أَصْحَابُهُ فَأَخْبَرُوهُ أَنَّ السَّبِيلَ مَعَ هَؤُلَاءِ لَا يَجُوزُ وَ أَمَرُوهُ بِرَدِّهِمَا، فَقَالَ: فَلْيَفْعَلْ.

قَالَ: قَدْ طَلَبَ الرَّجُلَ فَلَمْ يَجِدْهُ وَ قِيلَ لَهُ: قَدْ شَخَصَ الرَّجُلُ، قَالَ: فَلْيُرَابِطْ وَ لَا يُقَاتِلْ.

قَالَ: فَفِي مِثْلِ قَزْوِينَ وَ الدَّيْلَمِ وَ عَسْقَلَانَ وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الثُّغُورَ؟ فَقَالَ: نَعَمْ.

فَقَالَ لَهُ: يُجَاهِدُ، قَالَ: لَا إِلَّا أَنْ يَخَافَ عَلَى ذَرَارِيِّ الْمُسْلِمِينَ.

[فَقَالَ:‌] أَ رَأَيْتَكَ لَوْ أَنَّ الرُّومَ دَخَلُوا عَلَى الْمُسْلِمِينَ لَمْ يَنْبَغِ لَهُمْ أَنْ يَمْنَعُوهُمْ؟ قَالَ: يُرَابِطُ وَ لَا يُقَاتِلُ وَ إِنْ خَافَ عَلَى بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ وَ الْمُسْلِمِينَ قَاتَلَ فَيَكُونُ قِتَالُهُ لِنَفْسِهِ وَ لَيْسَ لِلسُّلْطَانِ.

قَالَ: قُلْتُ: فَإِنْ جَاءَ الْعَدُوُّ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِي هُوَ فِيهِ مُرَابِطٌ كَيْفَ يَصْنَعُ؟ قَالَ: يُقَاتِلُ عَنْ بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ لَا عَنْ هَؤُلَاءِ لِأَنَّ فِي دُرُوسِ الْإِسْلَامِ دُرُوسَ دِينِ مُحَمَّدٍ ص‌.[18]

یونس از امام پرسید که یکی از شیعیان شما از کسی مرکب و شمشیر گرفته تا به جهاد برود ولی حکمش را نمی داند که آیا جهاد زیر نظر سلطان جور جهاد مشروع است یا نه، حکم را از اصحاب شما پرسیده است، آنها هم فتوا داده اند چنین کاری جایز نیست و باید مرکب و شمشیر را برگردانی، امام علیه السلام هم فرمودند همین کار را بکند.

از ظاهر حدیث استفاده می شود «جهاد» برای «سلطان جائر» جایز نیست، ولی زیر نظر «فقیه» جهاد ابتدایی جایز است یا نیست؟ این اختلافی است، ولی همه متفق اند که برای دفاع و حفظ بیضه اسلام جهاد واجب است. اگر حفظ بیضه اسلام متوقف بر جهاد باشد این جهاد واجب می شود. پس این دو دلیل یعنی حفظ بیضه اسلام و قاعده نفی سبیل دلیل خوبی هستند برای جواز ساخت «بمب هسته ای».

کسانی که این ادله را نمی پذیرند و قائل اند وقتی کار به بمب هسته ای رسید دیگر باید دست نگه داشت و کاری نکرد این معنایش این است که اسلام به بن بست می رسد، یعنی اسلام تا یک جایی کارآیی دارد، ولی در یک جاهایی دیگر از اسلام و قوانین اسلام کاری بر نمی آید و اسلام دستش خالی است، این قابل التزام نیست، اگر کسی بگوید: «دشمنان بمب هسته ای داشته باشد و اسلام نداشته باشد»، این معنایش به بن بست رسیدن اسلام است. بله اگر کسی قائل باشد: «اسلام نباید حکومت تشکیل بدهد»، این اهون و بهتر است تا اینکه بگوییم: «اسلام در یک جاهایی به بن بست می رسد»، و حال اینکه قابل پذیرش نیست.

قول مختار

لذا از نظر ما ساخت بمب هسته ای واجب است، و خود «ساخت» بازدارندگی دارد و باعث می شود از بمب هسته ای کسی استفاده نکند. لذا در زمان تقابل شوروی و آمریکا گفته اند تا منحل شدن شوروی علت اینکه جنگ هسته ای بین این دو شکل نگرفت این بود که هر دو بمب هسته ای داشته اند. این عامل بازدارندگی است یعنی باعث می شود جنگ هسته ای به وقوع نپیوندد. یا مثل پاکستان و هندوستان که دائما در تنش بودند ولی وقتی پاکستان بمب هسته ای ساخت دیگر تنش ها تمام شد و بازدارندگی حاصل شد.

پس ساخت بمب هسته ای موجب بازدارندگی می شود و جلوی جنگ هسته ای را می گیرد. این را می گویند: «توازن وحشت». حال ما به این نظریه کاری نداریم بلکه می گوییم: «داشتن بمب هسته ای باعث حفظ بیضه اسلام می شود، فلذا نمی شود تاثیر این را انکار کرد».

 


[8] سوره توبه، آيه 111. ظاهرا اشاره به این آیه شریفه دارد:﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾.
[9] كتاب الغيبة للنعماني، النعماني، محمد بن إبراهيم، ج1، ص315. الحدیث: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: أَصْحَابُ الْقَائِمِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا أَوْلَادُ الْعَجَمِ، بَعْضُهُمْ يُحْمَلُ فِي السَّحَابِ نَهَاراً يُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِيهِ وَ نَسَبِهِ وَ حِلْيَتِهِ، وَ بَعْضُهُمْ نَائِمٌ عَلَى فِرَاشِهِ فَيُوَافِيهِ فِي مَكَّةَ عَلَى غَيْرِ مِيعَادٍ.
logo