1404/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام نماز آیات
موضوع: احکام نماز آیات
ادامۀ مسألۀ 20: بررسی وجوب قضای نماز آیات بر زن حائض
بحث راجع به این بود که زن حائض لازم نیست نماز آیات بخواند ولی بعد از اینکه پاک شد از حیض آیا نماز آیات را باید قضا بکند یا نه، صاحب عروه در اینجا فرمود احتیاط واجب این است که قضا بکند، در بحث حیض فرمود الاحوط بل الاقوی این هست که قضا بکند.
برخی مثل مرحوم آقای بروجردی تفصیل دادند گفتند اگر مثل نماز آیات عند الکسوف و الخسوف باشد که موقت هست و بعد قضا دارد، ما ملتزمیم قضا واجب نیست اما اگر مثل زلزله است که همیشه ادا است احتیاط این هست که بعد از پاک شدن از حیض نماز آیات آن زلزله را بخواند.
امام در بحث حیض به آن الاحوط بل الاقوی اشکال گرفتند گفتند الاقوائیة محل منع، اینجا که صاحب عروه احتیاط کرده ایشان حاشیه نزده ولی در تحریر جلد 1 صفحۀ 192 فرموده در بحث نماز آیات: اقوی سقوط نماز آیات است از حائض و نفساء فلا قضاء علیهما فی الموقتة و لا یجب اداء غیرها، فتوا داده به عدم وجوب قضا ولی در جلد 1 تحریر صفحه 54 که بحث حیض است، فرموده احتیاط واجب این است که قضا کند نماز آیات را و کذا الصلاة الواجبة غیر الیومیة کالآیات و رکعتی الطواف و المنذورة علی الاحوط. حالا این اختلافها، و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا، این اختلافها هست.
آقای خوئی و آقای سیستانی هم مطلقا گفتند لازم نیست زن حائض بعد از پاک شدن نماز آیات را بخواند.
ما دلیل بر عدم وجوب قضا را مطرح کنیم:
برخی ممکن است استدلال کنند به روایاتی که دارد زن حائض نمازش را قضا نمیکند روزهاش را قضا میکند، وسائل جلد 2 صفحۀ 346، صحیحۀ ابان: ان السنة لا تقاس أ لا تری ان المرأة تقضی صومها و لا تقضی صلاتها. یا صحیحۀ زراره که عن قضاء الحائض الصلاة ثم تقضی الصیام قال لیس علیها ان تقضی الصلاة و علیها ان تقضی صوم شهر رمضان ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یأمر بذلک فاطمة (حالا بعضیها گفتند این فاطمه بنت حبیش است و الا صدیقۀ طاهره ما کانت ترت الحمرة ابدا) و کان یأمر بذلک المؤمنات. یا در صحیحۀ حلبی هست که کن نساء النبی لا یقضین الصلاة اذا حضن. بعید نیست بگوییم این روایات انصراف دارد به همان قضای نمازهای یومیه چون برخی از اینها که در مقام ابطال قیاس است میفرماید قیاس باطل است و لذا نمیشود قیاس کرد عدم وجوب قضای نماز را بر زن حائض با بحث قضای صوم، قضای صوم بر او واجب است ولی قضای صلات واجب نیست با اینکه صلات اهم از صوم است. آن صحیحۀ زراره هم هست که عن قضاء الحائض الصلاة عند الاطلاق انصراف دارد به همان صلات یومیه انصافا.
[سؤال: ... جواب:] لیس علیها ان تقضی الصلاة و علیها ان تقضی صوم شهر رمضان در جواب این سؤال که عن قضاء الحائض الصلاة ثم تقضی الصیام بعید نیست انصراف داشته باشد به نمازهای یومیه.
