1404/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
زکات/استثناء مئونه در زکات/ استثناء مئونه غلات / بیان استدلالات در استثناء مئونه
محتويات
1- تمسک به صحیحه فضلاء بر اثبات استثناء مئونه1.1- معنای صحیح روایت
2- تمسک به مرسله یونس بر اثبات استثناء مئونه
موضوع: زکات/استثناء مئونه در زکات/ استثناء مئونه غلات / بیان استدلالات در استثناء مئونه
1- تمسک به صحیحه فضلاء بر اثبات استثناء مئونه
یکی از ادلهای که برای استثناء زکات گفته شده است صحیحه فضلاء از امام باقر علیه السلام است. این روایت را آقای هاشمی از وسائل اینچنین نقل کردهاند:
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: تُتْرَكُ لِلْحَارِسِ أَجْراً مَعْلُوماً وَ يُتْرَكُ مِنَ اَلنَّخْلِ مِعَافَأْرَةٍ وَ أُمُّ جُعْرُورٍ وَ يُتْرَكُ لِلْحَارِسِ يَكُونُ فِي اَلْحَائِطِ اَلْعَذْقُ وَ اَلْعَذْقَانِ وَ اَلثَّلاَثَةُ لِحِفْظِهِ إِيَّاهُ.[1]
در کلمه «مِعَافَأْرَةٍ» «مِعا» مفرد «امعاء» و احشاء است که معروف است و مراد روده موش است و از باب تشبیه و کنایه به خرمای نامرغوب گفته میشود. در روایتی از پیامبر است که حضرت میفرمایند این نوع از خرما به عنوان زکات پذیرفته نیست و تعبیر دیگری که در همان روایت برای این نوع از خرما شده است «مصران الفأره» است مصران نیز جمع مصیر است که آن نیز به معنای روده است. این دو کلمه «معافأره» و «مصران الفأره» دو بیان استعاری است که دلالت بر نامرغوبی و کیفیت بسیار پایین آن نوع از خرما است. « أُمّ جُعْرُورٍ » نیز خرمای پست و نامرغوبی است که در همان روایت مذکور از پیامبر نیز بدان اشاره شده است. «جعرور» به معنای سوسک است و در عامه «جعرور» ذکر شده است ولی در این روایت « أُمُّ جُعْرُورٍ» گفته شده است. ظاهرا عدهای که زکات خود را به پیامبر پرداخت میکردند بدترین خرمایی که داشتند را به عنوان زکات خدمت رسول الله میآوردند این خرماها مالیت داشته ولی کیفیت آن فاصله زیادی نسبت به خرماهای مرغوب داشته است و حضرت دستور میدهند که از خرماهای اینچنینی زکات گرفته نشود تا آنان اینچنین خرمایی را به عنوان زکات نیاورند.
وجه استدلال به این روایت با توجه به آنچه آقای هاشمی گفتهاند این است که در ذیل روایت آمده است که یک «عذق» و یا بیشتر به نگهبان داده شود زیرا وی وظیفه حفاظت از محصول را داشته است و این در واقع به عنوان اجرتی برای نگهبان بوده است و تعلیلی که دارد نشان میدهد که میتوان به مئونههای دیگر نیز تعمیم داد. در ادامه آقای هاشمی اشکال کرده است که این مئونه مربوط به مئونه لاحقه است زیرا نگهبانی از محصول هنگامی است که محصول رسیده باشد و شامل مئونههای سابقه نمیگردد. این اشکال مورد پذیرش قرار نمیگیرد و چنین جواب میدهند که کشتزار قبل از انعقاد ثمره نیز نیازمند نگهبان است ولی اجرت وی بعد از برداشت محصول پرداخت میشود.
آقای هاشمی بعد از توضیحاتی که درباره این روایت میدهند در پایان اینچنین نتیجهگیری میکنند:
فالانصاف:انّ دلالة الروایه غیر قابلة للانکار[2] علی استثناء المؤن حتی السابقه علی زمان الخرص و هی مؤن ما قبل التعلّق[3]
نکتهی دیگری که آقای هاشمی برای اثبات اینکه هزینههای نگهبانی برای بعد از تعلق زکات نیست بدان اشاره میکند این است که این آیه درباره خرص است و زمان خرص قبل از زمان چیدن و درو کردن است و چون خرص برای زمان قبل از چیدن محصول است مراد از مئونه در این روایت مئونههای سابقه است.
