درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی
1402/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الخمس/ما یفضل عن مئونه سنته /مسئله 50، علم مورث به عدم اداء خمس ما ترک
بحث در مسائل مربوط به فاضل المئونه بود . به مسئله 50 رسیدیم . متن عروه : (مسألة 50): إذا علم أنّ مورّثه لم يُؤَدّ خمس ما تركه وجب إخراجه سواء كانت العين الّتي تعلّق بها الخمس موجودة فيها، أو كان الموجود عوضها بل لو علم باشتغال ذمّته بالخمس وجب إخراجه من تركته مثل سائر الديون [1] .
هنگامی که انسان می داند این کسی که از دنیا رفته است خمس اموالش را اداء نکرده است ، وظیفه چیست؟ در این صورت واجب است که آن خمس را بدهند . فرقی نمی کند که آن عینی که متعلق خمس است ، در ما ترک ، موجود است مثلاً این 5 ماشین که الآن در پارکینگ هست این شخص استفاده نمی کند، خریده بوده که با آن تجارت کند و الآن جزء ترکه است ، که باید خمسش را بدهند و یا اینکه این شخص تاجر بوده و همان عینی که خمس به آن تعلق گرفته است ، تبدیل کرده است و آن را خرید و فروش می کرده است ، یعنی خود آن عین الآن نیست ولی عوضش هست ، در این جا هم باید خمس ما ترک را بدهد ، چه خودش موجود باشد و چه عوضش موجود باشد . بلکه اگر دانسته شود که در ذمه آن شخص خمسی هست ، مثلاً اموالی داشته که خمسش را نداده است و بعداً همگی مصرف شدند ، در این صورت هم از آن اموال موجود ، آن خمسی که بر ذمه اش آمده است را بدهد همانند دیون هم می شود .
در این جا آقای خوئی ره یک نظری دارد، ایشان تفصیل قائل شدند بین آن جایی که شخص از دنیا رفته ، اهل خمس بوده یا اهل خمس دادن نبوده است . اگر اهل خمس دادن بوده است ، واجب است که خمسش را بدهد .به چه دلیل خمس باید بدهد؟
اما اگر کسی اهل خمس نبوده است ، در این صورت ادله تحلیل ممکن است شامل بشود . ما یک دسته روایات داریم که می گوید خمس را ما برای شیعیانمان حلال کردیم چون ولادت آن ها پاک بشود ، ازدواجشان درست باشد و... این قدر متیقنش این است که خمس دیگران را از عهده آن شخص برداشته اند و این هم مربوط به دیگری است و امام ع می فرماید خمس دیگران را از عهده شما ما برداشتیم . طبق این ادله تحلیل خمس می گوییم اگر اهل خمس نباشد دادن خمس آن اموال ولو عینش موجود باشد ، بر وارثش واجب نخواهد بود .
استاد : فرمایش آقای خوئی ره مبتنی بر این است که ما در روایات تحلیل یک اطلاقی پیدا بکنیم که بگوید که اگر خمس بر عهده دیگری هست ، شما نیازی به دفع خمس ندارید ، اگر چنین اطلاق و عمومی بود ، دیگر نیازی به دفع خمس نیست اما اگر چنین نبود ، مشکل می شود . مثلاً به عنوان اطلاق که گفتند این روایت را اشاره می کنیم : 15- شي، تفسير العياشي عَنْ فَيْضِ بْنِ أَبِي شَيْبَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ النَّاسُ حَالًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِذَا قَامَ صَاحِبُ الْخُمُسِ فَقَالَ يَا رَبِّ خُمُسِي وَ إِنَّ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ. [2]
شیعه ما نسبت به خمس در حل هستند ، این اطلاق دارد . این روایت البته سندش ضعیف است اما اگر این اطلاقش را کسی قبول کند ، شامل این موردی که آقای خوئی ره گفتند هم می شود که بگوئیم این شخص اهل خمس نبوده و بر دیگران واجب نیست که خمس آن را بدهند . اما اگر چنین اطلاقی نداشتیم و از روایات فهمیدیم که این اخبار تحلیل به جهت برداشتن یک نوع کلفت از افراد است ، مانند این روایت :
سَعْدٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْقَمَّاطِينَ (کسانی که با نی خانه درست می کردند) فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَقَعُ فِي أَيْدِينَا الْأَرْبَاحُ وَ الْأَمْوَالُ وَ تِجَارَاتٌ نَعْرِفُ أَنَّ حَقَّكَ فِيهَا ثَابِتٌ وَ إِنَّا عَنْ ذَلِكَ مُقَصِّرُونَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ. [3]
حضرت می فرماید که « مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ » انصاف نیست که ما امروز این ها را از شما بخواهیم. این روایت ممکن است که حمل به شرایط خاصی زمان حضرت صادق ع بشود ولی در روایت کلمه انصاف است . یک اموالی می آید و حضرت می گوید که انصاف نیست که ما خمسی که در آن ها هست را از شما بخواهیم ، ظاهرش این است که یعنی دیگران خمسشان را ندادند و یک اموالی هم به دست ما می آید و می دانیم که آن ها خمس نمی دهند ، در این صورت امام ع می فرماید که انصاف نیست که از شما ، خمس آنها را بخواهیم . از ظاهر این روایت با این کلمه انصاف ، استفاده بکند که خمس دیگران بر انسان واجب نیست در جایی که دادن خمس دیگران ، برای انسان یک نوع کلفت هست ، یعنی جور دیگران را انصاف نیست که مشتری بر عهده بگیرد .اما در مورد ما که از پدر به پسر مثلاً یک ارثی می رسد ، کلمه انصاف در این جا صدق نمی کند چون کلفتی بر پسر نیست که بخواهد خمسش را بدهد ، این خمس بر اساس سنت الله به پسر رسیده است و چیزی هم در قبالش پرداخت نکرده ست که بخواهد از دست بدهد .
پس « مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ »در جایی صدق می کند که دیگرانی که ملتزم نیستند و ما هم به آنن اموال نیاز داریم و بخواهیم جور آن ها را هم بکشیم و خمسش را بدهیم ، این مطابق انصاف نیست چون ما پول همه را دادیم . پس روایات تحلیل ناظر به مسئله ما نیست . پس قسم دوم کلام آقای خوئی ره در این را نمی پذیریم . پس فرق نمی کند که چه این شخصی که از دنیا رفته است اهل خمس باشد و چه نباشد ، به جهت دو دلیل ( استصحاب و مال مشاع) که گذشت ، باید خمسش را بدهد .
البته بحث اخبار تحلیل را آقای خوئی ره به جای خودش حواله می دهند که آن جا بحث می کنند ولی کسی از فقهاء ما نمی گویند که خمس کلاً در زمان غیبت تعطیل شده باشد. به هر حال ما اطلاق خیلی گسترده ای در این باب نداریم که آقای خوئی ره بفرماید که اگر اهل خمس دادن نباشد ، دیگر خمسش بر ورثه واجب نباشد ، ما چنین اطلاقی باید پیدا کنیم و چون بعید از این اطلاق باشد ، فلذا نمی توانیم فرمایش ایشان را بپذیریم .
دو صورتی که اشکال ندارد :
در این دو صورت فرمایش سید ره صحیح است که اگر عوضش هم باشد باید خمسش از همان عوض داده بشود . اما ممکن است سال گذشته باشد و از مجتهد جامع الشرائط هم اجازه نگرفته است و آن تبدیل را انجام داده است. حکم این صورت چگونه است؟ در این جا ما باید آن مبانی را در نحو تعلق خمس به مال را در نظر بگیریم تا بتوانیم جواب آن را بدهیم که از این عوض باید داده شود و از همان مال اولی باید پرداخت بشود؟
در مجموع با مبانی که حساب کنیم ، هفت صورت پیش می آید . دو صورتش را گفتیم.
استاد : می تواند این شخص به جایی این که از حاکم شرع اجازه بگیرد (بنا بر مبنای تعلق حقّی)،می تواند خمس را بدهد و مال حق را آزاد کند . پس در این صورت چهارم یک راهش این است که از حاکم شرع اجازه بگیرد و راه دومش این است که نیاز نیست اجازه بگیرد ولی حق خمس را از مال دیگر پرداخت کند. حالا این ورثه می توانند این خمس را از جای دیگر بدهند و این مال را برای خودشان بردارند.