« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

 

ادامه بررسی سند روایت دوم (کعب الاحبار)

بحث ما در مورد بررسی سندی روایت دوم جریانات آذربایجان بود. اگر از همه رجالی که در سند روایت هستند اغماض کنیم، کعب الاحبار محل اشکال است.

ایشان در بعضی از کتب شیعه و بسیاری از کتب اهل سنت روایات زیادی دارد که روایات او راجع به علائم و حوادث ظهور است. ما ناچار هستیم در مورد ایشان بررسی داشته باشیم. ظاهرا درکتب ما در مورد او مدحی وجود ندارد بلکه هر چه بوده ذم بوده و باید هم ذم باشد چون امام باقر علیه‌السلام او را تکذیب کرد و مواضع او در مقابل حضرت ابو ذر بود، حضرت ابو ذر نیز بدون هیچ ملاحظه و احتیاط او را یهودیزاده میخواند و به او پرخاش میکرد و او را با چوی میزد، گاهی بر سر او و گاهی در سینه او میزد و یکی از جهاتی که سبب تبعید حضرت ابو ذر شد، همین موضع صریح او در برابر این یهودیزاده بود. ما اشاره خواهیم کرد، عجیب است الازهر، آلوسی و دیگران که حاضر هستند ابو ذری که « ما اظلت الخضراء و لا اقلت الغبراء علی ذی لهجة اصدق من ابی ذر» را محکوم بکنند و بگویند که او عقائد انحرافی داشت تا حاکمیت خلیفه سوم را حفظ کنند، اگر واقعا ابو ذر که یک صحابی است، عقیده انحرافی دارد؛ چه تضمینی برای دیگر صحابه است که عقیده انحرافی نداشته باشند، و آن وقت مسئله خلافت و خلفا زیر سؤال میرود.

کعب یعنی مجد و شرف « اعلی الله کعبک » دعای پیامبر صلی‌الله علیه و آله نسبت به امیر المومنین علیه‌السلام است یعنی خداوند مجد و شرف تو را بالا ببرد، به کعب الاحبار، کعب الاحبار گفته شده زیرا کعب یعنی محور، کعب الاحبار یعنی محور علما.

بهجة الآمال علیاری تبریزی متوفای 1327 هجری ج 6 ص 104، منهج المقال استرآبادی متوفای 1028 هجری ج 6 ص 260 و ج 8 ص 418 ، منتهی المقال ج 5 ص 254، همه میگویند: «مضی ذمه»، او مذموم است و کسی نگفته ایشان ممدوح است و استرآبادی در ج 8 ص 418 میگوید: « مرّ فی عاصم بن عمر عن الباقر علیه‌السلام ذمه» چیزی در مدح کعب نمیباشد.

در منتهی المقال مطلبی از ابن ابی الحدید نقل شده است:

و روى‌ جماعة من‌ أهل‌ السير أن عليا علیه‌السلام كان يقول عن كعب الأحبار إنه لكذاب و كان كعب منحرفا عن علي علیه‌السلام. [1] «جماعتی از اهل تاریخ روایت کردند که علی علیه‌السلام در مورد کعب الاحبار میفرمود: او کذاب است و کعب منحرف از علی علیه‌السلام بود.»

آقای علییاری مطلبی را از امام باقر علیه‌السلام نقل میکند:

و فى الكافى فى الصحيح عن على بن ابراهيم عن ابيه و محمد بن اسمعيل عن الفضل بن شاذان جميعا عن ابن ابى عمير عن عمر بن اذينة عن زرارة قال كنت قاعدا الى جنب ابى جعفر علیه‌السلام و هو مجيب‌ مستقبل‌ القبلة، فقال اما ان النظر اليها عبادة، فجائه رجل من بجيلة يقال له عاصم بن عمر فقال لابى جعفر علیه‌السلام: ان كعب الاحبار كان يقول ان الكعبة تسجد لبيت المقدس فى كل غداة، فقال ابو جعفر علیه‌السلام: فما تقول فيما قال كعب؟ فقال صدق القول ما قال كعب فقال له أبو جعفر علیه‌السلام: كذبت و كذب كعب الاحبار معك، و غضب، قال زرارة ما رأيته علیه‌السلام استقبل أحدا بقوله كذبت غيره، الحديث.[2]

