« فهرست دروس
درس خارج اصول آیت‌الله جعفر سبحانی

1404/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

«التَّنْبیه الرّابع: في دَوَران الأمْر بین الأمور الأرْبَعَة، خاتمةٌ في شرائط جریان الأصول»/أصالة الاحتياط /الأصول العمليّة

 

موضوع: الأصول العمليّة/أصالة الاحتياط /«التَّنْبیه الرّابع: في دَوَران الأمْر بین الأمور الأرْبَعَة، خاتمةٌ في شرائط جریان الأصول»

 

در چند جلسه پیش «تَنْبیه سوم» از تَنْبیهات بحث «إحْتیاط» را بیان نمودیم. در این جلسه به «تَنْبیه چهارم» بحث «إحْتیاط» و همچنین به «خاتمه در شرایط جریان أصول» خواهیم پرداخت.

 

«تنبیه چهارم: في دَوَران الأمْر بین الأمور الأرْبَعَة»:

«إذا دارَ أمْرُ الشّيء بین کونه شَرْطاً أو مانعاً»: مثلاً:

۱. مکلّف نمی‌ داند «مسافر» است یا «حاضر»؛ اگر مسافر باشد و نماز چهار رَکْعَتی بخواند، دو رَکْعَت برای او زیادی است لذا این دو رَکْعَت مانع است. امّا اگر «مسافر» نباشد و «حاضر» باشد، برای او «شَرْط» است.

۲. مثلاً مکلّف یک لباس بیشتر ندارد که آن هم «نَجِس» است و نمی‌ داند که با این «سَتْر» (لباس)، دو نماز بخواند که «شَرْط» است و یا این که نجاست «مانع» است و نمی‌ تواند دو نماز بخواند.

۳. مکلّف می‌ خواهد در روز جمعه نماز ظهر یا نماز جمعه بخواند ولی نمی‌ داند نسبت به سوره ی «حَمْد» باید «جَهْراً» بخواند یا «إخْفاتاً».

وظیفه ی فقیه در این موارد چیست؟

أقْوال:

قول مرحوم شیخ أنْصاري (ره): مکلّف در همه ی مسائل و مثال های فوق «مُخَیَّر» جاری کند. بنابراین ما در اینجا حُکْم به «بَرائت» می کنیم که البته نتیجه اش «تَخْییر» است. لذا می گوییم در مثال های فوق نماز «قَصْر» و نماز «إتْمام» هر دو بر مکلّف واجب نیست زیرا أصْل، «عدم وجوب» است. نسبت «جَهْر» و «إخْفات» ما «برائت» جاری می کنیم.

إشکال مرحوم شیخ أنْصاري (ره) به فرمایش خود: این حُکْم موجب «مخالفت قَطْعیّة» می شود؛ زیرا بالأخره واقع از نماز «قَصْر» و «جَهْر» یا «إتْمام» و «إخْفات» نیست و مکلّف باید یکی را انجام بدهد.

جواب مرحوم شیخ أنْصاري (ره) به این إشْکال خود: آن مخالفتی که حرام است و نباید اتّفاق بیفتد، «مخالفت عَمَلیّة» هست نَه «مخالفت قَطْعیّة الْتِزامیّة». نتیجه این که مکلّف در این گونه موارد «مُخَیَّر» است.

قول دوم: قول مرحوم آخوند خُراساني (ره): مکلّف در همه ی مسائل و مثال های فوق باید «إحْتیاط» جاری کند؛ زیرا میزان شناسایی «بَرائت» از «إحْتیاط» این است که آن جایی که حُکْم، «مُنَجَّز» باشد، مَجْرای «إحْتیاط» است؛ لذا مکلّف باید هم نماز «قَصْر» و هم نماز «إتْمام» بخواند یا مثلاً هم نماز «جَهْر» و هم نماز «إخْفات» باید بخواند.

