« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری‌زنجانی

1403/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی روایات ضمان تالف/ مدار زمان در قیمت‌گذاری/ حکم پرداخت قیمت /زکات

محتويات

1- اعتبار نسخه موجود از تفسیر علی بن ابراهیم
1.1- روش‌های اثبات اعتبار یک نسخه
1.1.1- صورت اول: اثبات اعتبار یک نسخه‌ای که از آن نسخه درمنابع دیگر نقل روایت شده
1.1.1.1- حالت اول: نسخه‌ای که از آن نقل مستقیم شده
1.1.1.1.1- مثال اول: نقلیات شیخ طوسی در تهذیب از حسین بن سعید
1.1.1.1.2- مثال دوم: نقلیات ابن ادریس در مستطرفات سرائر
1.1.1.2- حالت دوم: نسخه‌ای که از آن نقل باواسطه شده
1.1.1.2.1- مثال اول: نقلیات کلینی در کافی از حسین بن سعید با واسطه ابوداود
1.1.1.2.2- مثال دوم: نقلیات کلینی در کافی از نوفلی با واسطه سکونی
1.1.1.2.3- مثال سوم: نقلیات حمیری در قرب الاسناد از کتاب مسائل علی بن جعفر با واسطه عبدالله بن حسن
1.1.2- صورت دوم: اثبات اعتبار نسخه‌ای که از آن نسخه نقل روایت نشده بلکه خود آن به ما واصل گشته
1.1.2.1- مثال اول: صحیفه سجادیه
1.1.2.2- مثال دوم: کتاب مسائل علی بن جعفر
1.1.2.3- مثال سوم: کتاب اختصاص منسوب به شیخ مفید
1.2- اعتبار تفسیر قمی موجود
1.2.1- اثبات اعتبار کتاب از طریق شهادت ابوالفضل عباس بن محمد
1.2.2- ذکر دو جهت بحث
1.2.2.1- جهت اول: مقایسه نقلیات کتاب از غیر علی بن ابراهیم با همین روایات در منابع دیگر
1.2.2.2- جهت دوم: مقایسه نقلیات کتاب از علی بن ابراهیم با همین روایات در منابع دیگر
1.2.2.2.1- نقلیات مجمع البیان
1.2.2.2.2- نقلیات کافی
1.2.2.2.3- نقلیات مناقب ابن شهرآشوب
1.2.2.2.4- نقلیات منابع دیگر

موضوع: بررسی روایات ضمان تالف/ مدار زمان در قیمت‌گذاری/ حکم پرداخت قیمت /زکات

 

1- اعتبار نسخه موجود از تفسیر علی بن ابراهیم

به نظر ما این کتاب از علی بن ابراهیم نیست؛ بلکه تالیف علی بن حاتم قزوینی است. اگر اطمینان به این امر وجود نداشته باشد، دست کم احتمال قوی بر این مطلب وجود دارد. حال باید بحث نمود که اعتبار این کتاب چگونه ثابت می‌گردد. دو بحث در این زمینه باید مورد بررسی قرار گیرد:

اول: اعتبار نسخه موجود

دوم: اعتبار نسخه‌ای از تفسیر علی بن ابراهیم که در اختیار صاحب این تفسیر بوده است.

1.1- روش‌های اثبات اعتبار یک نسخه

این بحث در مورد خیلی از کتاب‌ها و نسخه‌ها وجود دارد. به‌عنوان مثال، در مورد کتاب مسائل علی بن جعفر که در اختیار ما است، باید بحث شود که اعتبار آن چگونه ثابت می‌گردد. همچنین مرحوم ابن ادریس در مستطرفات سرائر از منابع مختلف نقل کرده است. نسخه‌ای که در اختیار ابن ادریس بوده و از آنها نقل می‌کرده باید اعتبارش ثابت شود. این بحث مشتمل بر برخی مسائل کلی است که به آنها اشاره می‌کنیم. به طور کلی این مساله دو صورت دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.

صورت اول: نسخه‌ای که در صدد اثبات اعتبار آن هستیم، توسط یکی از علما از آن نسخه نقل روایت شده است.

صورت دوم: خود نسخه به ما واصل شده و مطلبی از آن کتاب در منابع اصیل یافت نشده است.

