99/09/23
بسم الله الرحمن الرحیم
/ امنیت فراگیر/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/
ادامه بررسی روایت سوم
بحث ما پیرامون امنیت در دوران امام عصر علیهالسلام بود، روایات شیعه را بررسی میکنیم، روایت اول از امیر مومنان علیهالسلام بود که بررسی سندی و دلالی شد و روایت دوم از امام صادق علیهالسلام بود که در این روایت از امام سوال شد "ما افضل هستیم یا اصحاب امام مهدی؟" و حضرت فرمودند: "شما افضل هستید." و روایت سوم روایتی بود که از علل الشرایع نقل کردیم که امام علیهالسلام پس از مناظره با ابو حنیفه در مورد تفسیر آیات فرمودند:
يَا أَبَا بَكْرٍ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ فَقَالَ مَعَ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَمَنْ بَايَعَهُ وَ دَخَلَ مَعَهُ وَ مَسَحَ عَلَى يَدِهِ وَ دَخَلَ فِي عَقْدِ أَصْحَابِهِ كَانَ آمِناً.
« اى ابو بكر مقصود از "سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ" اين است كه: با قائم ما اهل بيت سير و مسافرت كنيد كه در امنیت كامل مىباشيد. و مراد از "وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً" اين است كه هر كس با قائم ما بيعت كرده و در گروه آن حضرت باشد و به دست آن بزرگوار مسح كند و در گروه اصحابش باشد البته از هر گزندى در امان مىباشد.»
ما قبل از بررسی سند و مصدریابی این روایت، نکتهای را عرض کنیم و آن اینکه این روایت در روضه کافی نیز نقل شده ولی در آنجا مناظره امام علیهالسلام با ابو حنیفه نیست بلکه مناظره با قتاده[1] است و در آن مناظره امام علیهالسلام از این آیات سوال میکند و قتاده نمیتواند جواب دهد اما امام علیهالسلام در روایت قتاده این آیات را بر دوران امام عصر علیهالسلام تطبیق نمیدهند لذا تنها روایتی که این دو آیه را بر دوران امام عصر علیهالسلام و امنیت در آن دوران تطبیق میدهد همین روایت علل الشرایع است.
مرحوم مجلسی میفرماید:
اعلم أن المشهور بين المفسرين أن هذه الآية لبيان حال تلك القرى في زمان قوم سبأ... و يظهر من كثير من أخبارنا أن الأمر متوجه إلى هذه الأمة، أو خطاب عام يشملهم أيضا.[2] «بدان که مشهور بین مفسرین این است که این آیه برای بیان حال آن قریهها و آبادیها در زمان قوم سبأ است... و از بسیاری از روایات ما ظاهر میشود که امر متوجه این امت است یا اینکه خطاب آن عام است و شامل این امت هم میشود.»
منابع روایت:
علل الشرایع
نور الثقلین: ج 3 ، ص 332 از علل الشرایع
البرهان: ج 3، ص 212 از علل الشرایع
بحار الانوار: ج 52، ص 314 از علل الشرایع
مناقب ابن شهر آشوب: ج 4، ص 253
امالی طوسی
بررسی سند روایت:
حدّثنا أبي و محمد بن الحسن رحمهما اللّه قالا: حدّثنا سعد بن عبد اللّه قال: حدّثنا أحمد بن أبي عبد اللّه البرقي قال: حدّثنا أبو زهير بن شبيب بن أنس، عن بعض أصحابه، عن أبي عبد اللّه علیهالسلام
سعد بن عبد الله اشعری:
ظاهرا در وثاقت ایشان بحثی نیست اگر چه بعضی نسبت به او تامل دارند ولی تامل آنها در مورد وثاقت و اعتبار خود او نیست بلکه در مورد ملاقات او با امام است، ملاقاتی که به اتفاق احمد بن اسحاق رخ داد و به سامرا رفتند و با امام عسکری علیهالسلام ملاقات کردند و دیدند آقازادهای در سنین کودکی نزد امام عسکریعلیهالسلام است. مرحوم خوئی و مرحوم تستری و غیر ایشان ایرادهایی بر این ملاقات میگیرند ولی روایت قویتر از این است که ما با این ایرادها دست از آن برداریم.[3]
احمد بن ابی عبد الله برقی:
در مورد ایشان هم بحث است، مشکل او این است که نقل از ضعفا میکند و روایات او مراسیل است.
ابو زهیر بن شبیب بن انس:
ابو زهیر نام این راوی است یا کنیه او؟ اگر ابو زهیر نام او باشد، به این نام کسی را در کتب رجال نیافتیم و اگر ابو زهیر کنیه او باشد، ظاهرا شبیب بن انس با کنیه ابو زهیر نیز نمیباشد، دو سه نام هست که بر این راوی تطبیق داده نمیشود.
عن بعض اصحابه:
مشخص نیست مراد اصحاب امام است یا اصحاب زهیر و همچنین روایت مرسل است.
سعد بن عبد الله اشعری:
به نظر ما ایشان فوق وثاقت است، شخصیت بزرگ و جلیل القدری است.
