1403/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
زکات/ نصاب غلات/بررسی روایات
محتويات
1- نصاب غلّات1.1- روایات مساله
1.1.1- طایفه اول: روایات دال بر ۵ وسق
1.1.1.1- روایت اول: رقم۱۲۸۵۱
1.1.1.2- روایت دوم: رقم۱۲۸۵۲
1.1.1.3- روایت سوم: رقم۱۲۸۵۳
1.1.1.4- روایت چهارم: رقم۱۲۸۵۴
1.1.1.5- روایت پنجم و ششم: رقم۱۲۸۵۵ و ۱۲۸۵۶
1.1.1.6- روایت ششم: رقم۱۲۸۵۷
1.1.1.7- روایت هفتم: رقم۱۲۸۵۷
1.1.1.8- روایت هشتم: رقم۱۲۸۵۹
1.1.1.9- روایت نهم: رقم۱۲۸۶۰
1.1.1.10- روایت دهم: رقم۱۲۸۶۲
1.1.1.11- روایت یازدهم: رقم ۱۲۸۶۳
1.1.1.12- روایت دوازدهم: رقم ۱۲۸۶۴
1.1.1.13- روایت سیزدهم و چهاردهم: رقم ۱۲۸۶۵ و ۱۲۸۶۶
1.1.2- طایفه دوم: روایات دال بر اعتبار دو وسق
1.1.2.1- روایت اول: رقم ۱۲۸۶۷
1.1.2.2- روایت دوم: رقم ۱۲۸۶۸
1.1.3- طایفه سوم: روایات دال بر اعتبار یک وسق
1.1.3.1- روایت ۱۲۸۶۹
1.1.4- جمع بین روایات هر سه طایفه
1.1.4.1- روایات دال بر عدم وجوب زکات در کمتر از پنج وسق
1.1.4.1.1- روایت اول: رقم۱۲۸۹۷
1.1.4.1.2- روایت دوم: رقم۱۲۸۹۸
موضوع: بررسی روایات/ نصاب غلات/ زکات
1- نصاب غلّات
در روایات زیادی وارد شده که نصاب غلات، پنج وَسْق است که هر وسق، معادل شصت صاع است. در برخی روایات بیان شده که وسق، به صاع نبی، معادل شصت صاع است. روایات این مساله در باب اول از ابواب زکات غلات در کتاب جامع الأحادیث وارد شده است:
«أبواب زکاة الغلّات و نصابها و وقت وجوبها و أدائها و ما یستحبّ فیها یوم الحصاد و الجداد».
باب اول از این ابواب چنین است: «باب عدم وجوب الزکاة فی الغلّات حتی تبلغ خمسة أوساق ...».
1.1- روایات مساله
روایات باب اول را مرور مینماییم. از آن رو که در جلسات گذشته مباحث رجالی متعددی به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفت، در ضمن بررسی روایات این باب به اسناد آن نمیپردازیم بلکه تنها به نکات رجالی موجود در اسناد اشاره مینماییم. روایات این مساله را میتوان در سه طایفه جای داد:
1.1.1- طایفه اول: روایات دال بر ۵ وسق
در این طایفه از روایات، ۵ وسق معتبر شمرده شده است:
1.1.1.1- روایت اول: رقم۱۲۸۵۱
«عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: وَ أَمَّا مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ مِنْ شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ فَلَيْسَ فِيهِ زَكَاةٌ إِلَّا فِي أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ الْبُرِّ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ وَ لَيْسَ فِي شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ الْأَرْبَعَةِ الْأَشْيَاءِ شَيْءٌ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ هُوَ ثَلَاثُمِائَةِ صَاعٍ بِصَاعِ النَّبِيِّ ص فَإِنْ كَانَ فِي كُلِّ صِنْفٍ خَمْسَةُ أَوْسَاقٍ غَيْرَ شَيْءٍ وَ إِنْ قَلَّ فَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ وَ إِنْ نَقَصَ الْبُرُّ وَ الشَّعِيرُ وَ التَّمْرُ وَ الزَّبِيبُ أَوْ نَقَصَ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ صَاعٌ أَوْ بَعْضُ صَاعٍ فَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ»[1] .
مراد از محمد بن اسماعیل در سند این روایت را بررسی کنید.
