1403/09/19
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی روایات ضمان تالف/ مدار زمان در قیمتگذاری/ حکم پرداخت قیمت /زکات
محتويات
1- روایات ضمان تلف1.1- روایات باب قتل خطایی عبد
1.1.1- روایت ابی الورد
1.2- روایات باب «من فقأ عین دابّة فعلیه ربع ثمنها»
1.2.1- روایت اول
1.2.2- روایت دوم
1.2.3- روایت سوم
1.3- روایتی از باب «حکم من تزوّج أمة علی أنّها حرّة»
1.4- روایات باب «أنّ الرجل إذا طلّق امرأته قبل الدخول و فرض لها مهرا فلها نصفه»
1.4.1- روایت اول
1.4.2- روایت رقم ۳۹۱۱۲
1.4.3- روایت رقم ۳۹۱۱۳
موضوع: بررسی روایات ضمان تالف/ مدار زمان در قیمتگذاری/ حکم پرداخت قیمت /زکات
1- روایات ضمان تلف
بحث در مدار زمان در ضمان بود. در قیمیات، ضامن باید قیمت شیء را بپردازد. بحث در آن بود که مراد، قیمت چه روزی است. استظهار ما آن بود که ملاک، قیمت یوم تلف است. بر آن شدیم که روایات مساله را مورد بررسی قرار دهیم، و ملاحظه نماییم کدامیک از این روایات موافق با استظهار ما و کدامیک مخالف آن است.
1.1- روایات باب قتل خطایی عبد
بحث به روایات ذکرشده در باب قتل عبد رسید. اگر کسی عبدی را به نحو قتل خطایی به قتل برساند، باید قیمت آن را پرداخت کند. در ادامه روایت ابی الورد از این باب مورد بررسی قرار میگیرد.
1.1.1- روایت ابی الورد
سند روایت ابیورد مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی سند این روایت، از تفسیر قمی بحث نمودیم. سند این روایت صحیح نیست. در ادامه به بررسی دلالت این روایت میپردازیم.
«وَ رَوَى ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ عَبْداً خَطَأً قَالَ عَلَيْهِ قِيمَتُهُ وَ لَا يُجَاوَزُ بِقِيمَتِهِ عَشَرَة آلَافِ دِرْهَمٍ قُلْتُ وَ مَنْ يُقَوِّمُهُ وَ هُوَ مَيِّتٌ قَالَ إِنْ كَانَ لِمَوْلَاهُ شُهُودٌ أَنَّ قِيمَتَهُ يَوْمَ قَتَلَهُ كَذَا وَ كَذَا أُخِذَ بِهَا قَاتِلُهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لِمَوْلَاهُ شُهُودٌ كَانَتِ الْقِيمَةُ عَلَى الَّذِي قَتَلَهُ مَعَ يَمِينِهِ يَشْهَدُ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ بِاللَّهِ مَا لَهُ قِيمَةٌ أَكْثَرَ مِمَّا قَوَّمْتُهُ وَ إِنْ أَبَى أَنْ يَحْلِفَ وَ رَدَّ الْيَمِينَ عَلَى الْمَوْلَى أُعْطِيَ الْمَوْلَى مَا حَلَفَ عَلَيْهِ وَ لَا يُجَاوَزُ بِقِيمَتِهِ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ قَالَ وَ إِنْ كَانَ الْعَبْدُ مُؤْمِناً فَقَتَلَهُ عَمْداً أُغْرِمَ قِيمَتَهُ وَ أَعْتَقَ رَقَبَةً وَ صَامَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ وَ أَطْعَمَ سِتِّينَ مِسْكِيناً وَ تَابَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[1] .
مدار در این روایت، قیمت یوم قتل است.
«وَ لَا يُجَاوَزُ بِقِيمَتِهِ عَشَرَة آلَافِ دِرْهَمٍ»: ده هزار درهم که در این فقره ذکرشده، دیه حر است. حداکثر قیمتی که برای عبد است، به اندازه دیه حر است، و بیش از آن قیمت ندارد.