نظر شیخ طوسی رحمهالله:
جليل القدر، صاحب تصانيف ذكرناها في الفهرست، روى عنه ابن الوليد .. و غيره، روى ابن قولويه، عن أبيه، عنه. انتهى. و قال في الفهرست: سعد بن عبد اللّه القمي يكنّى: أبا القاسم، جليل القدر، واسع الأخبار، كثير التصانيف، ثقة.[4] «دارای جایگاه بلند و صاحب تألیفاتی که ما در فهرست ذکر کردیم و ابن ولید از او روایت کرده، ابن قولویه از پدرش از او روایت میکند. و در فهرست گفته است: سعد بن عبد الله قمی جلیل القدر، واسع الاخبار و تألیفات زیادی دارد و او ثقه است.»
نظر نجاشی رحمهالله:
شيخ هذه الطائفة و فقيهها و وجهها، كان سمع من حديث العامة شيئا كثيرا، و سافر في طلب الحديث، لقي من وجوههم: الحسن بن عرفة، و محمّد بن عبد الملك الدقيقي، و أبا حاتم الرازي، و عباس البرفقي. و لقي مولانا أبا محمّد عليه السلام، و رأيت بعض أصحابنا يضعّفون لقاءه لأبي محمّد عليه السلام، و يقولون: هذه حكاية موضوعة عليه، و اللّه اعلم.[5]
«شیخ این طائفه و فقیه و شخصیت آنان بود، و احادیث بسیاری از عامه شنیده و در جستجو حدیث مسافرت میکرد و با شخصیتهای عامه دیدار داشت: حسن بن عرفه، محمد بن عبد الملک دقیقی و ابو حاتم رازی و عباس برفقی و با ابا محمد ملاقات کرد و دیدم که بعضی از اصحاب ما این ملاقات با ابا محمد را تضعیف میکنند و میگویند: این حکایت برای او جعل شده است.»
مرحوم شهید ثانی هم نظر بر ضعف این ملاقات دارند:
قال الشهيد الثاني في تعليق الخلاصة: هذه الحكاية ذكرها الصدوق له في كتاب إكمال الدين. و أمارات الوضع عليها لائحة.[6] «صدوق این حکایت را در اکمال الدین ذکر کرده است و نشانههای وضع این ملاقات ظاهر است.»
گفتهاند که او در سال 301 یا 299 هجری رحلت کرده است.
مرحوم علامه حلی هم در مورد ایشان مباحثی دارد و میفرماید: ملاقات او را تضعیف کردند.
تحریر طاووسی در ترجمه ابن فضال، ابن شهر آشوب در معالم العلماء، مجلسی در وجیزه و بلغه و مشترکات او را توثیق میکنند.
ابن طاووس در اقبال ادعای اتفاق بر او میکند.
مرحوم مامقانی اصل جریان ملاقات را از اول تا آخر نقل میکند:
إنّ تحقيق حال هذه الحكاية يحتاج إلى نقلها، و هي و إن كانت طويلة يخرج بنقلها الكتاب عن وضعه.[7]
«تحقیق حال این حکایت نیاز به نقل آن دارد و این حکایت و اگر چه طولانی میباشد اما به نقل آن، کتاب از وضعش خارج میشود.» (یعنی بحث رجال است و بحث حدیث نیست و با نقل آن کتاب از روشاش خارج میشود.)
ذکر کل جریان ملاقات هم از حوصله این بحث خارج است، ما قبلا نقل کرده و در کتاب تا ظهور نیز نقل و بررسی کردیم، سعد اهل بحث و مناظره بود که گرفتار یکی ار نواصب متعصب شد و از عهده بحث برنیامد، ناصبی جریان غار را به عنوان فضیلت برای ابو بکر نقل کرد و جریان نفاق دو خلیفه اول را مطرح کرد که اگر میگوئید این دو منافق هستند این دو در مکه اسلام آوردند و در آن زمان اسلام قدرتی نداشت پس یا باید بگوئید اسلام آنها از روی اجبار است که در آن زمان اسلام قدرتی نداشت یا باید بگوئید اسلام آنها از روی اختیار بوده که دیگر نفاق آنها معنا ندارد. سعد از جواب ماند، به خانه احمد بن اسحاق آمد، به او گفتند: او به سامرا رفت، خودش را به احمد بن اسحاق رساند و جریان را تعریف کرد، احمد بن اسحاق گفت: به اتفاق هم به نزد امام برویم و از ایشان سوالات را بپرسیم، نزد امام رفته و سوالات را مطرح کردندو جواب آنها را گرفتند. خود متن روایت دلالت بر صدور آن از امام دارد، سوالات تفسیری، حدیثی، تاریخی، اعتقادی و همانجا چند کرامت دیده شد.
این ملاقات را بعضی تایید نکرده و تکذیب میکنند، بعضی اشکال میکنند که بعضی از جوابها با نظر مشهور مخالف است که جواب آن این است که مخالفت با مشهور اشکالی وارد نمیکند.
