99/11/28
بسم الله الرحمن الرحیم
/ گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/
بحث ما پیرامون بررسی روایات ابو هریره در ارتباط با مهدویت بود، روایت « ویل للعرب من شر قد اقترب...» را نقل کردیم، این روایت مفصل است و خیلی بحث و حرف دارد. اولا ببینیم نقل این روایت منحصر به ابو هریره است یا دیگری هم آن را نقل میکند؟ و آیا این روایت در مصادر دست اول عامه نقل شده یا نه؟ در کتب ما هم نقل شده یا نه؟ اولین کسی که این روایت را نقل میکند عبد الرزاق م 211 هجری است، شبهه تشیع در مورد او وجود دارد، نظر ما این است که ایشان شیعه بود و تقیه میکرد، شخصی به او رجوع کرد و گفت: ما مجوسی بودیم و اسلام آوردیم؛ ولی مذاهب بسیار است تو را خدا آن عقیدهای که خودت داری و مذهبی که خودت از آن پیروی میکنی را به ما بگو، گفت: نجات در تولی به ولایت اهل بیت علیهمالسلام است.[1]
شاید کتابهای او از قدیمیترین موسوعههای حدیثی باشد؛ ولی اهل سنت خیلی او را قبول دارند و در مورد او میگویند: اگر از دین هم برگردد باز هم ما از او حدیث میگوئیم و میگویند بعد از رسول الله صلیالله علیه و آله درسی به شلوغی درس ایشان نبود.
عبد الرزاق این روایت را به سند خودش از منذر ثوری نقل میکند اما به پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت نمیدهد پس به عنوان اثر است، نه روایت. این نقل عبد الرزاق مورد بحث ما نیست بلکه نقلی مورد بحث ما است که به ابو هریره منتهی میشود. البته باز هم به پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت نمیدهد. اما مسند احمد حدیث را از ابو هریره از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقل میکند ولی کامل نقل نمیکند:
مسند أحمد: ج 3 ص 536- حدثنا عبد اللّه، حدثني أبي، ثنا حسن و هاشم، قالا: ثنا شيبان، عن عاصم، عن يزيد بن قيس، عن أبي هريرة، عن النبي صلیالله علیه و آله، قال: «ويل للعرب من شرّ قد اقترب، ينقص العلم، و يكثر الهرج، قلت: يا رسول اللّه، و ما الهرج؟ قال: القتل».
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: « وای بر عرب از شری که نزدیک است علم کم میشود و هرج و مرج زیاد میشود. گفتم: ای رسول خدا! هرج چیست؟ فرمود: کشتار.»
اما خود روایت که مفصل است، این است:
ويل للعرب من شرّ قد اقترب، الأجنحة و ما الأجنحة؟ الويل الطّويل في الأجنحة (ريح فيها هبوبها، و ريح تهيّج هبوبها، و ريح تواحى- تراخى- هبوبها) ويل للعرب بعد الخمس و العشرين و المائة، من قتل ذريع، و موت سريع، و جوع فظيع، يصبّ عليها البلاء صبّا، فتكفّر صدورها، و تغيّر سرورها، و تهتك ستورها، ألا و بذنوبها (يظهر مرّاقها)، و تنزع أوتادها، و تقطّع أطنابها، ويل لقريش من زنديقها يحدث أحداثا، (يكذّب بدينها، أو كلمة نحوها) و ينزع منها هيبتها، و يهدم عليها جدرها (و تغلب عليها جنودها) و عند ذلك تقوم النّائحات الباكيات، فباكية تبكي على دينها، (و باكية تبكي على دنياها) و باكية تبكي من ذلّها بعد عزّها، و باكية تبكي من جوع أولادها، (و باكية تبكي من قتل ولدانها في بطونها، و باكية تبكي من استذلال رقابها) و باكية تبكي من استحلال فروجها، (و باكية تبكي من سفك دمائها،) و باكية تبكي خوفا من جنودها، و باكية تبكي شوقا إلى قبورها.[2]
« واى بر عرب از شرّى كه به آنها نزديك است، بالها، چيست آن بالها؟، بادى كه وزش آن نابود كننده است و بادى كه وزش آن برانگيزاننده است و بادى كه وزش آن سستىآور است، وای بر عرب بعد از سال 125، واى بر آنها از كشتار سريع و مرگ آنى، و گرسنگى دردناك،[3] بلا و گرفتارى بر سر آنان فروريزد، فروريختنى، دیگر شادی در چهره کسی نمیبینی، و هتک سترآنها شود و این در اثر گناهان خودشان است، و کسانی که سپر بلایشان بودند را ساقط کنند و طنابهای آن قطع شود، وای بر قریش از زندیقشان که حوادثی ایجاد کند، اتفاقاتی میافتد که هیبت قریش از آنها گرفته میشود، دیوارها روی سرشان خراب میشود و لشگریان آنها بر آنها غلبه پیدا میکنند و در این هنگام آه و نالهها بلند شود، پس گریهکننده بر دینش گریه کند،[4] گریهکننده بر دنیایش گریه کند، گریهکننده بر ذلتش بعد از عزت گریه کند، بر گرسنگی فرزندانش گریه کند، بر قتل فرزندانش در شکم مادران گریه کند، بر اسارتشان گریه کند، و بر حلال دانستن فروج زنها گریه کند، و بر ریختن خونها گریه کند، و از ترس لشگریان دشمن گریه کند، و در آرزوی مرگ گریه کند.»