آقای خوئی هم فرمودند من انصراف را قبول دارم و لذا به این روایات استدلال نمیکنم بر عدم وجوب قضای نماز آیات. من استدلالم به عدم وجوب قضای نماز آیات به این هست که آن روایتی که دلیل بر وجوب قضای نماز است که صحیحۀ زراره است او شامل زن حائض نمیشود، وقتی شامل زن حائض نشد رجوع میکنیم به مقتضای قاعده، مقتضای قاعده این است که قضا به امر جدید است و موضوعش فوت است و ما احراز نکردیم که از زن حائض نماز آیات فوت شده و لذا برائت از وجوب قضا جاری میکنیم. صحیحۀ زراره مهم این است که دلیل بر وجوب قضای نماز آیات بر زن حائض نیست. چرا؟ برای اینکه در صحیحۀ زراره میگوید عن ابی جعفر علیه السلام انه سئل عن رجل صلی بغیر طهور او نسی صلاة لم یصلها او نام عنها قال یقضیها اذا ذکرها فاذا دخل وقت الصلاة و لم یتم ما قد فاته فلیقض. موضوع در این صحیحۀ زراره این است که قضای صلات فائته واجب است و ما در مورد زن حائض احراز نکردیم که نماز از او فوت شده، فوت به این است که ملاک تام بشود و فوت بشود از انسان، کسی که تشنه نشده بگوید من آب خوردن از من فوت شد، خب اصلا تشنه نشدی که ملاک پیدا کند آب خوردن در حق تو، زن حائض هم کی میگوید ملاک تام دارد اصلا نماز در حق او تا بگوییم فوت شده و مشمول این صحیحۀ زراره است. این محصل فرمایش آقای خوئی است.
این فرمایش آقای خوئی نکاتی در موردش هست که باید بحث بشود:
نکتۀ اول این هست که ایشان فرمود مقتضای قاعده عدم وجوب قضای نماز آیات است بر این زن حائض چون قضا به امر جدید است. آقا اینکه قضا به امر جدید است ربطی به اینجا ندارد که. ببینید! یک وقت شما در هنگام کسوف و خسوف واجب است بر شما نماز آیات ولی نمیخوانید، بعد که وقت گذشت میخواهیم ببینیم دلیل بر وجوب قضا داریم یا نه، آنجا بحث میکنند بعضیها مثل آقای حکیم میگویند استصحاب میکنیم بقای وجوب نماز را، بعدا فرمایش ایشان را مطرح میکنیم در بحث قضا، ایشان میگویند شارع وقتی میگوید صل الآیات عند الکسوف و لو لسان دلیل عند الکسوف را قید گرفته اما در نظر عرف این حالت است، ظرف است، قید نیست، یعنی عرف میگوید نماز آیات واجب بود در هنگام کسوف نمیگوید نماز آیات مقید به زمان کسوف واجب بود تا بعد بگویید استصحاب وجوب این نماز برای اثبات وجوب نماز آیات بعد از زوال الکسوف اصل مثبت است و جاری نیست، نه، قید نمیگیرد عرف و لو در لسان دلیل قید باشد، ظرف میگیرد، ظرف زمانی استصحاب الغا میشود با دلیل استصحاب، نماز آیات در زمان کسوف بر من واجب بود استصحاب میکنم که بعد از زوال کسوف هم نماز آیات هنوز بر من واجب است.
این استصحابی است که آقای حکیم جاری میکند که بعد اشکالش را خواهیم گفت اما این مربوط به کسی است که در زمان کسوف نماز آیات بر او واجب شده باشد این زن حائض که نماز آیات بر او واجب نشده پس اصلا قضا به امر جدید نباشد قضا به امر اول باشد، فرض این است که زن حائض امر اول ندارد. پس بحث را مربوط به این مطلب نباید میکردید. این یک مطلب.
مطلب دوم: شما آقای خوئی! فرمودید فوت صادق نیست، محرز نیست در مورد زن حائض چون ممکن است طهر از حیض شرط اتصاف نماز به ملاک باشد، یعنی زن حائض اصلا ملاک تام نماز آیات از او فوت نمیشود، شاید اینطور باشد، پس در شبهۀ مصداقیۀ فوت صلات نمیتوانیم تمسک کنیم به صحیحۀ زراره که میگوید نماز فوت شده را باید قضا کند.
به شما نقض میکنند میگویند پس در ناسی در نائم چرا میگویید قضا واجب است؟ شما میگویید: نه، خواب نبودن و متذکر بودن شرط تنجز است، فرق میکند با طاهر بودن از حیض، او شرط وجوب نماز است. آخه اینها خلاف مبانی شماست و خلاف ظاهر ادله است، رفع القلم عن ثلاث، یکیش هم حالا غیر المجنون حتی یفیق، الصبی حتی یحتلم، سومیش النائم حتی یستیقظ است، رفع القلم خود شما میگویید یعنی رفع قلم تکلیف نه رفع تنجز.
