« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام

موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی

 

ادامه روایت هفدهم:

...يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ مِنْهَا إِلَى مَكَّةَ فَيَبْلُغُ أَمِيرَ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ أَنَّ الْمَهْدِيَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَكَّةَ فَيَبْعَثُ جَيْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا يُدْرِكُهُ حَتَّى يَدْخُلَ مَكَّةَ خائِفاً يَتَرَقَّبُ‌ عَلَى سُنَّةِ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه‌السلام قَالَ فَيَنْزِلُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ الْبَيْدَاءَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ يَا بَيْدَاءُ أَبِيدِي الْقَوْمَ‌ فَيَخْسِفُ بِهِمْ فَلَا يُفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ يُحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ إِلَى‌ أَقْفِيَتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ كَلْبٍ وَ فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‌ أَدْبارِها الْآيَةَ[1] قَالَ وَ الْقَائِمُ يَوْمَئِذٍ بِمَكَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَيْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَيُنَادِي يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا نَسْتَنْصِرُ اللَّهَ فَمَنْ أَجَابَنَا مِنَ النَّاسِ فَإِنَّا أَهْلُ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ مُحَمَّدٍ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِمُحَمَّدٍ صلی‌الله علیه و آله فَمَنْ حَاجَّنِي فِي آدَمَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِآدَمَ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي نُوحٍ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِنُوحٍ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي إِبْرَاهِيمَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ‌ وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي مُحَمَّدٍ صلی‌الله علیه و آله فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِمُحَمَّدٍ صلی‌الله علیه و آله وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي النَّبِيِّينَ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّبِيِّينَ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ- إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌[2] فَأَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخِيرَةٌ مِنْ نُوحٍ وَ مُصْطَفًى مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ صَفْوَةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ أَلَا فَمَنْ حَاجَّنِي فِي كِتَابِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ حَاجَّنِي فِي سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله.‌..[3]

« ...سفيانى[4] گروهى را به مدينه روانه كند و مهدى علیه‌السلام از آنجا به مكّه رهسپار شود و خبر به فرمانده سپاه سفيانى رسد كه مهدى علیه‌السلام به جانب مكّه بيرون شده است، پس او لشكرى از پى او روانه كند ولى او را نيابد تا اينكه مهدى با حالت ترس و نگرانى[5] بدان سنّت كه موسى بن عمران داشت داخل مكّه شود.

آن حضرت فرمود: فرمانده سپاه سفيانى در بیداء (بیدا قبلا خارج از مدینه بود و الآن داخل مدینه است.) فرود مى‌آيد، پس آواز دهنده‌اى از آسمان ندا مى‌كند كه «اى بیدا، آن قوم را نابود ساز» پس بیداء نيز ايشان را به درون خود فرو مى‌برد و هيچ يك از آنان نجات نمى‌يابد مگر سه نفر كه خداوند رويشان را به پشت‌ آنان بر مى‌گرداند و ايشان از قبيله كلب هستند، و اين آيه در مورد آنان نازل شده: «اى كسانى كه كتاب به شما داده شده به آنچه ما فرو فرستاديم (قرآن) كه آنچه را نزد شماست (تورات و انجيل) تصديق مى‌كند ايمان آوريد پيش از آنكه چهره‌هائى را محو سازيم و آنها را به پشتهايشان برگردانيم- تا آخر آيه». حضرت فرمود: قائم علیه‌السلام در اين هنگام در مكّه خواهد بود[6] ، پشت خود را به بيت الحرام تكيه داده و به آن پناه جسته پس ندا مى‌دهد: اى مردم ما از خدا يارى مى‌طلبيم، چه كسى از مردم (دعوت) ما را پاسخ مى‌گويد؟ كه ما خاندان پيامبر شما محمّد صلی‌الله علیه و آله هستيم، و ما شايسته‌ترين مردم به خداوند و محمّد صلی‌الله علیه و آله مى‌باشيم، پس هر كه در باره حضرت آدم با من محاجّه كند بداند كه من سزاوارترين مردم به حضرت آدم هستم؛ و هر كه با من در باره نوح محاجّه پردازد بداند كه من شايسته‌ترين مردم به نوح هستم؛ و هر كه با من در باره ابراهیم محاجّه پردازد بداند كه من شايسته‌ترين مردم به ابراهیم هستم؛ و هر كس در مورد محمّد صلی‌الله علیه و آله با من به محاجّه برخيزد بداند كه من سزاوارترين مردم به محمّد صلی‌الله علیه و آله هستم، و هر كس در مورد پيامبران با من محاجّه كند بداند كه من سزاوارترين مردم به پيامبران هستم، مگر خداوند در كتاب خود نمى‌فرمايد: " إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‌ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ..." ؛ «همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد فرزندانى كه برخى از آنان از نسل پاره‌اى ديگر هستند و خداوند شنوا و دانا است.» پس من يادگارى هستم از آدم و به جا مانده از نوح و برگزيده از ابراهيم و خلاصه‌اى از محمّد كه درود خداوند بر تمامى آنها باد.

