1403/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
منابع قدرت از منظر غرب و اسلام/ منابع قدرت نرم و سخت/بررسی نظریه های روابط بین الملل

موضوع: بررسی نظریه های روابط بین الملل/ منابع قدرت نرم و سخت/ منابع قدرت از منظر غرب و اسلام
بحث راجع به جایگاه «قدرت» در نظریه های روابط بین الملل و همچنین در اسلام بود که قدرت چه جایگاهی دارد؟
عرض کردیم: بحث «قدرت» در نظریه های روابط بین الملل یک بحث محوری است، و در اسلام هم به مسئله قدرت اهمیت داده شده است، باید ببینیم که نگاه آنها به قدرت چگونه است؟ و نگاه ما به قدرت چگونه است؟ ما در جلسه قبل عرض کردیم و الان هم به طور خلاصه اشاره می کنیم:
نگاه آنها به قدرت به عنوان «هدف» هست خصوصا در نظریه روابط بین الملل که «واقع گرایی» آن را نمایندگی می کند که قدرت به عنوان «هدف» هست، و اینکه انسان قدرت طلب است، و لذا بخواهیم یا نخواهیم دنبال قدرت می رود.
ولی ما عرض کردیم: طبق نظر اسلام قدرت هدف نیست، بلکه ابزار و وسیله هست.
تذکر مهم
و همینجا داخل پرانتز من این تذکر یا این هشدار را عرض می کنم که ممکن است کسانی خیلی سیاست زده بشوند و قدرت را در اسلام «هدف» تلقی بکنند، اینها را شما مترصد باشید اینها عاقبتشان ختم به خیر نمی شود، چنین انسان هایی در هر رده ای باشند و به نام اسلام فعالیت بکنند آخرش می بینید که کارشان به بی تقوایی کشیده می شود، ضررشان به اسلام بیشتر از نفعشان است، پس نگاه ما به قدرت نگاه ابزاری است. این نگاهی است که باید از قرآن و از امیر المومنین علی ابن ابی طالب «صلوات الله و سلامه علیهما» و از سیدالشهدا و ائمه اطهار «علیهم السلام» یاد بگیریم، یعنی نگاه به قدرت باید ابزاری باشد، در هر فعالیت اجتماعی اگر نگاه به قدرت به عنوان هدف و غایت شد عاقبت آن فعالیت به تقوا ختم نخواهد شد، به بی تقوایی ختم خواهد شد، البته بی تقوایی هم مراتبی دارد، گاهی مثل منافقین خلق می شود، و گاهی هم به مراتب دیگری می رسد، و یک انحرافاتی در کارش پیش می آید؛ برای اینکه قدرت را هدف قرار داده است فلذا اسلام و تقوا را قربانی قدرت می کند، اگر از اسلام چنین برداشتی داشته باشد عاقبتش به جای مطلوب نخواهد رسید، فلذا باید مواظب بود.
نظر و روش امام خمینی «رضوان الله علیه»
ایشان فرمود: «ما يک تكليفى داريم عمل مىكنيم، تكليف عمل كردن كه ديگر نتيجهاش اين نيست كه من بايد برسم به آن»[1] ، این یک دیدگاه و یک نظر است که می تواند راهنما برای همه باشد که طبق وظیفه عمل بکنیم، ممکن است کسی یک بیان دیگری داشته باشد که مثلا ما برای پیروزی اسلام می جنگیم. در هر صورت قدرت نباید به عنوان هدف قرار بگیرد.
و همچنین تشکیل حکومت را باید ابزار بداند، اگر تشکیل حکومت و قدرت را هدف و غایت دانست او در معرض انحراف قرار می گیرد، و معصومین علیهم السلام هم به عنوان ابزار به دنبال تحقق و تشکیل حکومت بودند، پس اگر به عنوان غایت شد آن وقت منشا می شود برای انحرافات، و می بینید که در تصمیمات، روش ها و در موضع گیری ها این آقا راهش از تقوا دارد جدا می شود.