[سؤال: ... جواب:] بحث در این فرمایش آقای خوئی است که فرمود خواب نبودن شرط تنجز است و لذا از او فوت شده صلات، تمسک نکرد به روایت که در مورد نائم آمده، آن استدلال دیگری است.
پس فرقی بین نائم و ناسی بنا بر نظر مشهور و حائض نیست در اینکه اینها مکلف نیستند به نماز.
و حل مطلب این است که فوت یک امر عرفی است، ما نمیگوییم فوت ملاک ملزم، شما قید میزنید فوت ملاک ملزم در حالی که در صدق فوت کافی است که ملاک فوت بشود، عبادت خدا ملاک دارد در ارتکاز عرف، اینکه در روایت داریم زن ایمانش ناقص است به آن معنایی که در روایت است، لقعودهن عن الصلاة در ایام حیض، نکتهاش این است که ملاک عبادت خدا از او فوت میشود. من نمیگویم ملاک ملزم، اما بالاخره عبادت خدا ملاک دارد، خب این زن موفق میشد نماز میخواند در وقت خودش، حالا مجبور است بگیرد بخوابد، نماز نخواند، روزه نگیرد، این ملاک عبادت خدا یک ملاکی نیست که مختص به یکی باشد دون دیگری. بله، ملاک ملزم واجب الاستیفاء ندارد اما ملاک دارد، همین که ملاک دارد صدق فوت میکند دیگر، فوت شده از او ملاک نماز.
[سؤال: ... جواب:] صحیحۀ زراره دارد میگوید فاتته الصلاة . ... منافات ندارد، شما اگر نماز بخوانی میکشند شما را، نماز از شما فوت میشود در عین حال حرام است نماز بخوانی. ... این هم حرمت ذاتی دارد، القای نفس در تهلکه است دیگر، نماز بخوانی میکشند شما را، حرام است نماز بخوانی، روزه بگیری تلف میشوی اما فوت میشود از شما صوم و لذا میگویند و من کان مریضا فعدة من ایام أخر.
[سؤال: ... جواب:] ارتکاز عرف است، عبادت خدا ملاک دارد، نماز عبادت خدا است دیگر، ملاک نماز فوت میشود از زن حائض منتها خدا بر او واجب نکرده.
بله، ما به این روایت صحیحۀ زراره استدلال نمیکنیم بهخاطر دو مطلب:
یک: موضوعش رجل صلی بغیر طهور أو نسی صلاة لم یصلها أو نام عنها است، الغای خصوصیت ما نمیتوانیم بکنیم از این مورد سؤال به زن حائض، آقای خوئی میفرمایند موضوع استفاده میشود در این روایت این است که یقضی ما فاته، چه در این روایت فلیصل ما فاته، موضوع این است. و لذا میبینید این روایت متعمد را نمیگیرد. بعضی از آقایان گفتند به چه دلیل اگر کسی عمدا نمازش را نخواند قضا بر او واجب است؟ و لذا در رسالهشان نوشتند کسی که عمدا نمازش را نخواند احتیاط واجب این است که نمازش را قضا کند چون ما دلیل نداریم که کسی که عمدا نمازش را نخواند بر او قضا واجب است، آقای خوئی میگوید دلیل خاص نمیخواهد که، فلیصل ما فاته نشان میدهد ملاک، فوت است، تمام الموضوع فوت است یا مثلا در صحیحۀ دیگر زراره دارد صلاة فاتتک متی ذکرتها أدیتها، رجل فاتته صلاة من صلاة السفر فذکرها فی الحضر قال یقضی ما فاته کما فاته، آقای خوئی میگوید این روایات نشان میدهد که موضوع وجوب قضا فوت است. ما این را قبول نداریم، ما میگوییم در مورد این سؤال که نسی صلاة، صلی بغیر طهور، نام عن الصلاة روایت میگوید یقضیها متی ذکرها اطلاق ندارد که شامل زن حائض بشود. در این مورد سؤال فرمود الغای خصوصیت که نمیشود کرد. آن روایات دیگر هم که اصلا در مقام چیز دیگر است، مثلا آن روایتی که خواندیم یقضی ما فاته کما فاته سؤالش این است: رجل فاتته صلاة من صلاة السفر فذکرها فی الحضر، در مسافرت یادش رفت نماز بخواند در وطنش یادش آمد، میفرماید یقضی ما فاته کما فاته، آنی که فوت شده به همان نحوی که فوت شده قضا کند یعنی قصرا قضا کند، اطلاق ندارد که بخواهد بگوید هر نمازی که فوت شد قضایش واجب است.