1.1.1- صورت اول: اثبات اعتبار یک نسخه‌ای که از آن نسخه درمنابع دیگر نقل روایت شده

این صورت خود دارای دو حالت است. این دو حالت را در ضمن چند مثال مورد بررسی قرار می‌دهیم:

1.1.1.1- حالت اول: نسخه‌ای که از آن نقل مستقیم شده

چند مثال برای روشن‌شدن مساله در این حالت بیان می‌نماییم:

1.1.1.1.1- مثال اول: نقلیات شیخ طوسی در تهذیب از حسین بن سعید

مثال برای این حالت، نقل شیخ طوسی از حسین بن سعید است. باید بررسی شود مواردی که مرحوم شیخ طوسی در تهذیب از حسین بن سعید اخذ نموده –یعنی در ابتدای سند، از حسین بن سعید نام برده و روشن است که از کتاب او نقل می‌کند- چگونه باید اعتبارش ثابت شود.

یک مبنی آن است که ارزیابی شود طریقی که در مشیخه تهذیبین یا فهرست شیخ وجود دارد اعتبار دارد یا خیر. از این مبنی با عنوان «نقد طرق المشیخة» یاد می‌شود. مراد آن است که طرق مشیخه باید مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. این مبنی صحیح نیست. طرق مشیخه و فهرست، طرق به نسخه نیستند؛ بنابراین اعتبار یک نسخه را نمی‌توان با این طرق ثابت کرد. این سخن به تفصیل در جای خود اثبات شده است.

به نظر ما اعتبار نسخه با شهادت خود شیخ طوسی اثبات می‌شود. وقتی شیخ، روایتی از حسین بن سعید نقل می‌کند، معنایش آن است که شهادت می‌دهد حسین بن سعید در کتابش این روایت را آورده است. این شهادت امرش دائر بین حدس و حسّ است. اصل حسّ در این امر جاری می‌شود. در این مساله تفاوتی نیست بین آنکه منبع مورد نظر که روایت از آن اخذ شده، کتابی مشهور یا غیرمشهور است؛ چرا که نکته‌ بحث: شهادت شیخ طوسی است، و این شهادت هم در مورد کتب مشهور و هم غیرمشهور وجود دارد.

1.1.1.1.2- مثال دوم: نقلیات ابن ادریس در مستطرفات سرائر

در رابطه با مستطرفات سرائر مباحثی مطرح است. یک بحث آنکه ابن ادریس شهادت داده بر آنکه به‌عنوان مثال فلان‌حدیث در فلان‌کتاب وارد شده است. همین شهادت ابن ادریس مثل شهادت شیخ طوسی معتبر است. البته در مورد نقلیات ابن ادریس نکاتی وجود دارد که ما به تفصیل در جلد پنجم اصول آن را مطرح نموده و قائل به حجیّت متوسط شهادات ایشان شدیم. ما قائل به اعتبار مطلق نقلیات ابن ادریس نیستیم. این مساله دارای مباحث بسیار مفصّلی است که از این مجال خارج است.

مشکلی که در شهادات ابن ادریس وجود دارد حدسی‌بودن نیست؛ بلکه مشکل آن است که شیخ محمود حمّسی در مورد ابن ادریس بیان کرده که او مخلّط است. ابن ادریس آشنایی به نسخ و طبقات نداشته است؛ از این رو نمی‌توان به طور کامل به نقلیات او اعتماد کرد. بنابراین مشکل نقلیات ابن ادریس حدسی بودن نیست، بلکه عدم دقت او در نقل است، به‌طوری که به طور کامل نمی‌توان به نقلیات وی اعتماد کرد. به‌عنوان مثال ایشان در مورد روایتی بیان کرده است که از کتاب جامع بزنطی یا کتاب نوادر بزنطی آن روایت را نقل کرده است، ولی با ملاحظه قرائن روشن می‌شود کتابی که ایشان گمان کرده کتاب جامع بزنطی است، کتاب دیگری بوده است و ربطی به بزنطی ندارد. مشکل ابن ادریس در داشتن یا نداشتن طریق نیست که آیت الله خویی بیان کرده است. طریق‌داشتن در این بحث دخالتی ندارد.