«مَنْ يُقَوِّمُهُ وَ هُوَ مَيِّتٌ»: یعنی وقتی عبد مرده است، چگونه قیمتگذاری شود؟
«إِنْ كَانَ لِمَوْلَاهُ شُهُودٌ»: مولای عبد که مضمون له است، و به طور طبیعی مدّعی بالاترین قیمت است، باید بیّنه اقامه نماید. اگر شهودی بر آن داشته باشد که در روز قتل، قیمت به چه میزانی بوده است، همان ملاک است، و اگر بینه نباشد، مساله یمین و احکام آن مطرح میشود که به محل بحث ارتباطی ندارد.
در این روایت، قیمت روز قتل بهعنوان ملاک قرار گرفته است.
1.2- روایات باب «من فقأ عین دابّة فعلیه ربع ثمنها»
کسی که چشم حیوانی را تلف کند، باید قیمت آن که «ربع ثمن» است را بپردازد. روایات متعدّدی بر این مضمون وجود دارد. یکی از این روایات روشن کرده است که مراد از «ربع ثمن» چیست.
1.2.1- روایت اول
« الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ فَقَأَ عَيْنَ دَابَّةٍ فَعَلَيْهِ رُبُعُ ثَمَنِهَا»[2] .
این روایت هم در کافی وارد شده و هم در تهذیب ذکر شده است. سند از ابان به بعد در هر دو کتاب مشترک است. سند تهذیب به صورت زیر است:
«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع...»[3] .
مراد از «ابی العباس» در این سند، «أبی العباس فضل بقباق» است که راوی ثقهای است. از راویان این سند در مباحث گذشته بحث نمودهایم.
1.2.2- روایت دوم
«عَنْ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيد عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَسْأَلُهُ عَنْ رِوَايَةِ الْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ يَرْوِيهَا عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام فِي عَيْنِ ذَاتِ الْأَرْبَعِ قَوَائِمَ إِذَا فُقِئَتْ رُبُعُ ثَمَنِهَا فَقَالَ صَدَقَ الْحَسَنُ قَدْ قَالَ عَلِيٌّ علیه السلام ذَلِكَ»[4] .
1.2.3- روایت سوم
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي عَيْنِ فَرَسٍ فُقِئَتْ عَيْنُهَا بِرُبُعِ ثَمَنِهَا يَوْمَ فُقِئَتْ عَيْنُهَا»[5] .
سند این روایت در تهذیب به شرح زیر است:
«عَنْ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيد عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ...»[6] .
در فقیه تنها نام محمد بن قیس ذکر شده است[7] . بحث «محمد بن قیس» نیز در جلسات گذشته مطرح شد. محمد بن قیسی که قضایای امیرالمومنین علیه السلام را نقل مینماید، «محمد بن قیس بجلی» است، و طریق او هم به عاصم بن حمید منتهی میشود.
غرض از ذکر روایات این باب، همین روایت سوم بود. تعبیر «يَوْمَ فُقِئَتْ عَيْنُهَا» به معنی روز تلف است. این روایت خودش دلیل بر یوم تلف است. بهعلاوه آنکه وقتی در این روایت، تعبیر «بِرُبُعِ ثَمَنِهَا يَوْمَ فُقِئَتْ» وارد شده است، نشان میدهد در روایات دیگر، مراد از تعبیر «ربع ثمنها» قیمت روز تلف است. این امر، شاهد و موکّد استظهاری است که ما از برخی روایات داشتیم. استظهار ما از برخی روایات آن بود که تعبیر «علیه قیمتها ...» که در برخی روایات وارد شده، قیمت روز تلف است. یعنی این تعبیر، ظاهر در قیمت روزی است که ضمان، فعلی میشود، و به عهده ضامی میآید. این روایت مویّد و موکّد آن استظهار است.
یک روایت دیگر در این باب از مسمع بن عبدالملک وارد شده که سند آن اعتبار ندارد. روایت پنجم این باب نیز روایتی به همان مضمون از جعفریات است. در کتاب نهایه شیخ طوسی نیز این مطلب ذکر شده و پس از ذکر مضمون این روایات آمده است: «علی ما جاءت به الآثار»[8] .
