« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام

موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی

 

جلسه بیست و ششم- 12/8/1400

گونهشناسی روایات مهدوی عبرتائی

بحث ما پیرامون گونهشناسی و بررسی نوع روایات عبرتائی است، کرارا گفتیم که خیلی از روایات او مؤیدات دارد یا متن آن محکم است لذا همان "صالح الروایه" ای که مرحوم نجاشی فرمودند را در حق ایشان میگوئیم، صالح الروایه نه صالح خودش، خودش صالح بود ولی منحرف شد. " المضی ما مضی و انقضی اجله"، اما روایات او خوب است، یکی از روایات او که شاید از مفصلترین روایات او باشد و نعمانی در الغیبة نقل میکند، این حدیث است:

روایت هفدهم

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ الْأَرْبَعَةِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ وَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمَوْصِلِيُّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَاشِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ علیه‌السلام‌ يَا جَابِرُ الْزَمِ‌ الْأَرْضَ‌ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ إِنْ أَدْرَكْتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ وَ لَكِنْ حَدِّثْ بِهِ مَنْ بَعْدِي عَنِّي وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ يَجِيئُكُمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِيَةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَفُ‌ قَرْيَةٌ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَيْمَنِ وَ مَارِقَةٌ[1] تَمْرُقُ مِنْ نَاحِيَةِ التُّرْكِ وَ يَعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَيُقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْكِ حَتَّى يَنْزِلُوا الْجَزِيرَةَ وَ سَيُقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّى يَنْزِلُوا الرَّمْلَةَ فَتِلْكَ السَّنَةُ يَا جَابِرُ فِيهَا اخْتِلَافٌ كَثِيرٌ فِي كُلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِيَةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ‌ ثُمَّ يَخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِكَ عَلَى ثَلَاثِ رَايَاتٍ رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِيِّ فَيَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ بِالْأَبْقَعِ فَيَقْتَتِلُونَ فَيَقْتُلُهُ السُّفْيَانِيُّ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ يَقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا يَكُونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ يَمُرُّ جَيْشُهُ بِقِرْقِيسِيَاءَ فَيَقْتَتِلُونَ بِهَا فَيُقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِينَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْياً فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ‌ وَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ علیه‌السلام ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي ضُعَفَاءَ فَيَقْتُلُهُ‌ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ...‌[2]

« جابر بن يزيد جعفىّ گويد: امام باقر علیه‌السلام فرمود: «اى جابر، بر زمين بنشين‌ (خانه‌نشين باش) و دست و پائى نجنبان (تحرکی نداشته باش و فعّاليتى نكن)[3] تا نشانه‌هایى را كه برايت ياد مى‌كنم ببينى، اگر عمرت کفاف کند:

نخستين آنها اختلاف بني عبّاس است و من در تو نمى‌بينم كه آن را درک کنی ولى پس از من آن را از من روايت كن، و منادی از آسمان ندا كند و شما را آوازى از جانب دمشق به فتح برسد، و قريه‌اى از آباديهاى شام به نام جابيه (جولان فعلی) فرورود، بخشى از قسمت راست مسجد دمشق فرو ريزد، و گروهى مارقه (كه شورشيانى گمراه و بدعتگزار و اهل گمراهی) از ناحيه ترك خروج كنند، و اغتشاش و بى‌قانونى روم (ایتالیا) به دنبال آن باشد، و طايفه ترك روى آورند تا آنكه در جزيره (موصل) فرود آيند، و نيز شورشيان از روم روى آورند تا در رمله (فلسطین) فرود آيند، پس در آن سال اى جابر در هر سرزمينى از ناحيه مغرب اختلاف فراوانى پديد آيد، پس نخستين سرزمينى كه ويران مى‌شود سرزمين شام باشد، سپس در آن هنگام اختلاف آنان بر سه پرچم باشد: پرچم أصهب و پرچم أبقع و پرچم سفيانى[4] ، پس سفيانى با ابقع برخورد كند و به جنگ پردازند، و سفيانى او و هر كس را كه‌ از او پيروى مى‌كند خواهد كشت، سپس أصهب را مى‌كشد، و بعد ديگر همّتى به كار نخواهد بست مگر روى آوردن به سوى عراق[5] ، و سپاهيانش به قرقيسيا[6] گذر كنند و در آنجا به جنگ پردازند و صد هزار تن از ستمكاران در آنجا كشته شوند، و سفيانى سپاهى به كوفه گسيل دارد كه هفتاد هزار نفرند. پس ايشان مردم كوفه را بكشند و به دار آويزند و اسير كنند، در كشاكشى اين چنين كه بر ايشان واقع شده، ناگاه پرچمهائى از جانب خراسان پديدار شود و پرچمداران منزلها و مسیر را با سرعت بسيار بپيمايند و با آنان چند تن از اصحاب قائم همراه باشند سپس مردى از موالى اهل كوفه با جمعى ناتوان خروج كند، فرمانده سپاه سفيان ميان حيره و كوفه او را به قتل رساند و سفيانى گروهى را به مدينه روانه كند...»

