1403/08/27
الأول: وجوب تكريم المسجد و تعظيمه (الاستدلال بالسنة والروايات)/الباب الخامس: أحكام المساجد /فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)

موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الخامس: أحكام المساجد /الأول: وجوب تكريم المسجد و تعظيمه (الاستدلال بالسنة والروايات)
وارد باب پنجم از موضوع فقه المسجد شدیم که در آن به «احکام المسجد» پرداخته میشود. مسجد نیز مانند دیگر امور دارای احکام است؛ البته احکام عمومی مساجد مقصود است و مساجد خاص مانند مسجدالحرام و مسجدالنبی مدنظر نیست، زیرا آنها احکام خاص خود را دارند. مساجد نیز بهطور طبیعی معنون به احکام خمسه تکلیفیه (واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح) میشوند.
واجبات مسجد
با توجه به آنچه گفته شد، نخست به واجبات مسجد پرداخته میشود، سپس به دیگر احکام خواهیم پرداخت.
واجب نخست: وجوب توقیر، تعظیم و تکریم مسجد
بزرگداشت، احترام و تکریم مسجد نخستین چیزی است که بر همه مسلمانان واجب است. کسی حق ندارد با نگاه توهین و تحقیر به مسجد توجه کند. چند آیه از آیات قرآن را در جلسه پیش بیان کردیم که اینها بهصراحت یا در فحوا به وجوب توقیر، تعظیم و تکریم مسجد دلالت میکنند.
ادله وجوب توقیر مسجد
استدلال به روایات
اما اکنون برای تعظیم و توقیر مسجد به سنت و روایات استدلال میشود. فقها و محدثان نیز در کتاب خود گاهی با عنوان توقير المسجد و گاهی با عنوان تکريم المسجد و تعظيم المسجد این روایات را ذکر کردند که آنها را بیان خواهیم کرد:
1. حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه عَنِ الْعِلَّةِ فِي تَعْظِيمِ الْمَسَاجِدِ فَقَالَ: «إِنَّمَا أُمِرَ بِتَعْظِيمِ الْمَسَاجِدِ لِأَنَّهَا بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْض»[1] ؛ ابی بصیر میگوید: از امام صادق درباره علت تعظیم و احترام مساجد پرسیدم؛ حضرت فرمودند: همانا به تعظیم و احترام مساجد امر شده است، زیرا مساجد خانههای خدا در زمین هستند.
اینکه از علت تعظیم مساجد سؤال میکند به این معناست که اصل وجوب و ضرورت تعظیم مسجد امر مفروغٌ عنه بوده است؛ پس چون امر مسلم و واضح است از آن سؤال نمیکند، بلکه از علت این تعظیم سؤال میشود و امام نیز علت را اینچنین میفرماید: چون مساجد خانههای خدا در زمین هستند به تعظیم و تکریمشان امر شده است. این اضافه شدن مساجد به خدا و عنوان خانههای خدا در روی زمین را گرفتند، اضافه تشریفیه است که در جلسه گذشته بدان اشاره شد، زیرا با این نسبت مسجد شرافت پیدا میکند و مقدس میشود و باید موردتکریم قرار بگیرد، اما اضافه شدن مسجد به مخلوق و نسبت دادن به آن شرافتی ندارد و اضافه تمییزیه میشود؛ مثلاً مسجد بنی فلان هیچ شرافتی به خاطر این اسم پیدا نمیکند، بلکه تنها میخواهیم بانی این مسجد شناخته شود. این روایت بر ضرورت تعظیم مسجد دلالت میکند. علتش را نیز در قالب اضافه تشریفیه بیان فرمودهاند.
مرحوم صاحب جواهر با اشاره به مجموعهای از روایات، این روایت را نیز بیان کرده است و در مقام استدلال قرار داده است. بیشتر فقها بهطور مستقل درباره تعظیم مسجد نپرداختند، بلکه در مقام فتوا درباره حرمت توهین به مسجد به این روایات استدلال کردند که این کار با روایات تعظیم مسجد منافات دارد، [زیرا] تعظیم مسجد واجب است. صاحب جواهر توهین به مسجد را در مکروهات بیان کرده و فرمودهاند: «وكذا يكره أن يجعل المسجد طريقا كما نص عليه الفاضلان والشهيدان والمحقق الثاني وغيرهم، بل حكي عن الشيخ والحلي، لمنافاته احترامها المستفاد من النصوص فحوى وصريحاً»[2] ؛ و همچنین مکروه شمرده شده است که مسجد راه قرار بگیرد؛ [مثلاً دارای دو درب باشد که به دو کوچه راه داشته باشد و محل عبور و مرور مردم شود؛ این کراهت دارد؛ البته اگر گاهی یک نفر برای نماز از یک درب وارد شود و درب دیگر خارج شود، این بحث جداگانهای دارد، اما] فاضلان[3] ، شهیدان[4] ، محقق ثانی و دیگران نیز به این تصریح داشتند، بلکه از شیخ و حلی نیز حکایت شده است، [علت کراهت نیز] به خاطر این است که طریق واقعشدن مسجد با تعظیم و تکریم مسجد که از فحوی و صریح روایات برآمده است منافات دارد؛ بنابراین صاحب جواهر برای همین نکته از روایات استلهام کرده است.
2. عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: «مَنْ وَقَّرَ مَسْجِداً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ يَلْقَاهُ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً وَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِه»[5] ؛ سکونی از امام صادق و ایشان از پدرش امام باقر و ایشان از امیرالمؤمنین نقل میکنند که ایشان فرمودند: كسي كه حرمت مسجد را نگه دارد، روز قيامت خداوند را با چهرهاي خندان و شادمان ملاقات ميكند و خداوند نامه [اعمالش] را به دست راستش ميدهد.
ازجمله روایاتی که بر تحریک و بعث نسبت به توقیر مسجد دلالت میکند این روایت از سکونی است که مرحوم برقی در محاسن نقل کرده است.
روایت سوم را اینگونه باید توجه کرد که برخی از روایات بر بعث، تشویق و ترغیب نسبت به توقیر و تکریم مسجد است و برخی دیگر بر ذم و سرزنش عدم توقیر مسجد است. از همه این روایتها در ما نحن فیه میشود استفاده کرد.
3. وَ مِمَّا حَدَّثَنَا بِهِ الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِيدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ: «... مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْمَسْجِدَ أَ تَدْرِي يَا يُونُسُ لِمَ عَظَّمَ اللَّهُ تَعَالَى حَقَّ الْمَسَاجِدِ وَ أَنْزَلَ هَذِهِ الْآيَةَ وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[6] ؛ كَانَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى إِذَا دَخَلُوا كَنَائِسَهُمْ أَشْرَكُوا بِاللَّهِ تَعَالَى فَأَمَرَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ نَبِيَّهُ أَنْ يُوَحِّدَ اللَّهَ فِيهَا وَ يَعْبُدَهُ»[7] ؛ یونس بن یعقوب گفت از امام صادق شنیدم که میفرمود: مورد لعن خداست، دور از رحمت خداست کسی که مسجد را توقیر نکند؛ ای یونس! آیا میدانی چرا خدا حق مساجد و حرمت آنجا را بزرگ شمرده است؟ و این آیه را نازل کرد که «مساجد از آن خداست، پس هیچکس را با خدا نخوانید!»، زیرا هنگامیکه یهود و نصارا وارد کنیسهها و معابدشان میشدند به خدا شرک میورزیدند [و رفتار مشرکانه داشتند]؛ ازاینرو خدای سبحان به پیامبر امر کرد که خدا را به در آنجا به یگانگی بخوانند و او را عبادت کنند.
بهعبارتدیگر؛ چون مسجد را مانند خانه خود نمیداند و آنجا را سبک میشمارد؛ ملعون است.
گاهی با این تعبیر در جامعه روبرو میشویم که مسجد نیز همچون یک خانه است، این اندازه اهمیت ندارد. دستکم باید در کلام، رفتار و برخورد خود باید به مسجد توجه داشته باشیم؛ البته مصادیق فراوانی میتوان نام برد، اما در این مقال نمیگنجد و شاید ضرورت نیز نداشته باشد.
بهعنوان نمونه؛ اگر همسایههای مسجد زبالههای خود را جلوی درب مسجد جمع کنند؛ این مصداق توقیر مسجد نیست، بلکه این توهین به آنجاست. شاید این یک مصداق از روایات باشد؛ یعنی بهعنوان نمونه اگر قرار است شهرداری در نظام شهرسازی و مهندسی مکانی برای جمعآوری زباله در نظر بگیرد نباید جلوی درب مسجد یا کنار دیوار مسجد باشد. خدا در روایت، پیامبر را به ترویج توحید و خداپرستی و عبادت امر میکند؛ یعنی امام میخواهد بفرماید: عبادت در مسجد و سخن گفتن از توحید توقیر مسجد است، چون یهود و نصارا در معابد و کنیسههای خود این کار را نمیکردند و به خدا شرک میورزیدند و این کار توهین به معابد بود، زیرا این مکان برای عبادت بود، اما رفتار اسلام [بالعکس بود و] در برابر انحرافات پیش از اسلام به مبارزه برخاست که میتوان به این روایت اشاره کرد.
دو مطلب از این روایت برداشت میشود: یکی ضرورت توقیر مسجد و دوم اینکه امام در روایت به این مطلب اشاره کرده است که خود عبادت، توقیر مسجد است؛ ازاینرو هویت «عبادت» را در باب «هوية المسجد» بررسی کردیم و این یکجهت تأیید میشود که اصل مسجد برای عبادت است؛ یعنی یکی از ابعاد مسجد برای عبادت است.