زراره گفت: «نزد امام باقر علیه‌السلام نشسته بودم و ایشان در حال پاسخگویی به سؤلات و روبه قبله بود پس امام علیه‌السلام فرمود: نظر به قبله عبادت است، شخصی از قبیله بجیله که به او عاصم بن عمر گفته میشد نزد ایشان آمد و به امام باقر علیه‌السلام گفت:کعب الاحبار میگوید: کعبه هر صبح به طرف بیت المقدس سجده میکند، امام باقر علیه‌السلام فرمود: چه میگوئید درباره آنچه کعب میگوید؟ گفت: راست گفت آنچه کعب گفت. امام باقر علیه‌السلام فرمود: تو دروغ میگوئی و کعب الاحبار هم دروغ میگوید و عصبانی شدند، زراره گوید: ندیده بودم امام علیه‌السلام کسی غیر کعب را اینچنین تکذیب کند.»

در علم رجال بیان شده که یکی از موارد جرح و تعدیل نص است و نص از همۀ مراتب جرح و تعدیل بالاتر است لذا بعضی کعب را تطهیر نکنند، بعضی از مفسرین معاصر در بعضی از تفاسیر عکرمه و حسن بصری را تبرئه کردهاند و تقدیس، این اصلا خلاف فرهنگ شیعه است و گمان ما این است که راجع به کعب هم است. آقای علیاری تأکید میکند که این عاصم بن عمر فرزند خلیفه نیست، ممکن است کس دیگری باشد. سپس ایشان حرف ابن ابی الحدید را هم میآورد که امیر المومنین علیه‌السلام میفرماید: او کذاب است.[3]

کعب واعظ السلاطین بود و نان به نرخ روز میخورد و تنها دو سال آخر حکومت عثمان به شام رفت. او معمولا مقرب دستگاه بود و معمولا توجیهگر کارهای آنها بود، خلیفه سوم نیاز به فتوا دهنده داشت و کسی را برای فتوا دادن نداشت و کعب به نفع او فتوا میداد و ابو ذر هم خوب در برابر او میایستاد و او را میزد.

مرحوم آقای امینی در چند جای کتاب الغدیر مواضع ابو ذر را نسبت به کعب بیان میکند.

مرحوم تستری ابتدا از تنقیح المقال، کلام امیر المومنین علیه‌السلام را نقل میکند که امام علیه‌السلام نسبت به کعب فرمودند: او کذاب است، سپس میفرماید:

و له فى مجلس عثمان مع أبى ذر مخاصمة، فقال له أبو ذر: «يا بن اليهودية تعلّمنا ديننا». و مرّ- فى عاصم بن عمر- خبر عن ابى جعفر علیه‌السلام: «كذّب كعب الأحبار»

«او با ابو ذر در مجلس عثمان مخاصمهای داشت، ابو ذر به او گفت: "ای یهودیزاده آیا تو دین ما را به ما تعلیم میدهی؟!" و در عاصم بن عمر خبر امام باقر علیه‌السلام گذشت که حضرت فرمودند: "کعب الاحبار دروغگو است."»

ایشان پس از نقل این روایت جریانی را به عنوان استدراك نقل مى‌كند:

و لكن عن المناقب، عن محمّد بن مسعود: إنّ عمر قال لكعب: حدّثنا عن شى‌ء من التوراة فى هذه الامّة، فقال كعب: لا يدخل الجنّة من امّة محمّد إلّا القليل الذى أتوا بعده، فقال له على علیه‌السلام: و يحك يا كعب! أتدرى ما قلت؟ قال: نعم، قال و لم لا يدخلون الجنّة و هم يشهدون أن لا إله إلّا اللّه و أنّ محمدا صلی‌الله علیه و آله رسوله و يصومون و يصلّون؟ فقال يا على! إنّك لتعلم ذلك و هو أنّهم سيظلمون صدّيق هذه الأمّة و عالمها الأكبر و خليفة نبيّه من بعده حقّه- و ركب حماره منطلقا إلى قبا- فقال عمر: عهد اللّه على إن لم يخرج مما قال لأضربن عنقه! ايتونى به الساعة فلمّا جى‌ء به و جلس عنده قال له فى ذلك، فقال: كنت على أن أكتمه و لا أذكره و ان أردت صدقتك و بحت به فقال: أصدقنى و بح به بينى و بينك فقال: هو و اللّه على بن ابيطالب، فقال عمر: كذلك لقد ضلّت أمّة محمّد و عموا من بعده و ما حفظوا وصيّته.

