« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری‌زنجانی

1404/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 تبدیل امتثال: بررسی روایات/ اجزاء /مباحث الفاظ

موضوع: مباحث الفاظ / اجزاء / تبدیل امتثال: بررسی روایات

 

1- روایات مربوط به تبدیل امتثال

بحث در باب روایات مربوط به تبدیل امتثال دنبال می‌شود.

1.1- روایت هشام بن سالم

در رابطه با روایت هشام بن سالم نکاتی در جلسه گذشته ذکر شد. این روایت به شرح زیر است:

«وَ رَوَى هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ‌: فِي اَلرَّجُلِ يُصَلِّي اَلصَّلاَةَ وَحْدَهُ ثُمَّ يَجِدُ جَمَاعَةً قَالَ «يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا اَلْفَرِيضَةَ إِنْ شَاءَ‌»[1] .

1.1.1- کلام آقای شهیدی در توضیح روایت هشام بن سالم و استشهاد به روایت حلبی

سخن آقای شهیدی در رابطه با این روایت در جلسه پیش ذکر شد. ایشان بیان کرده‌اند تعبیر «إن شاء» در مقابل آن است که تنها صورت صلات را بیاورد؛ چرا که روایت شریفه مربوط به جماعت اهل سنت است. ایشان روایت حلبی را به عنوان شاهد بر این حمل ذکر کرده است:

«سَعْدٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّيْتَ صَلَاةً وَ أَنْتَ فِي الْمَسْجِدِ وَ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَإِنْ شِئْتَ فَاخْرُجْ وَ إِنْ شِئْتَ فَصَلِّ مَعَهُمْ وَ اجْعَلْهَا تَسْبِيحاً»[2] .

آقای شهیدی در توضیح این روایت بیان کرده است:

«والظاهر ان المراد من جعلها تسبيحا هو الإتيان بصورة الصلاة لان مورد الصحيحة هو الصلاة مع العامة»[3] .

1.1.2- مناقشه در کلام آقای شهیدی

چند مناقشه در کلام ایشان وجود دارد

اول: تعبیر «یصلّی معهم» در روایت هشام بن سالم ظاهر در آن است که واقعا نماز می‌خواند، نه آنکه صورت نماز را بیاورد؛ بنابراین، حملش بر صورت نماز، بر خلاف ظاهر است.

دوم: تعبیر «أقیمت الصلاة» در روایت حلبی ظهوری در جماعت عامه ندارد؛ بلکه اعم از خاصه و عامه است.

سوم: مراد از تعبیر «و اجعلها تسبیحا» در روایت حلبی به معنی صورت صلات نیست؛ بلکه به معنی «و اجعلها نافلة» است. در ادامه بحث، کلمات فقها در معنای «و اجعلها تسبیحا» بیان می‌شود.

1.1.2.1- کلمات فقها در معنای «و اجعلها تسبیحا» در روایت حلبی

روضة المتقین: «أی نافلة»[4] .

لوامع صاحبقرانی: «و اگر خواهى باش و با ايشان مرتبه ديگر نماز كن و آن را قصد نافله كن اما با شيعه كه شكّى نيست كه اعاده سنت است و با عامه نيز بر سبيل تقيه يا واجبست يا سنت»[5] . ایشان تصریح کرده که حتی در جماعت عامه نیز مراد از تسبیح، نافله است.

وافی: «تسبيحا يعني نافلة بأن تصليها ثانية بنية الاستحباب»[6] .

بحار: «و اجعلها تسبيحا أي نافلة بين الأساطين»[7] : ظاهرا ایشان روایت را به اهل سنت حمل کرده است. یعنی عامه‌ای که به منزله ستون مسجد هستند. این تعبیر در روایات وارد شده که ایشان را به منزله ستون فرض کنید

ملاذ الأخیار: «تسبيحا أي: نافلة، أو الإعادة مستحبة»[8] : یعنی تعبیر تسبیحا یا ناظر به نیت است، یعنی نیت استحباب کن، یا ارشاد به آن است که این نماز استحبابی است. یعنی تعبیر «اجعلها» طلب در مقام اخبار است که ارشاد به آن دارد که اعاده مستحب است.

