« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری‌زنجانی

1404/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / تعبدی و توصلی / اعتبار مباشرت در فعل واجب / حقیقت نیابت

 

موضوع: مباحث الفاظ / تعبدی و توصلی / اعتبار مباشرت در فعل واجب / حقیقت نیابت

 

1- حقیقت نیابت

بحث در حقیقت نیابت بود. مناسب است جهت تبیین این مساله برخی نکات ذکر شود.

1.1- نکته اول: ارتباط مساله به بحث عبادات استیجاری

فرض مساله آن است که ادله‌ای بر مشروعیت نیابت دلالت دارد، و در این ادله وارد شده که نیابت از غیر جایز است. این غیر ممکن است مکلف یا غیرمکلف و همچنین حیّ یا میّت باشد. عمل مورد نیابت نیز ممکن است واجب یا مستحب باشد. از آنجا که عرف معنای نیابت را می‌فهمد، سوالی که پیش می‌آید آن است که تحلیل حقیقت نیابت چه ثمره‌ای دارد. پاسخ آن است که ثمره مساله در عبادات استیجاری روشن می‌شود. این مشکل در عبادات استیجاری مطرح است که چطور ممکن است اجیر، اجرت را دریافت کند و از طرفی قصد قربت داشته باشد. فقها بحث از تحلیل حقیقت نیابت را به‌عنوان مقدمه برای حل آن مشکل مطرح کرده‌اند؛ لذا برخی از مباحثی که در کلمات فقها وارد شده، تحلیل حقیقت نیابت نیست؛ بلکه به جهت آن است که مشکل مزبور را حل کنند. مثلا مرحوم شیخ انصاری برای حل مشکل عبادات استیجاری بیان کرده است: نائب دو عمل انجام می‌دهد: یکی آنکه خود را به منزله منوب عنه قرار می‌دهد، و دیگر آنکه امر متوجه منوب عنه را اتیان می‌کند. عمل اول، توصلی است و اجرت در مقابل این عمل توصلی است؛ یعنی تنزیل النائب نفسه منزلة المنوب عنه، و عمل دوم تعبدی است و اجرت در قبال آن قرار نمی‌گیرد. در مقابل، مرحوم امام بیان نموده که اجرت در مقابل خود آن عمل غیر است، نه آنکه در عوض تنزیل نفس باشد. مصبّ بحث در این کلمات فقها، تبیین حقیقت نیابت نیست؛ بلکه بحث در آن است که حل مشکل عبادات استیجاری به چه نحو است. غرض ما ورود به بحث از عبادات استیجاری و تحلیل آن نیست؛ از این رو نمی‌توان به تفصیل از برخی مباحث سخن گفت.

1.2- نکته دوم: تفاوت اعمال مختلف در قبول و عدم قبول نیابت

بیان شد که در نیابت، انجام عمل به صورت بدلیت از غیر، معتبر است، و صرف قصد تفریغ ذمه منوب عنه کفایت نمی‌کند؛ بلکه باید عملش بدل از عمل منوب عنه باشد. بیان شد که این امر همان تنزیل است. اینکه تنزیل انکار شود و از طرف دیگر بدلیت پذیرفته شود، مفهوم نیست. اما اینکه مجرد تنزیل برای صدق نیابت کافی باشد، محل تامل است. تنزیل، شرط لازم است ولی آیا شرط کافی است؟ در پاسخ به این سوال نکته‌ای ذکر می‌شود که در کلام آقای شهیدی نیز وارد شده است. آقای شهیدی بیان کرده مجرّد انجام عمل به نحو بدلیت برای صدق نیابت در برخی از فروض کفایت نمی‌کند. ایشان متذکر شده که چند فرض در مساله وجود دارد:

فرض اول: مثلا اگر کسی به نیابت از زید غذا بخورد، یا به تعبیر ما غذاخوردن خودش را نازل‌منزله غذاخوردن زید قرار دهد، کافی نیست تا «أکل عن زید» صدق کند، و از اساس «أکل عن زید» معنی ندارد.

فرض دوم: فرض دیگر آن است که شرط صدق مفهوم نیابت آن است که عمل مزبور به اذن منوب عنه یا تسبیب منوب عنه باشد، و منوب عنه به نحوی در عمل، دخالت داشته باشد. مثلا اگر کسی به نیابت از زید به ملاقات یک مریض برود، با صِرف قصد انجام عمل از طرف زید، نیابت صدق نمی‌کند؛ بلکه باید از جانب زید اذنی داشته باشد و زید امر به این نیابت کرده باشد.