1.1.1.2- حالت دوم: نسخه‌ای که از آن نقل باواسطه شده

این حالت با ذکر چند مثال تبیین می‌گردد:

1.1.1.2.1- مثال اول: نقلیات کلینی در کافی از حسین بن سعید با واسطه ابوداود

کلینی در روایات زیادی در کافی، روایت حسین بن سعید را از طریق ابوداود نقل کرده است. قرائن نشان می‌دهد که ابوداود، طریق به کتاب حسین بن سعید است. آیا نظیر آنچه در مورد شیخ بیان شد در این مورد نیز می‌توان بیان کرد؟ پاسخ منفی است. چون کلینی شهادت نمی‌دهد که حسین بن سعید این مطلب را بیان کرده است. بلکه تنها ذکر نموده که ابوداود این روایت را از حسین بن سعید نقل کرده است. این احتمال وجود دارد که اعتبار نسخه نزد کلینی به اعتبار ابوداود باشد؛ بنابراین شهادت کلینی در این مورد ثابت نیست. البته در این موارد نظر ما آن است که اکثار روایت کلینی از ابوداود نشانگر آن است که کلینی، ابوداود را ثقه می‌داند. پس هرچند اعتبار نسخه نزد کلینی به اعتبار ابوداود است، ولی از آن رو که ابوداود ثقه است، اعتبار نسخه ثابت می‌شود؛ بنابراین مساله از آن جهت مشکل نیست. بحث در آن است که شهادت کلینی مستقل از روایتش از ابوداود است یا چنین نیست.

1.1.1.2.2- مثال دوم: نقلیات کلینی در کافی از نوفلی با واسطه سکونی

ما یک زمانی در مورد نوفلی قائل بودیم عدم اثبات وثاقت او اشکال ندارد؛ چرا که سکونی در طریق او است و روایت کلینی از کتاب سکونی اخذ شده و طریق به کتاب، تشریفاتی است، و کلینی شهادت می‌دهد که روایت را از کتاب سکونی اخذ کرده است. با تامل برای ما روشن شد که این سخن قابل مناقشه است. ممکن است کلینی به جهت شهادت نوفلی مطالب این کتاب را نقل کرده باشد. البته نوفلی از دیدگاه ما خودش ثقه است؛ چرا که با اکثار روایت کلینی وثاقتش ثابت می‌گردد، ولی بحث در آن است که ما بی‌نیاز از اثبات وثاقت نوفلی نیستیم.

1.1.1.2.3- مثال سوم: نقلیات حمیری در قرب الاسناد از کتاب مسائل علی بن جعفر با واسطه عبدالله بن حسن

در رابطه با کتاب مسائل علی بن جعفر همین نکته را می‌توان بیان کرد. عبدالله بن جعفر حمیری در کتاب «قرب الاسناد»[1] حجم عظیمی از کتابش، روایات کتاب علی بن جعفر است. نسخه مبوّب کتاب علی بن جعفر، منبع حجم عظیمی از روایات حمیری است. حمیری روایات کتاب علی بن جعفر را به‌واسطه عبدالله بن حسن -که نوه علی بن جعفر است- نقل می‌کند. این عبدالله بن حسن که در طریق حمیری به عل یبن جعفر است را نمی‌توان نادیده گرفت، و او را از طریق حذف کرد؛ چرا که ممکن است کتاب علی بن جعفر از طریق عبدالله بن حسن برای حمیری ثابت شده باشد.

البته نکته‌ای از آیت الله والد در این بحث قابل ذکر است. ایشان بر اساس مبنای خودشان بیان می‌کردند: یا کتاب علی بن جعفر کتاب مسلّم و ثابت‌شده‌ای بوده و ذکر طریق عبدالله بن حسن برای آن تشریفاتی است، و حمیری در صدد بوده به جهت قرب اسناد، یک طریق کم‌واسطه تشریفاتی ذکر نماید، که در این صورت نیازی به اثبات وثاقت عبدالله بن حسن نیست، و یا اگر کتاب معروفی نبوده و اثبات وثاقت عبدالله بن حسن در سند نیاز است؛ -چرا که کتاب مزبور از طریق عبدالله بن حسن برای حمیری ثابت شده-، در این فرض با اکثار روایت حمیری وثاقت عبدالله بن حسن ثابت می‌شود.

آنچه نقل شد، مربوط به مواردی است که یکی از قدما از کتابی نقل کند، که این نقل قدما، گاهی نقل صریح و بدون واسطه -مثل نقل شیخ طوسی از کتاب حسین بن سعید-، و گاهی نقل از طریق یک سند است؛ مثل نقل کلینی از سکونی و نقل کلینی از حسین بن سعید و یا نقل عبدالله بن جعفر از کتاب علی بن جعفر.

