92/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
/ عمره تمتع حائض/کتاب الحج
موضوع: کتاب الحج/ عمره تمتع حائض/
مشهور دو روایت مذکور در فرض دوم را شاهد گرفته اند بر این که عمره تمتع زن حائض صحیح است.
اما به نظر ما مرسله علاوه بر ضعف سند، اضطراب متن هم دارد:
مرسله ابراهیم بن اسحاق: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَمَّنْ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ وَ هِيَ مُعْتَمِرَةٌ ثُمَّ طَمِثَتْ قَالَ تُتِمُّ طَوَافَهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهَا غَيْرُهُ وَ مُتْعَتُهَا تَامَّةٌ وَ لَهَا أَنْ تَطُوفَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- لِأَنَّهَا زَادَتْ عَلَى النِّصْفِ وَ قَدْ قَضَتْ مُتْعَتَهَا فَلْتَسْتَأْنِفْ بَعْدَ الْحَجِّ وَ إِنْ هِيَ لَمْ تَطُفْ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ فَلْتَسْتَأْنِفِ الْحَجَّ فَإِنْ أَقَامَ بِهَا جَمَّالُهَا بَعْدَ الْحَجِّ فَلْتَخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ أَوْ إِلَى التَّنْعِيمِ فَلْتَعْتَمِرْ.[1]
موارد اضطراب متن مرسله:
تُتِمُّ طَوَافَهَا: یک احتمال در معنای جمله مذکور این است که در همان حال حیض طواف را تمام کند و لکن این احتمال خلاف ضرورت فقه است، احتمال دیگر این است که معنایش این باشد که طواف را رها کند به این شکل که بعدا اتمام خواهد کرد، یعنی فعلا طواف را رها کند، بعدا آن را تمام خواهد کرد، احتمال سوم این است که تصحیف شده باشد و «یتم طوافها» یا «تم طوافها» بوده باشد، «تم طوافها» هم به این معنا نیست که همین چهار شوط کافی است و اتمام آن هم لازم نیست، زیرا خلاف تسالم قطعی است، بلکه طبعا به این معناست که طواف او صحیح است و استیناف لازم ندارد، و صرفا باید بعدا طواف را اتمام کند.
فلْتَسْتَأْنِفْ بَعْدَ الْحَجِّ: اگر آن چه در این عبارت آمده «بعدُ» به ضم دال باشد،بدین معنا خواهد بود که عمره تمتع تام است و حال باید حج تمتع را شروع کند، و اگر «بعدَ» به فتح دال باشد، یعنی طواف عمره تمتع را بعد از رجوع از منی اتمام کند.
و إِنْ هِيَ لَمْ تَطُفْ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ فَلْتَسْتَأْنِفِ الْحَجَّ : یعنی حج او حج افراد است، البته در نسخ من لایحضره الفقیه کلمه «بعد» قبل از کمله «الحج» آمده است، اما این نقل اشتباه است، و اگر هم غلط نباشد، توجیه آن چنین خواهد بود که بعد از رجوع از منی، طواف را از سر بگیرد و از این که گفته عمره هم انجام دهد، می فهمیم که حج افراد بوده است و آن چه باید از سر بگیرد، طواف عمره تمتع نیست، بلکه طواف حج افراد است و ظاهرا همه نسخ من لایحضره الفقیه این غلط را دارد، البته فقط جواهر خلاف این نسخه را از فقیه نقل کرده است.
لذا روایات سندا و دلالتا مشکل دارد، ولی قواعد می گوید به مقتضای عمومات باید حج تمتع انجام دهد، حال یک راه این است که برای سه شوط بعد نائب بگیرد و یک راه این است که بعد از رجوع از منی خودش سه شوط را قضاء کند و مقتضای تنجز علم اجمالی، وجوب جمع بین هر دو راه است.
اما روایتی در مساله داریم که دلیل خاص بر این فرض است و حکم به استنابه نسبت به سه شوط باقی کرده است:
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ اعْتَلَّ عِلَّةً لَا يَقْدِرُ مَعَهَا عَلَى إِتْمَامِ الطَّوَافِ فَقَالَ إِنْ كَانَ طَافَ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاط فَقَدْ تَمَّ طَوَافُهُ وَ إِنْ كَانَ طَافَ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الطَّوَافِ فَإِنَّ هَذَا مِمَّا غَلَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُؤَخِّرَ الطَّوَافَ يَوْماً وَ يَوْمَيْنِ فَإِنْ خَلَّتْهُ الْعِلَّةُ عَادَ فَطَافَ أُسْبُوعاً وَ إِنْ طَالَتْ عِلَّتُهُ أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ أُسْبُوعاً وَ يُصَلِّي هُوَ رَكْعَتَيْنِ وَ يَسْعَى عَنْهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ إِحْرَامِهِ وَ كَذَلِكَ يَفْعَلُ فِي السَّعْيِ وَ فِي رَمْيِ الْجِمَارِ.[2]
مفاد روایت این است که برای اتمام طواف باید نائب بگیرد.
محقق خوئی فرموده: سند این روایت به سبب وقوع «سهل بن زیاد» ضعیف است و لذا باید برای کل طواف نائب بگیرد و نه فقط برای سه شوط.