مراد ایشان از بیان این مطلب معلوم نیست زیرا این روایت اگر مربوط به زمان خرص باشد، دلالتی ندارد که استثنای مئونههای قبل از زمان تعلق زکات را شامل میگردد؛ زیرا خرص نیز بعد از تعلق زکات و انعقاد ثمره رخ میداده است و تا زمانی که انعقاد ثمره رخ نداده است که خرصی صورت نمیگرفته است. پس توجه به این نکته که این روایت درباره خرص است پس این روایت بیانگر مئونههای سابقه است، نادرست است. همچنین در تعبیری که پیشتر اشاره شد ایشان گوید« حتی السابقه علی زمان الخرص و هی مؤن ما قبل التعلّق » ایشان به اشتباه در ذهن داشتهاند که اگر چیزی متعلق به قبل از زمان خرص باشد به معنای این است که مربوط به قبل از زمان تعلق زکات است در صورتی که ملازمهای بین این دو نیست و ممکن است قبل از زمان خرص باشد و بعد از زمان تعلق زکات باشد. مگر اینچنین توجیه کنیم که ایشان این طوری می خواهند بگویند که خرص اول زمان تعلق است به همین دلیل چون حارس قبل از این تعلق از مال محافظت میکرده مناسب است الان چیزی به او داده بشود اگر این باشد اشکال ندارد.
اشکال اصلی که به کلام آقای هاشمی وارد میشود این است که ظاهرا ایشان روایت را به صورت کامل ندیدهاند بلکه صرفا به وسائل مراجعه کردهاند و این روایت را مربوط به زمان خرص دانستهاند در صورتی که با مراجعه به منابع اصلی موضوع روایت کاملا مشخص است و امکان استدلالهایی که بیان شد وجود ندارد در جامع الاحادیث در شماره 12860 اینچنین آمده است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّمْرِ وَ اَلزَّبِيبِ مَا أَقَلُّ مَا تَجِبُ فِيهِ اَلزَّكَاةُ فَقَالَ خَمْسَةُ أَوْسَاقٍ وَ يُتْرَكُ مِعَافَأْرَةٍ وَ أُمُّ جُعْرُورٍ لاَ يُزَكَّيَانِ وَ إِنْ كَثُرَا وَ يُتْرَكُ لِلْحَارِسِ اَلْعَذْقُ وَ اَلْعَذْقَانِ وَ اَلْحَارِسُ يَكُونُ فِي اَلنَّخْلِ يَنْظُرُهُ فَيُتْرَكُ ذَلِكَ لِعِيَالِهِ[4]
بعد از این روایت؛ نقلی دیگر از عیاشی ذکر میکند:
عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : فِي قَوْلِ اَللَّهِ « وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصٰادِهِ » قَالَ: هَذَا مِنْ غَيْرِ اَلصَّدَقَةِ يُعْطَى مِنْهُ اَلْمِسْكِينُ وَ اَلْمِسْكِينُ اَلْقَبْضَةَ بَعْدَ اَلْقَبْضَةِ، وَ مِنَ اَلْجَدَادِ اَلْحَفْنَةَ ثُمَّ اَلْحَفْنَةَ ثُمَّ اَلْحَفْنَةَحَتَّى يَفْرُغَ وَ يَتْرُكَ لِلْخَارِصِ أَجْراً مَعْلُوماً وَ يُتْرَكُ مِنَ اَلنَّخْلِ مِعَافَارَةُ وَ أُمُّ جُعْرُورٍ لاَ يُخْرِّصَانِ وَ يُتْرَكُ لِلْحَارِسِ يَكُونُ فِي اَلْحَائِطِ اَلْعَذْقُ وَ اَلْعَذْقَانِ وَ اَلثَّلاَثَةُ لِنَظَرِهِ وَ حِفْظِهِ لَهُ[5]
