« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی/ بررسی مبانی و مسائل مهدویت /کلام

موضوع: کلام / بررسی مبانی و مسائل مهدویت / گونه شناسی روایات مهدوی احمد بن هلال عبرتائی

 

بحث ما پیرامون شاخصههای حکومت امام زمان بود، عدالت و مصادیق عدالت را در روایات بیان میکردیم که یکی از مصادق عدالت اما عصر علیه‌السلام در روایتی بیان شده بود که راوی آن عبرتائی بود و ما به مناسبت بررسی رجالی که مرحوم خوئی قائل به وثاقت عبرتائی بود، ناچار شدیم روایات او را بررسی کنیم، ببینیم از طریق خود روایات میتوانیم به حسن او برسیم و همان چیزی را بگوئیم که در مورد او گفتند که او صالح الروایه است یا نه. مضمون خیلی از روایات او مطابق با اعتقادات ما است، معلوم میشود که این روایات را در حال استقامت نقل کرده است، یکی از روایات او روایت " اللهم عرفنی نفسک" بود. ما در مقام شرح دعای " اللهم عرفنی نفسک" به روایتی که در سند آن عبرتائی است، نمیپردازیم بلکه روایتی که در سند آن عبرتائی نیست را شرح میدهیم زیرا در روایت عبرتائی این مطلب آمده " اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرفک" یعنی در این متن شناخت پیامبر صلی‌الله علیه و آله را بر شناخت خداوند متوقف نکرده لذا ما به این متن نمیپردازیم بلکه به متنی میپردازیم که معروف است" اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک".

ادامه شرح دعای " اللهم عرفنی نفسک":

به اینجا رسیدیم که شناخت پیامبر را بر شناخت خدا متوقف کردند، شناخت حجت (از امیر المومنین تا امام دوازدهم علیهم‌السلام) متوقف بر شناخت نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله است، مرحوم مجلسی این را توضیح دادند، بیان اول ایشان در اینباره این بود که اگر رسول را بشناسید که چه کسی است خواهید شناخت که خلیفه او باید منصوص از طرف پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و از جانب خداوند باشد.

بیان دوم ایشان این بود که عظمت پیامبر را بشناسید تا امام را بشناسید، آن وقت معلوم میشود که این پیامبر هر کسی نمیتواند جانشین او بشود. این دنیایی از بحث است، امیر المومنین علیه‌السلام را که تربیتشده پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بود، قنداقه او را دست پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دادند و سی سال با پیامبر صلی‌الله علیه و آله بود، تربیتشده و نسخۀ پیامبر صلی‌الله علیه و آله است و بعد هم غسل و کفن و دفن پیامبر صلی‌الله علیه و آله با خود ایشان بود. این را مقایسه کنید با کسی که در سن کهولت هم هنوز مشکل داشت؛ خواهر و داماد خودش را کتک میزد و آنها را خونی میکرد که چرا اسلام آوردید، با اسلام مبارزه میکردند و بعد هم که اسلام آوردند نقش چندانی نداشتند تا جائی که روایاتی هم که به نفع آنها جعل کردند نتوانستند چیز مشتپرکنی جعل کنند. باید عظمت نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله را شناخت.

" اللهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک"، آنها نشناختند که پیامبر صلی‌الله علیه و آله چه کسی است لذا میگویند ملک سلمان خلیفه مسلمانان است، با او بیعت کنید، پیامبر را نشناختند، کتاب توحید مینویسند در حالی که توحید و خدا را نشناختند. یعنی اگر پیامبر را شناختی دیگر نمیگوئی یزید امیر المومنین است نعوذ بالله. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به عبارتها مختلف فرموده است: " الائمة من بعدی اثنی عشر" یا " الخلفا من بعدی اثنی عشر" اگر توانستید این روایت را درست کنید؟ خودشان تصریح میکنند، میگویند: کسی تا بحال نتوانسته این حدیث را معنا بکند، زیرا روایت در مقام این است که مردم را از گمراهی نجات بدهد، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله معالم و چراغ راه تعیین میکند، شما به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله دروغ میبندید و تهمت میزنید که پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای بعد از خودش چراغ راهنمائی گذاشته؛ ولی کسی تا به حال معنایش را نفهمیده است. چرا اصرار دارید بر خلفای اموی و عباسی و حکام جدید تطبیق دهید، که مجبور شوید بگوئید معنای آن را نفهمیدیم.