فرض سوم: در انجام مستحبات تنها قصد نیابت کفایت می‌کند. آقای شهیدی بیان کرده مراد آن نیست که از ادله مشروعیت نیابت این امر استفاده شود؛ بلکه در نیابت از حج میّت، صدق عرفی نیابت وجود دارد؛ حتی اگر دلیل مشروعیت در میان نباشد. مثلا وقتی زید به نیابت از میتی روزه بگیرد، حتی اگر آن روزه مشروع نباشد، «صام عن المیت» صدق می‌کند. یعنی اگر مثلا دلیلی شرعی بر صوم نیابی وجود نداشته باشد؛ بلکه تنها دلیل شرعی نسبت به حج وارد شده باشد، باز هم اگر کسی به نیابت از میتی روزه بگیرد، «صوم عن المیت» صدق می‌کند. در اینکه افعال در قبول نیابت و نحوه قبول نیابت تفاوت دارند بحثی نیست. بحث در آن است که وجه این تفاوت‌ها در کجا است؟

1.2.1- بیان وجه تفاوت در افعال توسط استاد

به نظر می‌رسد تفاوت در افعال از آن جهت است که چه اثری از چه عملی نوعا مترقّب است. اثر مترقّب نوعا از یک عمل، تعیین‌کننده است که چه عملی نیابت‌بردار است و چه عملی نیابت‌بردار نیست. هر یک از سه فرضی که مطرح شد را از این دیدگاه مرور می‌نماییم:

فرض اول: اثر مترقب از غذاخوردن، سیرشدن و لذت‌بردن است. از این رو است که «أکل عن زید» صدق نمی‌کند؛ چون با خوردن نائب، زید سیر نمی‌شود، و لذت نمی‌برد. مگر آنکه نوعی تجوّز به کار رود. مثل آنکه شخصی به دیگری بگوید من به مهمانی نمی‌رسم، تو از طرف من هم غذا بخور؛ چرا که اثر مترقّب نوعا از عمل، با صرف قصد تحقق نمی‌یابد.

فرض دوم: اثر مترقّب از برخی اعمال به‌گونه‌ای است که اگر منوب عنه در سلسله علل آن قرار گیرد و نائب هم نیابت را قصد کند، برای صدق نیابت کفایت می‌کند. مثلا در ملاقات مریض به نیابت از زید، اثر مترقّب آن است که به مریض تفهیم شود که زید به یاد او است و او را فراموش نکرده و برایش دعا می‌کند. یعنی اثر ملاقات مریض، احترام‌کردن به او است. این احترام در جایی که نائب، عمل را از طرف منوب عنه انجام دهد و منوب عنه هم در انجام عمل دخالت داشته باشد صدق می‌کند. توهین نیز چنین است؛ مثلا شخصی به دیگری بگوید از طرف زید دشنام می‌دهم و به شما توهین می‌کنم. نکته آن است که توهین به معنای اعلام انزجار و برائت است که یک امر نفسانی صرف نیست؛ بلکه یک جنبه اثباتی هم دارد. این جنبه اثباتی توسط نائب انجام می‌شود، ولی باید با عملی صورت پذیرد که مربوط به منوب عنه باشد. غرض نوعی از فحش‌دادن از طرف دیگری، ابلاغ توهین منوب عنه است. یعنی نائب کاری کند که مخاطبش به وسیله منوب عنه مورد اهانت قرار بگیرد. این اهانت و ایصالِ توهین منوب عنه متوقف بر آن است که این عمل به منوب عنه هم مربوط باشد؛ چون اثر مترقب نوعیه، متوقف بر آن است.

