« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1404/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

المسئلة الأولی/الفصل الثالث /كتاب الإجارة

 

موضوع: كتاب الإجارة/الفصل الثالث /المسئلة الأولی

 

در مسئله أُولی مرحوم سید چهار فرع را مطرح کردند:

المسألة الأولی: لو استأجر دارا مثلا وتسلمها ومضت مدة الإجارة استقرت الأجرة عليه سواء سكنها أو لم يسكنها باختياره، وكذا إذا استأجر دابة للركوب أو لحمل المتاع إلى مكان كذا ومضى زمان يمكن له ذلك وجب عليه الأجرة واستقرت، وإن لم يركب أو لم يحمل بشرط أن يكون مقدرا بالزمان المتصل بالعقد، وأما إذا عيّنا وقتا فبعد مضي ذلك الوقت، هذا إذا كانت الإجارة واقعة على عين معينة شخصية في وقت معين، وأما إن وقعت على كلي وعين في فرد وتسلمه فالأقوى أنه كذلك مع تعيين الوقت وانقضائه.

نعم مع عدم تعيين الوقت فالظاهر عدم استقرار الأجرة المسماة وبقاء الإجارة وإن كان ضامنا لأجرة المثل لتلك المدة من جهة تفويته المنفعة على المؤجر. [1]

در سه فرع حکمش مشخص بود، إنما الکلام در فرع چهارم بود، آن سه فرع این بود:

فرع اول: عین شخصیه را در وقت محدد اجاره بدهد، بگوید این ماشین را در روز جمعه به شما اجاره می دهم.

فرع دوم: آنجایی که عین شخصیه را در وقت غیر محدد اجاره بدهد.

فرع سوم: این است که عین کلیه را در وقت معین و محدد _مثلا روز جمعه_ اجاره بدهد. بگوید یک ماشین با این اوصاف در روز جمعه به شما اجاره می دهم.

اکثر آقایان گفتند: اگر مستاجر این عین را گرفت و استفاده نکرد ضامن «أجرة المسمی» می شود. البته در آنجایی که عین شخصیه باشد و زمان محدد نباشد، برخی گفتند: این هم داخل صورت چهارم خواهد بود.

فرع چهارم: آن جایی که عین کلیه هست و زمان هم محدد نشده است، مثلا مستاجر گفت: ماشینتان را برای حمل بار به تهران به ما اجاره بدهید، دیگر نگفت: در روز جمعه، پس عین کلیه است یعنی ماشین خاصی نگفت یک ماشینی از شرکت گرفت. اینجا محل بحث است.

عرض کردیم: در آن صورتی که عین شخصیه هست و زمان محدد نشده بعضی آن را هم داخل این می دانند، مثلا گفت: این ماشین را به ما بده تا ما باری به تهران حمل کنیم، دیگر نگفت: روز فلان.

پس فرع چهارم آنجایی است که زمان محدد نباشد، شخصی ماشینی را گرفت و استفاده نکرد، و زمانی که می توانست آن کار را انجام بدهد هم گذشت ولی آن کار را انجام نداد، آیا «أجرة المسمی» به عهده اش می آید یا نمی آید؟

بررسی اقوال و انظار

برخی اقوال را بررسی کردیم:

نظر مشهور «رضوان الله علیهم»

اکثر آقایان _مثل: مرحوم نائینی[2] ، مرحوم اصفهانی[3] ، مرحوم آقا ضیاء عراقی[4] ، مرحوم حائری[5] ، مرحوم امام خمینی[6] ، آقای خوئی[7] و مرحوم آقای تبریزی رضوان الله علیهم_ فرموند: اینجا هم ضامن «أجرة المسمی» می شود؛ چون این ماشین در اختیارش بوده و می توانست کار را انجام بدهد، پس این منفعتی که استیفا نشده قصور از موجر نبوده، قصور از مستاجر بوده که استفاده نکرده است. و موجر وظیفه اش که وفای به عقد بوده را انجام داده و ماشین را در اختیار شما گذاشته بود. پس طبق عقد این آقا ضامن «أجرة المسمی» هست.

