« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

بحث ما پیرامون شاخصههای حکومت امام عصر علیه‌السلام بود، یکی از شاخصهها، امنیت فراگیر در همه جا و نسبت به همه مردم بود و روایتی را از امیر مومنان علیه‌السلام به عنوان شاهد بحث، نقل کردیم که زن بین عراق و شام تردد میکند در حالی که زینتهای خود را به همراه دارد و احدی متعرض او نمیشود.

ادامه بررسی سند روایت اول:

محمد بن عیسی بن عبید:

ایشان مورد اختلاف است، عرض کردیم که دو نظر پیرامون ایشان است، یک نظر بر تضعیف او است امّا مستندات این قول ضعیف است ولی بزرگوارانی قائل به این نظر بودند: همانند شیخ طوسی در دو جای رجالشان، علامه، محقق حلی، ابن طاووس، شهید ثانی البته باید منشأ تضعیف آنها بررسی شود.

نظر مرحوم خوئی:

مرحوم خوئی در ابتدا این عنوان را میآورد: محمد بن عیسی بن عبید سپس میفرماید او با ابن عبید یقطینی متحد است، اما در مورد محمد بن عیسی بن عبید میفرماید:

وقع بهذا العنوان في أسناد كثير من الروايات، تبلغ مائة و ثلاثة و ستين موردا. فقد روى عن علي بن محمد علیه‌السلام[1]

« با این عنوان در اسناد روایات زیادی (163 مورد) واقع شده است.»[2]

و کسانی که از ایشان نقل میکنند شخصیتهای عادی و معمولی نیستند، عبد الله بن جعفر حمیری که از هر کسی حدیث نقل نمیکرد، علی بن ابراهیم بن هاشم، محمد بن حسن صفار، محمد بن علی بن محبوب، محمد بن یحیی و خود همین نیز اماره بر وثاقت است. سپس مرحوم خوئی میفرماید: ایشان با ابن یقطین متحد است.

نظر مرحوم نجاشی:

محمد بن عيسى بن عبيد بن يقطين بن موسى، مولى أسد بن خزيمة أبو جعفر: جليل في أصحابنا، ثقة، عين، كثير الرواية، حسن التصانيف، روى عن أبي جعفر الثاني علیه‌السلام مكاتبة و مشافهة. ذكر أبو جعفر بن بابويه، عن ابن الوليد، أنه قال: ما تفرد به محمد بن عيسى من كتب يونس و حديثه لا تعتمد عليه، و رأيت أصحابنا يذكرون هذا القول، و يقولون: من مثل أبي جعفر محمد بن عيسى.[3]

« او ثقه، عین، کثیر الروایه و تألیفات خوبی داشته، از امام جواد علیه‌السلام مکاتبه و مشافهه نقل کرده است. ابن بابویه از ابن ولید نقل میکند که آنچه محمد بن عیسی از کتب یونس و احادیث او نقل کرده اعتمادی بر آن نیست، و دیدم که اصحاب ما این قول را ذکر میکنند، و میگویند: چه کسی مانند ابو جعفر محمد بن عیسی است.»

مرحوم کشی میفرماید:

قال أبو عمرو: قال القتيبي: كان الفضل بن شاذان رحمه‌الله يحب العبيدي، و يثني عليه، و يمدحه و يميل إليه و يقول: ليس في أقرانه مثله، و يحسبك هذا الثناء من الفضلرحمه‌الله.‌[4] « ابو عمرو گفت که قتیبی گفت: فضل بن شاذان عبیدی را دوست داشت و او را مدح و ثنا میکرد و به او تمایل داشت و میگفت: مانند او در نزدیکان او نمیباشد.»

شیخ طوسی میفرماید:

محمد بن عيسى بن عبيد اليقطيني: ضعيف، استثناه أبو جعفر محمد بن علي بن بابويه عن رجال نوادر الحكمة، و قال: لا أروي ما يختص برواياته، و قيل: إنه كان يذهب مذهب الغلاة.[5]

« محمد بن عیسی بن عبید یقطینی ضعیف است، ابن بابویه او را از رجال نوادر الحکمه[6] استثنا کرده است و گفت: روایاتی که خودش نقل میکند را روایت نمیکنم، و گفته شده: او بر مذهب غلات بود.[7]

مرحوم خوئی از نصر بن صباح نقل میکند:

قال نصر بن الصباح: إن محمد بن عيسى بن عبيد، من صغار من يروي عن ابن محبوب في السن. علي بن محمد القتيبي، قال: كان الفضل يحب العبيدي و يثني عليه و يمدحه و يميل إليه، و يقول: ليس في أقرانه مثله.

