1404/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
وقت وجوب زکات غلات/وقت وجوب زکات /زکات
محتويات
1- زمان تعلق زکات به انگور1.1- بررسی اشکالات آیت الله میلانی به قول اول در کلام شیخ طوسی
1.1.1- مناقشه در سخن آیت الله میلانی
1.1.1.1- بررسی اشکال دوم آیت الله میلانی
1.1.1.2- بررسی اشکال اول آیت الله میلانی
1.1.1.3- بررسی اشکال سوم آیت الله میلانی
1.1.2- ذکر کلام شیخ انصاری توسط آیت الله میلانی و مناقشه در آن
1.1.2.1- مناقشه در سخن آیت الله میلانی
1.1.3- بررسی روایت دوم سعد بن سعد
موضوع: زکات/وقت وجوب زکات / وقت وجوب زکات غلات
1- زمان تعلق زکات به انگور
بحث در زمان تعلق زکات به غلات بود. بیان شد که در عنب سه قول وجود دارد:
قول اول: زمان حصرم[1] یا غورهبودن. این قول از شیخ طوسی است که بسیاری از بزرگان نیز بدان قائل شده و به مشهور هم نسبت داده شده است.
قول دوم: در زمان عنبیت. مرحوم ابوالصلاح حلبی ظاهرا قائل به این قول است.
قول سوم: در زمان زبیبیت. قائلین به این قول: محقق در کتب مختلف، ابن جنید، پدر علامه حلّی، مرحوم سبزواری در ذخیره و برخی دیگر از علما.
در این مساله به ورایت سعد بن سعد تمسک شده است:
«قُلْتُ فَهَلْ عَلَى الْعِنَبِ زَكَاةٌ أَوْ إِنَّمَا تَجِبُ عَلَيْهِ إِذَا صَيَّرَهُ زَبِيباً قَالَ نَعَمْ إِذَا خَرَصَهُ أَخْرَجَ زَكَاتَهُ»[2] .
مرحوم شیخ انصاری بیان کرده است: «فإنّ الظاهر أنّ زمان خرص العنب قبل زمان صيرورته زبيبا بمدّة»[3] .
ظاهرا مرحوم شیخ در صدد آن نیست که به این روایت بر قول اول تمسک کند؛ بلکه در صدد نفی قول سوم از محقق است. برخی به روایت سعد بن سعد برای اثبات قول شیخ طوسی تمسک کردهاند، با این تقریب که زمان خرص عنب، زمان حصرمبودن است. به نظر میرسد میتوان به این روایت برای نفی قول محقق تمسک کرد، ولی اثبات قول شیخ طوسی با این روایت مشکل است؛ چرا که از منابع عامه استفاده میشود که خرص در زمان انگورشدن انجام میگرفته است.
1.1- بررسی اشکالات آیت الله میلانی به قول اول در کلام شیخ طوسی
آیت الله میلانی چند اشکال به شیخ طوسی بیان کرده است:
«أولا- ان هذه الرواية حيث تضمنت الإخراج، و ذلك انما هو بعد يبس العنب و صيرورته زبيبا، فتدل على ان جواب «نعم» راجع الى قول السائل: «انما تجب عليه إذا صيره زبيبا» و المعنى انه إذا خرص الزبيب على الشجر، و عرف انه بمقدار خمسة أوسق أخرج زكاته فلا دلالة فيه على تعلق الوجوب بالعنب
ثانيا- لو سلمنا ما ذكره (قده) فيتوجه عليه ما تقدم من ان الوجوب في العنب أجنبي عمّا هو بصدده من تعلق الوجوب بالحصرم، و بما عداه في الغلات الأخر اعنى البسر في التمر، و انعقاد الحب في الحنطة و الشعير، الا بالقول بالإجماع المركب، و ليس بحجة
ثالثا- ان هذه الصحيحة معارضة بصحيحة أخرى من سعد عن ابى الحسن الرضا عليه السلام، بل الظاهر وحدتهما، و ان اختلف ما نقله سعد، قال: «سألته عن الرجل تحل عليه الزكاة في السنة في ثلاث أوقات، أ يؤخرها حتى يدفعها في وقت واحد؟ فقال: متى حلت أخرجها. و عن الزكاة في الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب متى يجب على صاحبها قال: إذا ما صرم و إذا خرص»»[4] .
1.1.1- مناقشه در سخن آیت الله میلانی
در ادامه به بررسی کلام آیت الله میلانی میپردازیم.