ما برمی گردیم به بررسی جایگاه قدرت، و عرض می کنیم که تعریف قدرت را ما هفته گذشته اشاره کردیم آقای مورگنتا گفت: «قدرت سیطره بر ذهن و رفتار دیگران هست»، ولی عمدتا درباره قدرت حرف آقای جوزف نایی معتبر هست که جلسه گذشته هم تعریف ایشان را راجع به قدرت عرض کردیم، این آقای جوزف نای استاد دانشگاه هاروارد هست، و از اشخاصی هست که در دوره (1977 _ 1979) معاون وزیر خارجه آمریکا بوده، و در سال (1994 و 1995) هم در دوره ی کلینتون معاون وزیر دفاع او بوده، و مسئولیت های دیگری هم داشته است، شخصی هست که معمولا نظریاتش به عنوان مشاور از طرف دموکراتها پذیرفته می شود، و کتابهای او حول قدرت است، ده_دوازده کتاب دارد که همه آنها در محور قدرت است، و اختراع چند مفهوم هم به این آقا نسبت می دهند، یعنی اولین بار این آقا این مفاهیم و نظریات را مطرح کرده است، و یکی از آن مفاهیم «قدرت نرم» است در مقابل قدرت سخت، و یکی دیگر از آن مفاهیمی که این آقا مطرح کرده «قدرت هوشمند» است، و همیشه دنبال این نظریه و این هدف است که آمریکاست چگونه می تواند در قرن 21 همان ابرقدرتی خودش را حفظ کند؟! و خلاصه نظریه ایشان این است که «باید از قدرت هوشمند استفاده کند»، قدرت هوشمند ترکیبی است از قدرت سخت و قدرت نرم، باید از ترکیب این دو استفاده بکند. دو کتاب ایشان به فارسی هم ترجمه شده است: یکی کتاب «آینده قدرت» که آقای احمد عزیزی ترجمه کرده و دیگری هم «قدرت نرم».
تعریف ایشان از «قدرت» و «قدرت نرم» و «قدرت سخت» و «قدرت هوشمند» را _که سابقا هم عرض شد دوباره_ بیان می کنیم:
تعریف قدرت
ایشان در کتاب «آینده قدرت»، قدرت را اینگونه تعریف می کنند: «قدرت توانایی تاثیرگذاری و اعمال نفوذ بر دیگران برای دستیابی به نتایج مورد نظر و دلخواه است»، این تعریف کلی این شخص از قدرت است.
تعریف قدرت سخت
اما راجع به قدرت سخت تعریف ایشان این است: «توانایی دستیابی به نتایج دلخواه و مطلوب از راه اجبار و پاداش»، پس اگر از راه اجبار یا پاداش _یعنی دادن امکانات مادی_ بتوانیم حرفمان را به کرسی بنشانیم و دیگران را تحت تاثیر قرار بدهیم و اراده خودمان را بر او مسلط کنیم این قدرت سخت است.
تعریف قدرت نرم
و قدرت نرم را هم اینطور تعبیر کرده است: «نفوذ و تاثیر از طریق جذب و جاذبه فرهنگی و ایدئولوژیک که به ترجیحات دیگران شکل می دهد»، یعنی یک جذب و جاذبه ای در دیگران ایجاد بکنیم که آنها تصمیمات، ترجیحات و اختیارات خودشان را طبق آن چیزی که ما می خواهیم شکل بدهند، یعنی آنها همان چیزی را بخواهند که ما می خواهیم نه اینکه ما با زور وارد میدان بشویم یا مثلا با دادن مبالغ و رشوه آنها را به یک طرف بکشانیم، بلکه فکر آنها را عوض بکنیم و بر فکر آنها مسلط بشویم، این هم قدرت نرم می شود.
