1404/06/22
بسم الله الرحمن الرحیم
مباحث الفاظ / تعبدی و توصلی / اعتبار مباشرت در فعل واجب / حقیقت نیابت
محتويات
1- حقیقت نیابت1.1- قائلین به سه قول اول در بحث حقیقت نیابت
1.2- سخن میرزای قمی در معنای نیابت
1.2.1- تبیین و توضیح سخن میرزای قمی
1.2.2- جمع بین سخن شیخ انصاری و سخن میرزای قمی
1.3- مناقشه در سخن آقای شهیدی در وجه پنجم
1.4- منابع بحث
1.5- نتیجه بحث
موضوع: مباحث الفاظ / تعبدی و توصلی / اعتبار مباشرت در فعل واجب / حقیقت نیابت
1- حقیقت نیابت
بحث در واجب تعبدی و توصلی بود، و به مناسبت به بحث از حقیقت نیابت رسیدیم. وجوه مختلفی در مورد حقیقت نیابت ذکر شده که در جلسات گذشته بیان کردیم. برخی از این وجوه به اختصار به شرح زیر است:
وجه اول: تنزیل نائب نفسه منزلة المنوب عنه است.
وجه دوم: تنزیل النائب فعله منزلة فعل المنوب عنه.
وجه سوم: عمل النائب بقصد تفریغ ذمّة المنوب عنه.
اقوال دیگری نیز مطرح شده که در ادامه مورد بحث قرار میگیرد.
1.1- قائلین به سه قول اول در بحث حقیقت نیابت
قول اول: این قول از مرحوم شیخ انصاری است. شیخ انصاری در یکی از رسالههای خود به نام «رسالة فی القضاء عن المیّت» این وجه را ذکر کرده است. عبارت ایشان بدین شرح است:
«أمّا القضاء عن الميت فهو عبارة عن فعل العبادة نيابة عن الميّت.و حقيقة النيابة: تنزيل الفاعل نفسه منزلة شخص آخر فيما يفعله»[1] . ایشان در ادامه بحث نیز به این مطلب اشاره میکند:
«قد عرفت سابقا أن معنى النيابة هو تنزيل الشخص منزلة الغير في إتيان العمل الخاصّ، و قد عرفت أيضا مشروعيّته و رجحانه، و مقتضى هذا التنزيل...»[2] .
قول دوم: این قول را مرحوم شیخ محمد تقی آملی در مصباح الهدی ذکر کرده است. عبارت ایشان به شرح زیر است:
«لا ينبغي الإشكال في عدم مشروعية النيابة عن الصبي غير المميز لعدم تعلق خطاب به و لو على وجه التمرين، و قد تقدم في المسائل السابقة أن حقيقة النيابة انما هي إتيان النائب للعمل بما هو عمل المنوب عنه فيكون فعله فعل المنوب عنه تنزيلا، و من الواضح ان صحة ذلك انما هي فيما إذا كان للمنوب عنه عمل مندوب اليه اما وجوبا و اما ندبا حتى يحصل الامتثال بفعل النائب و المفروض ان الصبي غير المميز لا يكون له عمل وجوبي و لا»[3] .
مراد ایشان آن است که گویا یک امری متوجه منوب عنه شده، و نائب به این وسیله که فعلش را نازل منزله فعل منوب عنه قرار میدهد میخواهد امری که متوجه منوب عنه شده را امتثال نماید.
قول سوم: آیت الله خویی این قول را در اجود التقریرات در تقریر مباحث مرحوم نایینی ذکر کرده است. در برخی دیگر از کلمات آیت الله خویی نیز ذکر شده است. عبارت اجود التقریرات به شرح زیر است:
«فانه مضافا إلى ما ذكرناه في بحث التعبدي و التوصلي من عدم رجوع حقيقة النيابة إلى الفعل التسبيبي بل هي عبارة عن الفعل بقصد فراغ ذمة الغير سواء كانت تبرعية أو معاوضية»[4] .
آیت الله خویی در کتاب مستند در جلد دوم صوم چنین تعبیر کرده است:
«كيف يقضى و يؤتى بالعمل النيابي بداعي سقوط ما في ذمة الغير الذي هو معنى النيابة»[5] .
از این عبارت و همچنین از عبارت اجود استفاده میشود که برداشت آیت الله خویی نیابت به معنای انجام عمل به داعی تفریغ ذمه غیر است. ظاهر این تعبیر آن است که ذمه این غیر یعنی منوب عنه به چیزی مشغول است و نائب در صدد تفریغ آن ذمه است. اشکالی که به این سخن وارد میشود، وآیت الله تبریزی متذکّر شده آن است که نیابت در مستحباب هم مطرح است در حالی که شغل ذمه در مستحبات وجود ندارد. از این رو آیت الله تبریزی در مستحبات قائل به تنزیل النائب منزلة المنوب عنه است.
