99/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان
موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان
ادامه بررسی سند روایت دوم (کعب الاحبار)
روایت دوم جریانات آذربایجان را نقل کردیم و فعلا مشغول بررسی سند آن هستیم، آخرین راوی این روایت کعب الاحبار است، عرض کردیم از همۀ روات سند اغماض کنیم، نسبت به کعب حرف و تأمل داریم و عرض کردیم که در کتب رجالی ما به جز یک کلام از مرحوم ابن طاووس چیزی که دال بر مدح کعب و اعتبار او باشد، ندیدیم. امّا آنچه که ابن طاووس نقل فرمودند.
ابن طاووس میفرماید:
الباب 24 فيما نذكره من حال عبد اللّه بن سلام و كعب الأحبار: أنّهما من خواصّ مولانا علي علیهالسلام. اعلم أنّني وجدت من أدركته من المنسوبين إلى العلم من شيعة أهل البيت علیهمالسلام يعتقدون أنّ عبد اللّه بن سلام و كعب الأحبار من المخالفين لأهل بيت النبوّة، و ربّما توقّفوا عن أخبارهما لأجل هذا الاعتقاد، فرأيت أنّني أذكر في هذا الكتاب بعض ما عرفته في تحقيق هذا الباب، و أنّ عبد اللّه بن سلام و كعب الأحبار كانا من خواصّ مولانا علي عليه أفضل السلام.
و أمّا أنّ كعب الأحبار كان من خواصّ مولانا علي علیهالسلام فإنّني وجدت ذلك في مجلّد عتيق اسمه مناقب الإمام الهاشمي أبي الحسن علي بن أبي طالب علیهالسلام رواية أبي عمر محمّد بن عبد الواحد اللغوي صاحب ثعلب، و ربّما كانت النسخة في حياة أبي عمر الزاهد الراوي لها.[1]
« بدان که من هر کس از منسوبین به علم از شیعه اهل بیت علیهمالسلام را یافتم، اعتقاد داشتند که عبد الله بن سلام و کعب الاحبار از مخالفین اهل بیت علیهمالسلام بودند، و چه بسا به خاطر همین اعتقاد در روایات این دو توقف کردند، پس دیدم که در این کتاب ذکر کنم بعض آنچه که در تحقیق این باب شناختم و اینکه عبد الله بن سلام و کعب الاحبار از خواص مولای ما علی علیهالسلام بودند.
اما اینکه کعب الاحبار از خواص مولای ما علی علیهالسلام بود، من این مطلب را در کتابی قدیمی به نام مناقب امام هاشمی ابو الحسن علی بن ابی طالب علیهالسلام یافتم، روایت ابو عمر محمد بن عبد الواحد لغوی صاحب ثعلب، و چه بسا این نسخه در زمان حیات ابو عمر زاهدی بوده است.»
ایشان در تایید کعب به کتابی استناد میکند که ذهبی در مورد مؤلف آن مینویسد:
و لازم ثعلبا فی العربیة، فأکثر عنه إلی الغایة، و هو فی عداد الشیوخ فی الحدیث لا الحفاظ و انما ذکرته لسعة حفظه للسان العرب و صدقه و علو اسناده. و من الرواة الذین لم یر قطّ أحفظ منهم ابو عمر غلام ثعلب أملی من حفظه ثلاثین ألف ورقة لغة فیما بلغنی و جمیع کتبه انما املاها بغیر تصنیف. قال الخطیب: سمعت غیر واحد یحکی عن ابی عمر أنّ الأشراف و الکتّاب کانوا یحضرون عنده لیسمعوا منه کتب ثعلب و غیرها، و له جزء قد جمع فیه فضائل معاویة، فکان لا یترک واحدا منهم یقرأ علیه شیئا حتی یبتدیء بقراءة ذلک الجزء.[2]
«او ملازم ثعلب در عربیت بود و او جزء شیوخ حدیث بود نه حفاظ و من او را به جهت سعه حفظ لسان عرب و راستگوئی و عالی بودن سندش ذکر کردم. خیلی حافظ بود، گاهی ایشان در درسش سی هزار ورقه را از حفظ املا میکرد و همه کتب او سخنرانیهای او است و تألیف نکرده است.