1.1.1.1- بررسی اشکال دوم آیت الله میلانی
اشکال دوم آیت الله میلانی وارد نیست. معلوم نیست مرحوم شیخ بخواهد با این روایت تمامی مدّعای خود را ثابت کند. بلکه بخشی از مدّعای خود که نفی قول محقق است با این روایت ثابت میشود. استدلال وی نیز بر همین امر دلالت دارد.
1.1.1.2- بررسی اشکال اول آیت الله میلانی
اشکال اول آیت الله میلانی نیز دارای مناقشه است. ایشان بیان کرده که زبیب بر روی درخت خرص میشود. اینکه عنب بر روی درخت بماند و کشمش شود تا آنکه در این حالت خرص شود، بسیار امر نادری است. اینکه عنب بر روی درخت بماند باعث میشود که ضایع شود و پرندهها آن را استفاده کنند و فاسد شود. همچنین باد آن را پراکنده میکند و از بین میرود. بنابراین بر روی درخت باقی ماندن مرسوم نیست. همچنین تعبیر «صیّره زبیبا» متناسب با آن نیست که انگور بر روی درخت بماند. اگر تعبیر «صار زبیبا» بهتر بود ولی تعبیر مزبور هیچ تناسبی با باقی ماندن میوه بر روی درخت ندارد؛ بلکه مربوط به چیدن میوه و قرار دادن آن در سایه است تا آنکه به کشمش تبدیل گردد.
اما قرینهای که ایشان ذکر کرده که واژه «اخراج» در روایت به کار رفته است، این هم قرینیت ندارد. سوال ذکرشده در روایت با تعبیر «وجب» است و پاسخ با تعبیر «اخرج» بیان شده است. ظهور سوال در آنکه ناظر به زمان وجوب زکات است از ظهور پاسخ در زمان اخراج بسیار قویتر است. در این صورت، تعبیر «إذا خرصه أخرج زکاته» به اولین زمان وجوب اخراج اشاره دارد، نه تعیّن وجوب. بهعنوان مثال تعبیر «إذا زالت الشمس وجب الصلاة و الطهور» بدین معنی نیست که در لحظه زوال نماز واجب میشود، بلکه یک واجب موسع است، و تعبیر مزبور به اول وقت وجوب اشاره دارد. تعبیر «إذا خرصه أخرج زکاته» نیز چنین است. اولین زمان وجوب اخراج، همان زمان تعلق زکات است. بنابراین بین سوال و پاسخ تنافی نیست. پاسخ حضرت ظهور چندانی در بیان زمان تعیّن وجوب ندارد.
اول زمان وجوب باعث میشود که حفظ آن مال بر مالک لازم شود. همچنین جواز اخراج نیز در این زمان ثابت میشود. در روایات بسیار زیادی وارد شده که پیش از زمان وجوب، اخراج آن جایز است. پس از آمدن زمان وجوب، اخراج آن بدون هیچ اشکالی جایز است؛ بنابراین روشنشدن اول زمان وجوب چنین آثاری دارد. نکته دیگر آنکه پس از تعیین زمان وجوب، پرداخت بدل نیز جایز میشود. بهعنوان مثال ابتدا پیشبینی میشود که اگر این مال به زبیب تبدیل شود، چقدر میشود. پس زکات آن را محاسبه کرده و به اندازه قیمت آن مقدار زبیب، از انگور فعلی میتواند پرداخت نماید. بهعنوان مثال پیشبینی میشود که درخت ۱۰ خروار کشمش دهد. در این صورت، یک خروارش زکات است. پس از آن، قیمت یک خروار کشمش پیش بینی میشود که چقدر میشود. بعد از آن مالک میتواند از انگور فعلی به همان قیمت، زکات بدهد. وجه آنکه در روایات از جواز پرداخت زکات پیش از رسیدن زمان وجوب سوال شده آن است که گاهی فقیر مراجعه میکرده و مالک نمیخواسته وی را ردّ کند و در عین حال میخواسته آنچه به فقیر میدهد از زکات او محاسبه شود. از این رو است که پیش از آمدن وقت هم اجازه داده شده تا آنکه جمع بین حقّین شود.
آقاضیا در حاشیه عروه بیان کرده که روایت سعد بن سعد بر جواز اخراج حمل میشود؛ چرا که در مقام دفع توهم حظر است. این توهم وجود داشته که برای اخراج باید صبر کنند تا موقع زبیبیت شود. حضرت بیان فرموده که چنین نیست؛ بلکه جواز اخراج در لحظه خرص وجود دارد. آقاضیا بیان کرده که امر در مقام توهم حظر، ظهور در وجوب ندارد. سخن ما آن است که لازم نیست روایت را آنطور که آقاضیا بیان کرده توضیح دهیم. امر در این روایت میتواند ظاهر در وجوب باشد، ولی بیانگر یک واجب موسع است. البته نتیجه سخن ما و آقاضیا یکی است.