ما از عبارت مرحوم نایینی چنین برداشت نمیکنیم. به نظر میرسد مرحوم نایینی مرادشان آن است که یک امر متوجه منوب عنه است، و نائب میخواهد آن امر را امتثال نماید؛ نه آنکه یک حکم وضعی -که دین است- بر عهده منوب عنه باشد. البته این بحث باید مورد دقت قرار گیرد که چگونه ممکن است یک امر متوجه یک شخص باشد ولی دیگری بخواهد آن را ساقط نماید.
1.2- سخن میرزای قمی در معنای نیابت
پیش از این اعلام که از آنها نام برده شد، میرزای قمی تعبیری ذکر نموده که قابل توجه است. ایشان در کتاب غنائم عبارتی ذکر کرده که ممکن است معنای جدیدی –به جز سه معنایی که ذکر شد- برای نیابت به شمار رود. عبارت ایشان بدین شرح است:
«و تصوير النيابة مع النيّة في الصلاة و غيرها من العبادات: أنّه يقصد بفعله و الصلاة التي يصلّيها مثلًا أنّي أفعل فعلي هذا تقرّباً إلى اللّه و امتثالًا لطلبه الندبیّ في المتبرّع، و امتثالًا لطلبه الإيجابي في المستأجر؛ نيابة عن فلان؛ فالتقرّب و الامتثال إنّما يحصلان للفاعل، لكن ينفع ذلك للمنوب عنه، و يحصل له الثواب، إلا أنّ ذلك تقرّب و امتثال من المنوب عنه»[6] .
ظاهرا تعبیر «إلّا أن ذلک تقرّب...» در ذیل این عبارت، اشتباه چاپی است، و باید چنین باشد: «لا أنّ ذلک تقرّب ...»؛ یعنی به جای «إلّا» باید حرف نفی «لا» باشد. ایشان بیان کرده که برخی اوامر استحبابی و وجوبی متوجه نائب است، و نائب در صدد امتثال امری است که متوجه خود او است. امر استحبابی مثل امر به انجام تبرّعی برخی عبادات مستحبی به نیابت از دیگران، و امر وجوبی مثل امری که به سبب استیجار متوجه نائب میشود. در این موارد، نائب امری که متوجه خود او است امتثال میکند، نه آنکه امر منوب عنه را امتثال نماید؛ در نتیجه تقرب و امتثال برای خود نائب حاصل میشود، ولی ثوابی از آن عمل به منوب عنه میرسد.
حاصل آنکه نیابت، به معنای امتثال امری است که متوجه خود نائب است. این بر خلاف قول شیخ انصاری است. عبارتی در ابتدای جلسه از مرحوم شیخ ذکر شد. شیخ در ادامه آن عبارت آورده است:
«قد عرفت سابقا أن معنى النيابة هو تنزيل الشخص منزلة الغير في إتيان العمل الخاصّ، و قد عرفت أيضا مشروعيّته و رجحانه، و مقتضى هذا التنزيل كون الفعل المقصود به حصول التقرّب و الثواب موجبا لتقرّب ذلك الغير، لا العامل، لأنّه لم يتقرّب بذلك الفعل إلّا بعد تنزيل نفسه منزلة المنوب عنه، فصار المنوب عنه هو المتقرّب، و لذا يعود النفع إليه»[7] .
1.2.1- تبیین و توضیح سخن میرزای قمی
نسبت به قول میرزای قمی این سوال مطرح میشود که اگر نائب امر متوجه خود را امتثال میکند، چگونه ثوابش به منوب عنه برسد؟ این امر نیازمند تحلیل است. در بحث ثواب در مقابل اعمال مستحبی دو مبنی وجود دارد. برخی قائلند که اعطاء ثواب در قبال انجام مستحبات، تفضّل الهی است، نه آنکه استحقاقی برای عامل وجود داشته باشد. در مقابل، برخی دیگر قائلند شخص انجامدهنده عمل مستحبی مستحق ثواب میشود. بنا بر هر یک از این دو مبنی، روش بحث تفاوت دارد.