در تفسیر عیاشی «لایخرصان» نقل شده است و در کافی «لایزکیان» نقل شده است. در تفسیر عیاشی عبارت «و یترک للخارص اجراً معلوما» آمده است. نقلی دیگر کلینی دارد که کاملتر از این روایات است که نشان میدهد این روایت اساسا درباره موضوعی دیگری است و آن هم زکات مستحبی در هنگام دروکردن محصول است.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصٰادِهِ» فَقَالُوا جَمِيعاً قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هَذَا مِنَ اَلصَّدَقَةِ[6] يُعْطِي اَلْمِسْكِينَ اَلْقَبْضَةَ بَعْدَ اَلْقَبْضَةِ وَ مِنَ اَلْجَدَادِ اَلْحَفْنَةَ بَعْدَ اَلْحَفْنَةِ حَتَّى يَفْرُغَ وَ يُعْطِي اَلْحَارِسَ أَجْراً مَعْلُوماً وَ يَتْرُكُ مِنَ اَلنَّخْلِ مِعَافَأْرَةٍ وَ أُمَّ جُعْرُورٍ وَ يُتْرَكُ لِلْحَارِسِ يَكُونُ فِي اَلْحَائِطِ اَلْعَذْقُ وَ اَلْعَذْقَانِ وَ اَلثَّلاَثَةُ لِحِفْظِهِ إِيَّاهُ [7]
بنا بر نقل کافی، این روایت اصلاً ربطی به زمان خرص ندارد. این روایت بیانگر این است آن زمانی که محصول را می چینند مقداری به فقرایی که آنجا حاضر هستند به هر کدام یک مشت دو مشت امثال اینها داده بشود از سویی دیگر درباره نگهبان گوید افزون بر اجرتی که مشخص شده است یک مقداری از محصول به نگهبان داده شود. با توجه به این روایت که درباره زکات در روز درو و برداشت محصول است دانسته میشود که هیچ ربطی به بحث ما ندارد.
با توجه به نقل کافی میتوان این مطلب را درباره عبارت عیاشی گفت که کلمه «حارس» به «خارص» تحریف شده همچنین «لایزکیان» به «لایخرِّصان» تبدیل شده است. دلیل اینکه «لایخرصان» آورده شده است میتواند این باشد که در روایاتی داریم که «معافأره» و «ام جعرور» تخریص نمیشود و شاید ذهن ناسخ به آن روایت منتقل شده است و کلمه «لایزکیان»، «لایخرِّصان» به چشمش آمده و اینچنین کتابت کرده است و الّا در روزی که محصول برداشت میشود خرصی صورت نمیگیرد که سخن از خرص به میان آمده است. بسیاری از تحریفات به خاطر ذهنیتهای افراد است و با توجه به ذهنیتهایی که افراد دارند تحریفات رخ می دهد. یک موردی که همین ذهنیت باعث شد من متنی را اشتباه بخوانم این بود که در سال حدود 67بود. من سوار تاکسی بودم داشتم هنگامی که از مقابل گیشه روزنامه فروشی رد میشدم دیدم بزرگ نوشته است: «جرائم ایران». با خود گفتم جرائم ایران به چه معنا است بعد دیدم نوشته است«چرا تیم ایران باخت» من «چرا تیم ایران» را «جرائم ایران» خواندم. دلیلش این بود که آن زمان ذهن من چون یک مقداری در بحثهای سیاسی بود بر خلاف بحث های ورزشی، در فضای فوتبالی نبودیم «چرا تیم ایران» را من «جرائم ایران» خواندم. در این روایت نیز ناسخ هنگام دیدن روایت، هنگامی که «ام جعرور» و «معافأره» را می بیند ذهنش منتقل میشود به همان روایتی که می گوید «لاتخرصوا هذین تمرین» و در ادامه نیز «یزکّیان» را از اول «یخرّصان» می بیند بعد «حارس» را «خارص» میخواند. در چشم پزشکی ثابت شده که انسان موقع دیدن یک متن حداکثر شصت درصد از عبارت در شبکه چشم او منعکس می شود و بقیه عبارت را بر اساس معهوداتش پر می کند و این معهودات اثر دارد به اینکه عبارت را چطور پر کند.