خطیب گفت: از بیش یکنفر شنیدم که از ابو عمر حکایت شده: اشراف و نویسندگان در درس او شرکت میکردند تا کتب ثعلب را بشنوند و از تألیفات او یک جلد کتاب در فضائل معاویه است، احدی از آنان را اجازۀ شروع درس نمیداد تا از آن کتاب خوانده شود.»
در حالی که بخاری جرئت نکرده حتی یک حدیث در فضیلت معاویه بیاورد. برای همین گفته [باب ذکر معاویة]، ایشان یک جلد کتاب در مورد فضائل معاویه دارد. و از آن بدتر اینکه شروع درسش باید از این کتاب خوانده شود. شروع درس او با فضائل معاویه بود.
مرحوم ابن طاووس از چنین مؤلفی میخواهند در تأیید کعب الاحبار مطلبی را نقل کنند، ایشان نقل میکند:
فقال ما هذا لفظه: و منه عبد خيّر، قال: أخبرني كعب، قال: كنت عند علي صلوات اللّه عليه ذات يوم، فقام زائرا لعمر رحمه اللّه، قال: و كنت بعد ما أسلمت، قال: فقال لي علي علیهالسلام: «أسلم تسلم» قال: فأسلمت، قال: فرفع عمر الدرّة عليّ، قال: فقال له علي علي علیهالسلام: «ما تريد منه أ ليس قد أسلم؟» قال: فقال له عمر: و أنت يا سيدي عليّ معه؟! قال: فقال: «ما فعل حتى تعلوه بالدرّة؟» قال: نعم هذا رأي المصطفى صلیالله علیه و آله، و لو كان موسى في أيّام محمّد صلیالله علیه و آله، لما وسعه أن يتخلّف عنه حتى يعينه على الكفّار، و من جحد التوحيد ثم أدرك بعد النبيّ صلیالله علیه و آله خليفة رسول اللّه فما أسلم على يده، ثم أسلم على يدي أنا، قال: فقال: صدقت ... على كعب، فقال: قد قطعك، فقال كعب، إنّما تربّصت حتى أتبيّن ... التوراة، قال: قرأت في التوراة ... ذكر محمّد صلیالله علیه و آله و ذكر من معه ... فقال: نعم قرأت في التوراة أنّ أمّة محمّد صلیالله علیه و آله ... يكونون صفوفا في الحروب و صفوفا في الصلاة، يذكرون الجبّار عزّ و جلّ في كلّ وقت، و رأيت في التوراة- و إلّا فعميتا، يعني عينيه- سطرا مكتوبا محمّد ميد، و بعده علوانا علوانا، و بعده فطم فطم، و بعده شبّر شبّر، و بعده شبيرا شبيرا، فأسلمت.
« عبد خیر گفت: کعب گفت: روزی در محضر علی علیهالسلام بودم پس برخواستم که به زیارت عمر بروم و این بعد از آن بود که اسلام آورده بودم پس علی علیهالسلام به من فرمود: مسلمان بشو تا در امان باشی، گفت: پس اسلام آوردم، گفت: عمر چوبش را برداشت تا مرا بزند، علی علیهالسلام به او گفت: چه اراده کردی آیا اسلام نیاورد؟ عمر گفت: و تو ای سرورم با او هستی؟
فرمود: چه کرده که برای او چوب برداشتی؟ عمر گفت: بله این مصطفی صلیالله علیه و آله را دیده و اگر موسی در ایام محمد صلیالله علیه و آله بود حق نداشت که تخلف کند و باید در کنار پیامبر بر ضد کفار میبود.[3] و کسی است که توحید را انکار کرده سپس بعد از پیامبر خلیفه رسول خدا را درک کرده و اسلام نیاورده سپس به دست من مسلمان شده.