بر اساس مبنای اول –که ثواب، تفضل الهی است- از آن رو که خداوند متعال به این ثواب وعده داده است، و خداوند به وعدهاش عمل میکند، گویا شبیه به آن میشود که انجام دهنده عمل، مستحق است: «صار کالمستحق». یعنی هرچند استحقاق نیست، ولی از آنجا که معلوم است که خداوند متعال خلف وعده نمیکند، عامل به منزله مستحق است. بر این اساس، مانعی نیست که شارع مقدس وعده داده باشد که اگر کسی به نیابت از دیگری عملی را انجام دهد، به آن دیگری ثواب برساند. البته ممکن است به خود نائب هم ثواب برسد؛ کما اینکه در روایات وارد شده که به خود نائب هم در اعمال مستحبی ثواب میرسد. البته فعلا بحث در ثواب واصل به منوب عنه است. وقتی شخصی عمل را به نیابت از دیگری انجام ندهد؛ بلکه برای خودش انجام دهد، مستحق ثواب نیست؛ بلکه به سبب تفضل الهی به او ثواب میرسد. همین تفضلی که خداوند متعال در حق خود شخص دارد، در فرض نیابت در حق منوب عنه دارد. همان وعدهای که خداوند نسبت به عاملین مستحبات داده –که بر انجام آنها ثواب اعطا میشود- همان وعده را نسبت به منوب عنه هم داده و نسبت به تبرع در انجام مستحبات برای غیر، وعده ثواب به غیر داده است.
بر اساس مبنای دوم –که ثواب از سنخ تفضل نیست؛بلکه از سنخ استحقاق است- میتوان گفت که ثواب مثل یک معامله است. این نظیر همان تعبیر «تلک عبادة التجار» است که در برخی روایات وارد شده، ثواب و عبادت به تجارت تشبیه شده است. گویا نائب با خداوند متعال تجارت کرده، و در قبال انجام عمل، از خداوند ثواب را درخواست کرده است.
جناب آیت الله والد در بحث بیع نکتهای ذکر مینمودند که در این بحث مفید است. مرحوم شیخ انصاری بیان کرده است که حقیقت معاوضه، دخول عوض فی ملک من خرج عن ملکه المعوض است. آیت الله والد بیان کردهاند این مبنی صحیح نیست؛ چرا که گاهی عوض در ملک صاحب معوض داخل نمیشود؛ بلکه در ملک غیر داخل میشود؛ مثل آنکه یک نفر پولی به دیگری میدهد تا آنکه دیگری مالش را به غیر بدهد، نه به خود آن شخص. این هم نوعی معاوضه است. در این فرض، عوض به ملک شخصی داخل نشده که معوض از ملکش خارج شده است. بنابراین اراده شخص هم در مساله دخیل است، و این یک امر صحیح و عقلائی است.
اگر حقیقت اعمال عبادی نوعی تجارت تلقی شود میتواند بدین صورت باشد که نائب عملی انجام دهد ولی ثوابش به منوب عنه برسد. این امر محذوری هم ندارد، و گویا نوعی معامله با خداوند است. معامله با خداوند گاهی بدین صورت است که عامل از خداوند میخواهد به خود او ثواب دهد، و گاهی از خدا میخواهد این ثواب را به دیگری برساند. شیخ انصاری بیان کرده که خیلی اوقات عوام الناس متوجه نیستند که وقتی عملی به نیابت انجام میدهند ثوابی هم به خود ایشان میرسد، و تصور میکنند که ثواب تنها برای منوب عنه است و به او منتقل میشود.
1.2.2- جمع بین سخن شیخ انصاری و سخن میرزای قمی
بین سخن میرزای قمی و سخن شیخ انصاری تهافتی وجود ندارد. ممکن است تصور شود بین آن دو کلام تهافت است ولی به نظر میرسد که میتوان بین آن دو جمع نمود. میرزای قمی بیان کرد تقرب و امتثال برای نائب حاصل میشود، ولی شیخ انصاری بیان کرد تقرب برای منوب عنه حاصل میشود. اگر تقرب یک امر تکوینی باشد، تقرب برای نائب حاصل شده است. کسی که با نفس عمل، تقرب میجوید و ممتثل است، نائب است، ولی اگر تقرب به معنای نتیجه امتثال باشد و بیان شود از این امتثال، یک ثواب و ترفیع رتبه حاصل میشود، مانعی ندارد که این ترفیع برای منوب عنه باشد. محذوری نیست که خداوند متعال ثواب را به کسی که ثواب برای او قصد شده عطا نماید. مرحوم میرزای قمی تقرب را همان امر تکوینی دانسته که به وسیله فعل حاصل میشود. ایشان تقرب را همان امتثال دانسته است، و بیان کرده که نفع عمل به منوب عنه میرسد. مراد شیخ انصاری از تقرب، همان نفع است.
