1403/09/04
بسم الله الرحمن الرحیم
/ فصل في مبطلات الصلاة/التفات از قبله
موضوع: التفات از قبله / فصل في مبطلات الصلاة/
بحث راجع به فرمایش آقای حکیم بود در رابطه با حل تعارض بین روایات در باب.
ما ابتدا یک اشارهای بکنیم به این شش طائفه از روایات بعد فرمایش آقای حکیم را عرض کنیم. طائفۀ اولی صحیحۀ محمد بن مسلم بود میگفت الرجل یلتفت فی صلاته قال لا. طائفۀ دوم روایت عبدالحمید عن عبدالملک یا عبدالحمید بن عبدالملک بود: الالتفات فی الصلاة أیقطع الصلاة قال لا و ما احب ان یفعل. برخی گفتند این عبدالحمید بن عبدالملک که منتقی الجمان گفته نسخ استبصار اینطور است و هو الصواب عبدالحمید بن ابی العلاء بن عبدالملک است که توثیق دارد. بله اگر عبدالحمید بن عبدالملک همان عبدالحمید بن ابی العلاء بن عبدالملک باشد، طبیعی است، متعارف است که افراد را گاهی منتسب به جد میکردند بهخاطر معروف بودن جد، وثاقتش ثابت میشود. و لکن اولا ثابت نیست این بن عبدالملک باشد که عرض کردیم نسخ استبصار مختلف است، خود منتقی الجمان میگوید خط شیخ طوسی عن عبدالملک است در تهذیب. ثانیا: از کجا عبدالحمید بن عبدالملک همان عبد الحمید بن ابی العلاء بن عبدالملک است؟ اینکه رجم بالغیب میشود. و لذا سندش مشکل دارد به نظر ما.
طائفۀ سوم صحیحۀ حلبی بود که اذا التفتّ فاعد الصلاة اذا کان الالتفات فاحشا.
طائفۀ چهارم صحیحۀ زراره بود عن الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله.
طائفۀ پنجم هم روایت سرائر بود از جامع بزنطی که اذا کانت الفریضة و التفت الی خلفه فقد قطع صلاته. که آقای خوئی در جلد 12 موسوعه صفحۀ 22 فرموده است: این روایت صحیحه است چون ابنادریسی که فقط به خبر متواتر عمل میکند به خبر واحد عمل نمیکند، به این اعتماد کرده. تعبیر آقای خوئی این است: هذه الروایة المرویة بطریقین و ان کان ضعیفة بالطریق الثانی یعنی طریق قرب الاسناد، لمکان عبدالله بن الحسن لکنها موثقة بالطریق الاول و لا یقدح فیه جهالة طریق ابنادریس الی کتاب الجامع لما هو المعلوم من مسلکه من انکاره حجیة الخبر الواحد و انه لا یعتمد الا علی الخبر المتواتر او ما بحکمه مما یورث القطع بالصدور فیظهر ان الکتاب واصل الیه بالتواتر او ما بحکمه. این مطلب را آقای خوئی بعدها خودش فهمید این بیان اشتباه است و اصلا ابنادریس که فتوا نداد به این خبر، مستطرفات سرائر از کتابهایی که پیشش بود استطراف کرد یعنی گزینش کرد برخی از احادیث را و نقل کرد، کجا گفت من اعتماد دارم به این حدیث؟ بر فرض اعتماد بکند او به خبر محفوف به قرائن که مفید علم است اعتماد میکند برای او قرائن مفید علم بود نوعا افرادی که در بحث اصولی تشکیک میکنند، در فقه توسعه میدهند. مثلا در اصول میگویند خبر باید مفید وثوق باشد، در اصول اینطور میگویند، در فقه سریعتر از دیگران وثوق پیدا میکنند و الا اگر بنا باشد هم در اصول سخت بگیرند هم در فقه، دیگر این باعث تعطیلی کارها میشود. ابنادریس مثل سید مرتضی میگفتند خبر واحد لا یفید الا علما و لا عملا ولی در مقام عمل خیلی از اخبار آحاد را میگفتند محفوف به قرائن است مفید وثوق هست و اعتماد میکردند.
بهرحال خود آقای خوئی بعدها از این حرفها برگشت، تا آخر هم این اشکال را داشت که طریق ابنادریس به این کتابهایی که از آنها نقل میکند ثابت نیست و روشن نیست الا طریقش به کتاب محمد بن علی بن محبوب چون آنجا دارد و هو بخط الشیخ عندی، پس معلوم میشود کتاب محمد بن علی بن محبوب که دست ابنادریس بود همان کتابی است که دست شیخ بوده و شیخ هم که طریق معتبر دارد به کتاب، حالا بعضی از آقایان اشکال کردند که ابنادریس خط شیخ طوسی را از کجا تشخیص داد. این درست نیست. حالا غیر از اینکه ابنادریس نوادۀ (یا نتیجه یا نبیره) دختری شیخ طوسی هست، غیر از او خط شیخ طوسی که شیخ الطائفة بود مدتها مطرح بود و کتابهایی به خط شیخ طوسی الان هم موجود است تا چه برسد به آن زمان و خط شیخ طوسی شناخته شده بود.