غنائم الأیام (میرزای قمی): «و المراد بجعلها تسبيحاً فعلها بنيّة الاستحباب»[9] . میرازی قمی در مناهج الأحکام نیز همین تعبیر را آورده است[10] .

مهذّب الأحکام (سبزواری): المراد بالتسبيح الصلاة المندوبة[11] .

مستند الشیعه (نراقی): «و هل تتعيّن في المعادة نيّة الندب- على القول باشتراط نيّة الوجه- أو الوجوب، أو يتخيّر؟ الظاهر: الأوّل كما حكي عن الأكثر، لخروجه بالأولى عن العهدة قطعا، فلا معنى لقصد الوجوب. مضافا إلى الأمر بجعلها سبحة في الصحيحة المتقدّمة، و في الرضوي و فيه بعد ذكر الاستحباب: «صلّ معهم تطوّعا و اجعلها تسبيحا».

تعبیر «بجعلها سبحة» در این عبارت مرحوم نراقی مسیر جدیدی از بحث را برای ما گشود. در روایات بسیار زیادی بر نماز مستحبی تعبیر «سبحة» اطلاق شده است.

1.1.2.2- اطلاق «سبحة» بر نماز مستحبی در روایات

مرحوم مجلسی در بحار آورده است: «إطلاق السبحة و إرادة النافلة في رواياتنا شائعة»[12] . در کتاب وسائل الشیعه در باب «بَابُ اسْتِحْبَابِ تَأْخِيرِ الْمُتَنَفِّلِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ عَنْ أَوَّلِ وَقْتِهِمَا إِلَى أَنْ يُصَلِّيَ نَافِلَتَهُمَا» که باب پنجم از ابواب مواقیت صلات است، تقریبا در تمامی روایات این باب واژه «سبحه» بر نماز نافله اطلاق شده است[13] . به‌عنوان نمونه به روایت زیر توجه کنید:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ وَ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ وَ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ جَمِيعاً قَالُوا كُنَّا نَقِيسُ الشَّمْسَ بِالْمَدِينَةِ بِالذِّرَاعِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَبْيَنَ مِنْ هَذَا إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ إِلَّا أَنَّ بَيْن‌ يَدَيْهَا سُبْحَةً وَ ذَلِكَ إِلَيْكَ إِنْ شِئْتَ طَوَّلْتَ وَ إِنَّ شِئْتَ قَصَّرْتَ»[14] .

حاصل آنکه واژه سبحه به معنای صلات نافله در روایات بسیار زیادی وارد شده است.

1.1.2.3- اطلاق «تسبیح» بر نماز نافله در روایات و آیات

اما در مورد واژه تسبیح با مراجعه به کتب تفسیری نتایج زیر به دست آمد:

در تفسیر قمی در روایتی ذیل آیه «سبّحه لیلا طویلا» آمده است: «وَ سَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا قَالَ صَلَاةُ اللَّيْلِ». همچنین در تفاسیر متعدد دیگری آیه شریفه به نماز شب تفسیر شده است. این تفاسیر به شرح زیر است:

جامع البیان، ج۲۹، ص۱۳۹

بحر العلوم، ج۳، ص۵۲۹

تفسیر الکبیر (للطبرانی): ج۶، ص۴۱۲

مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۲۶

در مجمع البیان در روایتی در ذیل همین آیه شریفه آمده است: «روي عن الرضا (ع) أنه سأله أحمد بن محمد عن هذه الآية و قال ما ذلك التسبيح قال صلاة الليل‌»[15] . مراد از عنوان «احمد بن محمد» وقتی از امام رضا علیه السلام نقل می‌کند بزنطی است.