« محمد بن عیسی بن عبید از شاگردان کم سن ابن محبوب بود. فضل عبیدی را دوست داشت و او را مدح و ثنا میکرد و میگفت: در میان اقران نظیر ندارد.»

سپس چند نکته بیان کرده و جمعبندی میکند:

بقي هنا أمور: الأول: أنك عرفت من النجاشي وثاقة الرجل، بل هو ممن تسالم أصحابنا على وثاقته و جلالته، و يؤكد ما ذكره النجاشي ما تقدم في ترجمة محمد بن أحمد بن يحيى، من قول ابن نوح: «و قد أصاب شيخنا محمد بن الحسن بن الوليد في ذلك كله، و تبعه أبو جعفر بن بابويه رحمه‌الله على ذلك، إلا في محمد بن محمد بن عيسى بن عبيد، فلا أدري ما رأيه فيه، لأنه كان على ظاهر العدالة و الثقة». و ما تقدم في ترجمة محمد بن سنان، من قول الكشي: «و قد روى عنه الفضل، و أبوه، و يونس، و محمد بن عيسى العبيدي .. و غيرهم من العدول و الثقات من أهل العلم». و ما مر من أن الفضل بن شاذان كان يحب العبيدي، و يثني عليه و يمدحه و يميل إليه، و يقول: ليس في أقرانه مثله. و يؤيد ذلك ما مر من قول جعفر بن معروف: صرت إلى محمد بن عيسى .. (إلى آخر ما تقدم). و ما تقدم في ترجمة الفضل بن شاذان من قول بورق: خرجت حاجا فأتيت محمد بن عيسى العبيدي، فرأيته شيخا فاضلا (الحديث).[8]

« اموری باقی ماند: 1. نجاشی او را توثیق کرده بلکه او از کسانی است که اصحاب ما بر وثاقت و جلالت او اتفاق دارند، و بیان نجاشی را قول ابن نوح تاکید میکند، او گوید: ابن ولید در همۀ موارد درست فرموده و ابن بابویه هم او را تبعیت کرده مگر در مورد محمد بن عیسی بن عبید، نظرش را در مورد او نمیدانم زیرا ظاهرا او عادل و ثقه بود. و کشی گفته: فضل و پدر او و یونس و محمد بن عیسی عبیدی و غیر اینها از عدول و ثقات اهل علم، از او روایت میکردند. و بورق گفته است: او را شیخی فاضل دیدم.»

آیا این توثیقات با تضعیف شیخ رحمه‌الله تعارض دارد؟ مرحوم خوئی میفرماید:

هذا و لا يعارض ذلك تضعيف الشيخ إياه في غير مورد كما مر. و قال في الإستبصار: الجزء 3، في ذيل الحديث 568، باب أنه لا يجوز العقد على امرأة عقد بها الأب و الابن: إن هذا الخبر مرسل منقطع، و طريقه محمد بن عيسى بن عبيد، عن يونس، و هو ضعيف، و قد استثناه أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه رحمه‌الله من جملة الرجال الذين روى عنهم صاحب‌ نوادر الحكمة، و قال: ما يختص بروايته لا أرويه، و من هذه صورته في الضعف لا يعترض بحديثه (انتهى). و الوجه في ذلك، أن تضعيف الشيخ كما هو صريح كلامه هنا و في فهرسته، مبني على استثناء الصدوق و ابن الوليد إياه، من جملة الرجال الذين روى عنهم صاحب نوادر الحكمة، و الذي ظهر لنا من كلامهما، أنهما لم يناقشا في محمد بن عيسى بن عبيد نفسه، فإنما ناقشا في قسمين من رواياته، و هما: فيما يروي صاحب نوادر الحكمة عنه بإسناد منقطع، كما تقدم عن النجاشي و الشيخ في ترجمة: محمد بن أحمد بن يحيى، و إن كان كلام الشيخ هنا في فهرسته و إستبصاره خاليا عن ذلك، و لكنه لا بد من تقييده بما تقدم، و فيما ينفرد بروايته محمد بن عيسى عن يونس، و أما في غير ذلك فلم يظهر من ابن الوليد و لا من الصدوق، ترك العمل برواياته‌.

