« فهرست دروس
استاد سیدابوالفضل طباطبائی
خارج اصول

1403/08/05

بسم الله الرحمن الرحيم

دلیل چهارم: وجود اوامر غیریه در کتاب و سنت/مقدمة الواجب /الأوامر

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /دلیل چهارم: وجود اوامر غیریه در کتاب و سنت

 

بحث در مقدمه واجب بود؛ اینکه آیا مقدمه واجب، واجب است یا خیر، در این مورد دو قول اساسی وجود دارد:

    1. قول به‌وجوب مقدمه: قائلین به این نظر، معتقدند که مقدمه واجب، شرعاً واجب است؛ یعنی به امر مولوی شرعاً واجب است.

    2. قول به‌عدم وجوب شرعی مقدمه: این گروه، وجوب شرعی را برای مقدمه واجب نمی‌پذیرند.

لازم به‌ذکر است که لزوم و ضرورت عقلیِ مقدمه، مورد قبول هر دو گروه است و بحث، صرفاً در مورد وجوب شرعیِ آن است.

در ادامه، به‌بررسی دلیل چهارم از ادله‌ی قول اول (وجوب مقدمه واجب) می‌پردازیم (سه دلیل قبلی در این مجال بیان شده است).

دلیل چهارم: استناد به‌اوامر غیری در کتاب و سنت

یکی از ادله‌ای که برای اثبات وجوب مقدمه‌ی واجب به آن استناد می‌شود، وجود اوامر غیریه متعدد در کتاب و سنت است. به این معنا که خداوند در این موارد، به‌صورت تبعی و غیرمستقیم، به مقدمات واجبات نیز امر فرموده است.

قائلین به‌وجوب مقدمه، با استناد به‌کتاب و سنت، بیان می‌کنند که در شریعت، دسته‌ای از اوامر وجود دارند که اوامر غیری هستند، نه اوامر نفسی. این اوامر، مقتضی وجوب هستند، اما مقتضی وجوب نفسی نیستند، بلکه مقتضی وجوب غیری هستند. به‌بیان‌دیگر، این اوامر، از جانب خداوند متعال صادر شده‌اند و وجوبِ ناشی از آن‌ها، از باب واجب غیری است و به امر مولوی نیز تعلق گرفته است. این واجب‌های غیری، مقدمه برای رسیدن به‌هدف دیگری هستند.

برای مثال، امر به نصب نردبان (نصب سلّم) را در نظر بگیرید. نصب نردبان، فی‌نفسه خصوصیت ندارد، بلکه برای رسیدن به پشت‌بام (کون علی السطح) واجب شده است. به این نوع مقدمات، مقدمه‌ی غیری گفته می‌شود.

مقدمه واجب نیز، نوعی از واجبات غیریه است؛ بنابراین، از باب وجوب غیری باید قائل به‌وجوب مقدمه باشیم؛ زیرا در کتاب و سنت، موارد بسیاری از این نوع اوامر وارد شده است (ورد في الکتاب والسنة کثيراً ما ورد).

مصادیقی از اوامر غیری در قرآن کریم

آیات متعددی در قرآن کریم وجود دارد که بر این مطلب دلالت می‌کنند؛ ازجمله:

    1. آیه مربوط به طلاق(زنانی که در حال اتمام عده طلاق هستند)

قرآن کریم می‌فرماید:

فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ[1] ؛ یعنی «و چون عده آن‌ها سرآمد، آن‌ها را به‌طرز شایسته‌ای نگه دارید یا به‌طرز شایسته‌ای از آنان جدا شوید؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه گیرید؛ و شهادت را برای خدا برپا دارید»؛

در این آیه، با اینکه بحث درباره طلاق است، اما امر به وَأَشْهِدُوا ؛ شاهد گرفتن شده است. شاهد گرفتنِ دو شاهد عادل بر طلاق، مقدمه برای وقوع صحت طلاق است و وقوع طلاق بدون شاهد، جایز نیست و صحیح نمی‌باشد.

بنابراین، در این آیه، خداوند عزوجل به شاهد گرفتن، که مقدمه و واجب غیری است، امر کرده است. این امر، مولوی بوده و ارشادی نیست. پس مقدمه باید واجب باشد، چون امر الهی به آن تعلق گرفته است.

    2. آیه مربوط به وضو

یکی دیگر از آیه‌هایی که شارع مقدس به مقدمه‌ای امر فرموده، آیه وضو است.

قرآن کریم می‌فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ[2] ؛ یعنی «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که به‌نماز می‌ایستید، صورت و دست‌ها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [= برآمدگی پشت پا] مسح کنید!».

شارع مقدس در این آیه به وضو، که مقدمه نماز است، امر کرده است.