آیة الله صافی این روایت را تایید و شبهات مطرح که عمدتا از مرحوم تستری است را عالمانه رد میکند. بنا بر این ما این روایت ملاقات را جزو روایات ادله وجود امام زمان و ولادت ایشان آوردیم: کسانی که ثقه و مورد اعتماد جامعه بودند، میگویند: با امام ملاقات کردیم و سؤالاتی را مطرح و جواب گرفتیم و جواب سؤالات همه از امام زمان بود و سن شریف حضرت هم در آن روز دو سال بوده و این یکی از ادله ولادت و وجود امام عصرعلیهالسلام است. با اینکه مخاطب امام عسکری علیهالسلام است، اما میفرماید: از پسرم سوال کنید. ما نمیتوانیم غیر از وثاقت در مورد ایشان عرض کنیم.
فرزند مرحوم مامقانی راجع به سعد اشعری میفرماید:
إنّ جلالة المترجم و وثاقته، و قربه من الأئمة الأطهار علیهمالسلام، و تفانيه في إحياء المذهب، و نشر معارف أهل البيت علیهمالسلام ممّا لا يقبل النقاش، فهو شيخ مشايخ الطائفة في عصره، و مرجع الشيعة في صقعه، و قد اتفقت الكلمة على جلالته و وثاقته و عدالته، فعليه يعدّ من أوثق الثقات، و حديثه مجمع على صحته، فتفطن.[8]
«جلالت و وثاقت راوی و قرب او به ائمه اطهار علیهمالسلام و جانثاری او در احیای مذهب و نشر معارف اهل بیت علیهمالسلام از چیزهایی است که قابل مناقشه نیست پس او بزرگ مراجع طائفه در عصرش و مرجع شیعه در محلش بود و بر جلالت و وثاقت و عدالت او اتفاق کلمه است بنابراین او از موثقترین ثقات شمرده میشود و اجماع بر صحت حدیث او است.»
پس نسبت به سعد بن عبد الله اشعری هیچ بحثی نیست.
احمد بن ابی عبد الله برقی
نظر نجاشی رحمهالله:
أحمد بن محمّد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمّد بن عليّ البرقي أبو جعفر، أصله كوفي. و كان جدّه محمّد بن علي حبسه يوسف بن عمر بعد قتل زيد [عليه السلام]، ثمّ قتله. و كان خالد صغير السن، فهرب مع أبيه عبد الرحمن إلى برقرود، و كان ثقة في نفسه، يروي عن الضعفاء، و اعتمد المراسيل، و صنّف كتبا.[9]
«احمد بن محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن علی برقی، اصل او کوفی است و یوسف بن عمر جد او محمد بن علی را بعد از شهادت زید به زندان انداخت سپس او را به قتل رساند، خالد کم سن و سال بود و همراه پدرش عبد الرحمن به برقرود فرار کرد، او فی نفسه ثقه است اما از ضعفا روایت میکرد و بر مراسیل اعتماد داشت و او کتبی تألیف کرد.»
آیا واقعا نقل از ضعفا و اعتماد بر مراسیل اشکال بر راوی است و آیا اینگونه روشی در بین اصحاب نبوده که از ضعفا نقل روایت کنند؟ گاهی ده روایت ضعیف نقل میکردند تا همدیگر را تایید بکنند.
نظر شیخ طوسی رحمهالله:
و كان ثقة في نفسه، غير أنّه أكثر الرواية عن الضعفاء، و اعتمد المراسيل، و صنّف كتبا كثيرة.[10]
علامه نیز همین بیان را دارند.
مرحوم مامقانی میفرماید:
و تنقيح المقال؛ أنّك قد سمعت توثيقه من النجاشي، و الشيخ في الفهرست، و العلّامة في الخلاصة.
و وثّقه ابن داود، و المجلسي في الوجيزة، و البحراني في البلغة، و الطريحي و الكاظمي في المشتركاتين، و هو المحكي عن مشرق الشمسين، و مجمع المولى عناية اللّه، و مجمع الفائدة للأردبيلي رحمهالله و .. غيرها. و هو ظاهر الحاوي، حيث ذكره في الفصل الأوّل المعدّ لعدّ الثقات. و نقل كلمات النجاشي، و الشيخ، و العلّامة. و لم يلحقها بغمز أو تأمّل، كما هي عادته في كثير من الثقات. و بالجملة؛ فهذه التوثيقات حجّة لنا كافية.[11]
«خلاصه بحث: توثیق او را از نجاشی و شیخ در فهرست و علامه در خلاصه دانستی؛ و ابن داود و مجلسی در وجیزه و بحرانی در بلغه و طریحی و کاظمی در مشترکات نیز او را توثیق کردند، نتیجه اینکه این توثیقات برای ما حجت کافی است.»
اما در مقابل بعضی قائل به ضعف او و ادلهای را نیز بر ضعف او اقامه کردند که یکی از ادله آنها این است که احمد بن محمد بن عیسی او را از قم طرد کرد و بعد پشیمان شد و او را برگرداند و در تشییع جنازه او پابرهنه و سربرهنه شرکت کرد و این کار را برای تایید او و نشان دادن اینکه از حرف خود برگشته، انجام داد.
بنابراین سعد بن عبد الله اشعری و احمد بن محمد برقی مشکلی ندارند