به نظر ما آنچه از این روایت استفاده میشود که در زمان عنبیت زکات واجب میشود و لازم نیست زمان زبیبیت برسد. برای نفی قول محقق میتوان به این روایت تمسک جست، ولی این حدیث اثباتکننده قول شیخ طوسی نیست؛ بلکه قول سید را اثبات میکند؛ چرا که ملاک در این روایت، خرص بیان شده، و خرص در زمان عنبیت انجام میشده است. آیت الله خویی نیز به درستی به این روایت تمسک کرده و قول سید را ثابت دانسته است.
1.1.1.3- بررسی اشکال سوم آیت الله میلانی
آیت الله میلانی بیان کرده که ظاهر آن است که دو روایتی که از سعد بن سعد در بحث وارد شده وحدت دارند. این سخن صحیح نیست. هیچ وجهی بر وحدت آن دو روایت وجود ندارد. در روایت دیگر در مورد حنطه و شعیر و تمر و زبیب از زمان وجوب آنها سوال شده، ولی در این روایت تنها عنب مورد سوال واقع شده، و مطرح شده که در عنب، مدار بر حالت زبیبیت یا حالت عنبیت است. این دو مطلب ارتباطی به هم ندارند. بسیار مستبعد است که این دو روایت را یکی بدانیم. آیت الله میلانی در ادامه بیان کرده است:
«و هذه الصحيحة ان كان معناها- كما هو الظاهر- ان الوجوب هو حين الصرم و الخرص معا، و حينئذ تكون قرينة على ان المراد من الخرص في الصحيحة المتقدمة هو خرص الزبيب على الشجر كما ذكرناه و على هذا فالوجوب معناه وجوب الإخراج، ضرورة ان تعلق الوجوب لا يتوقف على الصرم».
این عبارت نیز صحیح نیست. اولا بیان شد که به طور متعارف انگور بر روی درخت باقی نمیماند تا تبدیل به کشمش شود تا آنکه در زمان زبیبیت خرص شود. بر فرض آنکه چنین باشد، زمان خرص با زمان صرم تفاوت دارد. در زمان خرص، هنوز صرم صورت نگرفته است. اینکه زمان صرم با خرص تفاوت دارد روشن است. تعبیر روایت آن نیست که صرم و خرص هر دو محقق شده باشد. اگر تعبیر روایت چنین بود که «إذا خرص و صرم» معنایش آن بود که هر دو محقق شده باشد. یعنی در یک زمان واحد که هم خرص و هم صرم تحقق پیدا کرده باشد. ولی تعبیر روایت چنین نیست؛ بلکه بیان شده «إذا ما صرم و إذا ما خرص» یعنی هم در زمان خرص و هم در زمان صرم واجب میشود. خرص و صرم هر طور معنا شود، زمانشان تفاوت دارد.
ظاهر روایت آن است که در صدد بیان زمان تعلق زکات است. آیت الله میلانی اینگونه تصور کرده که زمان تعلق زکات، زمان صرم نیست؛ پس باید تعلق زکات را در زمان اخراج دانست. این معنی برای روایت صحیح نیست. شیخ انصاری این روایت را به نحو دیگری معنی کرده است. ایشان دو معنی برای روایت محتمل دانسته است.
1.1.2- ذکر کلام شیخ انصاری توسط آیت الله میلانی و مناقشه در آن
آیت الله میلانی دو احتمال ذکر شده در کلام شیخ انصاری را آورده و به آن اشکال کرده است. عبارت وی بدین شرح است:
«و ان كان معناه ما ذكره الشيخ حيث قال: «و اما قوله في صحيحة أخرى لسعد- و ذكرها- الى ان قال- فيحتمل الحمل على التخيير بمعنى انه مخيّر في ذلك، و يحتمل ان يراد من زمان الصرام زمان قابلية النخل للصرم و الأكل لا وقت تعارف الصرام»، ففيه: ان الاحتمال الثاني لا وجه لان يصار اليه، اما الاحتمال الأول فالتخيير مضافا الى انه خلاف ظاهر و أو الجمع، و مضافا الى ان التخيير لا يلائم ما للزكاة من جهة الوضع، انه مناف لتعين الوجوب في زمان الخرص على ما ذكره من انه قبل الزبيبية بمدة»[5] .