ذهبی در جلد 13 بحث منتظر اسم امامها را با عظمت یاد میکند، اگر توانستید دوازدهتائی غیر از ائمه علیهم‌السلام پیدا کنید که یک نقطه خاکستری در زندگیشان نباشد، همه به عظمت ائمه علیهم‌السلام اعتراف دارید و همه به سیاه بودن پرونده خیلی از خلفا اعتراف دارید، گاهی در نام خلفای پیامبر صلی‌الله علیه و آله تا 45 عدد میروند، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله معما که نفرمودند بلکه مطلبی فرمودند که مردم گمراه نشوند و شما دارید مردم را گمراه میکنید و دیگران را به مردم قالب میکنید، در حالی که خودتان میگوئید: "یزید کان ناصبیا، یشرب الخمر" ابن زبیر میگوید: "یزید المأبون" یعنی همجنس باز است، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بشارت چنین کسانی را به ما میدهد و بشارت داد که یک مأبون[1] خلیفه مسلمین بشود بلکه باید عزا گرفت.

جهت اینکه مانند یزیدی را به مردم قالب میکنند این است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله را نشناختند، از بعضی طلبهها درخواست کردم که موضوع پایاننامه شما روی شناخت پیامبر صلی‌الله علیه و آله در دو مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و مکتب عامه باشد، مکتب اهل بیت علیهم‌السلام در مورد پیامبر صلی‌الله علیه و آله چه میگوید و آنها چه میگویند، به خدا قسم اگر به کسی پول بدهی و اجیرش کنی که به پیامبر صلی‌الله علیه و آله نعوذ بالله ناسزا بگوید بدتر از اینکه آنها گفتند، نمیگوید، یعنی در قالب مدح فحش میدهند، در کتابهای خودشان نقل میکنند که پیامبر صلی‌الله علیه و آله هر گاه وحی به تاخیر میافتاد میخواست خودکشی کند در حالی که خودکشی کار آدمهائی است که به آخر رسیدند و مشکل عقلی دارند یا اینکه نقل میکنند که پیامبر صلی‌الله علیه و آله یکی از جوانها را که زن داشت به جبهه فرستاد و استغفر الله خواب قیلوله را خانه او میرفت، سر بر دامن همسر او میگذاشت و او موهای سر ایشان را میبافت در حالی که چنین کاری را اگر امروز یک انسان معمولی هم انجام بدهد دادگاه او را احضار میکند و شلاقش میزنند، خدا آقای بهجت را رحمت کند، در شرح حال ایشان و خاطراتی که با آقای مصباح داشتند اینکه ایشان در آن زمان که بعضی از طلبهها در زندان طاغوت به سر میبردند، کمکها و مقداری مواد غذایی تهیه میکردند و به من میگفتند: با هم برویم و در خانه آنها تحویل بدهیم، ایشان از خانه فاصله میگرفتند و درست هم همین است بعد در مورد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله چنین نقل میکنند، این چیزی جز ناسزا نیست، اگر پیامبر این باشد خلیفه او هم ملک سلمان میشود که در اروپا و آمریکا از این کاباره به آن کاباره، از این مرکز فحشا به آن مرکز فحشا، درست گفتید چون پیامبر را نشناختید، پیامبر این نیست، اینطور به خورد مردم میدهید تا خلافت دیگران را توجیه کنید.

مرحوم مجلسی میفرماید: عرفنی رسولک اگر رسولت را نشناسم حجت تو را نمیشناسم منظور آن این است، بعضی میگویند: یعنی به من بفهمان پیامبرت را بشناسم چه کسی است، بشر و این بشر " کل نفس ذائقة الموت" و " کل شیء هالک الا وجهه"، " إنک میت و إنهم میتون"، این را بفهمم که پیامبر این است و مستثنی نیست، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله تنها یک استثنا دارد و آن هم اینکه حضرت عزرائیل علیه‌السلام از ایشان اجازه میگیرد اما از دیگران اجازه نمیگیرد، روزی پنج بار به خانهها سر میزند، من مأمور خدا هستم و نیاز به اجازه دیگران نیست اما این کرامتی است که خداوند عز و جل برای محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله قرار داده است، از هیچ کس اجازه نگرفتم و نمیگیرم ولی از تو خداوند فرمود که اجازه بگیرم و الا اصل زندگی شروع دارد پایان هم دارد، هر کس ولادت دارد، مرگ هم دارد، خدا این را به من بفهمان که پیامبر صلی‌الله علیه و آله که تا آخر که نیست و حالا که تا آخر نیست باید جانشین داشته باشد، اگر این را ندانم " لم یعرف انه لابد له من یستخلفه بعده".