البته این روایت در کتب اربعه نیست، لکن فقها به این روایت عمل کردند و بیشتر در مقام کراهت و حرمت برخی از رفتارها در مسجد بهعنوان توهین به این روایت استدلال کردند؛ ازجملهی این فقها میتوان به مرحوم حاجآقا رضای همدانی اشاره کرد که در بحث «کشف العورة في المسجد» بهعنوان یکی از مکروهات ضمن استدلال به این روایت فرموده است: «كذا يكره كشف العورة في المسجد مع الامن من المطلع كما صرح به غير واحد بل في الجواهر بلا خلاف أجده بين من تعرض له لمنافاته للتوقير الذي ورد الحث عليه في بعض الأخبار بل في خبر يونس مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْمَسْجِدَ»[8] ؛ همچنین با وجود ایمن بودن از مُطلع و کسی که نظر به عورت انسان کند، کشف عورت در مسجد مکروه شمرده شده است. [به این روایت استدلال کردند که کشف عورت در مسجد با توقیر مسجد منافات دارد]؛ آنچنانکه به کراهتش بسیاری از فقها تصریح کردند، بلکه صاحب جواهر فرموده است میان کسانی که متعرض این مسئله شدند مخالفی نیافتم؛ [بهعبارتدیگر موافق کراهت بودند، اما کسانی که متعرض این مسئله نشدند را نمیتوانیم از موافقان قرار بدهیم، حاجآقا رضای همدانی علت اینچنین فرموده است]: زیرا کشف عورت در مسجد با توقیر مسجد که در روایات بدان تشویق و ترغیب شده است منافات دارد، بلکه بالاتر از این در خبر یونس کسی که مسجد را توقیر نکند ملعون خطاب شده است.
فاضل هندی (محقق اصفهانی) نیز به این روایت استدلال و عمل کرده است و در ضرورت احترام مسجد فرموده است: «والاخبار شاهدة باحترامها وتجنبها النخامة والتجارة وساير الصناعات ورفع الصوت وقال الصادق في خبر يونس بن يعقوب مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْمَسْجِدَ»[9] ؛ روایات به احترام مساجد، پرهیز از آب دهان انداختن، تجارت و دیگر صنعتها و بلند کردن صدا در آنجا گواهی میدهد و امام صادق فرمود: ملعون است، ملعون است، کسی که توقیر مسجد نکند.
در میان عامه نیز به تعظیم و توقیر مسجد اشاره شده است؛ بهعنوان نمونه «شیرویه بن شهردار دیلمی همدانی» متوفای قرن ششم هجری قمری در کتاب خود به اسم «الفردوس بمأثور الخطاب»[10] روایتی را شبیه روایت محمد بن اشعث کوفی در «الجعفريات»[11] بیان کرده و آورده است:
4. قال رسول اللّه: «لا يَقولَنَّ أحَدُكُم لِلمَسجِدِ: «مُسَيجِدٌ» فَإِنَّهُ بَيتٌ يُذكَرُ اللّهُ فيهِ، ولا يَقولَنَّ أحَدُكُم: «مُصَيحِفٌ» فَإِنَّ كِتابَ اللّهِ أعظَمُ مِن أن يُصَغَّرَ، ولا يَقولَنَّ لِلرَّجُلِ: «رُوَيجِلٌ»، ولا لِلمَرأَةِ: «مُرَيَّةٌ»؛»[12] ؛ پیامبر فرمودند: به مسجد نگویید: «مُسَيجِد»، زیرا مسجد خانهای است که در آن یاد خدا میشود، به قرآن نگویید: «مُصَيحِف»، زیرا بزرگتر از آن است که کوچک شمرده شود، به مرد نگویید: «رُوَيجِل» و به زن نگویید: «مُرَيَّة»، [زیرا هرکدام از اینها احترام دارند].
مسجد حتی بهاندازه جاى تخمگذارى مرغ قطا (سنگخواره) نیز باشد نباید آن را کوچک شمرد، زیرا در روایات درباره [تشویق به ساخت مسجد و ثواب آن] به جاى تخمگذارى مرغ قطا (سنگخواره) اشاره میکنند و میفرمایند اگر به این اندازه هم مسجد ساخته شود از ثواب برخوردار است.
البته این روایت از باب مبالغه است و میخواهد بفرماید شما مسجد را کوچک خطاب نکنید، بلکه او را مسجد بگویید، زیرا خانه خداست. درباره انسان نیز گفتند آنها را کوچک خطاب نکنید، بهویژه زنان و مردان کوتاهقد.
این روایات درمجموع بر ضرورت توقیر، تعظیم و تکریم مسجد دلالت میکند و این یکی از واجباتی است که درباره مسجد قابلطرح است.