بدانيد هر كس با من در باره كتاب خدا به محاجّه پردازد پس من شايسته‌ترين مردم به كتاب خداوند هستم، هر كه در مورد سنّت رسول خدا با من محاجّه كند بداند كه من سزاوارترين مردم به سنّت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله هستم[7] ...»

این روایتی که عبرتائی نقل میکند با آیاتی که امام به آن استناد میکند، مطابق است، و بارها گفتیم ما عبرتائی را قبول نداریم، وقتی شخصی است که لم یتدین بدین چطور او را قبول کنیم، بلکه همان حرفی که مرحوم نجاشی زدهاند: صالح الروایه، روایات او شواهد دارد و متون آنها هم قوی است و این روایت با آیه شریفه هم مطابقت دارد.

این روایت مصادر زیادی دارد:

الغیبة نعمانی، الاختصاص، الإرشاد، غيبة الطوسي، إعلام الورى و از عامه هم دو نفر آوردند: عقد الدّرر و ينابيع المودّة


[1] النساء: 47.
[2] آل عمران: 34.
[3] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص279.
[4] سرنوشت سفیانی قبلا به تفصیل بحث شد، سفیانی توان و اقتدار را که می‌بیند برای مذاکره می‌آید، امام علیه‌السلام نیازی به مذاکره ندارد و موضع، موضع اقتدار است و بنا است عدالت همه جا گسترش پیدا بکند و موانع هم برداشته بشود در هر سطحی و هر کسی می‌خواهد باشد، مرحوم مجلسی روایتی را در بحار الانوار از غیبت سید عبد الحمید در مورد سرنوشت سفیانی نقل می‌کند:وَ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: إِذَا بَلَغَ‌ السُّفْيَانِيَ‌ أَنَ‌ الْقَائِمَ قَدْ تَوَجَّهَ إِلَيْهِ مِنْ نَاحِيَةِ الْكُوفَةِ يَتَجَرَّدُ بِخَيْلِهِ حَتَّى يَلْقَى الْقَائِمَ فَيَخْرُجُ فَيَقُولُ أَخْرِجُوا إِلَيَّ ابْنَ عَمِّي فَيَخْرُجُ عَلَيْهِ السُّفْيَانِيُّ فَيُكَلِّمُهُ الْقَائِمُ علیه‌السلام فَيَجِي‌ءُ السُّفْيَانِيُّ فَيُبَايِعُهُ ثُمَّ يَنْصَرِفُ إِلَى أَصْحَابِهِ فَيَقُولُونَ لَهُ مَا صَنَعْتَ فَيَقُولُ أَسْلَمْتُ وَ بَايَعْتُ فَيَقُولُونَ لَهُ قَبَّحَ اللَّهُ رَأْيَكَ بَيْنَ مَا أَنْتَ خَلِيفَةٌ مَتْبُوعٌ فَصِرْتَ تَابِعاً فَيَسْتَقْبِلُهُ فَيُقَاتِلُهُ ثُمَّ يُمْسُونَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ ثُمَّ يُصْبِحُونَ لِلْقَائِمِ علیه‌السلام بِالْحَرْبِ فَيَقْتَتِلُونَ يَوْمَهُمْ ذَلِكَ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَمْنَحُ الْقَائِمَ وَ أَصْحَابَهُ أَكْتَافَهُمْ فَيَقْتُلُونَهُمْ حَتَّى يُفْنُوهُمْ حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ يَخْتَفِي فِي الشَّجَرَةِ وَ الْحَجَرَةِ فَتَقُولُ الشَّجَرَةُ وَ الْحَجَرَةُ يَا مُؤْمِنُ هَذَا رَجُلٌ كَافِرٌ فَاقْتُلْهُ فَيَقْتُلُهُ قَالَ فَتَشْبَعُ السِّبَاعُ وَ الطُّيُورُ مِنْ لُحُومِهِمْ فَيُقِيمُ بِهَا الْقَائِمُ علیه‌السلام مَا شَاءَ قَالَ ثُمَّ يَعْقِدُ بِهَا الْقَائِمُ علیه‌السلام ثَلَاثَ رَايَاتٍ لِوَاءً إِلَى الْقُسْطَنْطِينِيَّةِ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ وَ لِوَاءً إِلَى الصِّينِ فَيَفْتَحُ لَهُ وَ لِوَاءً إِلَى جِبَالِ الدَّيْلَمِ فَيَفْتَحُ لَهُ. بحار الأنوار ؛ ج‌52 ؛ ص388امام باقر علیه‌السلام فرمود: وقتى به سفيانى خبر مى‌رسد كه قائم علیه‌السلام از كوفه به سوى حضرت مهدیعلیه‌السلام در حركت است، او نيز با لشكرش به سوى او مى‌رود و به هم مى‌رسند پس حضرت مهدی علیه‌السلام می‌فرماید: پسر عمویم (ما در این موضوع بحث داریم که آیا واقعا بنی سفیان فامیل هستند؟ آن‌ها بیگانه هستند و اصلا عرب نیستند بلکه از نژاد رومی هستند، امیه اصلا عرب نبود و ارتباط به صخر ندارد و اینکه هاشم و صخر دوقلو بودند اصلا روایت نیست بلکه عبارات احسن التقاسیم و آن هم قیل و یقال است و با قیل و یقال هم نمی‌شود یک نفر را به عنوان عرب مطرح کرد، مرحوم مجلسی هم در این مورد بحث کردند. ابن ابی الحدید بحث می‌کند و قضیۀ جدیدی نیست.) را نزد من بیاورید پس سفیانی نزد آن حضرت می‌آید و قائم علیه‌السلام با او سخن مى‌گويد و در نتيجه سفيانى با امام دست بيعت مى‌دهد و به سوى يارانش بازمى‌گردد. آنها به او مى‌گويند: چه كردى؟ مى‌گويد: تسليم شدم و بيعت نمودم مى‌گويند: خداوند رأى و نظرت را زشت گرداند. با آن كه امير و فرمانده بودى، راضى شدى كه فرمانبر شوى؟! [به دنبال اين‌ اعتراض‌ها سفيانى بيعتش را مى‌شكند و] به جنگ با امام رو مى‌آورد. آنها آن شب را به صبح مى‌رسانند و در بامدادان به جنگ قائم علیه‌السلام مى‌روند. آن روز را به نبرد مى‌گذرانند. سپس خداوند قائم علیه‌السلام. و يارانش را بر آنها چيره مى‌گرداند و نابودشان مى‌كنند. اگر يك نفرى از آن‌ها در داخل درخت و در شكم سنگى خود را پنهان كند، آن درخت و يا آن سنگ فرياد برمى‌دارد!، ميان من كافرى مخفى شده است، پس او را بيرون آورده مى‌كشند، درندگان و پرندگان از گوشت‌هاى آنان سير شوند. حضرت قائم، سه پرچم را براى (عمليات در) سه نقطه آماده مى‌سازد؛ پرچمى را به قسطنطنيه‌ گسيل مى‌دارد و خداوند آن‌جا را براى او مى‌گشايد؛ پرچم ديگرى را براى چين مى‌فرستد و آن‌جا نيز براى حضرت گشوده مى‌گردد و پرچم سوم را براى كوه‌هاى ديلم‌ مى‌فرستند و آن‌جا به تصرف نيروهايش درمى‌آيد».این سرنوشت سفیانی است، ما این روایت را در بحث سفیانی مطرح کردیم ابته روایت از جهت سند مشکل داشت
[5] خوف حضرت مهدی علیه‌السلام همان نمونه خوف انبیاء علیهم‌السلام. است یعنی خوف بر شخص خودشان نیست بلکه خوف از اینکه کار به سرانجام برسد
[6] در اینجا ظاهرا فراز فراز است نه اینکه این‌ها مترتب بر همدیگر است و الا نمی‌سازد زیرا در فراز بعدی می‌گوید: اصحاب امام جمع می‌شوند در حالی که امام علیه‌السلام. قبل حضور اصحاب‌شان در مکه اعلان ظهور نمی‌کنند لذا این‌ها فراز فراز است
[7] امام زمان قرآن و سنت جدید نمی‌آورند بلکه همان قرآن و همان سنت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله.را احیا می‌کنند بلکه مردم دور شدند نه اینکه چیز جدید بیاورند بله بعضی از احکام جدید ممکن است باشد که آن احکام مرحله انشاء و اقتضاء آن زمان پیامبر بوده اما
logo