فرمود: عذر تو را قطع کرد. کعب گفت: من انتظار کشیدم تا تورات را مطالعه کنم و در تورات ذکر محمد صلیالله علیه و آله و کسانی که با او هستند را قرائت کردم. پس گفت: بله در تورات خواندم که امت محمد صفوفی در جنگها و صفوفی در نماز هستند، و خداوند را در همه وقت یاد میکنند و در تورات دیدم ( اگر این را ندیده باشم چشمم کور شود) سطری مکتوب محمد مید و بعد آن علوان علوان، و بعد آن فطم فطم و بعد آن شبر شبر و بعد آن شبیر شبیر پس اسلام آوردم.»
مرحوم ابن طاووس این روایت را نقل میکند. عامه گلایهمند هستندکه چرا یهود بعد از آنکه مسلمان میشوند شیعه میشوند.
اشکال به بیان مرحوم ابن طاووس:
این روایت دلالتی بر توثیق کعب ندارد، همراه شدن کعب با امیر المومنین علیهالسلام و اینکه در معیت امام به نزد عمر رفتند دلالتی بر اینکه او جزء خواص امیر المومنین علیهالسلام باشد، ندارد.
معلق نیز در پاورقی میگوید:
لایخفی انه لا قیمة لهذه الاخبار بأزاء ما ورد فی ذم کعب الاحبار و یدل علی انحرافه عن امیر المومنین و العجب من السید کیف اخذ بخبر و ترک الاخبار.
« مخفی نماند که این اخبار در مقابل روایاتی که در ذم کعب الاحبار وارد شده و دلالت بر انحراف او از امیر المومنین علیهالسلام دارد، ارزشی ندارد و جای تعجب است از سید که چگونه به این خبر را اخذ کرده و اخبار دیگر را ترک کرده است.»
مرحوم نمازی در مستدرکات از مرحوم مجلسی نقل میفرماید: کان منحرفا عن مولانا امیر المومنین. علیهالسلام
سپس ایشان نقل میکند:
سأل رجل عن عمر: أين كان اللّه قبل أن يخلق عرشه؟ و ممّ خلق الماء الّذي جعل عليه عرشه؟ فراجع عمر إلى كعب، فقال كعب: إنّ اللّه تعالى كان قديما قبل خلق العرش، و كان على صخرة بيت المقدس في الهواء. فلمّا أراد أن يخلق عرشه تفل تفلة كانت منها البحار الغامرة. فهناك خلق عرشه من بعض الصخرة الّتي كانت تحته، و أخّر ما بقي منها لمسجد قدّسه. و كان مولانا أمير المؤمنين علیهالسلام حاضرا، فغضب عليه و ردّ قوله و بيّن قول الحق.
و تقدّم في عاصم بن عمر تكذيب الباقر علیهالسلام قول كعب. اعترافه بإمامة أمير المؤمنين و أحد عشر من ولده صلوات اللّه عليهم. و بيانه عدد الأنبياء الّذين لعنوا قاتل الحسين علیهالسلام. و بيانه مقتل الحسين صلوات اللّه عليه.[4]
« شخصی از عمر سؤال کرد: خداوند قبل از اینکه عرش را خلق کند کجا بود؟ و از چه آب را خلق کرد تا عرشش را بر آن قرار داد؟ پس عمر به کعب مراجعه کرد، کعب گفت: خداوند قبل از خلق عرش قدیم بود، و بر صخرۀ بیت المقدس در هوا بود (کعب با این حرف هدفی را دنبال میکند.) پس هنگامی که اراده کرد عرش را خلق کند، آب دهان انداخت که از آن دریاهای فرورفته پدید آمد پس آنجا عرش را از بعضی صخرهای که زیر او بود خلق کرد و با بقیه آن بیت المقدس را ساخت، امیر المومنین علیهالسلام حاضر بود پس بر او غضب کرد و قول او با تبیین قول حق رد کرد. و در بیان شخصیت عاصم بن عمر گذشت که امام باقر علیهالسلام قول کعب را تکذیب کرد.