سوال: عبارت «یترک للخارص اجرا معلوما» نادرست است زیرا اجرت خارص مرتبط با زارع نیست و از طرف حاکم منصوب است و اجرتش نیز با وی است
جواب: گاهی اوقات تخریص به سود مالک است و با تخریصی که صورت میگرفته است مالک میتواسته در مال تصرف کند ولو این افراد از طرف حاکم می آمدند ولی چون به نفع مالک نیز بوده است کاملا محتمل است که شارع مقدس مقرر فرموده که یک مقداری از هزینه خرص هم برعهده مالک باشد و جزء عاملین زکات میباشد
1.1- معنای صحیح روایت
به نظر می رسد اصلا این روایت ربطی به استثناء مئونه زکات ندارد بلکه این روایت بیانگر حکمی استحبابی است. در این روایت توصیه شده است که در روز برداشت قبضه و قبضه و یا حفنه و حفنه به فقرائی که میآیند بدهید و همچنین به حارس هم علاوه بر آن اجرتی که می دهید یک انعامی هم روی آن بگذارید. در بعضی از عبارات«لنظره» آمده است که آن را دو جور می شود معنا کرد: نخست: نظر ممکن است به معنای حفظ باشد دوم: ممکن است به معنای نگاه کردن باشد. حارس همواره نگاهش به این درختها بوده و به اصطلاح چشم داشته است به این محصولات چون چشم دارد مناسب است مقداری از آن محصول به نگهبان داده شود.[8]
اگر دلالت این روایت را استحبابی ندانیم و قائل شویم این روایت دلالت دارد بر این که واجب است به فقراء مشت مشت زکات داده شود و یا اینکه به نگهبان افزون بر اجرتی که میگیرد واجب است از میوههای درخت نیز بدو داده شود باز مرتبط به بحثِ استثناء مئونهها نیست زیرا این موارد حقوقی است که خداوند واجب کرده است و مربوط به زمان برداشت محصول است و اصلا ربطی به استثناء مئونه ندارد. تحریفاتی که در این روایت رخ داده است و نقل مقطوع آن در وسائل همه باعث شده است که این روایت از موطن اصلی خود خارج شود و درباره مساله که هیچ ربطی بدان ندارد استناد شود.
کسی نقل کرده بود که مرحوم آقا سیدعبدالهادی شیرازی رحمت الله علیه از او پرسیده بودند شما درس سید محمد کاظم رفته بودید یا نه؟ ایشان گفته بود رفتم درس مرحوم آقا سید محمد کاظم دیدم که در درس فقه شپش کشی می کنند و دیگر ادامه ندادم! مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی عمدتاً درس مرحوم آخوند رفته بود مرحوم آخوند قواعد کلیه را مطرح میکرده و خیلی هم سریع بحثها را پیش می برده بعد ایشان گفته بود الان متوجه شدم تاسف می خورده که چرا درس مرحوم سید نرفته می گفت در فقه باید شپش کشی کرد تعبیرش این است یعنی در فقه باید به جزییات پرداخته شود. خیلی وقتها این جزییاتی که در بحث است تاثیرگذار است و کلیت مسیر بحث را تغییر می دهد.