1.3- روایتی از باب «حکم من تزوّج أمة علی أنّها حرّة»
بهطور کلی روایات این باب بهصورت مستقیم مربوط به بحث ضمان نیست. در روایتی از این باب آمده است:
«الْبَزَوْفَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَمْلُوكَةٍ أَتَتْ قَوْماً فَزَعَمَتْ أَنَّهَا حُرَّةٌ فَتَزَوَّجَهَا رَجُلٌ مِنْهُمْ وَ أَوْلَدَهَا وَلَداً ثُمَّ إِنَّ مَوْلَاهَا أَتَاهُمْ فَأَقَامَ عِنْدَهُمُ الْبَيِّنَةَ أَنَّهَا مَمْلُوكَتُهُ وَ أَقَرَّتِ الْجَارِيَةُ بِذَلِكَ فَقَالَ تُدْفَعُ إِلَى مَوْلَاهَا هِيَ وَ وَلَدُهَا وَ عَلَى مَوْلَاهَا أَنْ يَدْفَعَ وَلَدَهَا إِلَى أَبِيهِ بِقِيمَتِهِ يَوْمَ تَصِيرُ إِلَيْهِ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لِأَبِيهِ مَا يَأْخُذُ ابْنَهُ بِهِ قَالَ يَسْعَى أَبُوهُ فِي ثَمَنِهِ حَتَّى يُؤَدِّيَهُ وَ يَأْخُذَ وَلَدَهُ قُلْتُ فَإِنْ أَبَى الْأَبُ أَنْ يَسْعَى فِي ثَمَنِ ابْنِهِ قَالَ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَفْتَدِيَهُ وَ لَا يُمْلَكُ وَلَدُ حُرٍّ»[9] .
احمد بن محمد وقتی راویش ابن ادریس باشد، «احمد بن محمد بن عیسی» است. امکان روایت «أحمد بن محمد بن عیسی» از «أبو أیوب» نیاز به دقت دارد. در این مساله تامل نمایید.
«فزعمت أنّها ...»: واژه «زعمت» در این روایت به معنی «قالت» است. یکی از معانی شایع «زعم» همان «قال» است. در لسان العرب ابتدا این معنی برای «زعم» آمده است[10] . ازاین رو است که فعل «زعم» وقتی به معنی «قال» باشد با «لام» متعدّدی میشود. همانطور که گفته میشود: «قال له»، گفته میشود: «زعم له». به این «لام» که پس از «قال» قرار میگیرد، لام تبلیغ گفته میشود. این تعبیر در برخی اسناد نیز وارد شده است. در سندی در تهذیب آمده است:
«وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عُثْمَانَ وَ أَبُو عُثْمَانَ اسْمُهُ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ حَبِيبٍ قَالَ زَعَمَ لَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُذْهِبُ الْهَمَّ وَ تَجْلُو الْبَصَرَ»[11] .
این معنی هرچند در زمان گذشته رایج بوده ولی ائمه تمایل داشتند که شیعیان از این واژه استفاده نکنند. به روایت زیر توجه کنید:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِحَدِيثٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ زَعَمْتَ لِيَ السَّاعَةَ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ لَا فَعَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتُ بَلَى وَ اللَّهِ زَعَمْتَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا زَعَمْتُهُ قَالَ فَعَظُمَ عَلَيَّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بَلَى وَ اللَّهِ قَدْ قُلْتَهُ قَالَ نَعَمْ قَدْ قُلْتُهُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ زَعْمٍ فِي الْقُرْآنِ كَذِبٌ»[12] .
ائمه مایل بودند که شیعیان با ادبیات قرآنی تکلم کنند. هر چند اصل استعمال صحیح، و بدون اشکال ادبی بوده است، ولی نوعی اشکال فرهنگی و دینی داشته است.
از آن رو که زوج، کنیز را استیلاد نموده، پدر باید قیمت آن بچه را به مولای کنیز بدهد. هرچند این بچه آزاد است، ولی باید فرض کنند عبد است و قیمت آن ملاحظه شود و این قیمت توسط پدر به مولا پرداخت شود. تنها روایتی که ممکن است بیان شود معارض با دیگر روایات است، همین روایت است. ممکن است بیان شود این روایت ظاهر در قیمت یوم ادا است. این سخن صحیح به نظر نمیرسد. حدس ما آن است که قیمت ذکرشده در این روایت، ناظر به قیمت بازاری نیست؛ چرا که عبد هر چه بزرگتر شود بر قیمت آن افزوده میشود. بنابراین، روایت سماعه ربطی به محل بحث ندارد؛ بلکه مربوط به زیاده عینیه است. این روایت نیازمند توضیحاتی است که در جلسه آینده بیان میگردد.
