« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

/ گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/

بحث ما پیرامون بررسی روایات ابو هریره بود، روایتی را از سنن ابو داود نقل کردیم:

إنّ اللّه تعالى يبعث لهذه الأمّة على رأس كلّ مائة سنة من يجدّد لها دينها.[1]

« خداوند تعالی بر رأس هر صد سال برای این امت کسی را برمیانگیزد که دین را تجدید کند.»

و عرض کردیم که این روایت در کتابهای دست اول عامه نقل شده است، سنن ابن داود، معجم اوسط، سنن دانی، بیهقی، تاریخ بغداد اما این نص در کتب ما نیامده است و تنها کسی که این روایت را نقل کرده است مرحوم آیة الله مرعشی نجفی در ملحقات احقاق الحق است که از احمد بن حنبل نقل میکند. طبقات شافعیه سبکی در جلد 1 صفحه 229 این حدیث را از احمد نقل میکند اما کمی اختلاف دارد. احمد نمیتواند از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل بکند زیرا وفات او قرن سوم است، باید طریقی داشته باشد.

نقل ملحقات احقاق الحق:

إنّ الله یقیّض فی کل رأس مائة سنة رجلا من أهل البیت یعلم الأمة أحکام الدین.

پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: « خداوند بر اهل دینش در رأس هر صد سال مردی از اهل بیت مرا قرار میدهد که برای آنها امر دینشان را تبیین کند.»

مرحوم نجفی میفرماید: رواه جماعة من أعلام العامة فی کتبهم.

اما ابو هریره روایت را طور دیگری نقل میکند و آنقدر دامنه روایت را توسعه میدهد که بر عمر بن عبد العزیز و شافعی تطبیق یابد.

مرحوم نجفی میفرماید:

فمنهم العلامه عبد الله بن نوح الجیانجوری فی «الإمام المهاجر» (ص 226 ط دار الشروق بجده) قال: أخرج ابن عساکر من طریق عبد الله بن أحمد بن حنبل قال: سمعت أبی یقول: روی عن النبی صلی‌الله علیه و آله أنه قال إن الله یقیض فی کل رأس مائة سنه رجلا من أهل بیتی یعلم أمتی الدین. و أخرج أبو إسماعیل العروی من طریق حمید بن زنجویه عن احمد بن حنبل الحدیث مع اختلاف بعض ألفاظه. و منهم الحافظ جلال الدین السیوطی الشافعی فی «نور الشفیق فی العقیق»: إن الله یمن علی أهل دینه فی رأس کل مائة سنة برجل من اهل بیتی یبین لهم أمر دینهم.

« از جمله آنها علامه عبد الله بن نوح جیانجوری در امام مهاجر است و روایت را از او نقل کرده که در روایت تعبیر "رجلا من أهل بیتی" دارد در حالی که ابو هریره روایت را طوری نقل کرده که اصلا ارتباطی با اهل بیت علیهم‌السلام ندارد. و ابو اسماعیل عروی از طریق حمید بن زنجویه از احمد بن حنبل حدیث را با اختلاف در بعضی الفاظش نقل میکند. و از جمله آنها حافظ جلال الدین سیوطی شافعی در نور الشفیق فی العقیق است: خداوند بر اهل دینش منت میگذارد به مردی از اهل بیت من در رأس هر صد سال تا امر دینشان برای آنها تبیین کند.»

اما ابو هریره روایت را طوری نقل میکند که به سیاست حکومتها برخوردی نداشته باشد، نامی از اهل بیت نباشد و عامه هم روایت ابو هریره را برجسته میکنند، اصبح علی بن ابی طالب یسب علی منابرهم، از امام سوال کرد: احوال شما چطور است؟ امام فرمود: متوجه نیستید که بفهمید ما در چه حالی هستیم أصبحنا کبنی إسرائیل یذبحون ابنائهم و یستحیون نسائهم و أصبح خیر البریة بعد رسول الله یسب علی منابرهم.[2]

ابو هریره عبارت «من أهل بیتی» را حذف کرده است که آنها به کار خودشان ادامه بدهند و به سب امیر المومنین علیه‌السلام خللی وارد نشود، واقعا اگر نقل این باشد، خواهیم دید که چقدر روات خیانت میکنند و اصل مطلب را نمیگویند پس جا داشت که آن متن در کتابهای ما نباشد چون به شخص دیگری محوریت میدهد مثل همین قضیه ائمه اثنی عشر، چرا اینها ائمه اثنی عشر را رد نکردند و به روایت آن دست نزدند؟ زیرا اولا تکمیل نشده و میتوانند خودشان را جا بدهند.

البته نقلی که از احمد بن حنبل شد تعبیر «من اهل بیتی» دارد لذا هر کسی نمیتواند مصداق آن باشد.