«روزى عمر بن الخطاب به كعب گفت: چيزى از تورات درباره اين امّت براى ما نقل كن. كعب گفت: از امت پيامبر جز اندكى از كسانى كه پس از پيامبر آمدند كسى به بهشت وارد نمى‌شود حضرت على علیه‌السلام فرمود: اى كعب مى‌دانى چه مى‌گويى؟! چرا وارد بهشت نمى‌شوند با اينكه شهادتين بر زبان جارى مى‌كنند و اهل نماز و روزه هستند؟

در پاسخ گفت: اى على تو خود مى‌دانى چرا؟! و مى‌دانى كه اينان در حق صدّيق اين امّت و عالم آنان و جانشين پيامبر ظلم روا مى‌دارند. كعب اين را گفت و سوار بر مركب خود شده و رهسپار مسجد قبا گرديد. عمر گفت: به خدا سوگند اگر از اين حرف‌ها دست برندارد او را گردن مى‌زنم فورا او را احضار كنيد. چون او را احضار كردند. عمر به او گفت: منظورت كيست؟ گفت: تصميم داشتم آنرا مخفى كنم حال كه اصرار دارى من افشا و اعلان كنم منظورم على بن ابيطالب علیه‌السلام است. عمر گفت: آرى چنين است. و امت محمّد صلی‌الله علیه و آله پس از او در اثر بى‌اعتنائى به وصيت پيامبر گمراه شدند.»

اهل سنت گمراه از ولایت و مذهب هستند، اگر هم در مورد آنها گفته شده که کافر هستند مراد کفر در برابر ایمان است نه کفر در برابر اسلام، اهل سنت کافر نیستند بلکه موحد هستند، از استادمان آیة الله وحید سؤال کردم که وهابیها کافر هستند؟ فرمود: شهادتین میگویند؟ گفتم: بله فرمود: نماز به طرف قبله مسلمانان میخوانند، گفتم: بله، فرمودند: خوب مسلمان هستند، گفتم: اینها نسبت به ائمه علیهم‌السلام نظر دیگری دارند. فرمود: اگر ناصبی باشند آن بحث دیگری است. به هر حال کفری هم اگر گفته شده کفر در برابر ایمان است نه کفر در برابر اسلام، سوق مسلمین که ائمه علیهم‌السلام روی آن تأکید میکنند مراد سوق اهل سنت بوده چون اکثریت در آن زمان اهل سنت بودند لذا اینکه در برخی شبکهها برای فتنهانگیزی گفته میشود که همۀ علمای شیعه قائل به کفر اهل سنت هستند صحیح نیست.

مرحوم تستری بعد از نقل این قضیه میفرماید:

اقول: على فرض صحة الخبر، ليس فيه أثر لدفع الطعن عنه، لانّ نطقه فى موضع بالحق- كنطق عمر بالحق- بلا ثمر بعد كون قوله و عمله فى ساير المواضع على خلافه و إنّما صدور مثله من مثلهما من إتمام الحجّة من اللّه على الناس‌[4] .

«به فرض صحت اين خبر هرگز ضعف و طعن را از كعب دور نمى‌كند چون گفتار در موضع حق همچنانی که عمر هم به سخن حق نطق کرد، ثمری ندارد بعد از اینکه گفتار و كردار او در دیگر مواضع برخلاف اين حق بوده است، آرى صادر شدن اين گونه اقرارها از مانند این دو، از اتمام حجّت خداوند بر مردم است.»

پس مرحوم شوشتری کعب را تأیید نکردند.

ابو ذر موضع سختی در برابر خلیفه و تصرفات او داشت، از بلاذری نقل شده است:

إِنَّ عُثْمَانَ لَمَّا أَعْطَى مَرْوَانَ بْنَ الْحَكَمِ مَا أَعْطَاهُ، وَ أَعْطَى‌ الْحَارِثَ‌ بْنَ الْحَكَمِ بْنِ أَبِي الْعَاصِ ثَلَاثَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ، وَ أَعْطَى زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ، جَعَلَ أَبُو ذَرٍّ يَقُولُ: بَشِّرِ الْكَافِرِينَ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ، وَ يَتْلُو قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌: "وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ‌ بِعَذابٍ أَلِيمٍ"[5] ، فَرَفَعَ ذَلِكَ مَرْوَانُ إِلَى عُثْمَانَ‌، فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِي ذَرٍّ نَائِلًا مَوْلَاهُ: أَنِ انْتَهِ عَمَّا يَبْلُغُنِي عَنْكَ، فَقَالَ: أَ يَنْهَانِي عُثْمَانُ عَنْ قِرَاءَةِ كِتَابِ اللَّهِ‌، وَ عَيْبِ مَنْ تَرَكَ أَمْرَ اللَّهِ، فَوَ اللَّهِ لَأَنْ أُرْضِيَ اللَّهَ بِسَخَطِ عُثْمَانَ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ خَيْرٌ لِي مِنْ أَنْ أُرْضِيَ عُثْمَانَ بِسَخَطِ اللَّهِ! فَأَغْضَبَ عُثْمَانَ ذَلِكَ، فَأَحْفَظَهُ وَ تَصَابَرَ، وَ قَالَ عُثْمَانُ يَوْماً: أَ يَجُوزُ لِلْإِمَامِ أَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمَالِ‌ فَإِذَا أَيْسَرَ قَضَاهُ؟!. فَقَالَ كَعْبُ الْأَحْبَارِ: لَا بَأْسَ بِذَلِكَ، فَقَالَ‌ أَبُو ذَرٍّ: يَا ابْنَ الْيَهُودِيَّيْنِ، أَ تُعَلِّمُنَا دِينَنَا؟!. فَقَالَ عُثْمَانُ: قَدْ كَثُرَ أَذَاكَ لِي وَ تَوَلُّعُكَ بِأَصْحَابِي، الْحَقْ بِالشَّامِ، فَأَخْرَجَهُ إِلَيْهَا.[6]

«هنگامی که عثمان عطا کرد به مروان بن حکم آنچه عطا کرد، و به حارث بن حکم بن ابی العاص سیصد هزار درهم عطا کرد، و به زید بن ثابت ( مسعودی میگوید: او یک یهودی بود.) صد هزار درهم عطا کرد، خبر به ابو ذر رسید پس گفت: کافران را به عذاب دردناک بشارت ده، و این آیه را تلاوت کرد: "وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ‌ بِعَذابٍ أَلِيمٍ."

پس مروان خبر آن را برای عثمان برد و او غلامش را به دنبال ابو ذر فرستاد و گفت: شنیدم چنین و چنان میگوئی؟ گفت: عثمان آیا مرا از قرائت کتاب خدا و گفتن عیب کسی که امر خدا را ترک کرده، نهی میکنی، به خدا قسم رضایت خداوند به سخط عثمان برای من محبوبتر و بهتر است از رضایت عثمان به سخط خداوند! عثمان عصبانی شد اما خویشتنداری کرد. و روزی عثمان گفت: آیا برای امام جایز است که از بیت المال بردارد و هر گاه برایش میسر بود برگرداند؟! کعب الاحبار گفت: اشکالی ندارد، ابو ذر گفت: ای کسی که پدر و مادر او یهودی است، آیا تو دین ما را به ما تعلیم میدهی؟! عثمان گفت: چقدر ما را اذیت میکنی و متعرض اصحاب من میشوی، به شام ملحق شو.»

هر گاه عثمان استفتائی میکرد، فورا کعب فتوا به نفع حکومت صادر میکرد و ابو ذر هم در برابر او موضع میگرفت.

ابو ذر میگفت:

فكان أبو ذر يقول: و اللّه لقد حدثت أعمالا ما أعرفها و اللّه‌ ما هى‌ في‌ كتاب‌ اللّه‌ و لا في سنّة نبيّه‌.

ما در بین شیعه کسی را نیافتیم که کعب را قبول داشته باشد. البته از بین فرمایشات مرحوم نمازی (نقل فضائل به زبان ایشان) یک چیزهایی استفاده میشود. البته شاید همان نظر مرحوم تستری باشد، که نقل حق به این معنا نیست که خود ناقل هم تابع حق باشد. امّا موضع عامه نسبت به کعب تندتر است، در نتیجه یک اجماعی بر عدم قبول کعب وجود دارد و به تبع آن روایات او مقبول نیست مگر اینکه قوت متن و شواهد داشته باشد.

 


[1] منتهی المقال ؛ ج5 ؛ ص254.
[2] بهجة الآمال ؛ ج‌5 ؛ ص87.
[3] همان ؛ ج6 ؛ ص104.
[4] همان، ج8، ص576.
[5] ( 1) التّوبة: 34.
[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‌31 ؛ ص174.
logo