توضیح احتمال دوم در کلام شیخ انصاری: وقتی انگور میرسد در ابتدای رسیدن آمادگی چیدن دارد، ولی متعارف آن است که صبر میکنند تا آنکه بهتر برسد. شیخ انصاری بیان کرده است که وقت صرام در روایت اگر به وقت متعارف صرم معنی شود، در این صورت زمان خرص با زمان صرم تفاوت دارد؛ چرا که خرص در ابتدای رسیدن میوه انجام میشود، ولی اگر صرام را اول زمانی بدانیم که چیدن میوه ممکن است، در این صورت وقت صرم با وقت خرص متحد میشود.
1.1.2.1- مناقشه در سخن آیت الله میلانی
آیت الله میلانی بیان کرده که احتمال دوم وجهی ندارد. ایشان هیچ دلیلی بر این سخن ارائه نکرده است. به قرینه آنکه روایت، زمان تعلق وجوب را بیان کرده است، و ممکن نیست تعلق وجوب در زمان صرام به معنای زمان متعارف صرام باشد؛ چرا که قطعا پیش از آن باید تعلق گرفته باشد، و زمان صرام هیچ خصوصیتی برای تعلق وجوب ندارد، پس صرام به اول زمان امکان چیدن میوه که همان وقت خرص است حمل میشود. آیت الله میلانی به قرینه صرام، وقت تعلق را به وقت اخراج حمل کرده، و بیان کرده است: از آن رو که صرام در تعلق وجوب دخالت ندارد، پس معلوم میشود که سوال از وقت اخراج بوده است. توجیه آیت الله میلانی یک وجه است و توجیه شیخ انصاری یک وجه دیگری است؛ بنابراین سخن ایشان صحیح نیست که بیان کرد کلام شیخ انصاری وجهی ندارد.
1.1.3- بررسی روایت دوم سعد بن سعد
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُ عَنِ الرَّجُلِ تَحِلُّ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ فِي السَّنَةِ فِي ثَلَاثِ أَوْقَاتٍ أَ يُؤَخِّرُهَا حَتَّى يَدْفَعَهَا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ فَقَالَ مَتَى حَلَّتْ أَخْرَجَهَا وَ عَنِ الزَّكَاةِ فِي الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ مَتَى تَجِبُ عَلَى صَاحِبِهَا قَالَ إِذَا مَا صَرَمَ وَ إِذَا مَا خَرَصَ»[6] .
در این روایت دو زمان به عنوان زمان وجوب بیان شده که یکی زمان صرام و دیگری خرص است، و این دو زمان با هم تفاوت دارن و هر دو ممکن نیست ملاک وجوب باشد. در کلمات علما وجوه مختلفی برای حل این مشکل بیان شده است. برخی بیان کردهاند که صرام مربوط به برخی از اجناس و خرص مربوط به برخی دیگر است. همچنین وجوه دیگری نیز بیان شده است که به طور اجمال ذکر میگردد و در جلسات آینده تکمیل میشود. احتمالاتی که در این روایت وجود دارد به شرح زیر است:
احتمال اول: بیان شد که خرص در عنب و نخل مطرح است و در حنطه و شعیر مساله خرص مطرح نیست. بنابراین میتوان گفت صرم مربوط به حنطه و شعیر است، و خرص مربوط به عنب و نخل است. البته هرچند خرص مختص به عنب و نخل است، ولی همیشه اینطور نیست که این دو درخت خرص شود، بلکه گاهی خرص نمیشود. اگر در عنب یا نخل، خرص صورت نگیرد، زمان وجوب آن چه زمانی است؟ میتوان گفت که اگر در عنب و نخل خرص صورت گیرد، همان زمان وجوب است، و در غیر این صورت در عنب و نخل زمان صرم ملاک است. همچنین در حنطه و شعیر نیز زمان صرم مدار است. یعنی در حنطه و شعیر مطلقا و در عنب و نخل به شرط عدم خرص، وقت صرم ملاک است.
احتمال دوم: ممکن است مراد از خرص، زمان تعارف خرص باشد. در این صورت میتوان احتمال دیگری مطرح نمود: در مورد عنب و نخل، زمان تعارص خرص ملاک است، و در حنطه و شعیر، زمان صرم.
احتمال سوم: شیخ انصاری بیان کرده که صرم به گونهای معنی میشود که با خرص اتحاد یابد. صرم به معنی زمان تعارف صرم یا زمان تحقق خارجی صرم نیست؛ بلکه به معنی زمان امکان صرم عنب است. در این صورت وقت صرم و خرص یکی میشود.
این بحث را در جلسه آینده دنبال خواهیم کرد.