99/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
/ گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/
بحث ما پیرامون روایات عامه در ارتباط با امنیت در هنگام ظهور بود، روایتی را ابو هریره نقل کردیم، شخصیت ابو هریره را از نظر اهل سنت بررسی کردیم. شیعه روایات او را قبول ندارد و در خود اهل سنت هم در مورد او بحث است، بعضی به صراحت و بعضی در لفافه روایات او را زیر سوال میبرند پس اگر ما روایات او را نپذرفتیم، این عدم پذیرش ما بر خلاف روش دیگر مسلمانان نیست بلکه خود عامه هم در مورد او و روایات او حرف دارند، اگر در کتابهای ما از او تعبیر الکذاب میشود چون خود آنها هم این مضمون را دارند. دو استدراک از کتابهای عامه در مورد ابو هریره نقل میکنیم.[1] سپس به حجم و تعداد روایات او، و اینکه آیا روایات او نبویات است یا در روایات علوی هم از ایشان نقل شده است، میپردازیم .
ذهبی از ابراهیم نخعی(ایشان کسی است که شروع عقلگرایی و قیاس ابو حنیفه از او بود) نقل میکند:
ما کانوا یاخذون من حدیث أبی هریرة إلا ما کان حدیث جنة أو نار.[2] « از حدیث ابو هریره، به جز حدیث بهشت و جهنم را اخذ نمیکردند.»
ذهبی این مطلب را از تاریخ ابن عساکر (ج19 ص122) هم میآورد، البته ابن عساکر در حذف و تقطیع مهارت و تخصص دارد. ذهبی از حرف ابراهیم نخعی خوشش نمیآید، لذا میگوید:
قلت أی الذهبی: هذا لا شیء بل احتج المسلمون قدیما و حدیثا بحدیثه لحفظه و جلالته و اتقانه و فقهه و ناهیک أنّ مثل ابن عباس یتأدب معه و یقول: أفت یا أبا هریرة.[3]
«گویم: این حرف ارزشی ندارد بلکه مسلمانان از قدیم و جدید به حدیث او به جهت حفظ و جلالت و اتقان و فقه او احتجاج میکنند (عجبا چطور خلیفه دوم به او میگوید: عدو الله و عدو کتابه و چطور صحابه و به خصوص همسر پیامبر به او میگوید: از کجا این همه حدیث نقل میکنی؟!) و همین تو را کفایت میکند که ابن عباس با ادب با او صحبت میکند و میگوید: فتوا بده ای ابو هریره! »
ذهبی مطلب دیگری را نقل میکند. اینها سعی میکنند صدای مخالف را خفه بکنند، حرفهای مخالفین را همین طور لابلای کتاب نقل کرده است. ذهبی مطلبی را از اصول سرخسی نقل میکند، سرخسی از احناف است، فقه حنفی و مفصل هم است، فقه هم دارد اصول هم دارد مبسوط و اصول سرخسی، او معاصر شیخ طوسی بوده است، سرخسی نقل میکند:
قال الحافظ ابو سعد السمعانی: سمعت ابا المعمر المبارک بن احمد: سمعت ابا القاسم یوسف بن علی الزنجانی الفقیه: سمعت الفقیه ابا اسحاق الفیروزابادی: سمعت القاضی ابا الطیب یقول: کنا فی مجلس النظر بجامع المنصور فجاء شاب خراسانی فسأل عن مسألة المصراة فطالب بالدلیل حتی استدل بحدیث ابی هریرة الوارد فیها. فقال و کان حنفیا: ابو هریرة غیر مقبول الحدیث. فما استتم کلامه حتی سقط علیه حیة عظیمة من سقف الجامع فوثب الناس من أجلها و هرب الشاب منها و هی تتبعه. فقیل له: تب تب فقال: تبت فغابت الحیة فلم یر لها اثر. اسنادها ائمة.[4]
« فیروزابادی گفت: شنیدم قاضی ابو طیب میگفت: در مجلس نظر (شاید منظور اجتماع علمی- فقهی باشد.) در جامع منصور بودیم پس جوانی خراسانی آمد و از مسأله مصراة (مصراة: الناقه او البقرة او الشاة یصری اللبن فی ضرعها ای یجمع و یحبس شیر حیوان را نمیدوشند که وقتی میخواهند بفروشند بگویند زیاد شیر دارد) سوال کرد پس دلیل خواست تا اینکه به حدیث ابو هریره استدلال کرد، او حنفی بود، گفت: حدیث ابو هریره مقبول نیست. هنوز کلامش تمام نشده بود که مار بزرگی از سقف جامع بر او افتاد، مردم به جهت مار جابجا شدند و جوان از آن مار فرار کرد و مار او را دنبال کرد.[5] به او گفته شد: توبه کن توبه کن گفت: توبه کردم پس مار پنهان شد و اثری از آن دیده نشد. علمای بزرگ این روایت را نقل کردند.»
دوباره ذهبی از ابو هریره تجلیل میکند، میگوید:
و ابو هریرة الیه المنتهی فی حفظ ما سمعه من الرسول علیه السلام و أدائه بحروفه. و قد أدّی حدیث المصراة بألفاظه فوجب علینا العمل به و هو اصل برأسه.[6]
« ابو هریره منتهای حفظ آنچه از رسول شنید و حرفهای پیامبر را حرف به حرف میداند. و به تحقیق حدیث مصراة را به همان الفاظ ادا کرد پس بر ما عمل به آن واجب است.»