اعتراف او به امامت امیر المومنین و یازده فرزند امیر المومنین علیهمالسلام. و او تعداد انبیائی که قاتل امام حسین علیهالسلام را لعن کردند بیان میکند و مقتل امام حسین علیهالسلام را بیان میکند.»
گویا ایشان از این روایات اخیری که نقل کردند میخواهند استفاده کنند که کعب سلیم العقیده بوده. ولی نه، همان اول نظر را بیان کردند.
اینخلاصه مطالبی است که ما از کتب شیعه در مورد کعب نقل کردیم. کعب الاحبار تئوریسین و نظریهپرداز در حکومت خلفا بود، در حالی که اجازه سخن گفتن به ابو ذر نمیدادند.
مرحوم علامه عسگری میفرماید:
انّ مدرسة الخلفاء حين أغلقت على المسلمين باب التحديث عن رسول اللّه صلیالله علیه و آله كما أشرنا إليه في ما مضى، فتحت لهم باب الأحاديث الاسرائيلية على مصراعيه. و ذلك بالسماح لأمثال تميم الداري الراهب النصراني، و كعب أحبار اليهود و كانا قد أظهرا الإسلام بعد انتشاره، و تقرّبا إلى الخلفاء بعد الرسول صلیالله علیه و آله. ففسحت مدرسة الخلفاء لهما و لأمثالهما المجال أن يبثّوا الأحاديث الإسرائيلية بين المسلمين كما يشاءون، و قد خصّص الخليفة عمر للأوّل ساعة في كل أسبوع يتحدّث فيها قبل صلاة الجمعة بمسجد الرسول، و جعلها عثمان على عهده ساعتين في يومين. أمّا كعب أحبار اليهود فكان الخلفاء عمر و عثمان و معاوية يسألونه عن مبدأ الخلق و قضايا المعاد، و تفسير القرآن، إلى غير ذلك. و روى عنهما صحابة أمثال أنس بن مالك و أبي هريرة و عبد اللّه بن عمر بن الخطاب و عبد اللّه بن الزبير و معاوية و نظرائهم من الصحابة و التابعين.[5]
«مکتب خلفا هنگامی که باب حدیث از رسول خدا صلیالله علیه و آله بر مسلمانان را بستند و باب احادیث اسرائیلی را بر مسلمانان باز کردند، و آن برای امثال تمیم داری راهب نصرانی و کعب الاحبار یهودی بود و این دو پس از انتشار اسلام اظهار اسلام کردند و به خلفای بعد از پیامبر تقرب جستند پس مدرسه خلفا برای آن دو و امثال آن دو مجالی را به وجود آورد تا اینکه احادیث اسرائیلی را بین مسلمانان همانگونه که میخواهند ثابت کنند.[6] و عمر یک ساعت در هفته را به اولی اختصاص داد تا قبل از نماز جمعه در مسجد پیامبر سخنرانی کند و عثمان در زمانش مدت سخنرانی را دو ساعت در دو روز قرار داد. اما کعب الاحبار، پس عمر، عثمان و معاویه از او در مورد مبدأ خلق و قضایای معاد و تفسیر قرآن و غیر آن سؤال میکردند. و صحابهای مانند انس بن مالک، ابو هریره، عبد الله بن عمر بن خطاب، عبد الله بن زبیر و معاویه و مانند اینها از صحابه و تابعین از این دو روایت میکردند.»
بعضی شیعه را متهم میکنند که اکثر روایات شیعه اسرائیلیات است. در حالی که این حرف متوجه آنهائی است که جلوی احادیث پیامبر صلیالله علیه و آله را گرفتند و زمینه را برای امثال کعب الاحبار فراهم کردند.
پس کعب الاحبار از نظر علمای شیعه هیچ توثیقی ندارد.