و لذا اشکال اول این است که اطلاقی در این روایت بر وجوب قضای صلات فائته بقول مطلق ما نداریم.
[سؤال: ... جواب:] میگوید قضا تابع اداء است در کیفیت قصر و تمام، او بحث دیگری است.
اشکال دوم به صحیحۀ زراره این است که ما قبلا گفتیم در ذیلش دارد و لا یتطوع برکعة حتی یقضی الفریضة کلها این ما یصلح للقرینیة است که موضوع این صحیحه نماز فریضۀ فائته است و فریضه شاید به معنای ما فرضه الله فی الکتاب باشد که شامل نماز آیات نمیشود.
و لذا ما به این خاطر میگوییم نماز آیات قضایش واجب نیست بهخاطر این دو اشکال.
مطلب دیگر که این هم بهعنوان اشکال به آقای خوئی مطرح میشود این است که ایشان فقط بحث را برد روی نماز آیات موقت مثل نماز آیات عند الکسوف و الخسوف، نماز آیات زلزله که موقت نیست، مخصوصا بنا بر نظر عدۀ زیادی که میگویند واجب موسع است، مثل اینکه اول وقت حائض بود، خب بعدش هنوز وقت اداء باقی است، او که قضا ندارد، آنجا را دیگر ایشان به چه دلیل استدلال میکند بر اینکه لازم نیست نماز زلزله را نیمساعت دیگر از حیض پاک میشود، زلزله آمد، میگوید نیمساعت که سهل است اگر یک دقیقه بعد از زلزله پاک بشوی که دوستان دیگرت هنوز وضو نگرفتند نماز آیات را بخوانند تو میگویی خدا را شکر! خطاب به آن خانم میکنیم!! میگویی خدا را شکر که آنِ زلزله من حیض بودم یک دقیقه بعدش پاک شدم حالا شما بروید نماز آیات بخوانید ببینیم چه میکنید، آنجا چی، آنجا که بحث قضا نیست، آنجا باید به دلیل دیگری تمسک کنیم و لذا آقای بروجردی آنجا احتیاط واجب کرد گفت من فقط قضا را میگویم واجب نیست، اما زلزله که فرق میکند نماز آیاتش.
به نظر ما در مورد زلزله و یا مخاوف آن هم اطلاق ندارد چون دارد فصل لها حتی یسکن یا حتی تسکن، آن فرض این است که بعد از اینکه مخاوف سماویه برطرف شد این زن پاک شد، فصل لها حتی یسکن موضوع ندارد که، برائت از وجوب نماز آیات بعد از آن جاری میکنیم. راجع به زلزله هم ما اصلا اطلاقی نداشتیم که بگوید واجب موسع است و الا اگر اطلاق دلیل میگفت واجب موسع است ملتزم میشدیم که زن حائض نماز آیات را اول وقت نمیتواند بخواند بعد از پاک شدن بخواند، اطلاقی در نماز زلزله که بخواهد اثبات کند واجب موسع است ما پیدا نکردیم، آن روایت دیلمی هم که هم سندش اشکال داشت هم دلالت بر واجب موسع نمیکرد و لذا احتمال میدادیم که واجب مضیق باشد که اختلاف بود، آنهایی که میگویند واجب مضیق است این وجوب در حق زن حائض نیست، البته این فرضی که کردیم در قبل از فوت موالات زلزله پاک بشود او باید نماز آیات بخواند چون مثل بقیه است، آنی که با تأخیر فاحش پاک میشود از حیض که موالات عرفیه بهم میخورد او دلیلی بر وجوب قضا ما در موردش پیدا نکردیم.