و الذي يكشف عن ذلك: أن الصدوق- قدس سره- تبع شيخه ابن الوليد في الاستثناء المزبور، فلم يرو في الفقيه و لا رواية واحدة، عن محمد بن عيسى، عن يونس، و قد روى فيه عن محمد بن عيسى، عن غير يونس، في نفس الكتاب في المشيخة في نيف و ثلاثين موضعا غير ما ذكره في طريقه إليه، و هذا أقوى شاهد على أن الاستثناء غير مبتن على تضعيف محمد بن عيسى بن عبيد نفسه، و إنما هو لأمر يختص برواياته عن يونس، و هذا الوجه مبني على اجتهاد ابن الوليد و رأيه، و وجهه عندنا غير ظاهر.[9]

« این توثیقات با تضعیف شیخ تعارض نمیکند. در استبصار در ذی حدیث 568 فرموده: این خبر مرسل و منقطع است و طریق آن محمد بن عیسی بن عبید است و او ضعیف است. و ابن بابویه او را از جمله روات نوادر الحکمه استثنا کرده است و فرموده: روایات مختص به او را روایت نمیکنم و کسی که حالش در ضعف اینگونه است، نمیتوان به احادیث او اعتنا کرد.

وجه تضعیف شیخ در اینجا و در فهرست استثنای صدوق و ابن ولید است و آنچه از کلام این دو ظاهر است اینکه این دو در خود محمد بن عیسی بن عبید مناقشه نکردند بلکه در دو بخش از روایات او مناقشه کردند: یک بخش روایاتی که اسناد آن منقطع است و روایاتی که از یونس باشد اما در غیر این دو، ترک عمل به روایات او از صدوق و ابن ولید ظاهر نمیباشد.

و آنچه از این مطلب کشف میشود اینکه صدوق رحمه‌الله ابن ولید را در این استثنا پیروی کرده است لذا در فقیه حتی یک روایت از محمد بن عیسی از یونس روایت نکرده است اما از محمد بن عیسی از غیر یونس در سی مورد روایت نقل کرده است و این قویترین شاهد است بر اینکه استثنای او مبتنی بر تضعیف خود محمد بن عیسی بن عبید نیست بلکه تضعیف اختصاص به روایات او از یونس دارد و این مبتنی بر اجتهاد ابن ولید و نظر او است و وجه آن نزد ما روشن نیست.»

سپس مرحوم خوئی نتیجه میگیرند:

و المتحصل: أن ابن الوليد، و الصدوق، لم يضعفا محمد بن عيسى نفسه، و لم يناقشا فيه، و قد روى ابن الوليد نفسه، عن الصفار، عن محمد بن عيسى بن عبيد، عن غير يونس‌، إلا أن الشيخ- قدس سره- قد غفل عن خصوصية كلام ابن الوليد، و تخيل إن ترك ابن الوليد رواية ما يرويه محمد بن عيسى بن عبيد، عن يونس، بإسناد منقطع، أو ما ينفرد بروايته عنه، مبتن على ضعف محمد بن عيسى، فحكم بضعفه تبعا له، و لكن الأمر ليس كما تخيل، و إنما الاستثناء مبني على اجتهاد ابن الوليد و رأيه، و أما الصدوق- قدس سره- فقد صرح بأنه يتبع شيخه، فلا يروي عمن ترك شيخه الرواية عنه.

فقد قال في ذيل الحديث 241 من الجزء 2، في باب صوم التطوع من الفقيه: و أما خبر صلاة غدير خم، و الثواب المذكور فيه لمن صامه، فإن شيخنا محمد بن الحسن (رضي الله عنه) كان لا يصححه، و كل ما لم يصححه ذلك الشيخ (قدس الله روحه) و لم يحكم بصحته من الأخبار، فهو عندنا متروك غير صحيح (انتهى). فالمتلخص أن ابن الوليد، و الصدوق لم يضعفا الرجل، و أما الشيخ فلا يرجع تضعيفه إياه إلى أساس صحيح، فلا معارض للتوثيقات المذكورة. الأمر الثاني: أن الشيخ نسب القول بغلو محمد بن عيسى بن عبيد إلى قائل مجهول، و الظاهر أن هذا القول على خلاف الواقع، لقول ابن نوح إنه كان على ظاهر العدالة و الثقة، و قد عرفت من كلام النجاشي و غيره جلالة الرجل من دون غمز في مذهبه.[10]