نظر مرحوم سید

ولی مرحوم سید اینجا نظرش چیز دیگر است و می گوید: اینجا ضامن «أجرة المسمی» نمی شود، بلکه برای این مدتی که در اختیارش بوده و استفاده نکرده است ضامن «أجرة المثل» می شود. ضامن «أجرة المسمی» نمی شود؛ چون زمان تعیین نشده است باید ببینیم تا آخر عقد چه می شود. پس «أجرة المسمی» فعلی نمی شود؛ چون فعلا اجاره باقی است. اما «أجرة المثل» به عهده اش می آید؛ چون مثلا یک روز یا بیشتر این ماشین را معطل کرده.

نظر مرحوم بروجردی

و آخرین قولی که نقل کردیم از مرحوم آقای بروجردی بود که ایشان فرمودند:

ضمانه لأجرة مثل ما فات على المؤجر في تلك المدة مع أن المفروض هو أن المؤجر سلمه إليه تعيينا لما آجره من الكلي فيه مع إبقائه على توسعته من حيث الزمان لا يتصور له وجه فالأقوى فيه عدم الضمان. [8]

اینجا نه «أجرة المثل» را ضامن می شود و نه «أجرة المسمی» را، اجاره هنوز باقی است، پس «أجرة المثل» را ضامن نمی شود؛ چون هنوز وقت هست، «أجرة المسمی» هم را ضامن نمی شود؛ چون هنوز اجاره باقی است و هنوز باید کار را انجام بدهد و اجرتش را بدهد. ظاهر فرمایش آقای بروجرد در حاشیه اش بر عروه این است که چون اجاره باقی است «أجرة المثل» نمی آید و «أجرة المسمی» هم نمی آید،«أجرة المثل» نمی آید برای اینکه خود موجر گفته بود در اختیار شما باشد.

نکته: ید امانی خارج از بحث است، یک وقت به عنوان امانت می دهد نه به عنوان وفای به عقد، آقای خوئی می فرمایند: آنجا قطعا خارج از بحث است. آنجا نه «أجرة المثل» می آید و نه «أجرة المسمی» می آید، ولی فرض این است که به عنوان وفای به عقد داده است عقد محدد نبوده و زمان خاصی نداشته است که شما بفرمایید پس چیزی به عهده اش آمده است.

قول مختار

ما عرض می کنیم که می شود این تفصیل را قائل شد:

در آنجایی که عمل را معین می کنند مثلا حمل این بار، ولی وقت را تعیین نمی کنند، اگر خاطرتان باشد در مسئله پنج فصل اول سید فرمود:

المسألة الخامسة: معلومية المنفعة إما بتقدير المدة كسكنى الدار شهرا والخياطة يوما، أو منفعة ركوب الدابة إلى زمان كذا، وإما بتقدير العمل كخياطة الثوب المعلوم طوله وعرضه ورقته وغلظته، فارسية أو رومية، من غير تعرض للزمان، نعم يلزم تعيين الزمان الواقع فيه هذا العمل كأن يقول: إلى يوم الجمعة مثلا، وإن أطلق اقتضى التعجيل على الوجه العرفي. [9]

تعیین منفعت لازم است، و تعیین منفعت گاهی به زمان مشخص می شود و گاه به تعیین عمل مشخص می شود.

آنجا نظر سید این بود که اگر کار را هم تعیین می کند باید محدوده را مشخص بکند، مثلا بگوید إلی یوم الجمعة.

دیگران فرمودند: محدوده لازم نیست مشخص بشود، همین که کار را مشخص کرد کافی است.

قول مختار عرض می کنیم که در هر دو نظر ما محاسبه می کنیم:

بنا بر نظر مشهور که می گفت: تعیین محدوده زمانی نیاز نیست اگه کار را مشخص کرد کافی است، اینجا که این آقا این عین را تحویل گرفته و یک روز هم گذشته است، اینجا ما می توانیم بگوییم که او ضامن «أجرة المثل» هست؛ چون می توانست کار را انجام بدهد، فلذا ضامن «أجرة المثل» است و هنوز اجاره هم باقی است.

و اگر کسی «أجرة المثل» را قبول نکند نظر مشهور این است که «أجرة المسمی» را ضامن است، بله وقت تعیین نکرده بود ولی منطبق بر اول اوقات می شود، پس ضمانت آنجا درست و دلیلش روشن است؛ چون این آقا به عنوان وفای به عقد داد و او استفاده نکرد، حالا یا ضامن «أجرة المثل» است یا ضامن «أجرة المسمی». این راجع به نظر مشهور.