جهت روشن‌شدن امر، واقعه‌ای به مناسبت ذکر می‌شود. مرحوم آقای آل طه از قول دایی خودشان حاج وکیل نقل می‌کردند که پس از سقوط رضاشاه، مرحوم آقای قمی - ظاهرا در سال ۶۱ قمری- به ایران بازگشته‌اند. ایشان در زمان رضا شاه به جهت اقداماتی که بر علیه وی انجام داده بودند به عراق مهاجرت کرده بودند. ایشان هنگام ورود به ایران ابتدا به قم آمدند و پس از آن به مشهد مشرف شدند. در بدو ورود ایشان به قم در منطقه امام‌زاده شاه‌جمال استقبال خوبی می‌شود. مدیریت این برنامه با داماد ایشان: مرحوم آقای صدرالدین صدر بوده است. آقای صدر شخصیتی اخلاقی و مودّب داشته، و همچنین عاقل و مدیر بوده‌اند. ایشان در آن زمان یکی از علمای ثلاث بوده و ریاست حوزه در آن زمان با ایشان بوده است. در آن مراسم استقبال، به جهتی بین دو نفر درگیری ایجاد می‌شود، و یکی از روحانیون به یکی از افراد پایین‌شهر یک فحش ناموسی می‌دهد. آن شخص به شدت مورد انفعال قرار می‌گیرد و تصمیم به ایجاد درگیری شدید می‌کند. آقای صدر در آن هنگام شروع به بوسیدن دست آن شخص می‌کند، و می‌گوید من از جانب این روحانی معذرت‌خواهی می‌کنم. حرکت ایشان مثل آبی بر روی آتش به قائله خاتمه می‌دهد.

اینکه آقای صدر بیان کرده من از جانب آن روحانی عذرخواهی می‌کنم، به جهت آن است که اثری که از عذرخواهی مترقب است این است که آن شخص مخاطب (که از او عذرخواهی شده) تعظیم شده و بزرگ شمرده شود. در این قصه هرچند آن روحانی اذنی نداده و امر به آن عمل نکرده، ولی نیابت صدق می‌کند؛ چرا که اثر متوقع، نتیجة العمل است. نتیجه عمل آن است که مخاطب، بزرگ شمرده شود. نازل‌منزله غیر قرار دادن در آنکه بزرگ‌شدن طرف مقابل صدق کند، دخالت دارد. اینکه به آن مخاطب گفته شود: «من عذرخواهی می‌کنم» کافی نیست تا آن شخص بزرگ شود، بلکه باید بگوید: «من از طرف آن روحانی عذرخواهم»؛ یعنی مرا به جای او فرض کن. این فرض کردن، و نازل‌منزله قراردادن دخیل است در آنکه اثر مترقّب بار شود.

گاهی اوقات بارشدن اثر مترقّب به جهت آن است که نائب خود را نازل‌منزله منوب عنه قرار می‌دهد. به عبارت دیگر، گاهی مهم آن است که مخاطب به‌وسیله منوب عنه تکریم شود، و گاهی مهم آن است که مخاطب تکریم شود، نه آنکه حتما به‌وسیله منوب عنه محترم گردد. در قصه‌ای که بیان شد، با عملی که آقای صدر انجام داده مخاطب مزبور مورد احترام و تکریم واقع شده؛ با وجود آنکه عذرخواهی با اذن یا امر منوب عنه نبوده است. این احترام‌یافتن مخاطب متوقف بر تنزیل است. در امور مربوط به احترام یا توهین، همیشه آنطور نیست که اثر مترقّب، توهین‌کردن یا احترام‌کردن از جانب منوب عنه باشد؛ بلکه ممکن است اثر مترقّب، محترم‌شدن مخاطب باشد، و این امر با نفس تنزیل صدق می‌کند حتی اگر با امر منوب عنه نباشد.

فرض سوم:گاهی اثر مترقب، ثواب است؛ مثل نیابت از جانب منوب عنه با انجام کاری مثل روزه یا زیارت و امثال آن. آقای شهیدی بیان کرده‌اند در این فرض منهای ادله مشروعیت عمل شرعی، صدق می‌کند که نائب از جانب منوب عنه عمل کرده است. چنین به نظر نمی‌رسد. چنین به نظر می‌آيد که نائب حتما باید تخیل کند که عملش سودبخش است. کسی که می‌داند و یقین دارد عملش نامشروع است، نمی‌تواند نیابت کند. نائب باید به قصد تحقق اثری که تخیل می‌کند وجود دارد، خودش و عملش را نازل‌منزله عمل غیر قرار دهد. در صدق نیابت لازم نیست واقعا هم آن اثر وجود داشته باشد؛ بلکه در صدق نیابت اعتقاد نائب به ذی‌اثر بودن عمل، شرط است. نیابت بدین معنی است که نائب عملی را به جای غیر به قصد ترتب اثری که خودش نسبت به منوب عنه تخیل می‌کند وجود دارد، انجام دهد. ممکن است در واقع آن اثر وجود نداشته باشد، ولی برای صدق نیابت همین مقدار که نائب خودش اثری را در مورد منوب عنه تخیل نماید، کافی است.