ایشان در کتاب (soft power _ قدرت نرم) یک عبارتی دارد: وقتی کشوری، کشورهای دیگر را وادار می کند که آنچه را می خواهد بخواهند، ممکن است این را قدرت همدست یا نرم بنامیم، در مقابل قدرت سخت یا فرماندهی که با تهدید یا تطمیع به دیگران دستور می دهد تا آنچه می خواهد انجام دهند این قدرت سخت می شود.
قدرت سه بخش دارد:
بخش اول: استفاده از تهدید و پاداش؛
بخش دوم: برنامه را طوری تنظیم بکنیم که طرف مقابل در انتخاب راهبرد محدود باشد، فرض کنید چینش مذاکره طوری باشد که طرف مقابل ببیند که ناچار باید این راه را انتخاب بکند؛
بخش سوم: باورها و برداشت ها و خواسته های طرف مقابل را شکل داده و تحت تاثیر قرار بدیم.
آقای نای «قدرت هوشمند» را چاره ساز می دانند، قدرت هوشمند ترکیبی از قدرت سخت و قدرت نرم هست که اگر بخواهیم تنها از قدرت نرم استفاده کنیم یک جاهایی ممکن است کارساز نباشد، و اگر بخواهیم تنها از قدرت سخت استفاده کنیم باز همین مشکل را دارد، و مثال هم زدند گفتند: ببینید آمریکا از قدرت سختش در عراق استفاده کرد ولی به نتیجه مطلوبش نرسید، پس قدرت سخت همیشه نتیجه مطلوب را نمی دهد، شوروی در افغانستان از قدرت سختش استفاده کرد ولی به نتیجه مطلوبش نرسید، پس قدرت سخت به تنهایی به هدف نمی رساند، و همچنین قدرت نرم گاهی کافی نیست، پس باید به تعبیر آقای نای قدرت هوشمند بیاید میدان تا ترکیب این دو موثر باشد.
ایشان در نتیجه گیری های بحثشان به جای رئالیسم و واقع گرایی یا لیبرالیسم که کأنّ بخش دیگری از نظریات روابط بین الملل هست در مقابل رئالیسم، ترکیبی از این دو را ارائه می دهند، یعنی لیبرال رئالیسمی، یعنی قضایای قدرت نرمی که لیبرال ها بیشتر به آن تاکید می ورزند، و هم از آن قدرت سختی که رئالیستها به آن تاکید می کنند، از هر دو استفاده بشود؛ چون نظر ایشان ترکیبی از این دو نظریه است.
از مطالب ایشان نکاتی برداشت می شود:
ویژگی های قدرت نرم
اول: اینکه قدرت نرم بُعد ساختاری و غیرمستقیم دارد، در ساختار تاثیر می کند تاثیرش در جمعیت، پراکنده و به صورت گسترده است، و به صورت غیر مستقیم آن خواسته را حاصل می کند.
دوم: این نفوذش عام است و محدود به قوه حاکمه نیست، یعنی جمعیت ها را مورد هدف قرار می دهد.
سوم: قابل ذخیره سازی هست، یعنی وقتی که فراخوان بدهند افراد می آیند؛ چون افرادش را قبلا ساختند.
چهارم: نتایج آن در بلند مدت آشکار می شود.
پنجم: تاثیرش به مخاطبین و وضعیت آنها بستگی دارد.
ششم: قدرت نرم به استفاده از وسایل ارتباطات جمعی خیلی وابسته است.
بنده کتاب جناب آقای دکتر فیروزآبادی را دارم به نام «اصول و مبانی روابط بین الملل»، در این کتاب یک فصلی دارد راجع به قدرت، ایشان رویکرد و نگاه به «قدرت» را به چهار قسم و چهار نگاه تقسیم می کنند _ البته ظاهرا از نظریات دیگران استفاده کردند_ و بر حسب هر نگاهی تعریف قدرت هم عوض می شود، البته این نگاه ها بر آن نظریات روابط بین الملل مبتنی هست، یعنی برآمده از نظریات روابط بین الملل است، طبق این چهار نگاه تعاریف قدرت هم البته تغییر پیدا می کند، چهار نگاه و رویکردی که در مورد «قدرت» مطرح کردند را خوب است که اشاره بکنیم تا روشن بشود که ما فقط یک تعریف خاص و محدودی نداریم، بلکه با رویکردهای مختلف «قدرت» معنا پیدا می کند:
رویکرد اول
قدرت را به مثابه «منابع» بنگریم یعنی که قدرت در این نگاه در حقیقت مساوی هست با منابع، قدرت داری یعنی آن منابع را داری، گرچه این نظر باز خود منابع را فی حد نفسه کافی نمی داند و آن نفوذ را هم شرط می داند ولی بیشتر توجهش در سنجش قدرت به منابع هست.