[سؤال: ... جواب:] اصل کتاب [جام بزنطی] معروف باشد [مهم نیست] مهم این است که آقای خوئی میگوید این نسخه باید سند داشته باشد.
ما اصلا این طریقها را تیمنا و تبرکا میدانیم. من یک مطلبی خدمت شما عرض کنیم خیالتان را راحت کنم. شیخ صدوق در کمال الدین یک مطلبی دارد که آدم خیلی دچار تحیر میشود با این مطلب، جلد 2 صفحۀ 543: اخبرنی ابو محمد الحسن بن محمد بن یحیی، اخبرنی ظاهرش چیست، یعنی ایشان به من این حدیث را گفت، ادامه میدهد، فیما اجاز لی مما صح عندی من حدیثه و صح عندی هذا الحدیث بروایة الشریف ابی عبدالله محمد بن الحسن بن اسحاق. میگوید خدا رحمت کند ابو محمد حسن بن محمد بن یحیی را، به من گفت کل ما صح عندک انه حدیثی فاروه عنی، فرمایشی نیست؟ خداحافظ، رفت. ما هم کارخانۀ صغراسازی، مصداقسازی را روشن کردیم، خودمان رفتیم دنبال اینکه ببینیم این حدیث که مروی است از این حسن بن محمد بن یحیی به طور صحیح از او نقل شده است، خودم تشخیص دادم از روایت ابی عبدالله محمد بن حسن بن اسحاق که این حدیث را جناب حسن بن محمد بن یحیی بیان کرده است اما من خودم از حسن بن محمد بن یحیی این حدیث را نشنیدم در عین حال میگویم اخبرنی. یعنی یک اجازۀ تشریفاتیه گرفته مثل اینکه من از شما اجازه بگیرم به من بگویید اجزت لک ان تروی عنی کل ما صح عندک انه کلامی، آقا ما در روزنامهها یک چیزهایی از شما نقل میکنند، نه زنگی به شما میزنیم که آقا شما این مطالب را فرمودید نه چیزی، وثوق پیدا میکنیم، بعد میآییم میگوییم اخبرنی فلان، میگویند چرا گفتی اخبری فلان، خودت شنیدی؟ میگوید نشنیدم، روزنامه خواندم ولی مطمئن شدم.
[سؤال: ... جواب:] اینجا گفته، صادقانه برخورد کرده حالا یکی نمیگوید، از کجا میگویی آنی که نمیگوید اینجور نیست.
این را ضمیمه کنید به قرائن دیگر که اینها سندهای تیمنی و تبرکی بوده مهم این است که ما نیازی به سند نداریم، مهم این است که ما وثوق پیدا کنیم به نقل ابنادریس. و وقتی ثابت شد این کتاب علی بن جعفر بوده ضمیمهاش کردیم به قرب الاسناد و بحار علامۀ مجلسی که کتاب علی بن جعفر نقل کرده و این حدیث هم در ضمن او است ما وثوق پیدا میکنیم. مهم این است.
طائفۀ ششم: صحیحۀ علی بن جعفر که آنجا داشت الرجل یکون فی صلاته فیظن ان ثوبه قد انخرق او اصابه شیء، گمان میکند لبایش پاره شد یا چیزی به لباسش اصابت کرد، حال اصابت کرد مثلا میخواهد ببیند نجس است یا نجس نیست یا هر چی، هل یصلح له ان ینظر فیه او یمسه قال ان کان فی مقدم ثوبه او جانبیه فلا بأس و ان کان فی مؤخره فلا یلتفت فانه لا یصلح.