و لذا حق با آقای خوئی و آقای سیستانی است که نماز آیات در حق زن حائض بعد از فوت وقتش یا بعد از فوت مولات در زلزله واجب نیست.
مرحوم آقای حکیم (یک بحث کلی دارم میکنم) غیر از آن استصحابی که مطرح کرد که گفتیم آن استصحاب اینجا جاری نیست چون یقین به حدوث نداریم در زن حائض و آقای حکیم هم اینجا مطرح نکرده کلی مطرح کرده که ما میتوانیم با استصحاب وجوب قضا را اثبات کنیم برای کسی که اداء بر او واجب بود که اینجا جاری نمیشود. بیان دیگری دارد ببینیم آن بیان جاری میشود یا نه. ایشان فرموده ما از ادلۀ وجوب قضا استفادۀ تعدد مطلوب میکنیم، یعنی مثلا شارع گفته ماه رمضان روزه بگیرید اگر نشد بعدا آن را قضا کنید، ما میفهمیم تعدد مطلوب را، نه اینکه اگر ماه رمضان روزه نگرفتید یک ملاکی حادث میشود در قضا، نه، تعدد مطلوب است، اصل روزه یک مطلوب است، روزۀ در ماه رمضان مطلوب دیگر است، به این میگویند تعدد مطلوب، طبعا نتیجه این میشود که قضا به امر جدید نیست نه اینکه ما نیاز به دلیل قضا نداریم، نه، دلیل قضا بود که آمد کشف کرد از تعدد مطلوب و لکن ثمرهاش کجا ظاهر میشود، ثمرهاش در جریان قاعدۀ اشتغال، اگر شما نمیدانید بعد الوقت نمازت را در داخل وقت خواندی روزهات را گرفتی یا نه اگر نبود قاعدۀ اشتغال برائت از وجوب قضا جاری نمیشود چون یک وجوب روی طبیعی صلات یا روی طبیعی صوم در حق تو محرز است. حالا این بحثش در جای خودش، ما این مبنا را هم نپذیرفتیم گفتیم بله ما تعدد ملاک را میفهمیم عرفی هم هست اگر به یک کسی بگویند روز جمعه پدرت را دعوت کن اگر نشد یک روز دیگر دعوت کن، عرف میفهمد که اصل دعوت پدر یک ملاک دارد دعوت روز جمعه یک ملاک دیگر دارد، از باب عقوبت نیست که اگر روز جمعه پدرت را دعوت نکردی تازه یک ملاک عقوبتی حادث میشود در قضا، این خلاف ظاهر است، قبول، اما آیا واجب هم تابع ملاک است به این معنا که شارع بر اساس این تعدد مطلوب تعدد واجب درست کند؟ از اول بگوید بر تو واجب است نماز در وقت بر تو واجب است طبیعی نماز، نه، میتواند بگوید بر تو واجب است نماز در وقت و اگر نماز در وقت فوت شد بر تو واجب است قضا، بله، وجوب قضا به ملاک استیفای آن ملاک طبیعی است، اما شارع آن طبیعی نماز یا طبیعی روزه را به عهدۀ من نگذاشته که من در مقابلش مسئول باشم قاعدۀ اشتغال جاری کنم، حالا بحثش در جای خودش، اما آن هم به اینجا مربوط نیست، چرا؟ برای اینکه در جایی که امر به قضا داریم کشف میکنیم تعدد مطلوب را، راجع به این زن حائض که ما دلیل نداریم بر وجوب قضا تا کشف کنیم تعدد مطلوب را.
[سؤال: ... جواب:] فرض این است آن تخصیص خورد گفت الحائض لا تقض الصلاة، وقتی تخصیص خورد دیگر دلیل وجوب قضا نسبت به او وقتی نداشتیم از کجا کشف کنیم، نه وحدت مطلوب کشف میشود نه تعدد مطلوب کشف میشود، هیچ چیز کشف نمیشود. ... و لتتق الله و لتدع الصلاة .