«صاع بصاع النبی»: این تعبیر اشاره به آن دارد که صاعهایی که در آن زمان رایج بوده ملاک نیست؛ بلکه صاعهای رایج در زمان پیامبر (ص) باید ملاحظه گردد. در این رابطه سخن خواهیم گفت.
«وَ إِنْ قَلَّ فَلَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ»: یعنی اگر از پنج وسق کمتر باشد، هرچند میزان اختلاف بسیار کم باشد، زکات تعلق نخواهد گرفت. بحثی که مطرح شده آن است که آیا مدار این اندازهها بر تحقیق است یا بر تقریب. این روایات تصریح بر آن دارد که مدار بر تحقیق است.
«أَوْ نَقَصَ»: وجه آنکه این تعبیر در روایت تکرار شده روشن نیست.
1.1.1.2- روایت دوم: رقم۱۲۸۵۲
«سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ مَا بَلَغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً فَذَلِكَ ثَلَاثُمِائَةِ صَاعٍ فَفِيهِ الْعُشْرُ وَ مَا كَانَ مِنْهُ يُسْقَى بِالرِّشَاءِ وَ الدَّوَالِي وَ النَّوَاضِحِ فَفِيهِ نِصْفُ الْعُشْرِ وَ مَا سَقَتِ السَّمَاءُ أَوِ السَّيْح أَوْ كَانَ بَعْلًا فَفِيهِ الْعُشْرُ تَامّاً وَ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الثَّلَاثِمِائَةِ صَاعٍ شَيْءٌ وَ لَيْسَ فِيمَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ شَيْءٌ إِلَّا فِي هَذِهِ الْأَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ»[2] .
دو راوی با نام «احمد بن محمد» در این طبقه وجود دارد که یکی احمد بن محمد بن عیسی و دیگری احمد بن محمد بن خالد است. برخی راویان وقتی از احمد بن محمد نقل میکنند، قرینه بر آن است که مراد از این عنوان، احمد بن محمد بن عیسی است. از این قبیل است راویانی مثل سعد بن عبدالله و محمد بن حسن صفار و احمد بن ادریس و محمد بن یحیی عطار و محمد بن علی بن محبوب که هر کجا این راویان از احمد بن محمد نقل کنند، مراد از این عنوان، احمد بن محمد بن عیسی است؛ مگر در مواردی خاص و نادر. محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری وقتی از احمد بن محمد نقل کند، عنوان «احمد بن محمد» انصراف به هیچیک از دو راوی مزبور ندارد؛ بلکه با قرائن دیگر باید تشخیص داد که مراد از عنوان مزبور کیست. سند این روایت در کافی (بنا بر نقل استبصار) بدین صورت است:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع»[3] .
وقتی در کتاب کافی، عنوان «عدّة من أصحابنا» از عنوان «أحمد بن محمد» نقل روایت میکند، مراد از عنوان «احمد بن محمد» یکی از این دو راوی است: احمد بن محمد بن عیسی و یا احمد بن محمد بن خالد. در کتاب کافی، احمد بن محمدی که عده از او نقل میکند، اگر احمد بن محمد، راوی از حسین بن سعید باشد، عنوان مزبور به احمد بن محمد بن عیسی انصراف دارد. البته احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد هر دو از حسین بن سعید نقل روایت میکنند ولی مدار اصلی در روایت از حسین بن سعید، احمد بن محمد بن عیسی است.
بهطور کلی وقتی در کافی، عنوان «عدّة من أصحابنا» از احمد بن محمد نقل روایت کند، یکی از افرادی که با واژه «عدّة» اراده شده، علی بن ابراهیم است؛ چه آنکه مراد از عنوان مزبور، احمد بن محمد بن عیسی باشد و چه احمد بن محمد بن خالد؛ بنابراین در وثاقت این عنوان شکی نیست.
در این روایت نیز تعبیر «وَ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الثَّلَاثِمِائَةِ صَاعٍ شَيْءٌ» موکّد آن است که مقادیر مزبور، مقادیر تحقیقی است، نه تقریبی.