 


[1] .يعني الجماعة الذين يخرجون من الدين ببدعة أو ضلالة
[2] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص279.
[3] این یک قضیه شخصی و نسبت به خود جابر می‌باشد، یکی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام دید که مؤمن طاق کنار قبر شریف پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله با مخالفین مشغول بحث است لذا ناراحت شد و به او گفت: مگر امام نفرمودند بحث نکنید، گفت: امام به که فرمودند گفت: به من، گفت: خوب به تو فرمودند؛ تو بحث نکن! او ناراحت شد و به شکایت نزد امام صادق علیه‌السلام آمد، امام علیه‌السلام تبسم کردند و فرمودند: تو با او فرق می‌کنی، من به تو گفتم چون در بحث شکست می‌خوری. لذا چنین تکالیفی از سوی ائمه علیهم‌السلام. کلی نمی‌باشد. بعضی می‌خواهند از این روایت حرمت قیام‌های قبل از ظهور را استفاده کنند، ما پیرامون این موضوع به تفصیل بحث کردیم که بعضی از روایاتی که به آن استناد می‌کنند دلالت بر این مطلب دارد امّا حتّی یکی از آن روایات صحیح السند نمی‌باشد و بعضی دیگر از روایاتی که به آن استناد می‌کنند صحیح السند است لکن دلالت بر حرمت قیام ندارد و ثالثا نقض دارد
[4] در این دوران سفیانی هست، تلفات و کشتار خواهد بود ولی هم تهدید است و هم امید است، امید از آن جهت که از ظهور سفیانی تا ظهور امام زمان نه ماه بیشتر فاصله نیست و از ظهور سفیانی تا سقوط سفیانی پانزده ماه است یعنی تهدید هست اما امید هم هست. سفیانی دو هدف دارد که یکی از آن دو مدینه است، بلخی نقل می‌کند که سفیانی به قصد نبش قبر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیها‌السلام به مدینه می‌آید و هدف دوم او کوفه است و تاکید روی مناطق جنوبی است که پر از شیعه و پیروان اهل بیت علیهم‌السلام است. ذات سفیانی‌ها خونریزی است:انّ أحد نقباء أهل السنة رأى أمير المؤمنين علیه‌السلام في المنام، فقال له: يا أمير المؤمنين لقد أعطيتم الأمان للناس يوم الفتح و قلتم من دخل دار ابي سفيان فهو آمن فقد أحسنتم إليه هذا الإحسان العظيم لكن تعامل ابنه معكم بأسوإ المعاملة حيث قتل ابنك الحسين في كربلاء و فعل ما فعل. فقال له أمير المؤمنين علیه‌السلام: أ لا سمعت أشعار ابن الصيفي؟ قلت: لا، قال: خذ جوابك منه. قال: فلمّا انتبهت من نومي ذهبت الى دار أبي الصيفي المعروف بالحيص و بيص فذكرت له رؤياي، فلمّا سمعها شهق و بكى بكاء شديدا ثم قال: أما و اللّه قد نظمت هذه الاشعار التي أشار إليها أمير المؤمنين علیه‌السلام هذه الليلة، و لم يسمعها أحد منّي و لم أكتبها لأحد، ثم أنشدها و هي:ملكنا فكان العفو منّا سجية *** فلمّا ملكتم سال بالدم أبطح‌و حللتم قتل الأسارى و طالما***غدونا على الأسرى نعفو و نصفح‌و حسبكم‌ هذا التفاوت‌ بيننا *** و كلّ إناء بالّذي فيه ينضحمنتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل(صلوات الله عليهم) ؛ ج‌1 ؛ ص297.
[5] عراق پایتخت امیر المومنین علیه‌السلام بود و پایتخت امام زمان خواهد بود، نجف یا کوفه الآن هر دو یکی است، امام می‌فرماید: یا اهل الکوفة أنتم اسعد الناس بالمهدی، سعادتمندترین مردم شما هستید، سال‌ها و قرن‌ها است که مردم منتظر امام زمان هستند و وقتی امام علیه‌السلام. می‌آیند کوفه هستند لذا خوش به حال اهل کوفه که امام در بین آن‌ها است
[6] یمرّ جیشه بقرقیسیا: ما این روایت را در بحث قرقیسیا نقل کردیم، قرقیسیا کجا است، آیا همان آرمگدون است که یهود روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند و می‌گویند: چند صد ملیون در آنجا کشته می‌شوند و پیروزی از ما است یا اینکه در شمال عراق نزدیک سوریه است و درگیری بین خودشان است، درگیری بین طایفۀ کلب با دیگر طوایف است و خداوند اگر بخواهد برای عبدش انتقام بگیرد ظالم را بر ظالم مسلط می‌کند و کشتار وسیعی راه می‌اندازند و تلفات بسیاری خواهند داشت سپس منادی ندا می‌دهد که ای درندگان اگر تا به حال سیر نشده‌اید، بیائید از این گوشت‌ها بخورید. قرقیسیا در روایات ما و در روایات عامه آمده است.
logo