1.1.2- صورت دوم: اثبات اعتبار نسخه‌ای که از آن نسخه نقل روایت نشده بلکه خود آن به ما واصل گشته

اگر کتابی مثل مسائل علی بن جعفر به ما واصل شده باشد، چگونه می‌توان اعتبار آن نسخه را ثابت کرد؟ پاسخ آن است که مساله دو صورت دارد

صورت اول: کتاب و نسخه دارای هیچ سندی نیست.

صورت دوم: کتاب دارای سند است. در این صورت، یا باید سند تصحیح شود و یا آنکه با توجه به قرائن خارجی، اعتبار کتاب ثابت گردد.

بحث را با ذکر چند مثال در این صورت ادامه می‌دهیم:

1.1.2.1- مثال اول: صحیفه سجادیه

کتاب صحیفه سجادیه دارای سند است. سند این کتاب در ابتدای آن ذکر شده است. اعتبار صحیفه سجادیه با قرائن خارجی ثابت می‌شود. مرحوم آقای فهری از آیت الله والد درخواست کردند مقدمه‌ای بر صحیفه سجادیه بنویسد تا در ابتدای چاپ این کتاب قرار گیرد. ایشان مقدمه‌ای نوشت و برای آقای فهری ارسال کرد، ولی آقای فهری مقدمه ایشان را چاپ نکرد؛ بلکه تنها مطالبی از آن را در بین مقدمه‌ای که خودش نوشته بود، وارد کرد و به‌عنوان مقدمه آن چاپ کرد. افسوس که آیت الله والد نسخه‌ای از آن مقدمه که برای آقای فهری فرستاد، نزد خود نگه نداشت. البته ما کل آن مقدمه‌ای که ایشان نگاشتند را مطالعه کردیم، و بر مطالب آن اشراف داشتیم. نکات اصلی که در مقدمه چاپ آقای فهری آمده، از آیت الله والد است.

1.1.2.2- مثال دوم: کتاب مسائل علی بن جعفر

کتاب مسائل علی بن جعفر دارای یک طریق است که در ابتدای کتاب ذکر شده است. این طریق مشتمل بر برخی مجاهیل است. بنابراین طریق مزبور قابل تصحیح نیست. همچنین مقایسه این طریق با نقلیات علی بن جعفر در سایر کتب تاثیری در اثبات آن ندارد. بنابراین اعتبار این کتاب ثابت نیست. آیت الله والد بیان کرده‌اند منقولاتی که منحصر به این نسخه است از اعتبار ساقط است. ایشان احتمال می‌دادند یک نفر مطالب مختلفی از علی بن جعفر را از مواضع مختلف جمع کرده است، که ممکن است این روایات دارای اسناد مختلفی بوده است. سپس این روایات را در کنار هم قرار داده و این کتاب را تالیف نموده است.

1.1.2.3- مثال سوم: کتاب اختصاص منسوب به شیخ مفید

کتاب اختصاص، منسوب به شیخ مفید است، ولی این کتاب از شیخ مفید نیست؛ بلکه یک مجموعه حدیثی است که یک نفر از کتب مختلف (حدود ۱۵ کتاب) جمع‌آوری کرده است. قسمت آخر کتاب که نام سعد بن عبدالله هم در آن قسمت آمده است، از بصائر الدرجات سعد بن عبدالله اخذ شده است. یعنی حدود سی صفحه از آخر کتاب اختصاص، از بصائر الدرجات سعد بن عبدالله اخذ شده است. دو کتاب به نام بصائر الدرجات وجود دارد که یکی از سعد بن عبدالله و دیگری از صفّار است. صفار بسیاری از مطالب را از کتاب سعد بن عبدالله اخذ کرده است.

سعد بن عبدالله خودش کتاب خود را تلخیص کرده است. کتاب بصائر سعدبن عبدالله و همچنین مختصر آن، هر دو در اختیار حسن بن سلیمان حلی قرار گرفته است. کتابی که امروزه وجود دارد و به‌عنوان «مختصر بصائر الدرجات» معروف شده، همان مختصر سعد بن عبدالله نیست. بلکه کتابی است که توسط حسن بن سلیمان حلّی تالیف شده است. در این کتاب، روایاتی از حدود ۱۰ منبع جمع‌آوری شده است. این کتاب اخیرا توسط آقای موسوی بروجردی با نام «المجموعة الحدیثیّة» چاپ شده است این نام که برای آن انتخاب شده، نیکو و سزاوار است؛ چرا که از کتابهای مختلفی در آن نقل روایت شده که یکی از آنها مختصر البصائر سعد بن عبدالله است.