به نظر ما نظر قول مرحوم آخوند خُراساني (ره) صحیح است به دلیل همان دلیلی که ایشان فرمودند. بنابراین:

در مثال «سَتْر و نَجِس»: نظر مرحوم شیخ أنْصاري (ره) و مرحوم آخوند خُراساني (ره) یکی هست؛ زیرا فرض این است که وقت «ضیق» است و با یک لباس، یک نماز نمی تواند بخواند. لذا مکلّف در اینجا «مُخَیَّر» است. ولی اگر وقت «مُوَسَّع» باشد، باید دو نماز بخواند؛ یک نماز با «سَتْر» و یک نماز «بدون سَتْر».

در مثال نماز «ظُهْر» در روز «جُمعه»: در اینجا نسبت به نماز «ظُهْر»، جای «بَرائت» نیست؛ و چون حُکْم مُنَجَّز است، باید دو نماز بخواند؛ یک نماز به صورت «جَهْر» و یک نماز با «إخْفات». امّا نسبت به نماز «جُمعه»، یک نماز بیشتر تَصَوّر ندارد و «تکرار» معنا ندارد. بنابراین مُخَیَّر است «نماز جُمعه» را به صورت «جَهْر» بخواند یا به صورت «إخْفات».

در مثال «قَصْر» و «إتْمام»: در این فرض چون وقت مُوَسَّع هست، مکلّف باید هم نمازش را به صورت «قَصْر» و هم به صورت «إتْمام» بخواند.

«خاتمةٌ في شَرائط جریان الأصول»:

أنْواع «شَرْط»:

الف) «شَرْطٌ للجَرَیان»: اگر این شرط نباشد، آن مسأله أصلاً «موضوع» ندارد؛ مثل: «عِقاب بلابیان» که اگر «بیان» باشد، دیگر جای إجْرای «بَرائت» نیست. پس «بلابیان»، شرط «جریان» است.

ب) «شَرْطٌ للعَمَل»: «العَمَلُ بالأَصْل مَشْروطٌ بالمُعارِض». بنابراین نداشتن «مُعارِض»، شرطِ «عَمَل» است.

شرایط «إحْتیاط»:

۱. شرطِ «جریان» و «عَمَل» در بحث «إحْتیاط»:

الف) برای «جریان» و «عَمَل» به «إحْتیاط» نباید مُسْتَلْزِم «إخْتلال نظام» باشد.

ب) برای «جریان» و «عَمَل» به «إحْتیاط» نباید مُسْتَلْزِم «عُسْر و حَرَج» باشد.

ج) إحْتیاط کردن مکلّف، مخالف با «إحْتیاط» دیگر نباشد.

«موارد إحْتیاط»:

الف) «شُبَهات»: إجتناب از شُبَهات سَبَب می‌شود که مکلّف از «هَلَکات» نجات پیدا کند.

ب) «وجود حُجَّت»: در جایی که حُجَّتی در کار باشد، اگر «إحْتیاط» هم کند، إشْکالی ندارد.

ج) «دَوَران بین عِلْم إجْمالي»: در جایی که «عِلْم إجْمالي» باشد، مکلّف باید «إحْتیاط» جاری می کند.

إنْ قُلْتَ: مکلّف این إحْتیاطی را که «حُجَّت» را کنار می گذارد و در جایی که «عَمَل» را «تکرار» می کند، دیگر نمی تواند «قَصْد أمْر» کند! و در جایی که «عَمَل» را «تکرار» نمی کند، «قَصْد تمییز» نمی تواند بکند.

قُلْتُ: این مسائل مربوط به «مُتِکلّمین» است لذا آن ها گفته اند مکلّف علاوه بر «قَصْد أمْر» باید «قَصْد وَجْه» و «قَصْد تَمْییز» هم داشته باشد. و حال این که قرآن کریم فقط فرموده: ﴿أَنْ تَقوموا لِلّه﴾[1] ؛ همین. حتّی به نظر ما همان «قَصْد أمْر» نیز نیاز نیست. صِرُف این که «قُرْبَةً للّه» نماز بخواند، کافی است.

 


logo