1.3- نتیجه بحث در حقیقت نیابت

حاصل بحث آنکه حقیقت نیابت تلفیقی از چند وجه است. چهار وجه در مساله ذکر شد و بیان شد که به نظر ما این وجوه به دو وجه بازمی‌گردد. وجه اول (تنزیل النائب منزلة المنوب عنه) به وجه دوم (تنزیل النائب فعله منزلة فعل المنوب عنه) بازمی‌گردد. همچنین وجهی که آقای شهیدی با عنوان نیابت بیان کردند، به همان وجه دوم (تنزیل النائب عمله منزلة عمل المنوب عنه) بازمی‌گردد. بنابراین دو وجه در مساله وجود دارد: «تنزیل النائب عمله منزلة عمل الغیر» و «الإتیان بالعمل بقصد ترتب اثر فعل المنوب عنه له». به نظر می‌رسد این دو وجه باید تلفیق شود تا حقیقت نیابت به‌دست آید. حقیقت نیابت آن است که نائب کاری را به قصد ترتب اثری که معتقد است بر عمل منوب عنه بار می‌شود انجام دهد. مثلا وقتی نائب از طرف پدرش زیارت می‌کند، تصورش آن است که زیارت کردن برای پدر ثواب دارد و مقام او را در قیامت بالا می‌برد و عذاب قبر را از او رفع می‌کند، و امثال آن. نائب تخیل می‌کند که این اعمال برای منوب عنه دارای آثار مزبور است؛ لذا برای ترتب آن آثار، عمل مزبور را انجام می‌دهد. این داعی در صدق نیابت دخیل است.

در برخی موارد در شریعت تنزیل صورت گرفته است؛ مثل «الطواف بالبیت صلاة». به نظر می‌رسد حقیقت تنزیل همان تشبیه است. اگر تشبیه به قصد ترتیب آثاری باشد که برای مشبّه به در دایره نظام حقوقی جاری است، تنزیل شرعی است. آیت الله سیستانی بیان کرده است که اعتبار به چند وجه است: اعتبار ادبی؛ مثل زید اسد و اعتبار قانونی؛ مثل آنکه یک چیز نازل‌منزله چیز دیگر شود تا اثر آن بر این مترتب گردد. به نظر می‌رسد جوهر این دو نوع اعتبار تفاوت جدی ندارد. اعتبار حقوقی و قانونی همان اعتبار ادبی به قصد ترتب حکمی -که در آن نظام قانونی بر منزّل علیه است- بر منزّل است؛ یعنی تنزیل یک شیء منزله شیء دیگر به قصد آنکه آثار منزّل علیه بر منزّل بار شود. گاهی این تنزیل توسط قانون‌گذار انجام می‌شود؛ که این متعارف و شایع است. گاهی دیگر تنزیل توسط خود مکلف انجام می‌شود؛ چرا که مکلف تصور می‌کند که قانونگذار بر تنزل او اثری بار کرده است. اینکه تنزیل در اعتقاد نائب و منزّل، اثر داشته باشد در صدق نیابت شرط است.

حاصل آنکه نیابت به معنای «تنزیل النائب فعله منزلة فعل المنوب عنه بقصد ترتّب الأثر –أی الأثر المتصوّر أنّه یترتّب علی فعل المنوب عنه- علی فعل النائب» است. غرض آنکه هم تنزیل و هم قصد ترتب اثر در حقیقت نیابت دخیل است. البته اثر واقعی مورد نظر نیست؛ ‌بلکه اثر متخیل توسط نائب مراد است. تخیّل نائب در تحقق واقعی نیابت دخیل است.

از آنجا که بحث حقیقت نیابت در کلمات علما مقدمه بر بحث از عبادات استیجاری است، ما از بسیاری مسائل چشم‌پوشی کردیم و به آن مباحث نپرداختیم؛ هرچند برخی از آن مباحث در فهم کلمات علما در حقیقت نیابت دخیل است.

بحث نیابت از نیابت که در کلام آقای شهیدی هم مطرح شده در جلسه آینده مورد بررسی قرار می‌گیرد. پس از آن، از این مساله بحث می‌شود که اصل، اختیاری‌بودن عمل است یا آنکه به نحو اضطراری هم انجام شود کفایت می‌کند. این نیز یکی از مباحث مربوط به واجب تعبدی است. برخی بیان کرده‌اند واجب تعبدی واجبی است که باید با اختیار انجام شود، ولی واجب توصلی اگر به نحو اضطراری هم انجام شود، کفایت می‌کند. به این مناسبت بحث شده که اصل اولی کدام‌یک است.

logo