« نتیجه اینکه ابن ولید و صدوق خود محمد بن عیسی را تضعیف نکردند و در مورد او مناقشه نکردند؛ بلکه خود ابن ولید از صفار از محمد بن عیسی بن عبید از غیر یونس روایت میکند الا اینکه شیخ رحمه‌الله از خصوصیت کلام ابن ولید غفلت کرده و گمان کرده ترک ابن ولید روایات محمد بن عیسی از یونس به اسناد منقطع یا روایاتی که به او متفرد است مبتنی بر ضعف محمد بن عیسی است پس به تبع ابن ولید، حکم به ضعف او کرده در حالی که امر آنچنان که او گمان کرده نیست بلکه استثنا مبتنی بر اجتهاد ابن ولید و نظر او است و صدوق رحمه‌الله هم تصریح کرده که از استادش پیروی کرده است و روایاتی که ابن ولید ترک کرده را روایت نکرده است.

در ذیل حدیث 241 فرموده: اما خبر نماز روز غدیر خم و ثواب مذکور برای صائم آن، شیخ ما محمد بن حسن آن را تصحیح نکرده است و هر آنچه شیخ تصحیح نکند و حکم به صحت آن نکند نزد ما نیز متروک و غیر صحیح است. پس نتیجه اینکه ابن ولید و صدوق مترجم را تضعیف نکردند اما تضعیف شیخ اساس صحیحی ندارد پس توثیقات مذکور معارضی ندارد. امر دوم: اینکه شیخ قول به غلو محمد بن عیسی بن عبید را به قائل مجهولی نسبت داده است و ظاهر اینکه این قول خلاف واقع است زیرا ابن نوح گفته او بر ظاهر عدالت و ثقه است، و به تحقیق کلام نجاشی و غیر او را پیرامون جلالت مترجم دانستی بدون اینکه ایرادی در مذهب او بگیرند.»

پس محمد بن عیسی بن عبید یقطینی هیچ مشکلی ندارد.

قاسم بن یحیی:

مرحوم شوشتری میفرماید:

و عنونه ابن الغضائري، قائلا: بن الحسن بن راشد مولى المنصور، روى عن جدّه، و هو ضعيف. أقول: لكن المفهوم‌ من‌ الفقيه‌ توثيقه‌، حيث قال بعد نقل رواية الحسن بن راشد عن الحسين بن ثوير في كيفيّة زيارة الحسين علیه‌السلام: «و اخترت هذه لهذا الكتاب لأنّها أصحّ الزيارات عندي من طريق الرواية» و طريقه إلى الحسن بن راشد: أبوه، عن سعد، عن أحمد بن محمّد بن عيسى و إبراهيم بن هاشم، عن القاسم بن يحيى، عن جدّه الحسن‌. لكن يشهد لقول ابن الغضائري خبر طويل رواه عنه ورود تبّع الكافي‌.[11]

« ابن غضائری او را عنوان کرده و گفته: "او ضعیف است." ولی نظر من این است که از کتاب من لا یحضره الفقیه توثیق او فهمیده میشود؛ زیرا ایشان بعد از نقل روایت حسن بن راشد از حسین بن ثویر در کیفیت زیارت امام حسین علیه‌السلام فرمود: این زیارت را از این کتاب اختیار کردم زیرا این زیارت نزد من صحیحترین روایات از جهت طریق روایت است و در طریق آن قاسم بن یحیی است. ولی خبری طولانی در کتاب کافی شاهد بر قول ابن غضائری میباشد.»[12]

از ایشان روایتی در تفسیر قمی نقل شده که طبق مبنای مرحوم خوئی توثیق عام مرحوم قمی شامل او میشود.