رویکرد دوم
دومین رویکرد این است: قدرت به مثابه رابطه عِلّی است، یعنی ما قدرت را به عنوان اینکه چه تاثیری می گذارد بررسی می کنیم، و این را دو قسم می کنند:
قسم اول: رابطه عِلّی، تاثیر در کارگزاران و دولت ها؛
قسم دوم: رابطه عِلّی، تاثیر در نتایج.
یعنی یک وقت قدرت را به جهت تاثیرش در کارگزاران مطرح می کنیم، یک وقت قدرت را به جهت تاثیرش در نتایج مطرح می کنیم، تعریف قدرت بنابر رویکردهایی که عرض کردیم با هم فرق خواهد کرد.
تعریف قدرت با توجه به نتیجه
ظرفیت و توان ایجاد یک تاثیر مورد نظر و مطلوب است، این همان قدرت را به معنای عِلّی گرفته است و تاثیرش را در کارگزار مدنظر نگرفته است بلکه در نتیجه مد نظر قرار داده است. و لذا اینطوری تعریف می کند و می گوید: قدرت ظرفیت و توان ایجاد یک تاثیر مورد نظر یا نتیجه مورد نظر را دارد.
تعریف قدرت با توجه به کارگزار
بنابر این که فرض فرمایید که در کارگزار را در نظر بگیریم آن وقت تعریفش این می شود: «قدرت ملی عبارت است از توانایی کشور در واداشتن کشورهای دیگر به انجام کاری که در غیر این صورت انجام نمی دادند»، یعنی تاثیرش در دولت و کارگزار را مد نظر قرار داده است.
رویکرد سوم
قدرت به مثابه ساختار اجتماعی است، در اینجا همان نظریه ساختاری را مد نظر قرار می دهیم، اصلا کارگزاری اینجا مطرح نیست، و قدرت همان ساختار اجتماعی هست که ساختار اجتماعی مستقیما در این واحدها تاثیر می گذارد.
رویکرد چهارم
قدرت را به مثابه روابط اجتماعی لحاظ کنیم، در این رویکرد گفتند: منظور این است که بیاید گفتمان ها را عوض بکند، گفتمان ها که عوض شد در حقیقت آن باعث می شود که قدرت تولید بشود، آن کشوری که بتواند گفتمان ها را عوض کند در دنیا برای خودش تولید قدرت می کند، مثلا فرض کنید که آمریکا گفت: «ایران در دنیا محور شرارت و تروریسم است»، این یک گفتمان ایجاد کرد، اگر این گفتمان در دنیا غالب بشود برای این کشور قدرت ایجاد می کند.
یا مثلا امام خمینی رضوان الله علیه فرمودند «در اين انقلاب، شيطان بزرگ آمريكاست»[2] ، این یک گفتمان است، اگر این گفتمان جهانی بشود یک قدرت ایجاد می کند.
پس چهار رویکرد به قدرت داریم، براساس هر کدام از اینها تعریف قدرت ممکن است عوض بشود.
آقای سردار باقری آمده بودند قم، یکی از نکاتی که داشت این بود که برای اینکه وزارت امور خارجه مسیرش را درست پیدا بکند یک پروسه زمانبری می خواهد، باید کسانی که گفتمان دینی را در اختیار دارند بیایند در این مناصب باشند، مثل حضرت آقا رهبر معظم صاحب نظر و گفتمان باشد، چون نظر این اشخاص با تصمیم طرف مقابل عوض نمی شوند. و این حرف حقی هست.