بعضی گفتند اجنحه اشاره به اسلحه کشتار جمعی دارد و تاکید میکنند که این نص، نص مهمی است اما مشکل این است که به پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت داده نشده و متونش هم با یکدیگر اختلاف دارد و یک قرینه هم در روایت است که این روایت مربوط به این دوران نیست "ویل للعرب بعد الخمس و العشرین و المائة" یعنی بعد از سال 125 که دیگر دوران ضعف بنی امیه بود و دوران روی کار آمدن عباسیون بود، دست انتقام بیرون آمد و از امویون انتقام گرفت البته نمیخواهم بگویم عباسیون از آنها بهتر بودند "کلما دخلت أمة لعنت أختها" خدا هر دوی آنها را نیامرزد ولی خدا چون میخواست برای عبدش انتقام بگیرد لذا ظالمی را بر ظالم دیگر مسلط کرد که قرضها و حسابهایی که طی این سالها بنی امیه از مردم بر گردن داشتند، طی چند روز همه را برگرداندند.
بعضی میگویند: این روایت یا خودش جعلی است یا بعضی زیاداتش جعل شده است، خود بنی امیه این روایات را جعل کردند تا ضد بنی العباس مظلوم نمایی کنند البته بعضی از بندهای این روایت مضامینی دارد که با همین مطلب مطابقت دارد.
ما احتمال میدهیم که این روایت در مورد حرة است، ولی در آن دست بردند و تاریخ آن را عوض کردند و در بعضی قضایا دست بردند و الا این صحنه صحنۀ حرة است، ناموس، آبرو، کودک، زن، مرد، پیر و جوان هیچ کس در امان نبود حتی کبوتر در خانه را هم میبردند. بیست و هفت هزار نیروی مسلح بودند، حدس ما این است که این روایت مربوط به واقعه حرة است البته حدس دیگر هم این است که در مورد هجوم عباسیان باشد اما در تاریخ ذکر نشده که عباسیان تجاوزات ناموسی داشتند و حتی در مورد این شجره ملعونه تجاوزات ناموسی علنی نشنیدیم؛ بله گروگان میگرفتند. همسر عمرو بن حمق را گروگان گرفتند؛ اما تجاوزات ناموسی نشنیدیم. اما خود همین امویان در مدینه هتک و تجاوز به نوامیس کردند (هزار دختر باکره) و آنها عوض اینکه این کارها را تقبیح بکنند، به دروغ میگویند: شیعهای که در مدینه هستند از آن نسل هستند در حالی که از پاکترین و نجیبترین انسانهای مدینه همین شیعهها هستند و به نظر ما دستپرورده و میراث ما از اهل بیتعلیهمالسلام همین شیعهها هستند.
این روایت با این تفصیل روایتی است که عبد الرزاق نقل میکند ولی به پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت نمیدهد اما روایتی که از ابو هریره و به پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت داده شده به این تفصیل نیست.
این روایت در مستدرک حاکم، علل الحدیث آمده؛ ولی در هیچ یک از منابع ما نیامده است.
ولی مختصرتر، از ابو هریره نقل شده است:
عن أبي هريرة، أنّ النبي صلیالله علیه و آله قال: ويل للعرب من شرّ قد اقترب، يوشك العرب أن تصبح في شرّ بين شرّين: إن عصوا قتلوا، و إن أطاعوا دخلوا النّار.[5] « وای بر عرب از شری که نزدیک است، نزدیک است که عرب در شر بین دو شر قرار گیرد: اگر عصیان کنند کشته شوند و اگر اطاعت کنند داخل در آتش شوند.»
این روایتی بود که از ابو هریره نقل شده و در ارتباط با اوضاع بلاد عرب قبل از ظهور است.