در این آیه، ذی‌المقدمه (واجب اصلی) نماز است و وجوب نفسی، متعلق به‌نماز است. خداوند فرموده است که مؤمنین، هنگامی‌که می‌خواهند برای نماز قیام کنند، باید قبل از آن وضو بگیرند، فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ ...؛ شستن صورت و دست‌ها و مسح سر و پاها که مربوط به وضو هستند، باید انجام شوند. این دستور نیز، امر مولوی است و امر ارشادی نیست؛ بنابراین، امر شارع مقدس به یک واجب غیری تعلق گرفته است.

پس، باز هم این آیه، حکایت از این می‌کند که باید قائل به‌وجوب مقدمه باشیم و بگوییم که مقدمه واجب است؛ چون خدا امر به‌مقدمه فرموده و در بعضی از جاها، آن‌را واجب کرده است.

اشکال:

ممکن است اشکال شود که اگرچه مولا به‌مقدمه امر کرده است، اما این امر، ارشادی است؛ به این معنا که هدف، آگاهی دادن به این موضوع است که طلاق یا رجوع بدون شاهد گرفتن صحیح نیست. این با نصب نردبان برای رسیدن به پشت‌بام متفاوت است؛ زیرا در آن مثال، اگر مولا امر به‌رفتن به پشت‌بام کند، همگان می‌دانند که نصب نردبان مقدمه این کار است؛ اما در آیه مورد بحث، چون مقدمه (شاهد گرفتن) ممکن است برای برخی مجهول باشد، امر به آن از باب ارشاد است، نه وجوب.

پاسخ:

در پاسخ به این اشکال می‌گوییم، همان‌طورکه پیش‌تر نیز بیان شد، وقتی «ذی‌المقدمه» دارای امر مولوی است، مقدمه آن نیز باید دارای چنین امری باشد؛ چراکه امرِ مقدمه، ناشی از امرِ «ذی‌المقدمه» است.

البته در مورد آیه وضو، ممکن است اشکال دیگری نیز مطرح شود: اگر قائل شویم که وضو، مستحبی نفسی است و درعین‌حال، مقدمه نماز است، این آیه ارتباطی به‌بحث ما (وجوب غیری) نخواهد داشت؛ اما اگر معتقد باشیم که این آیه درصدد بیان واجب غیری است (یعنی وضو به‌خاطر نماز واجب شده)، در این صورت، چون این مقدمه (نحوه وضو) ممکن است برای برخی مجهول باشد (و مانند نصب نردبان، امری بدیهی نباشد)، آیه مزبور جنبه ارشادی خواهد داشت.

نکته‌ای پیرامون وضو:

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که برخی از فقها، قائل به‌استحباب نفسی وضو (فی‌نفسه) هستند. درعین‌حال، وضو مقدمه نماز نیز واقع شده است. حال، اگر قائل به‌استحباب نفسی وضو باشیم، چگونه می‌توان غیری بودن امر متعلق به آن‌را جمع کرد؟

پاسخ روشن است:

وضو، استحباب نفسی دارد، اما وجوب نفسی ندارد. وجوبش برای نماز؛ یا قرائت قرآن و یا برای موضوعات مختلف دیگری است که در آنجا وجود دارد.

    3. آیه سوم(آیه‌ی مربوط به امتحان زنان مهاجر):

در دوره‌ای که رسول خدا در مدینه سکونت داشتند، برخی از زنان ساکن مکه که همسرانشان مشرک بودند، ایمان آورده و به مدینه مهاجرت می‌کردند. خداوند در این خصوص تکلیف مؤمنین را روشن ساخته و می‌فرماید: این زنان را مورد آزمایش قرار دهید؛ اگر واقعاً به ایمان آنان پی بردید، از بازگرداندنشان [به‌سوی همسران کافرشان] خودداری کنید؛ بنابراین، علم به ایمان، مستلزم مقدمه‌ای است که همان امتحان و آزمایش باشد.

قرآن می‌فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ ۖ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ[3] ؛ یعنی «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که زنان باایمان به‌عنوان هجرت نزد شما آیند، آن‌ها را آزمایش کنید -خداوند به ایمانشان آگاه‌تر است- هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آن‌ها را به‌سوی کفّار بازنگردانید؛ نه آن‌ها برای کفّار حلال‌اند و نه کفّار برای آن‌ها حلال».

بنابراین، هر کجا که ملاکِ مقدمیت وجود داشته باشد، قابلیت تعلق امر [الهی] نیز در آنجا وجود خواهد داشت.