1.4- روایات باب «أنّ الرجل إذا طلّق امرأته قبل الدخول و فرض لها مهرا فلها نصفه»
برخی روایات دیگر وارد شده که مویّد آن است که قیمت روز ادا ملاک نیست. البته این روایات ناظر به برخی احکام خاص تعبّدی است، و موضوع آنها مساله ضمان نیست، ولی میتوان این روایات را به عنوان مویّد ذکر نمود که ملاک در ضمان، قیمت یوم ادا نیست.
زوجه مطلقهای که مدخول بها نیست، باید نصف مهریه را به زوج برگرداند. در این مساله بحث شده است که قیمت چه روزی باید ملاحظه شود. در این روایات اموری مثل قیمت روزی که عقد انجام شده یا قیمت روزی که زوج مهریه را ادا کرده، وارد شده است.
این روایات ناظر به یک حکم خاص است و به مساله ضمان چندان ارتباطی ندراد، ولی در هر صورت قیمتی است که شارع به َعنوان غرامت در یک موضوع خاص قرار داده است. این روایات میتواند موید باشد که در بحث ضمان، قیمت روز ادا ملاک نیست. در مواردی که در شریعت برای چیزی قیمتی تعیین شده، قیمت یوم ادا تعیین نشده است. این موارد مویّد آن است که در باب ضمان، قیمت روز ادا ملاک نیست.
1.4.1- روایت اول
«أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ عَلَى وَصِيفَةٍ فَتَكْبَرُ عِنْدَهَا فَتَزِيدُ أَوْ تَنْقُصُ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ يُغَرَّمُ لَهُ نِصْفَ قِيمَةِ الْوَصِيفِ يَوْمَ دَفَعَهُ إِلَيْهَا وَ لَا يُنْظَرُ فِي زِيَادَةٍ وَ لَا نُقْصَانٍ»[13] .
این روایت در کتاب جعفریات وارد شده است. متن این روایت که به رقم ۳۹۰۹۴ در جلد ۲۶ جامع احادیث شیعه وارد شده با روایت رقم ۳۹۱۱۲ و ۳۹۱۱۳ در همین جلد شباهت زیادی دارد.
«وصیفة»: به معنای کنیز است.
«فتزید أو تنقص»: یعنی قیمت آن کم یا زیاد میشود. ظاهر آن است که قیمت بازاری مورد نظر است.
1.4.2- روایت رقم ۳۹۱۱۲
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ عَلَى وَصِيفٍ فَكَبِرَ عِنْدَهَا فَيُرِيدُ أَنْ يُطَلِّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ عَلَيْهِ نِصْفُ قِيمَةِ يَوْمِ دَفْعِهِ إِلَيْهَا لَا يُنْظَرُ فِي زِيَادَةٍ وَ لَا نُقْصَانٍ»[14] .
1.4.3- روایت رقم ۳۹۱۱۳
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: فِي الْمَرْأَةِ تَزَوَّجُ عَلَى الْوَصِيفِ فَيَكْبَرُ عِنْدَهَا فَيَزِيدُ أَوْ يَنْقُصُ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ عَلَيْهَا نِصْفُ قِيمَتِهِ يَوْمَ دُفِعَ إِلَيْهَا لَا يُنْظَرُ فِي زِيَادَةٍ وَ لَا نُقْصَانٍ»[15] .
میتوان این سه روایت را سه نسخه از یک روایت تلقی نمود. هرچند هر سه روایت از امیرالمومنین علیه السلام است، ولی سه طریق مختلف دارد. از آیت الله سیستانی مطلبی نقل شده که برخی دیگر نیز آن را پذیرفتهاند. ایشان بیان کرده: مولّف «جعفریات»، سکونی است. در جلسه آینده در این باره سخن خواهیم گفت.