از کتب تفسیری استفاده می‌شود که واژهای سبِّح و تسبیح گاهی به معنای مطلق صلات و گاهی به معنای خصوص نماز مستحب به کار رفته است؛ مثلا تسبیح در آیه «وَ مِنَ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡهُ وَ أَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ» را برخی به معنای نماز واجب روزانه دانسته و برخی بر نمازهای مستحب حمل کرده‌اند. در تفسیر کبیر طبرانی آمده است: «سمّيت الصلاة تسبيحا لما فيها من التسبيح»[16] . نظیر این عبارت در کتاب تبیان شیخ وارد شده [17] و فقه القرآن راوندی هم از تبیان نقل کرده است[18] . همچنین در بحر العلوم آمده است: «فسمّى الصلاة تسبيحا، لأنه يجري فيها التسبيح»[19] . مراد از «سمّیت» ممکن است «اُطلِقت» باشد، و ممکن است بدین معنی باشد که یکی از اسماء صلات، تسبیح است. این نامگذاری از باب تسمیة الکلّ باسم جزئه است. در تفسیر تبیان در ذیل آیه «فلولا کان من المسبّحین...» در داستان حضرت یونس آمده است:

«فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ أي من المصلين- ذكره اكثر المفسرين- و منه السبحة و هي النافلة»[20] .

همچنین میبدی در کشف الاسرار آورده است: «السبحة: الصلاة النافلة»[21] .

ثعلبی در الکشف و البیان این روایت را نقل کرده است: «قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم: من صلّى صلاة مكتوبة أو سبحة فليقرأ بأمّ القرآن»[22] .

1.1.2.4- معنای سبحه در کتب لغت

در قدیمی‌ترین کتب لغتی که موجود است سبحه به معنای نافله ذکر شده است. برخی از آنها به شرح زیر است:

کتاب العین:السُّبْحَة من الصلاة: التطوع[23] .

المُغرب: السُبْحة النافِلة[24]

معجم مقاییس اللغة: السُّبْحة، و هى الصَّلاة، و يختصّ بذلك ما كان نفْلًا غير فَرض. يقول الفقهاء: يجمع المسافرُ بينَ الصَّلاتين و لا يُسبِّح بينهما، أى لا يتنفَّل بينهما بصلاةٍ[25] .

اساس البلاغة: و صَلّى المكتوبة و السُّبْحَة أي النّافلة[26] .

در کتاب «الفائق» مطلبی وارد شده که چکیده آن با عبارتی روشن‌تر در نهایه ابن اثیر وارد شده است. ایشان ابتدا روایتی را نقل کرده و در ادامه، مطالبی در رابطه با لغت سبحه بیان کرده است. عبارت کتاب فائق بدین شرح است:

«لعلكم ستُدركون أقواماً يؤخرون الصلاة، فصلوا في بيوتكم للوقت الذي تعرفون، و اجعلوا صلاتكم معهم سُبْحة و روي: نافلة... و المكتوبة و النافلة و إن الْتَقَتا في أن كل واحدة منهما مُسَبّح فيها؛ إلا أنّ النافلة جاءتْ بهذا الاسم أخصّ من قِبَلِ أن التسبيحات في الفرائض نوافل؛ فكأنه قيل: النافلة سُبْحة، على أنها شبيهة الأذكار في كونها غير واجبة... في حديث ابن عمر رضي اللَّه عنهما: أنه كان يصلِّي سُبْحَتَه في مكانه الذي يصلي فيه المكتوبة»[27] .

