99/11/27
بسم الله الرحمن الرحیم
/ گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/
بحث ما پیرامون روایات مهدوی ابو هریره بود که ایشان چه سنخ روایات نقل میکند، هر چه بیشتر ما به روایات او میپردازیم، بیشتر به این نکته میرسیم که سنخ و ادبیات روایات او با سنخ روایات اهل بیت علیهمالسلام همخوانی ندارد و سعی میکند که ذهن مخاطب را از امام عصر و از اهل بیت نبی علیهمالسلام و از اینکه ایشان را از این خاندان دور کند و بیشتر هم به شامیها بها میدهد حال این روایات را برای او جعل کردند یا مذاق خودش این بوده، این بحث دیگری است؛ ولی ما هستیم و این روایات.
روایت سی و دوم:
إذا وقعت الملاحم خرج بعث من دمشق من الموالي، هم أكرم العرب فَرَسا، و أجوده سلاحا، يؤيّد اللّه بهم الدّين.[1]
« هنگامی که فتنهها اتفاق افتاد، عدهای از دمشق از موالی (غیر عرب) خروج کنند، آنها بهترین اسبهای عرب و بهترین اسلحه را دارند، خداوند بواسطه آنها دین را تایید میکند.»
این روایت پیدا است که اموی است، توجیه رفاه طلبی امویون و معاویه است، میگویند: وقتی معاویه به سفر میرفت، فقط لباسهای او را بار ششصد شتر میزدند و از طرفی هم خیلی خسیس بود، ابن ابی الحدید میگوید: پیرزنهای عباسیون از سلاطین اموی دست و دلبازتر بودند.
اگر این روایت در مورد آخر الزمان باشد، محوریت را به شام میدهد.
منابع روایت:
الفتن لابن حمّاد: ج 2 ص 474 ح 1334 و ص 498 ح 1402از ابو هریره
سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1370 ب 35 ح 4090 با کمی تفاوت
مسند الشاميّين: ج 2 ص 414 ح 1607 همان سند
4. مستدرك الحاكم: ج 4 ص 548 از ابو هریره و میگوید: «هذا حديث صحيح على شرط البخاري، و لم يخرّجاه». این حدیث طبق شرائط (پنج شرط) بخاری صحیح است.
نقل مستدرک حاکم:
إِذَا وَقَعَتْ الْمَلَاحِمُ، بَعَثَ اللَّهُ بَعْثًا مِنْ الْمَوَالِي، هُمْ أَكْرَمُ الْعَرَبِ فَرَسًا وَ أَجْوَدُهُ سِلَاحًا، و أیّد اللَّهُ بِهِمْ الدِّينَ.
نقل مستدرک حاکم کلمه (دمشق) ندارد، بوی شامی و اموی از روایات ابو هریره به مشام میرسد. حال یا در روایات او دست بردهاند یا مذاق خود او این بوده است یا جعل کردند. ما شک نداریم که بعضی از قیامهای قبل از ظهور امام زمان به نفع مذهبیها است و آرام و ساکت نمینشینند، "ابدال از شام" نیز از جعلیات امویان است.
پس این روایت در مقام تایید شامیها است. این روایت حتی یک منبع شیعی ندارد.
روایت سی و سوم:
منعت العراق درهمها و قفيزها، و منعت الشّام مدّها و دينارها، و منعت مصر إردبّها و دينارها، و عدتم من حيث بدأتم.- قالها ثلاثا-[2]
« عراق از درهم و قفیزش[3] منع میشود، و شام از مد و دینارش منع میشود، و مصر از اردب[4] و دینارش منع میشود، به جای اولتان برمیگردید. و این را سه مرتبه فرمودند.» (اسلام از حجاز شروع شد؛ یعنی به حجاز برمیگردید؛ یعنی روزنه امیدتان از حجاز است.)
این روایت دو صفحه منبع دارد.
منابع روایت:
مسند ابن الجعد: ج 2 ص 961 ح 2767 از ابو هریره
مسند أحمد: ج 2 ص 262
صحيح مسلم: ج 4 ص 2220 ب 8 ح 2896 از ابو هریره با کمی تفاوت
السنن الواردة في الفتن و غوائلها: ج 6 ص 1119 ح از صحيح مسلم.
