« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

/تأسی به رسول اللهصلی‌الله علیه و آله/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / تأسی به رسول اللهصلی‌الله علیه و آله /

 

ادامه بررسی سند روایت متعارض (ابو سمینه)

بحث ما پیرامون شاخصههای حکومت امام زمان بود، به بحث عدالت و مصادیق عدالت رسیدیم، سیاست نظامی حضرت را بیان کردیم که در این روایات بحث عدل و عدالت هم مطرح شده است، چند روایت در برخورد با مخالفین و چگونگی سیاست حضرت بود، به روایتی رسیدیم که راوی آن صیرفی بود. ایشان روایات متعددی دارد، بیش از هزار روایت در کتب اربعه دارد و ما خود همین کثرت روایت را نشانه وثاقت او میدانیم زیرادر مقدمه دو کتاب از کتب اربعه آمده که چیزی در این کتاب آورده میشود که بینی و بین الله حجت باشد لذا از یک نفر کذاب و غالی نقل روایت نمیکنند، و خود همین کشف میکند که او ثقه است یا لااقل نظر سه نفر از اعلام طائفه نسبت به ایشان مثبت است.

به هر حال وضعیت صیرفی روشن نیست و نمیتوان قاطع گفت که محمد بن علی صیرفی معروف به ابو سمینه مقبول است حتی مرحوم مامقانی با اینکه سعۀ مشرب دارد و تا آنجا که بتواند از طرق مختلف راوی را توثیق و لااقل تحسین میکند ولی در مورد ایشان میفرماید:

و کیف کان فالرجل مسلّم الضعف.

سپس کلام ابن غضائری را نقل میکند:

وقالابنالغضائري: محمدبنعليبنإبراهيمالصيرفي،ابنخلادالمقريأبوجعفرالملقببأبيسمينة،كوفي،كذاب،غال،دخلقمواشتهرأمرهبهاونفاهأحمدبنمحمدبنعيسىالأشعريرحمهاللهعنها،وكانشهيرافيالارتفاعلايلتفتإليهولايكتبحديثه.« محمد بن علی بن ابراهیم صیرفی ملقب به ابو سمینه کوفی، کذاب و غالی بود، وارد قم شد و به غلو شهرت یافت و احمد بن محمد بن عیسی اشعری او را بیرون کرد و در غلو مشهور بود و به او اعتنائی نمیشد و احادیث او نوشته نمیشد.»

البته ما به نفیها و برخوردهای قمیها خیلی ترتیب اثر نمیدهیم زیرا آنها کمی سختگیر بودند، شیخ مفیدرحمه‌الله نیز با قمیها درگیر شد که شما چیزهایی را جزو غلو میدانید که جزو اعتقادات ما است: عدم سهو نبی و عدم سهو ائمه جزو اعتقادات ما است؛ همین طور معجزات و کرامات. قمیها در قبول این مسائل سختگیر بودند. بر همین اساس، عدهای را متهم به غلو و تبعید میکردند و از قم بیرون میکردند. البته دقتشان خوب بود؛ اما مبنائی بود.

سپس مرحوم مامقانی میفرماید:

لكن رواية الشّيخ المفيد رحمه‌الله عنه ما لم يكن تخليطا او غلوا او تدليسااو تفرد به مجمل ربما يكشف عن بعض الإعتماد عليه فى الرّواية عنه و عن عدم الإعتماد عليه فى القصر على بعض حديثه فتدبّر.[1]

« لکن روایت کردن شیخ مفیدرحمه‌الله از او آنچه را که تخلیط، غلو، تدلیس و تفرد در آن نباشد، مجمل است، چه بسا کشف میکند از اعتماد کردن بعضی در روایت کردن از او و از عدم اعتماد بر او در بعضی دیگر احادیث او.»

نظر مرحوم خوئی:

أن محمد بن علي بن إبراهيم الملقب بأبي سمينة لا ينبغي الشك في ضعفه لما عرف.[2] « محمد بن علی بن ابراهیم ملقب به ابو سمینه، شک در ضعف او به جهت دلائلی که دانستی شایسته نیست.»

نظر فضل بن شاذان:

وذكرعليبنمحمدبنقتيبةالنيسابوري،عنالفضلبنشاذانأنهقال: كدتأنأقنتعلىأبيسمينةمحمدبنعليالصيرفيقال: قلتلهولمأستوجبالقنوتمنبينأمثاله؟قال: إني (لأنيأعرف) لأعرفمنهمالاتعرفه. وذكرالفضلفيبعضكتبه: منالكذابينالمشهورينأبوالخطابويونسبنظبيانويزيدالصائغومحمدبنسنانوأبوسمينةأشهرهم.[3] « فضل بن شاذان می‌گوید نزدیک بود در قنوتم ایشان را نفرین کنم چون چیزهایی در مورد ایشان میدانم که شما نمی‌دانید. و ایشان در برخی از کتابهایش که اسم دروغ‌گویان مشهور را می‌آورد، یکی از آنها و مشهورترین آنها ابو سمینه است.»