1.1.1.3- روایت سوم: رقم۱۲۸۵۳
«عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَخَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: فِي زَكَاةِ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسَةِ أَوْسَاقٍ زَكَاةٌ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ وَجَبَتْ فِيهِ الزَّكَاةُ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً فَذَلِكَ ثَلَاثُمِائَةِ صَاعٍ بِصَاعِ النَّبِيِّ ص»[4] .
«أخویه»: مراد از دو برادر علی بن حسن بن فضال، احمد و محمد است. این راویان از ثقات فطحیه هستند.
«أبیهما»: مراد از این عنوان «حسن بن علی بن فضال» است که فطحیمذهب بوده ولی در زمان مرگ از ایناعتقاد باطل رجوع کرده است. اینکه چنین رجوعی در اعتبارسنجی روایتش تاثیر داشته باشد، در جای خودش باید مورد بحث واقع شود.
«علی بن عقبة»: در رابطه با این عنوان تامل کنید.
1.1.1.4- روایت چهارم: رقم۱۲۸۵۴
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ أَقَلِّ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنَ الْبُرِّ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ فَقَالَ خَمْسَةُ أَوْسَاقٍ بِوَسْقِ النَّبِيِّ ص فَقُلْتُ كَمِ الْوَسْقُ قَالَ سِتُّونَ صَاعاً ..»[5] .
در این روایت مراد از عنوان «احمد بن محمد»، همان «احمد بن محمد بن عیسی» است؛ چرا که اگر «احمد بن محمد بن خالد» بود، در ادامه سند به جای تعبیر «عن البرقی»، تعبیر «عن ابیه» به کار میرفت. این نکته بدین جهت است که مراد از «البرقی» در سند این روایت: «محمد بن خالد البرقی» است. احمد بن محمد بن عیسی از محمد بن خالد برقی روایات فراوانی نقل کرده است.
1.1.1.5- روایت پنجم و ششم: رقم۱۲۸۵۵ و ۱۲۸۵۶
دو روایت در منابع حدیثی وارد شده که شباهت زیادی دارند. یکی از آن دو به نام روایت محض الاسلام و دیگری به نام روایت شرایع الدین شناخته میشود؛ چرا که در ابتدای یکی واژه محض الاسلام و در ابتدای دیگری واژه شرایع الدین به کار رفته است. روایت محض الاسلام توسط فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام نقل شده و در کتاب عیون اخبار الرضا وارد شده و روایت شرایع دین توسط اعمش از امام صادق علیه السلام نقل شده و در کتاب خصال ذکر شده است. روایت محض الاسلام که در عیون اخبار الرضا وارد شده در کتاب تحف العقول نیز ذکر شده است. در جامع الاحادیث این روایت از تحف العقول نقل شده است. این دو روایت بسیار مفصّل است. در بخشی از این روایت احکام زکات ذکر شده است. سند این روایت تا حدودی قابل تصحیح است. در روایت اعمش آمده است:
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: هَذِهِ شَرَائِعُ الدِّينِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَتَمَسَّكَ بِهَا ....وَ تَجِبُ عَلَى الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ إِذَا بَلَغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ»[6] .
و در روایت تحف العقول وارد شده است:
«كُلُّ شَيْءٍ يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ مِنَ الْحُبُوبِ إِذَا بَلَغَتْ خَمْسَةَ أَوْسُقٍ فَفِيهِ الْعُشْرُ ... وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ الصَّاعُ سِتَّةُ أَرْطَالٍ وَ هُوَ أَرْبَعَةُ أَمْدَادٍ وَ الْمُدُّ رِطْلَانِ وَ رُبُعٌ بِرِطْلِ الْعِرَاقِیّ...»[7] .
ظاهر آن است که ضمیر «هو» به صاع رجوع میکند؛ بنابراین هر صاع معادل ۴ مدّ و هر مدّ معادل ۲.۲۵ رطل است. پس هر صاع معادل حدود ۹ رطل خواهد بود. این مطلب با آنچه در همین روایت ذکر شده که یک صاع معادل ۶ رطل است سازگار نیست. ممکن است رطل مدنی اراده شده باشد که معادل سه دوم رطل عراقی است. ۹ رطل عراقی معادل ۶ رطل مدنی است. در وسائل بهجای تعبیر «و الصاع ستّة ارطال»، آمده است: «و الصاع تسعة أرطال» که در این صورت عبارت بدون مشکل است. عبارت وسائل به شرح زیر است:
«وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ الصَّاعُ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ وَ هُوَ أَرْبَعَةُ أَمْدَادٍ وَ الْمُدُّ رِطْلَانِ وَ رُبُعٌ بِرِطْلِ الْعِرَاقِ. قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع هُوَ تِسْعَةُ أَرْطَالٍ بِالْعِرَاقِيِّ وَ سِتَّةٌ بِالْمَدَنِي»[8] .