دو وجهی که برای حقیقت نیابت ذکر شده که مرحوم آیت الله روحانی نیز به این دو وجه بودن تاکید دارد –یعنی «تنزیل نائب نفسه منزلة المنوب عنه» و «تنزیل نائب فعله منزلة فعل المنوب عنه»- دو وجه نیست؛ بلکه یک وجه است؛ چرا که نائب خود را بر وجه اطلاق نائب از منوب عنه نمیکند؛ بلکه خود را در یک فعل خاص به منزله منوب عنه قرار میدهد. تعبیر شیخ انصاری -که ذکر شد- چنین است: «أن معنى النيابة هو تنزيل الشخص منزلة الغير في إتيان العمل الخاصّ». معنای این عبارت آن است که عمل نائب به منزله عمل منوب عنه است. نائب از آن رو که خود را در یک عمل خاص نائب قرار میدهد، عمل وی نازلمنزله عمل منوب عنه قرار میگیرد. شیخ انصاری به این مطلب در کتاب الحج تصریح نموده است. عبارت ایشان به شرح زیر است:
«فإنّ معنى النيابة إقامة نفسه مقام المنوب عنه في العمل. فإذا فرض أنّ العمل مطلوب من المنوب عنه، و فرض صحّة النيابة في ذلك فلا معنى لهذا، إلّا أنّ النائب إذا أوجد العمل لكونه مطلوبا للّه عن المنوب عنه بالفعل أو في زمان حياته، فكأنّ هذا الفعل وقع عن نفس المنوب عنه؛ لكونه مطلوبا للّه»[8] .
شیخ در این عبارت به نوعی هر سه وجه را تلفیق نموده است. نائب در چه امری خود را نازلمنزله قرار میدهد؟ در عمل خاص. نائب به چه هدفی این کار را انجام میدهد؟ به غرض آنکه امر متوجه منوب عنه را امتثال کند؛ یعنی گویا امر از آن جهت که برای منوب عنه مامور به (ندبی یا وجوبی) است، نائب آن را اتیان مینماید. در این عبارت تصریح شده که لازمه «إقامة النائب نفسه منزلة المنوب عنه» آن است که فعل نائب هم نازلمنزله فعل منوب عنه باشد.
1.3- مناقشه در سخن آقای شهیدی در وجه پنجم
آقای شهیدی سخنی از مرحوم آیت الله روحانی نقل کرده و ظاهر آن است که این سخن را پذیرفته است. آیت الله روحانی بیان کرده که نیابت از باب تنزیل نیست؛ بلکه بدلیت است. نائب عمل را بدل از منوب عنه اتیان میکند. ما این سخن را نمیفهمیم. ایشان اصرار دارد که این معنی جدید است و با مبنای نازل منزله فعل، تفاوت دارد. به نظر ما هیچ تفاوتی بین این دو نیست، و هیچ امر جدیدی در این سخن بیان نشده است. اینکه نائب عملش را به جای عمل منوب عنه قرار داده، بدین معنی است که انگار خود منوب عنه آن عمل را انجام داده است. تعبیر «بدلاً عن الغیر» معنایی جز همان تنزیل ندارد.
1.4- منابع بحث
آدرس برخی منابعی که بحث حقیقت نیابت در آن وارد شده به شرح زیر است. مطالعه این منابع ممکن است به روشنتر شدن بحث کمک کند.
کتاب القضاء (للمیرزا حبیب الله)، ج۱، ص۷۴
حاشیة المکاسب (للمیرزا الشیرازی)، ج۱، ص۱۴۳
الإجاره (للإصفهانی)، ص۲۲۵
المکاسب المحرمه (للإمام الخمینی)، ج۲، ص۳۲۱ و ۳۲۲
مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۷۳
موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۶، ص۲۰۴؛ ج۲۲، ص۱۸۳
المرتقی إلی الفقه الأرقی (کتاب الحجّ)، ج۱، ص۲۰۳ و ص۲۷۹: مطالبی که آقای شهیدی از آقای روحانی نقل کرده در این منبع است.
کتاب الخمس و الأنفال (للمنتظری)، ص۶۸
کتاب الزکاة (لمنتظری)، ج۴، ص۳۰۱
فقه الشیعة – کتاب الإجارة، ص۸۲۴: آقای خلخالی هرچند این کتاب را مستقل تالیف نموده ولی تقریبا انعکاس مطالب آقای خویی است.
انوار الفقاهة – کتاب التجارة (للمکارم)، ص۴۲۱
فقه الصادق، ج۱، ص۳۲۱؛ ج۵، ص۲۳۲؛ ج۹، ص۳۶۲ و ۳۷۸؛ ج۱۵، ص۳۹
منهاج الفقاهة، ج۲، ص۲۶۹
تعاليق مبسوطة على العروة الوثقى (للفياض)، ج۳، ص۴۱۹
1.5- نتیجه بحث
به نظر میرسد از مجموعه وجوهی که بیان شد تنها دو وجه در حقیقت نیابت به نظر میرسد، و دیگر وجوه به این دو وجه بازگشت میکند.
وجه اول: نیابت به معنی انجام عمل به قصد ترتّب اثری است که عمل برای منوب عنه دارد.
وجه دوم: تنزیل النائب عمله منزلة المنوب عنه. البته داعی در این وجه همان ترتب اثر است، ولی بر وجه تنزیل انجام میشود.