قسمت‌های پایانی کتاب اختصاص که از بصائر الدرجات سعد بن عبد الله اخذ شده، معتبر است. هرچند مولّف کتاب اختصاص معلوم نیست، و روشن نیست نقلیات این کتاب به چه میزان اعتبار دارد، ولی وقتی قسمت‌های پایانی این کتاب با اموری مثل نقلیات بصائر الدرجات صفّار و نقلیات مختصر البصائر سعد بن عبد الله مقایسه شود، و همچنین وقتی اسناد آن با اسناد سعد بن عبدالله و سبک اسناد سعد بن عبد الله مورد مقایسه قرار گیرد، از کنار هم قراردادن ضمائم مختلف، اعتبار قسمت پایانی این کتاب اثبات می‌شود. حاصل آنکه وقتی نسخه‌ای به ما واصل گشته و سندی در ابتدای آن ذکر نشده، گاهی می‌توان با بررسی قرائن خارجی اعتبار آن نسخه و یا دست کم اعتبار برخی از قسمت‌های آن نسخه را ثابت کرد. در اعتبار نسخ اگر اطمینان معتبر باشد، باید این اطمینان حاصل شود، ولی اگر اطمینان ملاک نباشد، پای انسداد صغیر به مباحث باز می‌شود.

1.2- اعتبار تفسیر قمی موجود

در رابطه با نسخه علی بن ابراهیم و اعتبار آن مباحثی وجود دارد که ذکر می‌گردد:

1.2.1- اثبات اعتبار کتاب از طریق شهادت ابوالفضل عباس بن محمد

علی بن حاتم قزوینی تفسیر موجود را توسط ابی الفضل عباس از علی بن ابراهیم نقل کرده است. روش بحثی که در مورد نقل عبدالله بن جعفر از کتاب علی بن جعفر بود -که بیان شد یا سند تشریفاتی است و یا با کثرت نقل اعتبار کتاب ثابت می‌شود- در محل بحث این روش را نمی‌توان جاری نمود؛ چرا که در مورد علی بن حاتم آمده است: «یروی عن الضعفاء»، و این احتمال وجود دارد که علی بن حاتم به اعتبار ابوالفضل عباس این کتاب را به علی بن ابراهیم نسبت داده است. از آن رو که ابوالفضل عباس ضعیف است، اعتبار تفسیر ثابت نمی‌شود. تعداد روایات ابوالفضل عباس ـبه‌جز روایات او در این کتاب تفسیر که در طریق علی بن حاتم به علی بن ابراهیم واقع شده- در کتب دیگر، دو یا سه روایت است. بنابراین از طریق راوی نمی‌توان مشکل را حل کرد. اگر ممکن باشد راوی تصحیح شود، نیاز به بررسی قرائن دیگر نیست، ولی در مورد این تفسیر مشکل راوی وجود دارد. گاهی ممکن است یک راوی ضعیف باشد، ولی با توجه به نقلیات مختلف او در کتب متعدّد وثاقتش ثابت شود، ولی از آن رو که ابوالفضل عباس روایت چندانی ندارد، از این طریق نمی‌توان مساله را حل کرد.

1.2.2- ذکر دو جهت بحث

از آنجا که اسناد این کتاب یکپارچه و یک‌دست نیست، قرائن متعدّدی باید ملاحظه شود تا نتیجه نهایی به‌دست آید. به‌عنوان مثال، نقلیات قسمت پایانی کتاب اختصاص از بصائرالدرجات، به صورت یکپارچه و منظّم است و اشکال خاصی از جهت متن و سند در آن وجود ندارد. البته برخی اشکالات، عمومی است مثل اختلاف نسخ و امثال آن که در نوع موارد وجود دارد، ولی اشکال خاصی غیر از این امور در آن نیست، ولی تفاوت‌ نقلیات تفسیر موجود با نقلیات کتب دیگر از علی بن ابراهیم بسیار زیاد است. دو جهت بحث در رابطه با اثبات اعتبار نسخه موجود باید پیگیری شود:

1.2.2.1- جهت اول: مقایسه نقلیات کتاب از غیر علی بن ابراهیم با همین روایات در منابع دیگر

بحث از کلیّت کتاب است که این نسخه به چه میزان اعتبار دارد. مباحث این بخش بیشتر حول روایاتی می‌چرخد که از علی بن ابراهیم نیست. این اسناد نیاز به بررسی مفصّلی دارد که ما آن را دنبال نکردیم. باید بررسی شود که اسناد و متون این روایات با آنچه معهود از اسناد و متون دیگر است سازگاری دارد یا خیر.