بنابراین ما به تربیت این افراد صاحب نظر نیاز داریم، ببینید آنها افرادی مثل آقای نای را دارند که گفتمان ایجاد می کنند، او ادبیات «قدرت نرم»، «قدرت سخت» و «قدرت هوشمند» را مطرح کرد، و می گویند: اتفاقا بیشتر تصمیمات مخصوصا از طرف دموکرات ها براساس نظریات این آقا گرفته می شود، پس باید کسانی داشته باشیم که بر اساس اسلام گفتمان ایجاد بکنند، و بتوانند از این قدرت نرم استفاده بکنند.
منابع قدرت سخت را آقای نای عمدتا این موارد می داند:
یک: جمعیت
روشن است که جمعیت هم برای سرباز کشور نیاز هست و هم برای اینکه نیروی کار ارزان برای تولید داشته باشد، و این دو از ارکان قدرت و مبادی و مبانی آن هستند.
دو: وسعت سرزمین
وسعت سرزمین در قدرت یک کشور خیلی مهم است، کشور که سرزمین کوچکی دارد قهرا با خطرات مواجه است، وسعت سرزمینی باعث می شود که خیلی از خطرات از کشور دفع بشوند، مثلا روسیه که توانست در مقابل حمله آلمان هیتلری مقاومت کند یکی از آن جهاتش همین بود که کشور خیلی وسیع بود.
سه: وضعیت جغرافیایی
یا همان موقعیت ژئوپولیتیک این هم خیلی موثر است. مثلا کشوری که به دریا و اقیانوس و همسایه های متعدد درسترسی دارد یا در شاهراه ها یا کریدورهای جهانی قرار دارد می تواند بسیار قدرتمند و ثروتمند بشود.
چهار: منابع طبیعی
کشوری که جنگل و خاک مناسب، معادن و منابع غنیّ دارد در میزان قدرت او خیلی موثر است.
در اینجا داخل پرانتز عرض کنم یک فرانسوی نوشته بود: شیعیان روی منابع طبیعی هستند ما نگاه می کنیم در جغرافیا جاهایی که شیعیان هستند منابع طبیعی معمولا آنجاست، در عربستان، بحرین، عراق، ایران و جمهوری آذربایجان همه منابع انرژی در اختیار اینهاست، و این نیست مگر اینکه آن امام غائبشان به آنها گفته است که بروید اینجاها ساکت بشوید، و الا اینها از کجا می دانستند که اینجاها منابع هست؟ حتما آن امام غائب به اینها گفته که بروید اینجاها ساکت بشوید که اینجا منابع نفتی است.
پنج: توان و بنیه نظامی
توان و بنیه نظامی مهمترین عامل و عنصر قدرت ملی هست البته مراد قدرت سخت است.
شش: توسعه و توان اقتصادی
یعنی از نظر فناوری تکنیکش چقدر پیشرفته است. اینها موارد قدرت سخت است.
ملاک های قدرت نرم
یک: خصوصیات ملی
خصوصیات ملی را هم آقای مورگنتا دارد و هم ایشان دارد، خصوصیات ملی یعنی منش ملی؛ چون هر کدام از ملت ها خصوصیاتی دارند، مثلا نوشتند روس ها بیگانه هراس هستند و از بیگانه می ترسند، و مطیع حکومت هستند و این باعث شده که این در مسائل قدرت داشته باشند، یا آلمانی ها آدمهای منظمی هستند و کار را دقیق و سر ساعت انجام می دهند، پیامبر خدا فرمودند: «إِذَا عَمِلَ أَحَدُكُمْ عَمَلًا فَلْيُتْقِنْ»[3] ، این منابع قدرت نرم است.
