درس مهدویت استاد طبسی
97/12/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خلو اصلاب/ بحث سندی
خروج مؤمنان از صلب کافرانادامه بررسی سند روایت اول:
علی بن محمد:ایشان بین دو نفر مشترک است: علی بن محمد بن قاسم که ثقه است و علی بن محمد بن عبد الله بن بندار که از مشایخ مرحوم کلینی است و بعضی گفتند هر دو یک نفر هستند.
علی بن محمد بن بندار:مرحوم خوئی میفرماید:
روایاته تبلغ ستا و تسعین موردا. تقدم في علي بن محمد، أن علي بن محمد بن بندار هو علي بن محمد بن أبي القاسم الثقة.[1] «روایات او نود وشش مورد در کتب اربعه است. در عنوان علی بن محمد گذشت که علی بن محمد بن بندار همان علی بن محمد بن ابی القاسم ثقه است.»
مرحوم خوئی سه عنوان علی بن ابی القاسم بن عبد الله، علی بن محمد بن بندار و علی بن محمد بن عبد الله را یک نفر میداند.
نظر مرحوم نجاشی:
المعروف أبوه بماجيلويه، يكنى أبا الحسن. ثقة، فاضل، فقيه، أديب رأى أحمد بن محمد البرقي و تأدب عليه، و هو ابن بنته. صنف كتبا. کنیه او ابو الحسن بود، « او ثقه، فاضل، فقیه، ادیب بود او احمد بن محمد برقی را دید و او فرزند دختری او است و کتابهایی هم تالیف کرد.»
پس ایشان هم ثقه هستند.
جعفر بن محمد بن مسعود:مرحوم عیاشی در مورد او گفتند «فاضل» و در مورد ایشان مطلبی بیش از این نداریم، فاضل بودن اعم از ثقه بودن است و از جهت اینکه او استاد و شیخ مرحوم صدوق است نیز نمیتوانیم او را توثیق کنیم چون خود مرحوم صدوق چنین تصریحی نکردند.
محمد بن مسعود:ایشان همان عیاشی معروف است که بر اثر تلمذ نزد اساتید شیعه، شیعه شد، اموال بسیاری از پدرش به او به ارث رسیده بود که همهی آن برای نشر معارف اهل بیتعلیهمالسلام خرج کرد.
نظر مرحوم نجاشی:
محمد بن مسعود بن محمد بن عياش السلمي السمرقندي أبو النضر المعروف بالعياشي: ثقة، صدوق، عين من عيون هذه الطائفة، و كان يروي عن الضعفاء كثيرا و كان في أول أمره عامي المذهب، و سمع حديث العامة فأكثر منه، ثم تبصر و عاد إلينا[2] . قال لنا أبو جعفر الزاهد: أنفق أبو النضر على العلم و الحديث تركة أبيه سائرها، و كانت ثلاثمائة ألف دينار، و كانت داره كالمسجد بين ناسخ أو مقابل أو قارئ أو معلق مملوءة من الناس. و صنف أبو النضر كتبا. أخبرنا بجمیع کتبه جماعة من اصحابنا.[3]
« او ثقه، صدوق و از شخصیتهای این طائفه. ولی او بیشتر از ضعفاء روایت میکند و در اول امر عامی بود و حدیث عامه را میشنید سپس مستبصر شد و شیعه گشت. او در راه علم و حدیث ارث پدرش را انفاق کرد و آن سیصد هزار دینار بود. و خانه او مانند مسجد بین ناسخ و مقابل و قاری و معلق بود و پر از جمعیت مردم بود و او کتبی تألیف کرد.»
جعفر بن محمد بن مسعود: رابط بین پدر و بعدیها در نقل کتابها فقط ایشان بوده است.
نظر شیخ طوسی:
فاضل، روی عن ابیه جمیع کتبه. کلمه فاضل هیچ اماره و نشانهای برای توثیق نیست.
در وجیزه و بلغة نسبت به ایشان تعبیر ممدوح شده است.
مرحوم مامقانی میفرماید:
قلت فیکون من الحسان. میتوان ایشان را جزء حسان قرار دهیم.
مرحوم مجلسی اول خبری از ایشان در روضه المتقین نقل میکند و میفرماید: فالخبر حسن کالصحیح.
نظر فرزند مرحوم مامقانی:
عند التأمل في جميع ما ذكرناه يحصل الاطمئنان بأنّ المترجم من الحسان، فهو حسن، و الحديث من جهته حسن أيضا، فتفطن.[4] « با تأمل در همهی آنچه ذکر کردیم، اطمینان به اینکه این شخص از حسان است، حاصل میشود، پس او حسن است، و حدیث از جهت او حسن است.»