1.1.1.6- روایت ششم: رقم۱۲۸۵۷
این روایت در کتاب فقه الرضا وارد شده و مضمون آن شبیه به روایات پیشین است.
1.1.1.7- روایت هفتم: رقم۱۲۸۵۷
«سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الزَّكَاةِ فِي التَّمْر وَ الزَّبِيبِ فَقَالَ فِي كُلِّ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ وَسْقٌ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ الزَّكَاةُ فِيهِمَا سَوَاءٌ»[9] .
زرعة بن محمد واقفی است. تعبیر «فی کلّ خمسة أوساق وسق» معنایش روشن نیست. اگر واژه «وسق» در روایت وجود نداشت و عبارت بدین صورت بود، معنایش روشن بود: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الزَّكَاةِ فِي التَّمْر وَ الزَّبِيبِ، فَقَالَ: فِي كُلِّ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ. وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ الزَّكَاةُ فِيهِمَا سَوَاءٌ»
1.1.1.8- روایت هشتم: رقم۱۲۸۵۹
«أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الزَّكَاةِ فِي الزَّبِيبِ وَ التَّمْرِ فَقَالَ فِي كُلِّ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ وَسْقٌ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً وَ الزَّكَاةُ فِيهِمَا سَوَاءٌ فَأَمَّا الطَّعَامُ فَالْعُشُرُ فِيمَا سَقَتِ السَّمَاءُ وَ أَمَّا مَا سُقِيَ بِالْغَرْبِ وَ الدَّوَالِي فَإِنَّمَا عَلَيْهِ نِصْفُ الْعُشْرِ»[10] .
این ورایت با روایات پیشین تعارضاتی دارد، و مرحوم شیخ در تهذیب پس از بیان این روایت به ذکر توجیهاتی در رفع این تعارضات پرداخته است. از آنجا که این مباحث از محل بحث ما خارج است، متعرض آن نمیشویم.
1.1.1.9- روایت نهم: رقم۱۲۸۶۰
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ مَا أَقَلُّ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ فَقَالَ خَمْسَةُ أَوْسَاقٍ»[11] .
1.1.1.10- روایت دهم: رقم۱۲۸۶۲
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ عَنْ هِشَامٍ عَنْ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ فِي النَّخْلِ صَدَقَةٌ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ وَ الْعِنَبُ مِثْلُ ذَلِكَ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ زَبِيباً»[12] .
احمد: احمد بن محمد بن عیسی
الحسین: الحسین بن سعید
النضر: النضر بن سوید
هشام: هشام بن سالم
سلیمان: سلیمان بن خالد
تمامی این راویان از ثقات هستند.
در این روایت بیان شده است که پنج وسق به لحاظ حالت زبیب است. در برخی روایات وارد شده است که در زمانی که میوه به صورت انگور است زکات واجب میشود ولی باید ملاحظه شود که اگر این مقدار، کشمش باشد، وزن آن چقدر میشود. این مساله از محل بحث خارج است.
1.1.1.11- روایت یازدهم: رقم ۱۲۸۶۳
«سَعْدٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ فِيمَا دُونَ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ شَيْءٌ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً»[13] .
«سعد»: مراد از سعد در سند این روایت، سعد بن عبدالله است.
«أبی جعفر»: سه راوی با عنوان «أبی جعفر» در این طبقه وجود دارند: احمد بن محمد بن عیسی، احمد بن محمد بن خالد، محمد بن حسین بن ابی الخطاب. در روایت سعد بن عبدالله این عنوان به احمد بن محمد بن عیسی انصراف دارد. در ذیل روایت ۱۲۸۵۲ بیان شد که محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری وقتی از احمد بن محمد نقل کند، عنوان «احمد بن محمد» انصراف به راوی خاصی ندارد مگر آنکه قرینهای وجود داشته باشد. یکی از قرائن، عنوان «أبی جعفر» است. وقتی محمد بن احمد بن یحیی از أبی جعفر نقل کند، مراد از این عنوان، احمد بن محمد بن خالد برقی است. ما در جای خودش به تفصیل این بحث را بررسی کردهایم.