مردم ایران در این جهت منش ملی خصوصیات فوق العاده ای دارند، مثلا هر شخصی می تواند فرمانده بشود، یعنی در یک مسئله ای اینطور نیست مثل گله گوسفند باشد، یعنی وقتی فرمانده باشد یک کاری انجام می دهند و وقتی فرمانده نباشد کاری انجام نمی دهند! ملت ایران اینطوری نیست یعنی هر نفری درک دارد، بله کار جمعی را انجام می دهند ولی هر نفری درک دارد، می داند که دارد چه کار می کند، اگر در یک جایی گیرکرد و تک نفر باشد می بیند آن کاری که بر عهده اش هست انجام می دهد، در ملت ایران این هست، باید منش های عالی را شناخت و تقویت کرد.
دو: وطن دوستی
ملی گرایی هم از منابع قدرت نرم است. این منبع دوم قدرت هست.
سه: نوع و کیفیت حکومت
آیا حکومت باید استبدادی یا غیر استبدادی باشد؟ معمولا حکومت های استبدادی در برابر دشمن ضعیف عمل می کنند، قدرت های استبدادی معمولا قدرت مقاومت ندارند.
چهار: ایدئولوژی و ارزش ها
قدرت ایجاد گفتمان بسیار موثر است.
پنچم: توسعه علمی نرم
توسعه علمی نرم با توسعه علمی فناوری فرق دارد، این که توسعه علمی نرم داشته باشد یعنی دانشمندان متفکری دارند که به دنیا مطالب جدید عرضه می کنند.
ششم: دیپلماسی
خود دیپلماسیک یکی از عناصر قدرت نرم است. یعنی وزارت خارجه قوی داشته باشد که بتواند از راه مذاکره منافع را حفظ کند.
هفتم: اعتبار و شهرت بین المللی
تحصیل و داشتن شهرت ملی برای یک کشور، تولید اعتبار، آبرو و به تبع قدرت می کند.
هشتم: رهبری و مدیریت
تاثیر رهبری مقتدر و مدیریتی کارآمد بر کسی مخفی نیست.
اینها منابع قدرت نرم هستند. همه اینها مواردی بود که آنها گفتند، می رسیم به اسلام الان آن منابع قدرتی که از نظر اسلام و شیعه مهم است را چون وقت نیست فقط اشاره می کنیم، إن شاء الله باید اینها را بحث کنیم:
قدرت سخت
این قدرت سخت که آیه اش را همگی مستحضرید: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ﴾[4] ظاهرش همان قدرت سخت است؛ چون می فرماید: ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ﴾، از قدرت سخت می ترسند؛ چون قدرت نرم معمولا برای ارعاب نیست، پس آن قدرت سخت سر جای خودش ثابت است، ما قدرت نرم را فعلا از نظر اسلام و شیعه بررسی می کنیم:
منابع قدرت نرم
اول: ایمان و تدین
این مورد را آنها اصلا نشمردند، در آن هشت موردی که به عنوان قدرت نرم گفتند اصلا صحبت ایمان و تدین نبود، و این اشتباه بزرگی است، همین که می گویند: «دشمنان اشتباه محاسباتی دارند» می بینید که در جدیدترین منابع قدرتی که بحث می کنند اصلا قدرت ایمان و تدین را نمی شمارند؛ برای اینکه ایمان را یک مسئله شخصی می دانند، یعنی اصلا تاثیر اجتماعی ندارد، اینطوری نگاه می کنند، آن برداشت سکولار و آن اشتباه باعث شده که اینها قدرت ایمان را اصلا به حساب نیاورند.
دوم: اعتقاد به الگوهای بی نظیرِ فداکاری
اعتقاد به الگوهای بی نظیر فداکاری مثل سید الشهد صلوات الله و سلامه علیه، این از منابع قدرت شیعه هست و دیگران ندارند حتی اهل سنت ندارد.
سوم: اعتقاد به مهدویت
این اعتقاد همیشه مثل یک شمع امید در قلب ما روشن است، یعنی ما بی صاحب نیستیم، کما اینکه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمَلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ؛ الحدیث»[5] ، ولی دیگران این احساس را ندارند، ما این احساس را داریم. پس این منبع قدرت ما هست.