شیخ طوسی متفردات او را نمیپذیرد.

نظر مرحوم نجاشی:

و كان يلقب محمد بن علي أبا سمينة، ضعيف‌ جدا، فاسد الاعتقاد، لا يعتمد في شي‌ء. و كان ورد قم- و قد اشتهر بالكذب بالكوفة- و نزل على أحمد بن محمد بن عيسى مدة، ثم تشهر بالغلو، فجفا، و أخرجه أحمد بن محمد بن عيسى عن قم، و له قصة. له من الكتب: كتاب الدلائل، و كتاب الوصايا، و كتاب العتق.[4]

« او ملقب به ابو سمینه بود، شخصی ضعیف و فاسد الاعتقاد که در چیزی بر او اعتماد نمیشود. او وارد قم شد در حالی که در کوفه به کذب مشهور بود و بر علی بن احمد بن محمد بن عیسی وارد شد و مشهور به غلو شد پس به او جفا شد احمد بن محمد بن عیسی او را از قم بیرون کرد و برای او قصهای است.»

آقای خوئی اشکال دیگری دارند که اگر اشکال ایشان تثبیت بشود، آن رقمی که در نقل عدد روایات او گفتند بهم میریزد و آن اشکال اینکه ایشان مشترک است، میفرماید:

بقي هنا أمران: الأول: أن محمد بن‌ علي‌ بن‌ إبراهيم‌ الملقب‌ بأبي سمينة لا ينبغي الشك في ضعفه لما عرفت، و قد استثنى ابن الوليد من روايات محمد بن أحمد بن يحيى ما يرويه عن أبي سمينة. و قد وقع في إسناد كامل الزيارات، و المذكور فيه محمد بن علي القرشي، فقد روى عن عبيد بن يحيى الثوري، و روى عنه محمد بن أبي القاسم ماجيلويه. كامل الزيارات: الباب 16، فيما نزل به جبرئيل في الحسين بن علي علیه‌السلام، الحديث 7. و يمكن أن يقال: إن محمد بن علي القرشي الواقع في سند كامل الزيارات لم يعلم أنه أبو سمينة، فإن أبا سمينة، و إن كان قرشيا و اسمه محمد بن علي، إلا أنه لا يلازم انحصار المسمى بهذا الاسم فيه، فمن الممكن أنه رجل آخر، و رواية محمد بن أبي القاسم ماجيلويه عنه لا تدل على الاتحاد، لإمكان روايته عن كلا الرجلين.

و مما يؤيد التغاير، أن الصدوق- قدس سره- روى في الفقيه: عن محمد بن علي ماجيلويه، عن محمد بن أبي القاسم، عن محمد بن علي القرشي، عن إسماعيل بن بشار، في طريقه إلى عبد الحميد الأزدي، و عن محمد بن علي القرشي الكوفي، عن محمد بن سنان، في طريقه إلى أبي الجارود، و عن محمد بن علي‌ الكوفي، عن عبد الرحمن بن أبي هاشم، في طريقه إلى أبي خديجة سالم بن مكرم الجمال، و عن محمد بن سنان في طريقه إلى إبراهيم بن سفيان، و علي بن محمد الحضيني، و محمد بن سنان. و قد التزم الصدوق- قدس سره- أن لا يذكر في كتابه إلا ما يعتمد عليه، و يحكم بصحته، فكيف يمكن أن يذكر فيه روايات من هو معروف بالكذب و الوضع، إذا فمحمد بن علي القرشي الكوفي رجل آخر غير أبي سمينة، المشهور بالكذب.

الأمر الثاني: أن محمد بن علي الملقب بأبي سمينة، غير محمد بن علي بن إبراهيم بن محمد الهمداني المتقدم، و الذي يدلنا على ذلك أمور: الأول: أن ابن الوليد استثنى من روايات محمد بن أحمد بن يحيى ما يرويه عن محمد بن علي الهمداني، و ما يرويه عن محمد بن علي أبي سمينة، و هذا صريح في التعدد، و أن الهمداني غير أبي سمينة. الثاني: أن ابن الغضائري عنون كلا من الرجلين و ذكر في الهمداني أن حديثه يعرف و ينكر، و يروي عن الضعفاء، و يعتمد المراسيل، و ذكر في الثاني أنه كذاب غال، و كان شهيرا في الارتفاع، لا يلتفت إليه و لا يكتب حديثه، و كذلك النجاشي عنون كلا من الرجلين، و لم يذكر في الأول قدحا في الرجل، بل ذكر أنه كان وكيلا، و ذكر في الثاني أنه ضعيف جدا، فاسد الاعتقاد .. إلى آخر ما ذكره. الثالث: أن جد والد محمد بن علي الهمداني اسمه محمد، و جد محمد بن علي الملقب بأبي سمينة موسى، فهما رجلان. الرابع: أن محمد بن علي الهمداني من أهل همدان، و كان يسكن بها، كما يظهر من كلام النجاشي، و أما محمد بن علي الملقب بأبي سمينة فهو كوفي، انتقل إلى قم، كما صرح به النجاشي و ابن الغضائري.