مرحوم مامقانی میفرماید:

إنّ سكوت النّجاشى‌ و غيره‌ عن‌ تضعيفه‌ مع كثرة خطاء ابن الغضائرى فى التّضعيفات و الرّمى بالغلّو مع عدم بناء العلّامة فى الخلاصة على التّدقيق و امعان النّظر ربما يثبتطنا عن الأذعان بضعف الرّجل و يرغبّنا فى عدّه من الحسان لكفاية كثرة رواياته و نحوها ممّا ذكره الوحيد رحمه‌الله فى ذلك بعد استفادة كونه اماميّا من عدم غمز النّجاشى و الشّيخ فى مذهبه بوجه‌.[13]

« سکوت نجاشی و غیر او در مورد تضعیف مترجم با وجود کثرت خطای ابن غضائری در تضعیفات و رمی به غلو و عدم بنای علامه در خلاصه بر دقت و امعان نظر، ما را از اذعان به ضعف مترجم باز میدارد و ترغیب میکند که او از حسان بشماریم زیرا کثرت روایات او و مانند آن از آنچه وحید ذکر کرده کفایت میکند بعد از اینکه امامی بودن استفاده میشود بدون اینکه نجاشی و شیخ اشکالی در مذهب او بگیرند.»

پس روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیرامون گسترش امنیت در دوران امام عصر علیه‌السلام یکی از مصادیق گسترۀ امنیت در دوران امام است و به حسب ظاهر هیچ مشکل سندی ندارد و اگر مشکل سندی هم داشت ما روایت را به جهت قوت متن و مطابقت با دهها روایت دیگر میپذیریم. به امام علیه‌السلام عرض کردند: ما برتر هستیم یا اصحاب امام مهدی علیه‌السلام؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم شما برتر هستید. (شما که در دوران غیبت امام عصر علیه‌السلام هستید افضل از کسانی هستید که در دوران ظهور امام عصر علیه‌السلام هستند) زیرا آن دوران دوران امنیت است و کسی از کسی ترس ندارد و قانون حاکم است؛ اما زمان غیبت ترس و نگرانی از امنیت وجود دارد و نماز و روزه و حج با تقیه است؛ اما آن دوران اینگونه نیست.

راوی گفت: اگر اینطور است، چرا ما ظهور امام را بخواهیم؟

امام علیه‌السلام ناراحت شدند و فرمودند: سبحان الله، دوست ندارید که راهها امن شود و مظلوم یاری شود و عدل گسترش یابد.

به هر حال روایات متعددی داریم که اصل این روایت را تأیید میکند هر چند سند آن نیز مشکلی ندارد.

 


[1] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة ؛ ج‌18 ؛ ص116.
[2] به نظر ما اکثار روایت در کتب اربعه از امارات وثاقت است.
[3] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة ؛ ج‌18 ؛ ص119.
[4] همان.
[5] همان.
[6] نوادر الحکمه از کتاب‌های معروف در قم و در بین شیعه بود، ابن ولید هر کس را استثنا نمی‌کرد معتبر بود.
[7] کرارا بیان کردیم که کسانی که غالی بودند مبغوض ائمه علیهم‌السلام بودند؛ نه اینکه مکاتبه و مشافهه و رفت و آمد با امام داشته باشند. امام علیه‌السلام. به غلات اعتنا نمی‌کردند
[8] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة ؛ ج‌18 ؛ ص121.
[9] همان.
[10] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة ؛ ج‌18 ؛ ص122.
[11] قاموس الرجال ؛ ج‌8 ؛ ص506.
[12] ما روایت را بررسی کردیم، اشکال روایت را نفهمیدیم که چیست، قضیه حفر چاه زمزم است و از نظر ما مشکلی ندارد، ایشان روایات را با کوچک‌ترین بهانه رد می‌کند و خود روایت را علامت ضعف راوی قرار می‌دهد، ممکن است این روایت با مبانی ایشان سازگار نسازد، کتاب اخبار الدخیله ایشان را مطالعه کنید، روایاتی را به کم‌ترین بهانه کنار می‌گذارد، مرحوم نجفی می‌فرمود: ای کاش این کتاب اخبار الدخیله ایشان چاپ نمی‌شد البته ایشان کتاب‌های ارزشمند دیگری مانند شرح لمعه، شرح نهج البلاغه و رجال دارد، مثلا در سهو النبی همان نظر مرحوم صدوق را مطرح می‌کند، آقای میلانی می‌گفت: در یکی دو مورد مناقشه کردیم، ایشان عصبانی شدند و بلند شدند و رفتند، می‌خواهیم بگوئیم که ایشان یک سعۀ مشربی در تضعیف دارند.
[13] تنقيح المقال فى علم الرجال (رحلي) ؛ ج‌2القسم‌الثاني ؛ ص26.
logo