سبحه در اصل به معنای تسبیح است و از این رو در لغت گاهی به معنای مطلق ذکر و دعا نیز به کار رفته و تعابیری چون «السُّبْحةُ الدعاءُ و صلاةُ التَّطَوُّع»[28] گاهی در لغت مشاهده می‌شود، ولی در این فضا -که سبحه کثیراً ما در معنای صلات مستحبی به کار می‌رود-، توجیه آقای شهیدی (که عبارت «واجعلها تسبیحا» قرینه باشد بر آنکه تعبیر «یجعلها الفریضة» در مقابل صورتِ صلات باشد -نه صلات نافله-) بسیار مستبعد است. اما مشکل جماعت‌شدن نافله نیز وارد نیست؛ چرا که نافله ای را نمی‌توان به جماعت ادا کرد که در اصل، نافله باشد، ولی نمازی که در اصل، فریضه است تفاوت دارد. برخی بیان کرده‌اند نمازی که ذاتا نافله است، حتی اگر بالفعل واجب شده باشد را نمی‌توان به جماعت ادا کرد؛ مثل نافله‌ای که استیجاری باشد. آنچه جماعت در آن نامشروع است، نافله ذاتیه است، ولی فریضه ذاتیه که فعلا نافله شده باشد، جماعتش اشکالی ندارد. ما هیچ‌ عبارتی در کلمات علما که در آن، واژه سبحه به «صورتِ صلات» معنی شود مشاهده نکردیم. تنها یک مورد است که ممکن است این توهم را ایجاد کند، و آن روایت عمرو بن ربیع بصری است، که در آن مورد هم سبحه به معنای صورت صلات نیست. این روایت را در ادامه بررسی می‌نماییم.

1.1.2.5- مراد از «سبحه» در روایت عمرو بن ربیع بصری

«رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَازِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ الْمُرَافِقِيُّ وَ أَبُو أَحْمَدَ عَمْرُو بْنُ الرَّبِيعِ النَّصْرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْقِرَاءَةِ خَلْفَ الْإِمَامِ فَقَالَ إِذَا كُنْتَ خَلْفَ إِمَامٍ تَتَوَلَّاهُ وَ تَثِقُ بِهِ فَإِنَّهُ يُجْزِيكَ قِرَاءَتُهُ وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَقْرَأَ فَاقْرَأْ فِيمَا يُخَافِتُ فِيهِ فَإِذَا جَهَرَ فَأَنْصِتْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» قَالَ فَقِيلَ لَهُ فَإِنْ لَمْ أَكُنْ أَثِقُ بِهِ أَ فَأُصَلِّي خَلْفَهُ وَ أَقْرَأُ قَالَ لَا صَلِّ قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ فَقِيلَ لَهُ أَ فَأُصَلِّي خَلْفَهُ وَ أَجْعَلُهَا تَطَوُّعاً قَالَ فَقَالَ لَوْ قُبِلَ التَّطَوُّعُ لَقُبِلَتِ الْفَرِيضَةُ وَ لَكِنِ اجْعَلْهَا سُبْحَةً»[29] .

«تتولّاه و تثق به»: این تعبیر و همچنین تعبیر «لم أکن أثق به» اشاره به شیعه‌بودن یا عامی‌بودن دارد. یعنی وثاقت در مذهب مراد است.

«اجعلها سبحة»: ممکن است تصور شود این تعبیر به معنای صورت نماز باشد؛ چرا که بر اساس این روایت، نافله و فریضه هیچ‌یک خلف شخص غیرموثوق پذیرفته نیست. پاسخ آن است که معلوم نیست چنین معنایی از روایت اراده شده باشد. ممکن است مراد آن باشد که همراه با این جماعت نماز بخوان ولی به امام آنها اقتدا نکن؛ بلکه یک نماز مستحبی بخوان. تطوع و فریضه‌ای که به نیت جماعت باشد مشروع نیست، ولی تطوعی که تنها از جهت صورت ظاهری همراه جماعت است و یک نماز فرادی باشد صحیح است. البته این نماز نافله بدون قرائت است. قرائت در این نماز لازم نیست مراعات شود. مرحوم محمد تقی مجلسی در روضة المتقین معنای دیگری برای روایت ذکر کرده است:

«قال فقال لو قبل التطوع -أي الإعادة- لقبلت الفريضة و لكن اجعلها سبحة أي نافلة»[30] .