مظفر بن جعفر علوی:مرحوم خوئی میفرماید:
من مشايخ الصدوق- قدس سره-، ترضى عليه. المشيخة: في طريقه إلى محمد بن موسى العياشي: و ذكره في العيون مع توصيفه بالسمرقندي.أقول: المظفر هذا هو المظفر بن جعفر بن محمد المتقدم، و عليه فمحمد جد المظفر لقبه المظفر أيضا.[5] « مرحوم صدوق بر او ترضی کرده است.»
پس راویان این روایت تضعیف نداشتند؛ بلکه یا ثقه یا حسن بودند یا لااقل ترضی داشتند پس این روایت از جهت سند مشکلی ندارد و میتوان خلو اصلاب کفار از مومنین را یکی از حکمتهای غیبت امام زمان بیان کرد.
روایت دوم خروج مؤمنان از صلب کافران:حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) لَمْ يُقَاتِلْ مُخَالِفِيهِ فِي الْأَوَّلِ قَالَ لِآيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى « لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً» قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَعْنِي بِتَزَايُلِهِمْ قَالَ وَدَائِعُ مُؤْمِنُونَ فِي أَصْلَابِ قَوْمٍ كَافِرِينَ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ (علیه السلام) لَمْ يَظْهَرْ أَبَداً حَتَّى تَخْرُجَ وَدَائِعُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا خَرَجَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَتَلَهُمْ.[6]
« ابن ابى عمير، با واسطهاى از امام صادق (علیه السلام) نقل مىكند و مىگويد: از آن حضرت پرسيدم: چرا امير مؤمنان (علیه السلام) در آغاز كار، با مخالفان خود كارزار و جنگ نكرده است؟ فرمود: به جهت آيهاى كه در كتاب خداى عزّ و جلّ آمده كه اگر مؤمنان و كفّار (در مكّه) از يكديگر جدا مىشدند، كافران را عذابى دردناك مىچشانديم وى مىگويد: عرض كردم: مقصود از "تزايلهم" چيست؟ فرمود: مقصود نطفههاى مؤمنانى است كه در صلبهاى كافران به وديعه نهاده شدهاند. [حضرت] قائم نيز تا زمانى كه وديعههاى خداى عزّ و جل آشكار نگشته، ظهور نخواهد كرد. بنابراين، هنگامى كه مؤمنان از صلبهاى كافران، آشكار شدند، او نيز ظهور مىكند و بر دشمنان خداى عزّ و جلّ غلبه مىيابد و آنان را به هلاكت مىرساند.»
منابع روایت:1. كمال الدين: ج 2 ص 641 ح 54
2. علل الشرايع: ص 147 ب 122 ح 2- همان سند كمال الدين، با کمی تفاوت در متن.
3. إثبات الهداة: ج 3 ص 489 ب 32 ف 5 ح 223- از كمال الدين، با کمی تفاوت
4. البرهان: ج 4 ص 198 ح 1- همان متن كمال الدين، از ابن بابويه، با کمی تفاوت، و در آن: «لم يقاتل فلانا و فلانا» بدل «لم يقاتل مخالفيه».
5. حلية الأبرار: ج 2 ص 339 ب 39 ح 2- همان متن كمال الدين، از ابن بابويه، با کمی تفاوت، «لم يقاتل فلانا و فلانا و فلانا» بدل «لم يقاتل مخالفيه».
و ج 2 ص 587 ب 23- همان متن كمال الدين، از ابن بابويه، با کمی تفاوت، و در ان: «لم يقاتل فلانا و فلانا و فلانا» بدل «لم يقاتل مخالفيه».
6. بحار الانوار: ج 8، چ قدیم- ص 149 (ج 29 ص 435- 436 ح 24 ط ج)- از كمال الدين و علل الشرايع، با کمی تفاوت. و در آن: «لم يقاتل فلانا و فلانا و فلانا ...».
و ج 52 ص 97 ب 20 ح 19- از كمال الدين و علل الشرايع.
7. نور الثقلين: ج 5 ص 70 ح 58- از كمال الدين، با کمی تفاوت، و در ان: «... فلانا و فلانا و فلانا».
8. منتخب الأثر: ص 290 ف 2 ب 44 ح 1- از كمال الدين.
9. الأنوار البهيّة: ص 372- مرسلا از ابن أبي عمير، همان متن كمال الدين.
10. معجم الأحاديث الإمام المهدي (علیه السلام)، ج7، ص573