مسألۀ 21: تکرار اسباب نماز آیات
مسألۀ 21 میگوید اگر تکرار بشود اسباب نماز آیات در زلزله زیاد پیش میآید، میگوید پسلرزهها، پسلرزهها باعث پسنماز آیاتها میشود. اگر عرفا این زلزله امتداد آن زلزلۀ قبلی است فصل عرفی نشده، یک زلزله است، همینجور هی دارد تکان میخورد این زمین، شما نماز آیات خواندی باز هم زمین دارد تکان میخورد، میگویی فامرنا و امرکِ الی الله، اما یک وقت قطع میشود زلزله، بعد از چند دقیقه دومرتبه زلزله میآید و لذا با هم که مینشینند صحبت میکنند میگویند باز هم زلزله آمد، بعد که میگویند دو تا نماز آیات بخوان میگویند ژئوفیزیک میگوید پسلرزهها، خب ژئوفیزیک میگوید پسلرزهها، فقها هم میگویند پس نماز آیاتها، یک نماز آیات خواندی یک پس نماز آیات هم بخوان به تعداد زلزلهها، مگر به حرج بیفتی، واقعا هم در بعض مناطقی که زلزله میآید آنقدر تکرار میشود زلزله..
[سؤال: ... جواب:] فصل عرفی هست.
[سؤال: ... جواب:] آنی که میگوید فوری است و تأخیرش دلیل ندارد به حرج میافتد، حالا به حرج نمیافتید بخوانید ما که حرفی نداریم.
دلیلش چیست؟ آقایان نوعا گفتند ما در اصول اثبات کردیم که اصل عدم تداخل اسباب است، یعنی اگر دو تا زلزله آمد اذا زلزلت الارض فصل صلاة الآیات، او یک زلزله است، ظاهرش این است که حادث میشود وجوب نماز آیات عند حدوث آن زلزله، زلزله دوم هم که آمد ظاهر دلیل این است که حادث میشود وجوب نماز آیات عند حدوث آن زلزلۀ دوم، پس دو تا وجوب نماز آیات آمد. یا به تعبیر دیگر میگویند ظاهر این است که هرکدام سبب مستقل است، به قول امام میگویند در عالم تکوین ببینید هر فردی از اسباب سبب مستقل هستند، دو تا مثلا آتش دو تا حرارت میآورد، اینجا هم دو تا زلزله دو تا سبب مستقل هستند برای نماز آیات پس دو تا وجوب نماز آیات آمد. اینکه یک نماز آیات مجزی باشد از این دو تا واجب، این بر خلاف اصالة عدم تداخل المسببات است، اصل عدم تداخل اسباب میگوید با دو تا زلزله دو تا وجوب میآید، اصل عدم تداخل در مسببات میگوید با یک امتثال اصل این است که دو تا واجب امتثال نمیشود، امتثالها تداخل نمیکنند و لذا باید دو تا نماز آیات بخوانیم.
ما در اصول گفتیم ما این قاعده را قبول نداریم، دلیلش هم جای خودش گفتیم، گفتیم همچون ظهوری ندارد که بگوید حتما دو تا فرد سبب هستند برای دو تا مسبب، اذا زنی رجل فاجلدوه مأة جلدة حالا اگر دو بار زنا کرد دو تا صد تا، ده بار زنا کرد ده تا صد تا؟ نه، همچون ظهوری ندارد، نه اینکه ظهور دارد دلیل خاص از خارج داریم که تکرار نمیشود حد او.
[سؤال: ... جواب:] دو نوع هم باشد، اذا جاءک زید فاعطه دینارا، اذا مرض زید فاعطه دینارا، حالا زید آمده دستش هم گرفته به قلبش، وای قلبم، شنیده اصل عدم تداخل در اسباب است فکر میکند ما قبول داریم دو دینار به او میدهیم. نه، گفته وقتی که زید پیشت آمد یک دینار به او بده، مریض شد یک دینار بده، نگفته وقتی که هم مریض شد هم آمد دو دینار بده، کجا همچون چیزی گفته؟ ... اصل عدم تداخل در اسباب است دلیل نداریم. حالا آنی که ما بیشتر رویش تکیه میکنیم اصل عدم تداخل در اسباب را قبول نکردیم.