اگر ابوهریره چنین است و احادیث پیامبر اکرمصلیالله علیه و آله را حرف به حرف نقل میکند؛ چرا خلیفه دوم او را از نقل احادیث منع میکرد!؟! برای یکبار هم که شده پرونده یکی از ارکان حدیث اهل سنت را بررسی کنیم، ابراهیم نخعی میگوید: به جز حدیث بهشت و جهنم، حدیثی از او قبول نیست. این حنفی میگوید: ابو هریره غیر مقبول الحدیث است، عایشه میگوید: قبول نیست، مروان میگوید: قبول نیست، خلیفه دوم میگوید: عدو الله و عدو کتابه و این عبارات نص بر جرح ابو هریره است. ما هم ابو هریره را قبول نداریم، وقتی اسم ایشان برده میشود گاهی میگویند: «کذاب»
مرحوم خزاز نیشابوری در کفایة الاثر (کرارا گفتم کتاب ارزشی است، این کتاب اعتقادی و در مورد ائمه اثنی عشر هم عددشان و هم اسم شریفشان) اول روایاتی را از صحابه از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میآورد سپس مرحوم خزاز روایتی را از ابو هریره از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله در نص بر ائمه اثنی عشر علیهمالسلام نقل میکند. مرحوم خزاز از ابو علی بن همام مطلبی نقل میکند:
قال أبو علي بن همام العجب كل العجب من أبي هريرة أنه يروي مثل هذه الأخبار ثم ينكر فضائل أهل البيت.علیهمالسلام [7] « عجب کل عجب از ابو هریره که مانند این اخبار را روایت میکند سپس فضائل اهل بیت علیهمالسلام را منکر میشود.»
اما در محور دوم که آیا اصلا ابو هریره در مباحث مهدویت روایت دارد یا نه؟ البته در فقه کم روایت دارد اما در مباحث مهدوی در اسناد روایات متعددی قرار گرفته است.
کتاب معجم احادیث الامام المهدی که خداوند توفیق تألیف آن را به ما و جمعی از فضلای حوزه علمیه داد؛ سه جلد آن از نبی مکرم صلیالله علیه و آله است که غالبا از عامه است و سه جلد از دوازده امام است، آقای ابو هریره در سند روایات متعددی آمده، در جلد اول 77 مورد است و در جلد دوم 48 مورد و در جلد سوم 135 مورد آمده است البته بعضی از آن ممکن است تکراری باشد اما از جلد چهار به بعد روایتی از او نیافتم. در جلد هفت، در سند هفت روایت است، جلد هفت معمولا مشترک است ولی غالبا از ائمه علیهمالسلام است.
از این موارد تا این مقداری که ما مطالعه کردیم محوریت روایات او حضرت عیسی علیهالسلام است یعنی همان ( لا مهدی الا عیسی)، همان کسی که در کوفه اعلام کرد امیر المومنین احدث فی المدینه پس مصداق لعن پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله است و اینطور نسبت به امام اول هتاکی کرد هرگز زیر بار این نمیرود که فرزند امام اول یعنی امام مهدی عدالتگستر باشد، صورت مسئله را پاک میکند و حضرت عیسی علیهالسلام را به عنوان عدالتگستر معرفی میکند. ما یک تتبعی در روایات بکنیم و ببینیم سنخ روایات او همان است که گفتیم که به مهدی آل محمد علیهمالسلام نقش و دور نمیدهد، نقش و دور از حضرت عیسی علیهالسلام است البته ما منکر حضرت عیسی علیهالسلام نیستیم و نزول حضرت عیسی علیهالسلام قطعی است ولی مأموم است نه امام و حضرت عیسی علیهالسلام در زمان خود امام عصر علیهالسلام رحلت میکند. امام عصر علیهالسلام هم تا چهل روز به قیامت هستند.
گونهشناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره
روایت اول:
ذیل آیۀ شریفه ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ﴾[8]
« آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پارهاى از نشانههاى پروردگارت بيايد [اما] روزى كه پارهاى از نشانههاى پروردگارت [پديد] آيد كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمىبخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم.»
طبق نقل کتاب فتن ابن حماد ابو هریره از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقل میکند که فرمود:
النبيصلیالله علیه و آله: خمسا (كذا) لا أدري أيّتهنّ أوّل من الآيات و أيّتهنّ (إذا) جاءت لم ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيرا: طلوع الشّمس من مغربها، و الدّجّال، و يأجوج و مأجوج، و الدّخان، و الدّابّة.[9]
«پنج تا است نمیدانم کدامشان اول از آیات است و کدام است که هنگامی که آید دیگر ایمان كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده سود نمىبخشد: طلوع خورشید از مغرب است و دجال و یأجوج و مأجوج و دخان و دابّة.»
در این روایت اشاره نشده که اینها چه وقت است. این روایت را هر کسی هم که نقل کرده از ابو هریره نقل کرده است که أن اول الآیات ظهورا خروج الدجال ثم نزول عیسی ثم فتح یأجوج و مأجوج ثم الدابة
این روایتی است که ما در جلد هفتم از ابو هریره آوردیم اما روایت نبوی است و از کتاب فتن ابن حماد است.
این روایت را هیتمی در القول المختصر صفحه 123 با کمی اضافه نقل کرده است.
روایت دوم:
يظهر اللّه تعالى الإسلام بنزول عيسىعلیهالسلام.
طبق نقل ابو هریره «لیظهره علی الدین کله» با محوریت حضرت عیسی علیهالسلام است نه به ظهور حضرت مهدیعلیهالسلام. ابو هریره ذیل آیه شریفه « لیظهره علی الدین کله » میگوید: حين خروج عيسى بن مريم.علیهالسلام [10]
منابع روایت:
جامع البيان: ج 10 ص 82 از ابو هریره
سنن البيهقي: ج 9 ص 180 از جابر
3. الدر المنثور: ج 3 ص 241- همان متن طبري، و میگوید: «و أخرج عبد بن حميد و أبو الشيخ عن أبي هريرة».