اما سید که آنجا فرمودند «محدوده زمانی باید مشخص بشود» آنجا نمی توانیم بگوییم ضامن «أجرة المسمی» است؛ چون هنوز محدوده زمانی که یک هفته بود باقی است و تا یک هفته این آقا حق دارد که از این ماشین استفاده بکند.

پس اگر ما عدم تعیین وقت را به آن بیان سید بپذیریم که عدم تعیین وقت آنجا که تعیین عمل می شود باید محدوده اش مشخص باشد آن موقع فرمایش مشهور که فرمودند «همان یک روز که گذشت و می توانست کار را انجام بدهد ضامن أجرة المسمی است»، این درست نیست؛ چون تا یک هفته وقت داشت.

و در این یک روز که گذشت آیا ضامن «أجرة المثل» می شود؟ ظاهرا خیر؛ چون این آقا حق داشته نگه دارد، کما اینکه آقای بروجردی فرمود «أجرة المثل» نمی آید؛ چون هنوز یک هفته وقت دارد، «أجرة المسمی» نیست؛ چون باز وقت دارد.

پس فرمایش آقای بروجردی ظاهرا در این صورت تایید می شود که اگر عدم تعیین وقت را به معنای تعیین محدوده بگیریم یعنی تعیین محدوده را شرط بدانیم چنانکه مرحوم سید در آن بحث این طوری فرمودند که گفتند «در عدم تعیین وقت که روز خاصی را مشخص نمی کند باید محدوده اش مشخص باشد» اگر اینطوری بگیریم ظاهرا فرمایش آقای بروجردی صحیح است که نه «أجرة المثل» می آید؛ چون یدش عدوانی نیست، و نه «أجرة المسمی» می آید؛ چون هنوز وقت هست.

اما اگر بگوییم: صرف تعیین عمل کافی است و تعیین محدود هم لازم نیست، در اینجا وقتی ماشین را تحویل داد و یک روز گذشت قطعا ضامن «أجرة المسمی» می شود.

پس این عدم تعیین وقت را باید روشن بکنیم، اگر مبنای سید است ظاهرش این است که همان فرمایش آقای بروجردی صحیح است.

اگر مبنای مشهور است یعنی صرف عمل را مشخص کرد آنجا باید بفرمایید که این ضامن «أجرة المسمی» می شود. وقتی زمانی که می توانست آن کار را انجام بدهد گذشت ضامن «أجرة المسمی» می شود، این نظری هست که اینجا قابل ارائه هست.

اشکال: این است که چرا «أجرة المسمی» را نفرمود و «أجرة المثل» را فرمود؟ چون اگر طبق نظر مشهور هم که عدم تعیین عمل است ظاهرش این است که وفای به عقد کرده است.

یک نکته ای را اینجا مرحوم آقای هاشمی دارند که این آقا خودش را یا یک منفعتی را در اختیار مستاجر گذاشت، ولی آن آقا استیفا نکرد اینجا ضامن است. آقای هاشمی می فرمایند: این فرق می کند، یک وقت واقعا کار او خیلی دقیق، طاقت فرسا و خاص است مثلا دکتر جراح آنجا نشست ولی مریض فرار کرد، آیا پول اجرت جراحی را می گیرد یا کمتر می گیرد؟

ایشان می فرمایند: ظاهرا متفاهم عرفی این است که پول جراحی را نمی تواند بگیرد، بلکه یک چیزی کمتر از آن پول جراحی را می گیرد، آن «أجرة المثل» را می گیرد.

عبارت مرحوم هاشمی

نعم هنا مطلب آخر لا يبعد عرفيته وحاصله‌: انَّ العرف قد يبذل الاجرة بازاء العمل بما هو عمل، وهذا هو الغالب في باب الايجار على الاعمال ويتصور ايضاً في باب الايجار على الاعيان بان يكون الاجرة بازاء الانتفاع الخارجي لا المنفعة، وقد يبذلها بازاء المنفعة اي فرصة الانتفاع وامكانها الذي هو خصوصية قائمة بالعين أو بالاجير سواء انتفع بهما أم لا. [10]

گاهی این اجرت را در مقابل آن فرصت می گیرد، گاهی در مقابل خود عمل قرار می دهد، در فرض اول که مثلا کار خیلی سنگین، مهم و دقیقی هست که آن پول هنگفت را در مقابل آن قرار می دهند نه در مقابل فرصت؛ چون این هم استفاده نکرد و اجاره منفسخ می شود. و فرصت عمل هر چقدر ارزش دارد آن را از مستاجر می گیرد، و اینکه خود عمل چقدر ارزش دارد آن را نمی گیرد؟ یعنی «أجرة المسمی» را نمی گیرد، «أجرة المثل» آن منفعت را می گیرد.