1.1.1.12- روایت دوازدهم: رقم ۱۲۸۶۴
«عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ شِهَابٍ قَالا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْسَ فِي أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ زَكَاةٌ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً»[14] .
در سند این روایت تامل نمایید.
1.1.1.13- روایت سیزدهم و چهاردهم: رقم ۱۲۸۶۵ و ۱۲۸۶۶
روایت ۱۲۸۶۵ مرسله است، و به ذکر آن نمیپردازیم. روایت ۱۲۸۶۶ به شرح زیر است:
«عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ فِي كَمْ تَجِبُ الزَّكَاةُ مِنَ الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِيبِ قَالَ فِي سِتِّينَ صَاعاً وَ قَالَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ: لَيْسَ فِي النَّخْلِ صَدَقَةٌ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ وَ الْعِنَبُ مِثْلُ ذَلِكَ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَةَ أَوْسَاقٍ زَبِيباً وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً»[15] .
«قال فی حدیث آخر»: صدوق در معانی الاخبار نقل کرده است: در کتاب عبید الله حلبی که ابن ابی عمیر آن را نقل میکند، هر کجا تعبیر «و فی حدیث آخر» وارد شده باشد، این تعبیر از ابن ابی عمیر است که خودش روایتی به روایات آن کتاب ضمیمه کرده است. عبارت معانی الأخبار به شرح زیر است:
«قال مصنف هذا الكتاب سمعت شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه يقول سمعت محمد بن الحسن الصفار يقول كلما كان في كتاب الحلبي «و في حديث آخر» فذلك قول محمد بن أبي عمير رحمه الله»[16] .
تعبیر «فی حدیث آخر» به روایت سلیمان بن خالد (رقم۱۲۸۶۲) اشاره دارد.
دو دسته روایت در مقابل این دسته از روایات وجود دارد:
1.1.2- طایفه دوم: روایات دال بر اعتبار دو وسق
در این طایفه از روایات، وسقین معتبر شمرده شده است. دو روایت در این طایفه جای دارد که بهرقمهای ۱۲۸۶۷ و ۱۲۸۶۸ آمده است که گویا هر دو، یک روایت باشد.
1.1.2.1- روایت اول: رقم ۱۲۸۶۷
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَجِبُ الصَّدَقَةُ إِلَّا فِي وَسْقَيْنِ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً»[17] .
در مورد علی بن سندی در سند این روایت تحقیق کنید.
1.1.2.2- روایت دوم: رقم ۱۲۸۶۸
«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَكُونُ فِي الْحَبِّ وَ لَا فِي النَّخْلِ وَ لَا الْعِنَبِ زَكَاةٌ حَتَّى يَبْلُغَ وَسْقَيْنِ وَ الْوَسْقُ سِتُّونَ صَاعاً»[18] .
عنه: یعنی عن محمد بن علی بن محبوب
احمد: احمد بن محمد بن عیسی
الحسین: الحسین بن سعید
1.1.3- طایفه سوم: روایات دال بر اعتبار یک وسق
یک روایت در این طایفه قرار میگیرد:
1.1.3.1- روایت ۱۲۸۶۹
«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الزَّكَاةِ، فِي كَمْ تَجِبُ فِي الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ؟ فَقَالَ: فِي وَسْقٍ»[19] .
«ابن سنان»: مراد از این عنوان، عبدالله بن سنان است.
«بعض أصحابنا»: اعتبار این تعبیر مبتنی بر پذیرش مبنای اصحاب اجماع یا مبنای مشایخ ثقات است. بنابر مبنای اصحاب اجماع، سند تا صفوان بن یحیی صحیح است، و با این مبنی روایت به طور کامل تصحیح میگردد. ما این مبنی را صحیح نمیدانیم. البته مبنای مشایخ ثقات از منظر ما مورد پذیرش است؛ بنابراین، سند این روایت بدون اشکال است.