حالا عامه میگویند: پیامبر صلی‌الله علیه و آله کسی را تعیین نکرد، چقدر از این حرفها میزنید؟ خلاف سنت، خلاف عقل، خلاف سیرۀ انبیاء، عجبا! هیچ نبیی نبود مگر اینکه یک جانشینی داشت و جانشین تعیین میکرد الا نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله! چرا؟! برای اینکه شورای سقیفه بیکار نماند و برای اینکه اجماعات ادعای شما درست بشود، برای اینکه روش تعیین خلیفهای که شما گفتید درست بشود. اگر من پیامبر را به عنوان یک بشر که شروع و پایان دارد و دوام ندارد، اگر من به این عنوان نشناسم، نخواهم شناخت که باید یک جانشین داشته باشد. علامه برای " لم اعرف نبیک" چهار وجه بیان کرد و برای " لم اعرف حجتک" سه وجه بیان کرد، تا اینجا بیانات مرحوم مجلسی در مورد شرح دعائی که در روایت آمده بود.

شرح تتمه دعا:

« اگر حجت را به من نشناسانی از دینم گمراه میشوم. »

علامه مجلسی میفرماید:

و أما الضلال مع عدم‌ معرفة الحجة فهو ظاهر مما قدمنا و مبين في الأخبار التي أسلفناه.[2] « اما ضلال در صورت عدم معرفت حجت، از آنچه قبلا بیان کردیم واضح است و در اخباری که قبلا نقل کردیم روشن است.»

ضلال یعنی چه؟

عامه ضلال را به حضرت ابو طالب علیه‌السلام نسبت میدهند که وقتی که حضرت ابو طالب علیه‌السلام فوت شد، امیر المومنین علیه‌السلام به پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: إنّ عمک ضال قد مات و میگویند: مات کافرا، ضلال یعنی کفر، کسی که امام را نشناسد کافر است، حالا در دنیا با او چطور برخورد میشود بحث دیگر است، در آخرت معاملۀ کفار با اینها میکنند، یک بحثی است که بالاخره ما اهل سنت را میگوئیم مسلمان هستند، بله در دنیا همین است اما در آخرت چگونه با آنها برخورد میکنند، آن بحث دیگری است، ما نمیتوانیم روایت را کنار بگذاریم، خود ائمه علیهم‌السلام هم وقتی که روایت " من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة" را نقل میکنند، بیان میکنند که جاهلیت در اینجا یعنی کفر، ضلال یعنی کفر.

سپس علامه مجلسی نکتهای را بیان میکند:

و سيأتي هذا الدعاء مرويا عن زرارة أيضا بوجه آخر، و كأنه سمعهما في مقامين، فإن مثل هذا الاختلاف منه أو من رواته بعيد.[3] « به زودی این دعا از زراره به صورتی دیگر از زراره خواهد آمد، گویا آن دو دعا را در دو مقام شنیده است زیرا مثل این اختلاف از او یا از روات او بعید است.»

در اینجا ما یک نکتهای را به عنوان تتمۀ بحث عرض کنیم مسئلۀ " اومأ الی بطنه" چرا امام غائب است؟ زیرا ترور میشود، حدیثی از امام رضا علیه‌السلام نقل شده است که این مطلب را بیشتر توضیح میدهد:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ قَالَ[4] : قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام إِنِّي أَرْجُو أَنْ تَكُونَ‌ صَاحِبَ‌ هَذَا الْأَمْرِ وَ أَنْ يَسُوقَهُ اللَّهُ إِلَيْكَ بِغَيْرِ سَيْفٍ فَقَدْ بُويِعَ لَكَ وَ ضُرِبَتِ الدَّرَاهِمُ بِاسْمِكَ فَقَالَ مَا مِنَّا أَحَدٌ اخْتَلَفَتْ إِلَيْهِ الْكُتُبُ وَ أُشِيرَ إِلَيْهِ بِالْأَصَابِعِ وَ سُئِلَ عَنِ الْمَسَائِلِ وَ حُمِلَتْ إِلَيْهِ الْأَمْوَالُ إِلَّا اغْتِيلَ‌ أَوْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ غُلَاماً مِنَّا- خَفِيَّ الْوِلَادَةِ وَ الْمَنْشَإِ غَيْرَ خَفِيٍّ فِي نَسَبِهِ.[5]

« ايوب بن نوح مى‌گويد: به امام رضا علیه‌السلام عرض كردم اميدوارم صاحب الامر شما باشيد[6] و منصب امامت را بدون شمشير (جنگ) به شما برگرداند. براى شما بيعت گرفته‌اند[7] و به نام شما سكه ضرب شده است. حضرت فرمود:

هريك از ما ائمه كه مردم براى او نامه‌ها نوشتند و از وى مسائل دينى پرسيدند و انگشت‌نما گرديد و وجوه شرعى براى او فرستاده شد، يا به‌طور ناگهانى رحلت میکند و يا با زهر ترور میشود؛ تا موقعى كه خداوند امامى برانگيزد كه ولادت و جايش پنهان، ولى نسبش معلوم باشد.»