1.2.2.2- جهت دوم: مقایسه نقلیات کتاب از علی بن ابراهیم با همین روایات در منابع دیگر

بررسی روایاتی از علی بن ابراهیم که در این کتاب نقل شده است. عمده بحث این بخش آن است که اعتبار نسخه‌ای از تفسیر علی بن ابراهیم که به دست علی بن حاتم بوده ثابت شود. اگر این امر ثابت شد، مطلوب حاصل شده، و بخش اول هم اثبات می‌گردد. نقلیاتی که از تفسیر علی بن ابراهیم در منابع مختلف وارد شده باید با منقولات این کتاب مقایسه شود.

1.2.2.2.1- نقلیات مجمع البیان

در مجمع البیان روایاتی از کتاب علی بن ابراهیم نقل شده و مرحوم طبرسی شهادت داده به آنکه روایت را از کتاب تفسیر علی بن ابراهیم نقل کرده است. هیچ ‌شاهدی هم بر عدم اعتبار این شهادت وجود ندارد. همان نکته‌ای که در مورد شیخ طوسی بیان شد که شهادت ایشان معتبر است، در رابطه با مرحوم طبرسی نیز این نکته وجود دارد.

سوال: در سنجیدن نقلیات این کتاب با کتبی مثل مجمع البیان، ابتدا باید اعتبار نقل مجمع البیان ثابت شود.

پاسخ: اعتبار نقل مجمع البیان از تفسیر علی بن ابراهیم ثابت است. بیان شد که شهادت مرحوم طبرسی در مورد نقل از تفسیر علی بن ابراهیم هیچ معارضی ندارد. صاحب مجمع البیان شهادت داده است که علی بن ابراهیم فلان‌مطلب را بیان کرده است. شهادت ایشان مورد پذیرش است. وقتی ما نسخه‌ای یافته‌ایم که منسوب به علی بن ابراهیم است، و اعتبارش ثابت نیست، باید با نقلیات معتبر مقایسه شود. در مورد این نسخه منسوب به علی بن ابراهیم که امروزه موجود است، شهادتی نظیر آن شهادتی که طبرسی داده بود وجود ندارد. علی بن حاتم ممکن است این نسخه را به اعتبار ابوالفضل عباس نقل کرده باشد، و وثاقت ابوالفضل عباس ثابت نیست.

تفاوت شهادت طبرسی با شهادت علی بن حاتم در آن است که شهادت مرحوم طبرسی مطلق است، ولی شهادت علی بن حاتم به واسطه یک شخصی است که وثاقت آن شخص ثابت نیست. در مورد مرحوم طبرسی همین مقدار که ایشان بیان کرده که علی بن ابراهیم آن مطلب را نقل کرده است، همین مقدار برای پذیرش سخن او کافی است. بله، اگر صاحب مجمع البیان مستند خود را ذکر می‌کرد و آن سند مشتمل بر راوی مجهول یا ضعیفی بود، نقل او مورد پذیرش نبود، ولی وی سندی نقل نکرده است. در چنین فضایی، مساله دوران بین حس و حدس و مساله اصالة الحسّ مطرح می‌گردد.

سوال: با وجود گذشت سالیان دراز و تفاوت عصر مرحوم طبرسی با عصر علی بن ابراهیم اطمینان به حدسی بودن نقل پیدا می‌شود.

پاسخ: چنین اطمینانی وجود ندارد. حتی در عصر کنونی خط علامه حلّی و خط شیخ طوسی موجود است، و ممکن است با قرائنی از آنها نقل حسی داشت. صرف گذشت زمان باعث حدسی شدن نمی‌شود. به‌عنوان مثال: ابن ادریس نوه با واسطه شیخ طوسی است. ایشان خودش بیان کرده کتاب محمد بن علی بن محبوب به‌خط شیخ در اختیار او است. پس می‌تواند نقل او از شیخ، حسّی باشد. همچنین بسیاری دیگر از کتب نزد ایشان بوده و در مستطرفات سرائر از آنها نقل کرده است.