1.1.4- جمع بین روایات هر سه طایفه
شیخ طوسی هر سه روایت اخیر را بر استحباب حمل کرده است. ایشان بیان کرده است که هرچند لفظ وجوب در این روایات به کار رفته است، ولی این لفظ گاهی در مواردی که استحباب موکّد وجود دارد نیز به کار میرود. در توضیح سخن شیخ طوسی میتوان این نکته را اضافه نمود: ائمه گاهی از تعابیری استفاده میکردند که ظاهرش مراد نبوده است تا آنکه شیعه بر یک مسلک واحد نباشند تا مورد شناسایی قرار نگیرند.
اقوال عامه در این مساله را باید مورد بررسی قرار داد تا بتوان تعارض آنها را تحلیل کرد. در ذهن ما از زمان گذشته از مسلّمات بود که زکات در پنج وسق واجب میشود. نکته دیگر در این مساله، روایت عبدالله بن سنان است. روایت اخیر از عبدالله بن سنان است. با توجه به آنکه این راوی خزانهدار حکومت عباسی است و در زمان سه خلیفه خزانهدار بوده، روایات غریب در بین منقولات او به کثرت وجود دارد. بهعنوان مثال در مورد حداکثر مدت حیض در روایتی بیان کرده است که هشت روز است، در حالی که در روایات دیگر مدت ده روز وارد شده است.
بر فرض آنکه نتوان بین روایات جمع عرفی کرد، اولین مرجّح از مرجحات منصوصه: ترجیح روایت قطعی الصدور است. از بین سه روایت اخیر که مخالف سایر روایات است، دو روایت از ابوبصیر است که ممکن است یک روایت باشد، و یک روایت از عبدالله بن سنان. این روایات ظنی الصدور ولی دیگر روایات در طایفه اول قطعی الصدور است؛ چرا که تعداد آنها بسیار زیاد است. نکته دیگر آنکه در برخی روایات وارد شده که در کمتر از پنج وسق زکات واجب نیست.
1.1.4.1- روایات دال بر عدم وجوب زکات در کمتر از پنج وسق
دو روایت در این مساله وارد شده است:
1.1.4.1.1- روایت اول: رقم۱۲۸۹۷
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَشْيَم عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالا ذَكَرْنَا لَهُ الْكُوفَةَ...وَ لَيْسَ فِي أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ شَيْءٌ مِنَ الزَّكَاةِ ...»[20] .
«علی بن احمد بن أشیم»: در رابطه با وثاقت این راوی تحقیق کنید. واژه «أشیم» ممکن است به صورت «أَشیَم» یا به صورت «أُشَیم» باشد. شاهد روشنی بر آنکه کدامیک صحیح است وجود ندارد.
سوال شاگرد: در تعابیر اهل سنت در موارد بسیار زیادی این واژه به صورت «أَشیَم» آمده و به فتح همزه تصریح شده است.
پاسخ استاد: در این موارد سخن عامه معتبرتر است؛ چرا که علمای شیعه به این مسائلی که چندان اهمیتی ندارد نمیپردازند. بهعنوان مثال مرحوم علامه حلی اشتغالات بسیار زیادی داشته و کتب بسیار مهم و ارزشمندی تالیف نموده ولی در تالیف «ایضاح الاشتباه» از آن رو که چندان اهمیتی برای وی نداشته دقت زیادی به خرج نداده است.
«ذکرنا له الکوفة»: این روایت مضمره است. صفوان و احمد بن محمد بن ابی نصر هر دو، راوی از امام رضا علیه السلام هستند. در روایت بعدی تصریح به نام مبارک حضرت شده است.
«قالا»: در سند این روایت عطف رخ داده است. ممکن است بیان شود به قرینه روایت بعد که ذکر آن میآید (رقم۱۲۸۹۸) که احمد بن محمد بن عیسی به طور مستقیم از احمد بن محمد بن ابی نصر نقل روایت کرده، در روایت این نیز نقل روایتش از او مستقیم است؛ بنابراین احمد بن محمد بن ابی نصر در سند آن روایت بر علی بن احمد بن اشیم عطف شده است. یعنی احمد بن محمد بن عیسی از صفوان به واسطه علی بن احمد بن اشیم نقل نموده و از ابن ابی نصر به طور مستقیم نقل روایت کرده است. نظیر این مساله در برخی اسناد وجود دارد. به سند زیر دقت کنید:
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع»[21] .