امام زمان را نشناخته است، اما امام رضا علیه‌السلام وارد شهر نیشابور که شدند، انقلابی به پا شد. بازار، حوزهها همه تعطیل کردند و به استقبال امام رفتند، نیشابور دو مرجع داشت: محمد بن اسلم طوسی و ابو زرعه، اینها مراجع شافعیه بودند، وقتی که امام رضا علیه‌السلام وارد نیشابور شد، اینها راه باز میکردند و مردم التماس میکردند که حضرت رخ بنماید، تو را به خدا تو را به جدت رخ بنما چهره مبارک شما را ببینیم، همین که آقا پرده را کنار زد، مردم روی انگشتان پا ایستاده بودند که به امام نگاه بکنند، همین که نگاهشان به چهره امام افتاد، افتادند، بعضی صورت به خاک میمالیدند بعضی سُم استر را، نمیتوانستند خودشان را نگه بدارند، از شدت گریه مردم، این دو صدا زدند که مردم ساکت شوید تا امام حرف بزند، تورا خدا دو کلمه برای ما بگوئید، حضرت که زبان به سخن گشودند، 29 هزار خبرنگار، مگر دشمن میگذارد که اهل بیت علیهم‌السلام این طوری باشند، مگر دشمن میگذارد کشور اهل بیت در امن و امان باشند و انشاء الله به کوری چشمشان این کشور در امن و امان است، نسبت به بلاد توطئه دارند همانطور که نسبت به امام رضا علیه‌السلام توطئه داشتند. رجوع کنید کتاب احقاق الحق که از کتاب تاریخ حاکم نیشابوری نقل میکند البته کتاب او را معدوم کردند.

 


[1] کسی که مفعول لواط است.
[2] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‌4 ؛ ص41.
[3] همان.
[4] مرحوم مجلسی در مورد سند این روایت می‌فرماید: مرسل‌ كالصحيح‌، لأن هذه العدة غير معلوم رجالها، لكن الظاهر أن فيهم محمد بن يحيى العطار فإنه الراوي عن سعد غالبا في سند الصدوق، و رواية الكليني بواسطة عن سعد و إن كان نادرا لأنه يروي عنه أحمد بن محمد بن عيسى الذي يروي عنه الكليني بتوسط العدة، لكن يروي عنه محمد بن يحيى الذي هو داخل في عدة الكليني، و يروي عنه علي بن بابويه و هو معاصر الكليني، فرواية الكليني عنه بواسطة غير مستبعد. مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‌4 ؛ ص56.مرسل همانند صحیح است زیرا رجال این عده معلوم نیست لکن ظاهر این است که در بین آن‌ها محمد بن یحیی عطار است زیرا غالبا در سند صدوق او از سعد روایت می‌کند و روایت کلینی به واسطه از سعد و اگر چه نادر است زیرا احمد بن محمد بن عیسی از او روایت می‌کند، احمد بن محمد بن عیسی که کلینی توسط عده از او روایت می‌کند.این دقت بالای مرحوم علامه مجلسی را می‌رساند و اینکه چطور ایشان متضلع و مسلط هستند، خود ایشان می‌فرماید: من در هر علمی وارد شدم ولی آن علمی که تشنگی مرا سیراب کرد، علوم آل محمد بود، ایشان به همۀ علوم وارد بودند و این مطلب را در مقدمه بیان می‌کنند
[5] الكافي (ط- الإسلامية) ؛ ج‌1 ؛ ص341.
[6] از این روایت استفاده می‌شود که مهدویت در آن زمان جا افتاده بوده و بحث در مصداق آن بوده است، اصل مهدویت را همه گفتند. علت اینکه راوی خواسته آن را بر امام رضا علیه‌السلام تطبیق دهد این بوده که نشانه‌ها و نفوذ کلمه امام را دیده، شرق و غرب عالم، بلاد اسلامی زمان مامون، شصت کشور اسلامی امروز استان‌های حکومت عباسی بود، یک وقت هارون به ابرهای در حال حرکت گفت: هر کجا می‌خواهید ببارید مشکلی نیست خراج آن به من برمی‌گردد لذا راوی می‌بیند که امام رضا علیه‌السلام. ولیعهد شده است و ولیعهد یعنی نفر دوم بلاد اسلامی لذا تصور این کرده که تا اینکه امام بر کل بلاد اسلامی حاکم شود چیزی نمانده است لذا به امام عرض می‌کند: أرجو أن تکون صاحب هذا الامر
[7] روایات داریم که بیعت با امام عصر علیه‌السلام در مکه است و اول کسی که بیعت می‌کند حضرت جبرائیل علیه‌السلام است، حضرت جبرئیل علیه‌السلام که واسطه بین خداوند عز و جل بر تمام انبیاء علیهم‌السلام. است، خم می‌شود و دست امام را می‌بوسد
logo