و مما ذكرناه يظهر أن ما ذكره ابن بطة، من أن محمد بن علي الهمداني هو أبو سمينة، كما تقدم عن الشيخ، فهو غير صحيح. و كيف كان، فطريق الشيخ إلى محمد بن علي الملقب بأبي سمينة صحيح.[5]

« دو امر باقی ماند: اول: محمد بن علی بن ابراهیم ملقب به ابو سمینه، شک در ضعیف بودن او شایسته نیست به جهت آنچه شناختی، و به تحقیق ابن ولید از روایات محمد بن احمد بن یحیی آنچه از ابو سمینه روایت کرده را استثناء کرده است. و به تحقیق او در اسناد کامل الزیارات واقع شده است، و در آن محمد بن علی قرشی ذکر شده است، او از عبید بن یحیی ثوری روایت کرده و محمد بن ابی القاسم ماجیلویه از او روایت کرده است در مورد آنچه جبرئیل درباره حسین بن علیعلیه‌السلام نازل کرد و ممکن است گفته شود: محمد بن علی قرشی که در اسناد کامل الزیارات است معلوم نیست که ابو سمینه باشد زیراابو سمینه و اگر چه قرشی است و اسم او هم محمد بن علی است الا اینکه این ملازم انحصار مسمی در این اسم نیست و ممکن است او شخص دیگری باشد و اینکه محمد بن ابی القاسم ماجیلویه از او روایت کرده، دلالت بر اتحاد آن دو ندارد زیرا ممکن است از هر دو روایت کرده باشد و همچنین تغایر را تایید میکند اینکه صدوق در فقیه روایت کرده از محمد بن علی ماجیلویه از محمد بن ابی القاسم از محمد بن محمد بن علی قرشی از اسماعیل بن بشار که در طریق آن عبد الحمید ازدی و از محمد بن علی قرشی کوفی از محمد بن سنان، در طریق آن ابو جارود، و از محمد بن علی کوفی از عبد الرحمن بن ابی هاشم، در طریق آن ابو خدیجه سالم بن مکرم جمال، و از محمد بن سنان که در طریق آن ابراهیم بن سفیان، و علی بن محمد حضینی و محمد بن سنان و به تحقیق که مرحوم صدوق ملتزم شده که در کتابش غیر آنچه بر آن اعتماد دارد را ذکر نکند، و حکم به صحت آنها کرده پس چطور ممکن است در آن روایاتی را از کسی که معروف به کذب و وضع است، نقل کند، بنابراین محمد بن علی قرشی کوفی شخص دیگری غیر از ابو سمینه مشهور به کذب است.

امر دوم: اینکه محمد بن علی ملقب به ابو سمینه غیر محمد بن علی بن ابراهیم بن محمد همدانی متقدم است زیرا: اولا ابن ولید از روایات محمد بن احمد بن یحیی آنچه از محمد بن علی همدانی را روایت کرده و آنچه از محمد بن علی ابو سمینه روایت کرده را استثناء کرده است و این تصریح در تعدد است و اینکه همدانی غیر ابو سمینه است. دوم: ابن غضائری هر دو را ذکر کرده و در مورد همدانی ذکر کرده که احادیث معروف و منکر را روایت میکند و از ضعفا روایت میکند و بر مراسیل اعتماد میکند اما در مورد دومی گفته: او کذاب، غالی و مشهور به غلو است و به او اعتنایی نمیشود و احادیث او نوشته نمیشود، و همچنین نجاشی هر دو را ذکر کرده و در مورد اولی مذمتی ذکر نکرده بلکه تنها ذکر کرده که او وکیل بود اما در مورد دومی گفته: او جدا ضعیف است و اعتقادات او فاسد است.

سوم: نام جد محمد بن علی همدانی محمد است و جد محمد بن علی ابو سمینه موسی است.

چهارم: محمد بن علی همدانی اهل همدان است و در آنجا ساکن بود اما محمد بن علی ابو سمینه کوفی بود و به قم رفت همچنان که نجاشی و ابن غضائری به این مطلب تصریح کردند.

پس از آنچه ذکر کردیم روشن شد که آنچه ابن بطه گفته که محمد بن علی همدانی همان ابو سمینه است، صحیح نیست.»

نتیجه:

پس محمد بن علی ابو سمینه که ما دو روایت مهدوی از او نقل کردیم و این دو روایت دال بر این بود که سیره جنگی و نظامی امام عصرعلیه‌السلام با سیره پیامبر اکرمصلی‌الله علیه و آله یا امیر المومنینعلیه‌السلام فرق میکند، چنین شخصی است ولی ما از این دو روایت نمیگذریم چون شواهد دیگری هم دارد.

 


[1] تنقيح المقال فى علم الرجال (رحلي)، ج‌3، ص151.
[2] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، ج‌17، ص321.
[3] معجم رجال الحدیث، ج16، ص298.
[4] رجال النجاشي، ص332.
[5] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة ؛ ج‌17 ؛ ص321.
logo