[سؤال: ... جواب:] آقایان که فرق نگذاشتند، آقای صدر هم فرق نمیگذارد، چه جملۀ شرطیه باشد چه جملۀ حملیه باشد، الزانی یجلد مأة جلدة یا ان زنی رجل یجلد مأة جلدة، فرقی نمیکند. گفتم باز هم تکرار کنم آن داستان را؟ گفتم قبل از طواف نساء عمدا بجا نیاورد، خیلی ملتزم نبود، برگشت به شهرشان در ایام جوانیش هم بود، حالا پیر شده توبه کرده، میگوید اذا جامع امرأته قبل طواف النساء فعلیه بدنة، مقلد آقای خوئی بود، میگفت چه کنیم، گفتم طبق نظر آقای خوئی به تعداد نزدیکیها باید یک شتر بدهد، او هم حالا خودش ظاهرا پیغام داده بود شترهای کویت را هم بخرم کفاف نمیدهد!! خب این عرفی نیست دیگر. ... حالا وارد بحث اصولی نشویم، دیگر شما با یک جلسه که نمیتوانید نظر ما را عوض کنید. ... در احکام مجازاتیهای که از نوع واحد است مثل همین مثال آنجا هم اشکال کردیم. ... در احکام مجازاتیهای که از دو نوع است ما قبول داریم که فرض کند هم شرب خمر بکند هم زنا بکند صد ضربه شلاق برای زنا، هشتاد ضربه شلاق برای شرب خمر، اما یک شارب الخمر را پیدا کردیم یک عمر شرب خمر کرده بگویند به تعداد خمرهایی که خوردی هشتاد ضربه شلاق، میگوید آخه این عددش میشود هشتصد هزار مثلا، بعد میگوید یا شما خلاصه حساب سرتان نمیشود یا شلاق نخوردید!! آخه که این نمیشود اینجوری. البته عرض کنم یک سری نقضهایی که میکنیم همۀ فقها قبول دارند، مثلا شارب الخمر تکرار نمیشود حدش مگر اینکه اول حد بزنند باز بار دوم برود شرب خمر بکند یا زانی، اینها مسلم است، ما میخواهیم مؤید آن ارتکاز خودمان قرار بدهیم که اصل عدم تداخل در اسباب است درست نیست.
حالا فقهیا، اصول را بگذاریم کنار، ما در فقه گفتیم صحیحۀ زراره دارد فصل له صلاة الکسوف حتی یسکن، از نظر فقهی میگوییم ظاهر فصل له انحلال است. اگر هم زلزله بیاید هم ابر سیاه بیاید، یک بار میگویند فصل له یک بار میگویند فصل له، فصل للزلزال فصل للسحاب الاسود و این اقتضا میکند تعدد را.
اما اگر از یک نوع باشد چی؟ این روایات در مخاوف سماویه هست و ظاهرش این است که بهخاطر اختلاف نوع متعدد میشود، کل اخاویف السماء من ظلمة أو ریح أو فزع فصل له صلاة الکسوف حتی یسکن این از فرد واحد که قابل تکرار نیست چون حتی یسکن میگوید، نماز بخوان حتی یسکن، نمیشود بگوییم که دو تا ظلمت همزمان، او یعنی ممکن است یک ظلمت باشد یک ابر سیاه باشد و یک مثلا طوفان شدید باشد، با هم همزمان میشود، خب دو بار نماز آیات بخوانیم اما از نوع واحد تکرار بشود از این روایات چیزی استفاده نمیشود.
و لذا به نظر ما اینکه مشهور میگویند زلزله تکرار بشود هی نماز آیات تکرار میشود، البته اگر قبلش نماز آیات خواندی بعد دومرتبه زلزله میآید خب معلوم است اطلاق دلیل میگوید این هم سبب نماز آیات است، اگر هنوز نخواندی، تا بروی وضو بگیری یا نیاز به غسل داری تا غسل کنی بیایی نماز آیات بخوانی یک زلزلۀ دیگر آمد، نه، اینجا ما دلیل نداریم که باید دو بار نماز آیات خوانده بشود، اگر قبلا نماز آیات نخواندی یک بار نماز آیات برای دو زلزله کافی است.
انشاءالله بقیۀ مطالب فردا.