الدرس الرابع والعشرون: (يکشنبه 27/08/15 جمادی الاولی 1446)
الباب الخامس: أحكام المساجد
الأول: وجوب تكريم المسجد وتعظيمه (الاستدلال بالسنة والروايات)
قد تعرضنا للآيات الدالة على وجوب توقير المسجد، فبقي الاستدلال عليه بالسنة والروايات.
وأما من السنة والروايات فكثيرة منها تدل على توقير وتعظيم المساجد:
منها: ما رواه الشيخ الصدوق في علل الشرايع عَنْ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ، عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ، عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه عَنِ الْعِلَّةِ فِي تَعْظِيمِ الْمَسَاجِدِ فَقَالَ «إِنَّمَا أُمِرَ بِتَعْظِيمِ الْمَسَاجِدِ لِأَنَّهَا بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْض»[13] .
والى هذه الاستفادة التي استلهمناها من الكتاب والنسة قد أِشار صاحب الجواهر قال:
«وكذا يكره أن يجعل المسجد طريقا كما نص عليه الفاضلان والشهيدان والمحقق الثاني وغيرهم، بل حكي عن الشيخ والحلي، لمنافاته احترامها المستفاد من النصوص فحوى وصريحاً»[14] .
ومنها: ما رواه البرقي في المحاسن عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: «مَنْ وَقَّرَ مَسْجِداً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ يَلْقَاهُ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً وَأَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِه»[15] .
منها ما رواه الكراجكي في كنز الفوائد:
وَمِمَّا حَدَّثَنَا بِهِ الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِيدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ: «... مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْمَسْجِدَ أَ تَدْرِي يَا يُونُسُ لِمَ عَظَّمَ اللَّهُ تَعَالَى حَقَّ الْمَسَاجِدِ وَأَنْزَلَ هَذِهِ الْآيَةَ وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[16] ؛ كَانَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى إِذَا دَخَلُوا كَنَائِسَهُمْ أَشْرَكُوا بِاللَّهِ تَعَالَى فَأَمَرَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ نَبِيَّهُ أَنْ يُوَحِّدَ اللَّهَ فِيهَا وَيَعْبُدَهُ»[17] .
واستدل الفقهاء بهذا الحديث علة توقير المسجد.
قال الهمداني في مصباح الفقيه ضمن الاستدلال على كراهية كشف العورة في المسجد مشيرا الى ما ذكرناه هنا من خبر يونس بن يعقوب.
«كذا يكره كشف العورة في المسجد مع الامن من المطلع كما صرح به غير واحد بل في الجواهر بلا خلاف أجده بين من تعرض له لمنافاته للتوقير الذي ورد الحث عليه في بعض الأخبار بل في خبر يونس مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْمَسْجِدَ»[18] .
وكذا استدل به كاشف اللثام:
«والاخبار شاهدة باحترامها وتجنبها النخامة والتجارة وساير الصناعات ورفع الصوت وقال الصادق في خبر يونس بن يعقوب مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ يُوَقِّرِ الْمَسْجِدَ»[19] .
ومنها ما رواه العامة مثل مارواه شيرويه الديلمي الهمداني (المتوفى عام 509) في كتابه «فردوس» الأخبار الذي يدل على توقير المسجد حتى في تسميته.
قال رسول اللّه: «لا يَقولَنَّ أحَدُكُم لِلمَسجِدِ: «مُسَيجِدٌ» فَإِنَّهُ بَيتٌ يُذكَرُ اللّهُ فيهِ، ولا يَقولَنَّ أحَدُكُم: «مُصَيحِفٌ» فَإِنَّ كِتابَ اللّهِ أعظَمُ مِن أن يُصَغَّرَ، ولا يَقولَنَّ لِلرَّجُلِ: «رُوَيجِلٌ»، ولا لِلمَرأَةِ: «مُرَيَّةٌ»؛»[20] .
ومنها ما رواه السيد فضل الله الراوندي في النوادر:
قَالَ عَلِيٌّ: «... لَا يُسَمَّى الْمُسْلِمُ رُجَيْلًا، وَلَا يُسَمَّى الْمُصْحَفُ مُصَيْحِفاً، وَلَا الْمَسْجِدَ مُسَيْجِداً»[21] .
بناء على ذلك أنه لاريب في دلالة الآيات والروايات على وجوب توقير المسجد.
ويدل عليه أدلة أخرى:
منها: وجود أحكام عديدة في الفقه بشان المسجد من جهة احترامه وتجنب هتك حركته.
ومنها: السيرة المستمرة من المسلمين في توقير وتعظيم المساجد.
ومنها: قاعدة تعظيم شعائرالله. ولاشك في أن توقير المساجد من مصاديق واضحة لهذه القاعدة.