معاویة بن عمار، استاد ابن ابی عمیر است. در این سند، «حماد عن الحلبی» معطوف علیه است، ولی معطوف تنها «معاویة بن عمّار» است. در سند محل بحث نیز این احتمال هرچند وجود دارد ولی قرینه تام به شمار نمیرود.
مرحوم صاحب معالم بیان کرده است: گاهی یک روایت توسط یک راوی از راوی دیگری هم باواسطه و هم بدون واسطه نقل شده است؛ مثل نقل احمد بن محمد بن عیسی از ابن ابی عمیر که گاهی به صورت نقل مستقیم و گاهی با واسطه حسین بن سعید است. یکی از علل این مساله آن است که احمد بن محمد بن عیسی با حسین بن سعید هر دو ابن ابی عمیر را درک کرده و از وی روایت نموده، و هر دو راوی، کتاب ابن ابی عمیر را روایت کردهاند. از طرف دیگر، احمد بن محمد بن عیسی در درس حسین بن سعید نیز حاضر شده و کتاب او را نیز روایت کرده است.
اگر روایتی –در کافی مثلا از ابن ابی عمیر نقل شده که- از کتاب احمد بن محمد بن عیسی اخذ شده باشد، از آن رو که احمد بن محمد بن عیسی، خودش ابن ابی عمیر را درک کرده، حسین بن سعید واسطه نمیشود. ولی اگر روایت مزبور از ابن ابی عمیر، از کتاب حسین بن سعید اخذ شده باشد، از آن رو که احمد بن محمد بن عیسی، طریق به کتاب حسین بن سعید است، روایت احمد بن محمد بن عیسی از ابن ابی عمیر با واسطه حسین بن سعید نقل میشود.
محل بحث نیز ممکن است چنین باشد. اگر روایت از کتاب علی بن احمد بن اشیم نقل شده باشد، ممکن است علی بن احمد بن اشیم این روایت را از هر دو استاد خود –یعنی صفوان و ابن ابی نصر- نقل کرده باشد، و اگر روایت از کتاب احمد بن محمد بن عیسی اخذ شده باشد از آن رو که احمد بن محمد بن عیسی خودش به طور مستقیم، شاگرد ابن ابی نصر بوده ممکن است ابن ابی نصر عطف بر علی بن احمد بن اشیم باشد. در این فرض، احمد بن محمد بن عیسی روایت مزبور را به دو طریق نقل کرده است. یکبار به طور مستقیم از ابن ابی نصر و یک بار دیگر بهواسطه علی بن احمد بن اشیم از صفوان.
البته باید ملاحظه نمود که علی بن احمد بن اشیم صاحب کتاب است یا چنین نیست. نکته دیگر آنکه هرچند احمد بن محمد بن عیسی خود به طور مستقیم از احمد بن محمد بن ابی نصر این روایت را اخذ کرده، ولی علی بن احمد بن اشیم را نیز بهعنوان واسطه ذکر کرده تا طریق علی بن احمد بن اشیم به صفوان در این روایت را نیز ضمیمه کرده باشد؛ نتیجه آنکه ممکن است علی بن احمد بن اشیم در طریق احمد بن محمد بن ابی نصر نیز واقع شود. علی بن احمد بن اشیم از ابن ابی نصر روایات زیادی را نقل کرده و احمد بن محمد بن عیسی نیز از طریق علی بن احمد بن اشیم روایات زیادی از احمد بن محمد بن ابی نصر نقل کرده است.
1.1.4.1.2- روایت دوم: رقم۱۲۸۹۸
«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع الْخَرَاجَ وَ مَا سَارَ بِهِ ... وَ لَيْسَ فِيمَا كَانَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ شَيْءٌ...»[22] .
در اینکه نصاب در ۵ وسق است و هر وسق ۶۰ صاع است بحثی نیست، و این مساله روشن است. بحث در آن است که مقدار صاع چقدر است. این مساله بسیار محل اختلاف بین شیعه و عامه است. در باب ۱۱ از ابواب زکات فطره در جلد نهم جامع الاحادیث روایات این مساله وارد شده است.