سخنی از اعاده در این روایت به میان نیامده تا بر اعاده حمل شود، ولی ذیل روایت همانطور که بیان شد در کلام ایشان نیز وارد شده که سبحه به معنای نافله است. مرحوم فیض در وافی در معنای این روایت بیان کرده است:

«لعل المراد بجعلها سبحة أن يصلي الفريضة مرتين و يجعل إحداهما نافلة يدل على هذا ما يأتي في باب من صلى وحده ثم يجد الجماعة»[31] .

این سخن نیز قابل پذیرش نیست. از تعبیر «اجعلها سبحة» استفاده نمی‌شود که دو نماز فریضه بخواند. نمازهای مربوط به باب «من صلی وحده ثمّ یجد جماعة» که ایشان بدان اشاره کرده ارتباطی به این روایت ندارد. در آن روایات تصریح شده که دو نماز خوانده شده و نماز دوم سبحه است.

1.1.3- نتیجه‌گیری

در هر صورت ما هیچ موردی در روایات نیافتیم که تعابیری مثل تسبیحا و سبحة و امثال آن به معنای صورت نماز باشد؛ بلکه در جمیع موارد به معنای نافله است. با توجه به آنکه اطلاق سبحه و تسبیح بر نماز مستحبی -همانطور که علامه مجلسی بیان کرد- بسیار شایع است، روشن می‌شود که مراد از «اجعلها تسبیحا» در روایت حلبی، نماز مستحبی است. هرچند تسبیح به غیر صلات هم اطلاق می‌شود ولی وقتی گفته شود نماز را تسبیح قرار بده، مراد صلات مستحبی است. با توجه به قرائنی که بیان شد حمل اجعلها تسبیحا بر صلات مستحبی کالنص است، به‌خصوص آنکه بعد از تعبیر «صلّ معهم» به کار رفته که در این صورت حمل آن بر مطلق ذکر و صورت صلات مستبعد است. نمازی که جماعت در آن مشروع نیست، نافله ذاتی است، ولی صلات فریضه هرچند بالفعل نافله شده باشد، اتیان آن به جماعت جایز است.


[1] ابن‌بابویه محمد بن علی. من لايحضره الفقيه / ترجمه غفاری. ج2، نشر صدوق، 1367، ص42.
[2] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‌3، ص: 279.
[3] ابحاث اصولیّة، مباحث الألفاظ، ج۲، ص۳۲۹.
[4] روضة المتقین، ج۲، ص۵۱۳.
[5] لوامع صاحبقرانى، ج‌4، ص: 483‌.
[6] الوافي، ج‌8، ص: 1250‌.
[7] بحار الأنوار، ج‌85، ص: 106‌.
[8] ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‌5، ص: 531.
[9] غنائم الأيام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌3، ص: 203‌.
[10] مناهج الأحكام في مسائل الحلال و الحرام، ص: 501‌.
[11] مهذب الأحكام (للسبزواري)، ج‌8، ص: 175‌.
[12] بحار الأنوار، ج‌79، ص: 324‌.
[13] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 131.
[14] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 131.
[15] مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۲۶.
[16] التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم (الطبرانى)، ج‌6، ص: 104.
[17] التبیان، ج۱، ص۳۷۴.
[18] فقه القرآن، ج۱، ص۸۶.
[19] بحر العلوم، ج‌3، ص: 400.
[20] التبيان في تفسير القرآن، ج‌6، ص: 445.
[21] کشف الاسرار، ج۶، ص12.
[22] الكشف و البيان (تفسير ثعلبى)، ج‌1، ص: 134.
[23] كتاب العين، ج‌3، ص: 152؛ المحيط في اللغة، ج‌2، ص: 49۵.
[24] المغرب، ج‌1، ص: 379.
[25] معجم مقاييس اللغه، ج‌3، ص: 12۵.
[26] أساس البلاغة، ص: 282.
[27] الفائق، ج‌2، ص: 114.
[28] المخصص، ج‌13، ص: 86؛ لسان العرب، ج‌2، ص: 473.
[29] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‌3، ص: 33.
[30] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‌2، ص: 504.
[31] الوافي، ج‌8، ص: 1202.
logo