قول مختار

ظاهرا این عرفیت دارد، اجیر می گوید: آقا ما را معطل کردی فقط اینجا نشستیم در حالی که ما می توانستیم یک کاری انجام بدهیم، مستاجر می گوید: حالا یک چیزی از ما بگیر، و اجیر به یک چیز کمتری راضی می شود. مثلا شما یک بنای دعوت کردید ولی مصالح فراهم نشد یا خودتان آماده نبودید و اجیر هم آمده بود، اینجا همان اجرت کامل را از شما می گیرد یا نه یک چیزی کمتر می گیرد؟ چون کار نکرده چند درصد باید به او داد. پس عرف در برخی از موارد راضی به مصالحه ای می شود. عرف در این موارد کل «أجرة المسمی» را نمی گیرد، اما چون فرصت عمل را از اجیر گرفت یک مبلغی به او می دهد. این ظاهرا عرفیت دارد چون یک کار سنگین را از عهده اجیر برداشته است، بنا بود اجیر کار سنگینی انجام بدهد مثلا هزار کیلومتر این را از مشهد به قم بیاورد حالا که موجر آماده رفتن نشد یک چیزی کمتر از «أجرة المسمی» به او می دهند، چون ماشینش که استهلاک پیدا نکرد، خود اجیر هم که خوابید، «أجرة المسمی» ده میلیون بود الان هشت میلیون می دهد.

المسألة الثانیة: إذا بذل المؤجر العين المستأجرة للمستأجر ولم يتسلم حتى انقضت المدة استقرت عليه الأجرة، وكذا إذا استأجره ليخيط له ثوبا معينا مثلا في وقت معين وامتنع من دفع الثوب إليه حتى مضى ذلك الوقت فإنه يجب عليه دفع الأجرة، سواء اشتغل في ذلك الوقت مع امتناع المستأجر من دفع الثوب إليه بشغل آخر لنفسه أو لغيره أو جلس فارغا. [11]

مسئله أولی این بود که «تسلم الموجر و لم یستوفی المستاجر» یعنی گرفت ولی استیفا نکرد، مسئله ثانیه این است که نگرفت ولی اجیر آماده بود، اگر مدت گذشت و مستاجر تحویل نگرفت، چند روز اعلام کرد: کلید خانه آماده است بیا بگیر، ولی مستاجر نرفت کلید خانه را بگیرد. اینجا «أجرة المسمی» مستقر می شود. فرق ندارد پس درحکم با مسئله قبل فرق ندارد.

همچنین در حالتی که این آقای خیاط را اجیر کرده بود که برای من یک قبا بدوز، «أجرة المسمی» و «وقت» را هم مشخص و معین کرده بودند مثلا یک میلیون تومان، از امروز صبح تا شب، ولی آن شخص پارچه را نداد، وقت هم گذشت، واجب است که این آقا «أجرة المسمی» را به آن خیاطِ اجیر بدهد. حالا فرقی نمی کند که یک آقای خیاط در این مدتی که این پارچه را نداد برای خودش یا دیگری یک کاری انجام بدهد یا همان جا بنشیند و هیچ کاری انجام ندهد در هر سه صورت آقای خیاط می تواند «أجرة المسمی» را بگیرد، چون آن آقای مستاجر بنا بود که پارچه را بیاورد که نیاورد. إن شاء الله که مسئله روشن شد.

پس در مسئله دوم یک مستاجر داریم و یک اجیر داریم، مستاجر عین مستاجره را داده ولی آن آقا تحویل نگرفته است. یا اگر یک کسی را برای یک کاری اجیر کرده است و اجیر حاضر هست آن کار را انجام بدهد اما این آقا آن کار را او نخواست تا وقت گذشت، در آن مدت چه این آقای اجیر برای خودش یا برای دیگری کار کند یا اصلا هیچ کاری نکند مستحق «أجرة المسمی» می شود. این بیانی است که مرحوم سید در این مسئله دارند، نگاه بفرمایید تا ببینیم که این مسئله را باید چطوری تبیین بکنیم.


logo