2- تمسک به مرسله یونس بر اثبات استثناء مئونه
روایت دیگری که برای اثبات استثناء مئونه بدان تمسک شده است مرسله یونس است که کلینی در کافی نقل کرده است:
أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلرَّيَّانِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ أَوْ غَيْرِهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بَلَغَنِي أَنَّكَ كُنْتَ تَفْعَلُ فِي غَلَّةِ عَيْنِ زِيَادٍ شَيْئاً وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ قَالَ فَقَالَ لِي نَعَمْ كُنْتُ آمُرُ إِذَا أَدْرَكَتِ اَلثَّمَرَةُ أَنْ يُثْلَمَ فِي حِيطَانِهَا اَلثُّلَمُ لِيَدْخُلَ اَلنَّاسُ وَ يَأْكُلُوا وَ كُنْتُ آمُرُ فِي كُلِّ يَوْمٍ أَنْ يُوضَعَ عَشْرُ بُنَيَّاتٍ يَقْعُدُ عَلَى كُلِّ بُنَيَّةٍ[9] عَشَرَةٌ كُلَّمَا أَكَلَ عَشَرَةٌ جَاءَ عَشَرَةٌ أُخْرَى يُلْقَى لِكُلِّ نَفْسٍ مِنْهُمْ مُدٌّ مِنْ رُطَبٍ وَ كُنْتُ آمُرُ لِجِيرَانِ اَلضَّيْعَةِ كُلِّهِمُ اَلشَّيْخِ وَ اَلْعَجُوزِ وَ اَلصَّبِيِّ وَ اَلْمَرِيضِ وَ اَلْمَرْأَةِ وَ مَنْ لاَ يَقْدِرُ أَنْ يَجِيءَ فَيَأْكُلَ مِنْهَا لِكُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ مُدٌّ
« عَيْنِ زِيَادٍ » یک مزرعه ای بود که امام صادق علیه السلام مالک آن بودهاند. امام صادق علیهالسلام بنابر این روایت یک رسم خاصی در مورد محصولات این زمین داشتهاند. وقتی که این باغ به ثمر می رسید حضرت دستور می دادند دیوارهای باغ را خراب کنند و هر که می خواهد وارد شود مردم بیایند و بخورند و هر روز ده تا ده تا می آیند و از این مزرعه می خورند و به هر نفری هم یک مد رطب میدادند و برای همه کسانی که همسایه های آن ضیعه هستند که نمی توانند بیایند سهمیه نفری یک مد برای آنها می فرستادند.
فَإِذَا كَانَ اَلْجَذَاذُ أَوْفَيْتُ اَلْقُوَّامَ وَ اَلْوُكَلاَءَ وَ اَلرِّجَالَ أُجْرَتَهُمْ وَ أَحْمِلُ اَلْبَاقِيَ إِلَى اَلْمَدِينَةِ فَفَرَّقْتُ فِي أَهْلِ اَلْبُيُوتَاتِ وَ اَلْمُسْتَحِقِّينَ اَلرَّاحِلَتَيْنِ وَ اَلثَّلاَثَةَ وَ اَلْأَقَلَّ وَ اَلْأَكْثَرَ عَلَى قَدْرِ اِسْتِحْقَاقِهِمْ وَ حَصَلَ لِي بَعْدَ ذَلِكَ أَرْبَعُمِائَةِ دِينَارٍ وَ كَانَ غَلَّتُهَا أَرْبَعَةَ آلاَفِ دِينَارٍ[10]
حضرت اجرت قوّام و وکلاء نیز پرداخت میکردند و در نهایت محصول را به مدینه میبردند و در آنجا نیز بین فقراء تقسیم میکردند تا در نهایت از چهارهزار دینار محصول باغ، چهارصد دینار برای حضرت باقی میماند.
آقای هاشمی وجه استدلال به این روایت را اینچنین گویند:
فان التعبیر فیها فَإِذَا كَانَ الْجَذَاذُ أَوْفَيْتُ الْقُوَّامَ وَ الْوُكَلَاءَ وَ الرِّجَالَ أُجْرَتَهُمْ ظاهر فی الاستثنا الاجره من الغله و ان تعلق الزکاة یکون بالباقی من الغله بعدها[11]
اشکالی که آقای هاشمی در این روایت دارند در ناحیه سند است و این روایت را ظاهر در استثناء مئونه میدانند. به نظر میرسد این روایت نیز به هیچ صورت دلالتی بر استثناء مئونه ندارد زیرا حضرت فرمودهاند که اجرت قوامین و وکلاء را پرداخت میکنند و در نهایت باقی مانده ره به مدینه برده و بین فقراء تقسیم میکنند و مقداری که حضرت بخشش میکنند بسیار بیشتر از مقدار واجب زکات است و در واقع این امر یک حق استحبابی است که حضرت آن را به فقراء اعطاء کردهاند.