سنن أبو داود: ج 3 ص 166 ح 3035
سنن البيهقي: ج 9 ص 137
بعضی از معاصران میفرماید:
معنى الحديث أنّه سوف تحدث أزمة اقتصادية و مالية على المسلمين في العراق و الشام و مصر، فتمنع جهة من الجهات المعادية للمسلمين وصول الواردات الاقتصادية، و يضطرّ المسلمون إلى أن يرجعوا إلى الحجاز. و قد يضعف الحديث بأنّه ذكر المكاييل و العملة التي كانت مستعملة في هذه الأقطار بعد النبي صلیالله علیه و آله، و كذا الضرائب التي وضعها عليها الخليفة عمر، خاصّة إذا قرئ الحديث بفتح «منعت» أي رفضت أن تؤدّي ضرائبها إلى العاصمة التي كانت المدينة المنوّرة. و قد أجاب البيهقي و ابن عساكر بأنّ ذلك إعجاز من النبي صلیالله علیه و آله. و قد ورد الحديث جزءا من كلام جابر بن عبد اللّه الأنصاري مقدّمة لحديث له علاقة بالمهدي عزّ و جلّ في مكان آخر، و لذا أوردناه هنا.[5]
« معنای حدیث این است که بر مسلمانها در عراق و شام و مصر تحریم اقتصادی و مالی میشود، پس جهتی از جهات تامین کننده مسلمانان وصول واردات اقتصادی تحریم میشود و مسلمانان مضطر میشوند که به حجاز برگردند (حجاز چه دارد؟! همه چیز آن وارداتی است). و این حدیث تضعیف شده است به اینکه پیامبر صلیالله علیه و آله صحبت از واحد پولهایی کرده که اینها بعدها ایجاد شده است. بیهقی و ابن عساکر جواب دادند که این اعجاز از پیامبر صلیالله علیه و آله است.» (اگر اعجاز هم باشد، اصحاب باید از چیستی آن سوال کنند).
این روایت هم یکی از نمونه روایات ابو هریره است که قبل از ظهور امام عصر علیهالسلام یک چنین اتفاقی میافتد و امید به حجاز است، "فاقد الشیء لا یعطی" مگر اینکه منظور امید معنوی و امید به خداوند و پناه به کعبه باشد. و یا اشاره به محل ظهور امام عصر است که حتما از حجاز و مکه معظمه است.
روایت سی و چهارم:
ويل للعرب من شرّ قد اقترب، فتنا كقطع اللّيل المظلم، يصبح الرّجل مؤمنا، و يمسي كافرا، يبيع قوم دينهم بعرض من الدّنيا قليل، المتمسّك يومئذ بدينه كالقابض على الجمر، أو قال: على الشّوك.[6]
« وای بر عرب از شری که قطعا نزدیک است، فتنهها مانند پاره شب تاریک، مرد صبح میکند در حالی که مومن است و به شب میرساند در حالی که کافر است، عدهای به چیزی جزئی از دنیا دینشان را میفروشند، کسی که در آن روز به دینش تمسک کند مانند کسی است که آتش در دست نگه دارد یا فرمود: مانند کسی که خار و تیغ در دست دارد.»
منابع روایت:
مسند أحمد: ج 2 ص 390 از ابو هریره
مسند البزّاز: ج 8 ص 167 ح 3190
سنن الترمذي: ج 4 ص 526 ب 73 ح 2260
الإبانة: ج 1 ص 195 ح 30
تيسير المطالب: ص 436
شعب الإيمان: ج 4 ص 458 ح 5330
این روایت سه صفحه مصدر دارد اما یک مصدر شیعی ندارد و در منابع ما نیامده است. علمای قبل فارغ البالتر و پر کارتر از ما بودند. پس نمیشود گفت که این روایت را ندیدند بلکه این روایت را دیدند اما نقل نکردند و عدم نقل آنها دال بر اشکالی در حدیث است.
تاریخ مدینه دمشق این روایت را نقل میکند و میگوید:
قال: سمعت أحمد بن العمر يقول: سمعت عبد اللّه بن أبي السائب يقول: قلت لأبي عمرو الأوزاعي: يا أبا عمرو، أخبرني عن تفسير حديث رسول اللّه صلیالله علیه و آله: «يأتي على الناس زمان المتمسّك فيه بدينه كالقابض على الجمر»، متى هو؟ قال الأوزاعي: إن لم يكن زماننا هذا فلا أدري متى هو.[7]
احمد بن عمر میگفت: « شنیدم عبد الله بن ابی سائب میگفت: به عمرو اوزاعی (اوزاعی دارای مکتب فقهی است) گفتم: ای ابا عمرو مرا خبر ده از تفسیر حدیث رسول خدا صلیالله علیه و آله: "زمانی بر مردم بیاید که دین داری در آن زمان مانند نگه داشتن آتش در دست باشد." چه موقع است؟ اوزاعی گفت: اگر زمان ما نباشد؛ نمیدانم دیگر چه زمانی باشد.»
اوزاعی از قدما است و خیلی مشکل دارد، ذهبی در سیر اعلام النبلاء نقل میکند که او میگوید: "ما أخذنا عطائنا حتی شهدنا علی علیّ بالشرک و النفاق." آدم مسئلهداری بود و مزدش را هم گرفت و رفت، در حمام خفه شد. همسرش منقلی از زغال به او داد و در حمام را به روی او بست و از دود آن زغالها خفه شد. امیر مومنان علیهالسلام محبوبترین خلق نزد خدا بعد از نبی مکرم صلیالله علیه و آله است. اوزاعی برای اینکه شکمش را سیر کند نسبت شرک و نفاق به امیر مومنان علیهالسلام میداد! وای بر او که به امیر مومنان علیهالسلام اینطور نسبت داد!