1.2.2.2.2- نقلیات کافی

ما در کافی فحص و تحقیق و دقت و تامل زیادی انجام دادیم تا به نقل‌هایی از این کتاب از تفسیر علی بن ابراهیم دست پیدا کنیم، ولی چندان مطلب مهمی یافت نشد؛ بلکه تنها تعداد کمی روایت یافت گردید، و این مقدار در مسیر بحث تاثیر چندانی ندارد. علی بن ابراهیم طریق کلینی به منابع است، نه آنکه کتب وی منبع کلینی باشد. تعداد روایاتی که اطمینان وجود دارد در کافی از کتب علی بن ابراهیم –اعم از تفسیر و غیرتفسیر- نقل شده حدود ده روایت است.

1.2.2.2.3- نقلیات مناقب ابن شهرآشوب

در مناقت ابن شهرآشوب نقلیاتی از این تفسیر وجود دارد. شهادت صاحب‌مناقب نیز معتبر است. نقلیات مناقب ابن شهرآشوب از کتاب تفسیر علی بن ابراهیم با نقلیات تفسیر قمی موجود تفاوت چندانی ندارد، ولی این نقلیات ابن شهرآشوب تاثیری در بحث ندارد؛ چرا که در مجموع در این کتاب حدود شش روایت نقل شده که دو روایت آن در تفسیر موجود وارد نشده است و چهار روایت دیگر هرکدام کم‌تر از یک سطر است. بنابراین مقایسه آن دو نتیجه‌ای حاصل نمی‌کند.

1.2.2.2.4- نقلیات منابع دیگر

مباحثی در رابطه با اثبات اعتبار این کتاب پیش روی ما است که با تحقیق در رابطه با آنها افق بحث روشن‌تر می‌شود. یک بحث آنکه تفسیر موجود با تفسیر ابن عتائقی مقایسه شود. مساله دیگر، مقایسه سندهای این کتاب با سندهای معهود از علی بن ابراهیم است. ما در جاهای مختلف تعلیقاتی در این مورد ذکر کرده‌ایم. در نرم‌افزار درایه۳ این تعلیقات وارد شده است. این تعلیقات مربوط به ارائه برخی آمارها و مقایسه نقلیات این تفسیر با برخی کتب دیگر و بررسی میزان نقلیات این تفسیر از کتبی مثل تفسیر ابن ابی عمیر و تفسیر ابوبصیر است.

برخی کتبی که از تفسیر علی بن ابراهیم روایاتی نقل کرده‌اند، به‌شرح زیر است:

     تاویل الآیات

     مجمع البیان

     مناقب ابن شهرآشوب

     بعضی از کتب سید بن طاوس

     مختصر ابن عتائقی

     تفسیر تبیان شیخ طوسی

     تهذیب: یک روایت

     کافی

البته در اینکه تفسیر موجود حجیّت مطلق ندارد -بلکه تنها دارای حجیّت متوسط است- شکی نیست؛ چرا که تفاوت‌های زیادی با نقلیات دیگر مثل مجمع البیان دارد. تفاوت‌های این کتاب با نقل‌های دیگر از تفسیر علی بن ابراهیم تنها در حدّ اختلاف نسخه نیست؛ بلکه تفاوت‌هایی که در شیوه اسناد این کتاب با اسناد متعارف علی بن ابراهیم مشاهده می‌شود، جدّی است. به‌عنوان مثال هیچ‌یک از ۲۳ نفر از مشایخ صاحب‌تفسیر در کتاب تاویل الآیات -در روایاتی که این کتاب از تفسیر علی بن ابراهیم نقل کرده- نامشان ذکر نشده است. قدیمی‌ترین نقل از نسخه موجود تفسیر، مربوط به حسن بن سلیمان است که شاگرد شهید اوّل است که در سال ۸۰۲ زنده بوده است.

 


[1] همزه «الاسناد» در کلمه «قرب الاسناد» ممکن است به فتح یا کسر باشد. به‌روشنی معلوم نیست که کدام‌یک صحیح است.
logo