چهارم: مسئله ولایت
مسئله ولایت است، ولایت خدا و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام و نواب آنها، این مسئله ولایت خودش یک بحثی است،حضرت آقا در آن کتاب (طرح کلی اندیشه اسلامی) خوب این مسئله را از نظر قرآنی بیان کردند که مسئله ولایت چقدر در جامعه موثر است، و چه نقشی دارد، پس این از منابع خیلی مهم قدرت است که دیگران از آن محروم هستند و ما کاملش را داریم، اهل سنت ممکن است ولایت خدا و پیامبر (ص) داشته باشند ولی این کامل نیست، اما در شیعه کامل است، اتفاقا این آیه کریمه را من اینجا یادداشت کردم: ﴿وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾ [6] ، یعنی غلبه حزب الله را مربوط می داند به همان ولایت؛ چون ولایت دارند غالب هستند.
پنجم: ارائه الگوی حکومت داری مردمی بر اساس ولایت فقیه
حکومت داری مردمی بر اساس ولایت فقیه یک الگوی جدیدی در دنیا است، و این یک منبع قدرت است.
ششم: حمایت از مستضعفین و مظلومان
این یک گفتمان جدید، دید جدید و مسیر جدید برای انسانها باز می کند.
هفتم: ایجاد هسته های مقاومت
این یعنی همان مسیر و راه حزب الله و غیر حزب الله مثل انصار الله یمن و سایر جبهه های مقاومت.
هشتم: مرجعیت شیعه
البته می شود این مورد را مرتبط با آن مسئله ولایت دانست، ولی خودش یک عنوانی است، مرجعیت اعم از ولایت است؛ چون مسئله فتوا هم هست.
نهم: ادبیات غنی
در ایران اسلامی الحمد لله ادبیات غنی وجود دارد که در دنیا نظیر ندارد، مثل ادبیات حافظ، سعدی، مولوی و مانند اینها که در اوج قله هستند یا بی نظیر هستند یا کم نظیر، و اینها بر قدرت می افزاید؛ چون خیلی از دلها را جذب می کند.
دهم: پیشینه ی تمدنی
پیشینه تمدن یک کشور به مردم آن کشور عزت و افتخار می دهد.
یازدهم: زیارت
زیارت ائمه علیهم السلام در کل سال، خصوصا در اربعین و زیاراتی از این قبیل و مراسماتی مثل 22 بهمن که برگزار می شود این هم یکی از منابع قدرت است.
پس اینها منابع قدرتی هست که در اسلام و ایران داریم، و اتفاقا هیچ کدام از اینها را غیر مسلمانان ننوشتند، یعنی در آن هشت موردی که برای منابع قدرت نرم نوشتند هیچ کدام از این ها را ندارند و ننوشتند، ما الحمد الله هم داریم و هم باید متوجه اش باشیم.
پس منابع قدرت ما منابع خاصی هست باید اینها را شناخت، البته همان مسئله قدرت را اگر ما محور قرار بدهیم شکست خواهیم خورد، یعنی اگر همین حالا برای قدرت بخواهیم شکست خواهیم خورد، از اینها نتیجه گیری نخواهیم کرد، زیارت را برای قدرت بخواهیم شکست خواهیم خورد، یعنی از حالت معنوی تهی خواهد شد و بعد از مدتی اصلا بی معنا خواهد شد، ولی اگر همان چیزی که ائمه علیهم السلام خواستند با همان معنویت بگذاریم باشد به همان صورت این منبع قدرت می شود، اگر اینها را برای قدرت وسیله قرار بدهیم نه تنها به قدرت نمی رسیم بلکه این تفکر منحرف خواهد شد و اینها هم ضربه خواهند خورد، پس ما منابع قدرت داریم ولی به شرط اینکه نحوه ی استفاده از اینها را درست بشناسیم.