ذهبی روایت زیر را نقل میکند اما با حواشی که با مبانی خودشان بسازد:

حدّثنا أبو العبّاس محمد بن يعقوب، ثنا الربيع بن سليمان ابن كامل المرادي، ثنا عبد اللّه بن وهب، أخبرني سعيد بن أبي أيوب، عن شرحبيل بن يزيد، عن أبي علقمة، عن أبي هريرة رضي اللّه عنه و لا أعلمه إلا عن رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله: كما في رواية أبي داود، و قال: (فسمعت) الأستاذ أبا الوليد رضي اللّه عنه يقول: كنت في مجلس أبي العبّاس بن شريح إذ قام إليه شيخ يمدحه، فسمعته يقول: حدّثنا أبو الطاهر الخولاني ... ثم بقية سند أبي داود، و فيه: «فأبشر أيّها القاضي، فإنّ اللّه بعث على رأس المائة عمر بن عبد العزيز، و بعث على رأس المائتين محمد ابن إدريس الشافعي، و أنت على رأس الثلاثمائة.

« ابو علقمه از ابو هریره: نمیدانم از رسول خدا است: همان نص روایت ابو داود، و گفت: شنیدم استاد ابو ولید از او میگفت: در مجلس ابو عباس بن شریح بودم که شخصی ایستاده و او را مدح میکرد، شنیدم میگفت: بر تو ای قاضی بشارت باد، خداوند بر رأس صد سال عمر بن عبد العزیز را برانگیخت و بر رأس دویست محمد بن ادریس شافعی را مبعوث کرد و تو بر رأس سیصد هستی.»

در این روایت به ابن سریج بشارت داده شد که او در رأس صد سال سوم است.

ذهبی در مورد ابن سریج مینویسد:

الامام شیخ الاسلام، فقیه العراقین (بصره و کوفه)، صاحب المصنفات. ولد سنة بضع و أربعین و مئتین، و به انتشر مذهب الشافعی، ببغداد و تخرج به الاصحاب. ولی القضاء بشیراز، و کان یفضل علی جمیع أصحاب الشافعی حتی المزنی. و إن فهرست کتبه کان یشتمل علی اربع مئة مصنف. و منه انتشر المذهب.[3]

« امام شیخ الاسلام، فقیه عراقین (بصره و کوفه)، تالیفات زیادی داشت، سال 240 متولد شد، بواسطه او مذهب شافعی در بغداد انتشار یافت و پیروان زیادی پیدا کرد. قضاوت شیراز را عهدهدار شد، و بر همه اصحاب شافعی حتی مزنی برتری یافت. فهرست کتب او مشتمل بر 400 تالیف بود و از او مذهب انتشار یافت.»

سپس جریانی را نقل میکند:

و قال الحاکم: سمعت حسان بن محمد یقول: کنا فی مجلس ابن سریج سنة ثلاث و ثلاث مئة، فقام الیه شیخ من اهل العلم فقال: أبشر أیها القاضی، فإنّ اللّه بعث على رأس المائة عمر بن عبد العزيز، و بعث على رأس المائتين محمد ابن إدريس الشافعي، و بعثک على رأس الثلاثمائة.

« حاکم گفت: شنیدم حسان بن محمد میگفت: در مجلس ابن سریج سال 303 بودیم، شیخی از اهل علم ایستاد و گفت: بر تو ای قاضی بشارت باد، خداوند بر رأس صد سال عمر بن عبد العزیز را برانگیخت و بر رأس دویست محمد بن ادریس شافعی را مبعوث کرد و تو بر رأس سیصد هستی.»

ذهبی میگوید:

قلت: و قد کان علی رأس الأربع مئة الشیخ ابو حامد الاسفرایینی، و علی رأس الخمس مئة ابو حامد الغزالی، و علی رأس الستّ مئة الحافظ عبد الغنی، و علی رأس السبع مئة شیخنا ابو الفتح ابن دقیق العید. و إن جعلت «من یجدد» لفظا یصدق علی جماعة و هو اقوی فیکون علی رأس المئة عمر بن عبد العزیز خلیفة الوقت و القاسم بن محمد و الحسن البصری و محمد بن سیرین و ابو قلابة و طائفة. و علی رأس المئتین مع الشافعی یزید بن هارون و ابو داود الطیالسی و اشهب الفقیه و عدة. و علی رأس الثلاث مئة مع ابن سریج ابو عبد الرحمن النسائی و الحسن بن سفیان و طائفة.

« بر رأس چهارصد شیخ ابو حامد اسفرایینی بود و بر رأس پانصد ابو حامد غزالی بود و بر رأس ششصد حافظ عبد غنی و بر رأس هفتصد شیخ ما ابو فتح ابن دقیق بود. و اگر "من یجدد" را لفظی قرار دهی که بر جماعتی صدق میکند و این هم اقوی است پس بر رأس صد عمر بن عبد العزیز خلیفه وقت است و قاسم بن محمد و حسن بصری و محمد بن سیرین و ابو قلابه و طائفهای هستند. و بر رأس دویست همراه شافعی یزید بن هارون و ابو داود طیالسی و اشهب فقیه و عدهای هستند و بر رأس سیصد همراه ابن سریج ابو عبد الرحمن نسائی و حسن بن سفیان و طائفهای هستند.»

اما ذهبی یک نفر از اهل بیت را نام نمیبرد.

 


[1] معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام. ؛ ج‌1 ؛ ص479
[2] تفسیر قمی، ج2، ص134 و بحار الانوار، ج45، ص84.
[3] سیر اعلام النبلاء ؛ ج14 ؛ ص221.
logo