ولی این روایت سند دیگری هم دارد که در آن «سهل بن زیاد» وجود ندارد و آن سند شیخ است که در آن لولوی آمده است: وَ عَنْهُ عَنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار[3] و به نظر ما بعید نیست که لولوی ثقه باشد، زیرا نجاشی او را توثیق کرده است و فقط ابن ولید او را از رجال نوادر الحکمة استثناء کرده است و گرچه محقق خوئی فرموده این توثیق با کلام ابن ولید تعارض می کند، اما به نظر ما تعارضی ندارد، زیرا ابن ولید که تضعیف و نفی وثاقت نکرده است، فقط گفته من از او روایت نمی کنم و لذا با توثیق نجاشی تعارض نمی کند، زیرا ممکن است وجه عدم نقل او از لولوی، ضعیف دانستن او نباشد، بلکه شرط دیگری در عمل به خبر ثقه قائل باشد.
سلمنا؛ بر فرض که تعارض هم بکند، باز در یک سند «سهل بن زیاد» است که حدود دو هزار روایت در کافی از او نقل شده و اکثرا روایات او شذوذ هم ندارد و در سند دیگر هم لولوی است و وثوق حاصل می شود که این خبر از حسن بن محبوب نقل شده است و احتمال تواطؤ بر کذب نمی رود، کما این که احتمال خطا هم موثوق بعدمه است.
البته مفاد این روایت حرمت تکلیفی قطع اختیاری طواف و سعی است، زیرا روایت می گوید اگر کمتر از چهار شوط بجا آورده و مریض شود، صبر کند که خوب شود و بعد طواف را انجام دهد، زیرا ما غلب الله علیه فهو اولی بالعذر، با این که این شخص که ترک طواف نمی کند، فقط قطع می کند و معنایش این است که اگر عذر نداشته باشد، قطع طواف، حرام تکلیفی است و در سعی هم همین طور است و لذا آیت الله زنجانی بر اساس همین روایت فرموده قطع طواف اختیارا حرام تکلیفی است.
دلالت این روایت بر حرمت قطع اختیاری طواف تکلیفا واضح است و لذا اگر کسی در همان شوط اول هم بخواهد قطع طواف کند و دوباره شروع کند، حرام است.
اما از این جهت که استنابه در سه شوط را تایید کرد، برای مساله مورد بحث قابل استدلال است و این زن هم که قادر بر طواف نیست و می تواند استنابه کند، مگر کسی بگوید مورد روایت مریض است و شامل حائض نمی شود که در این صورت نوبت به علم اجمالی می رسد، البته به نظر ما الغاء خصوصیت می شود. و لکن احوط جمع بین استنابه و اتمام طواف بالمباشرة بعد از حج است و البته احتیاط اتم هم ممکن است به این که علاوه بر جمع بین این دو کار، اعمال را به نیت اعم از حج افراد و تمتع بجا آورد که اگر وظیفه اش عدول به حج افراد بوده باشد، آن هم انجام شده باشد، گرچه این احتیاط خلاف عموماتی است که وظیفه نائی را حج تمتع معرفی می کند و لکن لاباس به این احتیاط.
مسألة 292
إذا حاضت المرأة بعد الفراغ من الطواف و قبل الاتيان بصلاة الطوافصح طوافها و أتت بالصلاة بعد طهرها و اغتسالها و إن ضاق الوقت سعت و قصرت و قضت الصلاة قبل طواف الحج.[4]
بررسی حکم حیض بین طواف و نماز طواف
حج در این مورد صحیح است و بعد از پاک شدن غسل می کند و نماز می خواند و اگر وقت تنگ باشد، سعی و تقصیر می کند و بعد از رجوع از منی، نماز طواف را قضاء می کند و دلیل بر آن صحیحه زرارة است: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ- فَحَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهَا إِذَا طَهُرَتْ إِلَّا الرَّكْعَتَيْنِ وَ قَدْ قَضَتِ الطَّوَافَ.[5]
روایت ابی الصباح الکنانی: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ فِي حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ قَالَ إِذَا طَهُرَتْ فَلْتُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ وَ قَدْ قَضَتْ طَوَافَهَا.[6]
البته این روایت به محمد بن فضیل که مشترک است، ضعیف می باشد.
محقق خوئی به صحیحه معاویة بن عمار تمسک کرده: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ- ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَسْعَى قَالَ تَسْعَى.[7]
ایشان فرموده: قبل ان تسعی اطلاق دارد و شامل حیض قبل از نماز طواف هم می شود.
اما به نظر ما صحیحه دلالت ندارد، زیرا ظاهرش این است که نماز طواف را خوانده و قبل از سعی حیض شده و نه این که قبل از نماز حیض شده باشد.
محقق خوئی فرموده: مقتضای قاعده هم همین حکمی است که از روایات استفاده می شود و لکن به نظر ما کلام ایشان نادرست است، زیرا به نظر ایشان موالات بین طواف و نماز طواف، شرط صحت است و نه صرف این که تکلیف محض باشد تا گفته شود تکلیف مشروط به قدرت است، اما ایشان موالات را شرط وضعی می داند و صحیحه منصور بن حازم می گوید: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ قَالَ لَا تُؤَخِّرْهَا سَاعَةً إِذَا طُفْتَ فَصَلِّ.[8]
دلیل شرطیت هم اطلاق دارد و لذا به دلیل خاص نیاز داریم.