البته، این استدلال قابل پاسخگویی است؛ زیرا استدلال‌کننده معتقد است که «ذی‌المقدمه» علم به ایمان است و شارع مقدس تصریح می‌فرماید که برای شناخت این «ذی‌المقدمه»، باید مقدمه آن (یعنی امتحان) را انجام داد.

درنتیجه، امر به امتحان از باب بیان موضوع است؛ یعنی هدف این است که مشخص شود آیا این زنان واقعاً مؤمن هستند یا خیر. در غیر این صورت، اگر از قبل علم به ایمان آنان داشتیم، نیازی به امتحان نبود؛ بنابراین، امر به‌مقدمه در این آیه، ارشادی است و نه مولوی.

البته در این‌جا، یک نکته قابل‌تأمل است و آن این‌که آیا این امتحان، جنبه‌ی موضوعی دارد یا جنبه‌ی حکمی؟ آیا خود امتحان برای رسیدن به آن مطلب (علم به ایمان) خصوصیت دارد یا ندارد؟

اگر در این‌جا، امر به‌موضوع شد (که واقعاً این‌چنین بود)، آن وقت، قابل استناد نیست. چراکه اگر علم به ایمان داشته باشیم، دیگر احتیاج به امتحان نداریم. یکی از موضوعات، می‌تواند امتحان باشد. وگرنه، خصوصیتی در باب امتحان وجود ندارد. اگر این‌طور شد، می‌شود این آیه را حمل بر امر ارشادی کرد، نه امر مولوی.

اگر امتحان، صرفاً از باب یکی از موضوعات پی بردن به ایمان و علم پیدا کردن به ایمان باشد، استناد به آیه برای اثبات وجوب مقدمه، مخدوش می‌شود؛ اما من‌حیث‌المجموع، قابل استناد است و نمی‌شود اصل اوامر غیریه را رد نمود.

    4. آیه چهارم(آیه‌ی نبأ):

قرآن می‌فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا[4] ؛ یعنی «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید».

در این آیه‌ی شریفه امر به فَتَبَيَّنُوا؛ تبیین(تحقیق) شده است، درحالی‌که تبیین، وجوب نفسی ندارد؛ بلکه وجوب غیری دارد؛ زیرا [در صورت عدم تبیین] احتمال وقوع در [عمل خلاف] احتیاط وجود دارد.

    5. آیه پنجم:

قرآن می‌فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ[5] ؛ یعنی «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! هنگامی‌که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به‌سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید».

در این آیه نیز امر به «سعی» [و شتاب]، درحقیقت، یک واجب غیری است و نه یک واجب نفسی.

در این‌جا، ذی‌المقدمه، «نماز جمعه» است و وجوب نماز جمعه، یک وجوب نفسی است؛ اما مقدمه نماز جمعه، که به آن امر شده است واجب غیری، ﴿فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ﴾؛ است. این (سعی) درحقیقت، تنها موردی در باب نماز است که به آن امر شده است (دویدن، تلاش کردن، سرعت گرفتن).

البته، در باب ذکر الله، دو قول بین مفسرین وجود دارد:

بعضی فرموده‌اند مقصود از ذِكْرِ اللَّهِ؛ (دو خطبه نماز جمعه) است. فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ؛ یعنی به خطبه بشتابید.

بعضی دیگر فرموده‌اند: مقصود از فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ؛ خطبه و نماز با هم است؛ یعنی به خطبه و نماز با هم بشتابید. لذا، یکی از مواردی که سخنرانی و القای خطبه، مصداق ذِكْرِ اللَّهِ؛ حساب شده است، همین‌جاست.

این امر به سعی به‌سوی ذکر خدا، واجب غیری است و واجب نفسی نیست. مقدمه هم واجب غیری است.

نتیجه:

آنچه که از این دلیل (استناد به‌اوامر غیری) استفاده شد، این است که ما در موارد عدیده (آیات و روایات فراوان)، مشاهده می‌کنیم که برخی از اوامر، اوامر غیری هستند که تعلق گرفته‌اند، ارشادی نیستند، بلکه مولوی هستند. این اوامر غیری که تعلق گرفته‌اند (چون واجب، واجب غیری است)، مقدمه هم من الواجبات الغیریه است.

اشکال:

ممکن است برخی استدلال کنند که این موارد، همگی از قبیل وجود خصوصیتی در همان مورد خاص هستند و نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان مقدمه، در مورد همه موارد، تسری داد!

پاسخ:

در پاسخ گفته می‌شود که چنین تصوری صحیح نیست. بلکه، تمامی این موارد به‌عنوان مقدمه و با ملاک مقدمه واجب شده‌اند و جنبه انحصاری ندارند؛ بلکه در همه موارد قابل تسری خواهند بود.


logo