آقای حکیم فرمود این روایت را بگذارید کنار. چرا؟ برای اینکه این روایت بیش از آن مطلبی که من از جاهای دیگر فهمیدیم که التفات فاحش که یا موجب میشود تمام بدن منحرف بشود از قبله یا موجب میشود انسان وجهش را از قبله برگرداند به جوری که نظر به خلفش بکند، التفات فاحش در این دو صورت که یا همراه باشد به انحراف تمام بدن از قبله یا همراه باشد با انحراف وجه از قبله بهنحوی که پشت سرش را ببیند مبطل است و الا التفات فاحش همراه نباشد به یکی از این دو یعنی نه همراه باشد با انحراف جمیع مقادیم بدن از قبله و نه همراه باشد با انحراف وجه به جوری که پشت سرش را ببیند این التفات فاحش مبطل نیست. ما از صحیحۀ علی بن جعفر بیش از این مطلب را استفاده نمیکنیم. و لذا ایشان صحیحۀ علی بن جعفر را جدا حساب نمیکند چون صحیحۀ علی بن جعفر یک مفادی دارد که با نتیجهای که خود ایشان از بقیۀ روایات میگیرد جور میآید که الالتفات الفاحش اذا کان الانحراف بتمام مقادیم البدن عن القبلة أو انحرافا بالوجه بحیث یری خلفه، این التفات فاحش مبطل است و الا التفات فاحش که همراه با انحراف جمیع مقادیم بدن از قبله نباشد، همراه با انحراف وجه بهنحوی که پشت سرش را ببیند نباشد، مبطل نماز نیست، صحیحه ب علی بن جعفر بیش از این او استفاده نمیشود و لذا ایشان صحیحۀ علی بن جعفر را میگذارد یعنی میگوید مخالف با نتیجهگیری ما نیست. نسبت به بقیۀ روایات خیلی جمع واضحی میکند میگوید التفات باطل است، این عام فوقانی است، تقیید میخورد به آن دلیلی که میگوید التفات فاحش مبطل است، التفات فاحش مبطل است هم تقیید میخورد به این طائفۀ دیگر که یکیش میگفت، صحیحۀ زراره بود که میگفت الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله، یعنی انحراف به جمیع مقادیم بدن، او مبطل است و دیگری روایت ابنادریس است که میگفت اذا التفت الی خلفه قطعت صلاته و لذا آقای حکیم فرمودند التفات فاحش در صورتی که نه مصداق انحراف از قبله باشد به کل البدن و نه مصداق التفات به وجه الی الخلف باشد، او مبطل نیست چون الالتفات الفاحش یقطع الصلاة تقیید خورد به این دو روایت دیگر که یکیش میگوید الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله یکی دیگر میگوید الالتفات الی الخلف یقطع الصلاة، اما اگر التفات فاحش عرفی بود ولی نه التفات بکله بود یعنی التفات و انحراف به تمام مقادیم بدن بود، اینطور نبود، و نه التفات بنحو یری خلفه بود و لو التفات فاحش باشد ولی حال که مصداق هیچکدام از این دو عنوانی که در صحیحۀ زراره یا روایت ابنادریس در سرائر مطرح شده نبود، میگوییم این مبطل نیست.
این فرمایش آقای حکیم سه مقدمه دارد:
مقدمۀ اول این است که ایشان معتقد هست که الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله ظاهر است در اذا کان بکل بدنه. همانطوری که ما استظهار میکردیم، آقای بروجردی در نهایة التقریر استظهار میکردیم اما اگر مجمل بود یا استظهار آقای خوئی را کردیم که موافق بود با تبیان الصلاة آقای بروجردی که میگفت اذا کان بکله یعنی اذا کان بکل الالتفات، التفاتی که التفات فاحش باشد، التفات کلی باشد نه التفات جزئی و غیر فاحش، این مبطل نماز است، دیگر متحد میشود با آن الالتفات الفاحش. پس مقدمۀ اول در فرمایش آقای حکیم این است که الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله معنا کنیم یعنی اذا کان بکل جسده. این یک مقدمه.
مقدمۀ دوم این است که ایشان انحراف وجه از قبله را مانع از صدق استقبال نمیداند و لذا میگوید ما بخاطر صحیحۀ حالا بزنطی، چون ما صحیحه نمیدانستیم، حالا روایت ابنادریس در سرائر که در کتاب علی بن جعفر بود، حالا اسمش را بگذارید صحیحۀ علی بن جعفر، روایت ابنادریس در سرائر [بگویید]، ما از این روایت استفاده میکنیم که التفات به وجه بنحو یری خلفه مبطل نماز است.
[سؤال: ... جواب:] فرض این است که در روایت ابنادریس داشت اذا التفت الی خلفه. روایت را بخوانم: اذا کانت الفریضة و التفت الی خلفه، التفت الی خلفه اگر به این معناست که رویش را به پشت سر بگرداند که امکان ندارد، جغد که نیست، انسان نیست، پس این میشود یعنی انحرف وجهه عن القبلة بنحو یری خلفه.
این هم مقدمۀ دوم که انحراف وجه از قبله را ایشان مانع صدق استقبال نمیداند. استقبال را قوامش را به استقبال مقادیم بدن میگیرد. و اتفاقا در منهاج الصالحین ایشان صریحا همین را گفته، من عبارت منهاج الصالحین ایشان را بخوانم. ایشان فرمودند الالتفات بکل البدن عن القبلة و لو سهوا، این مبطل نماز است، الا اذا لم یبلغ احدی نقطتی الیمین و الیسار، بله اگر انحراف به کل بدن از قبله کمتر از نود درجه باشد، اگر سهوا باشد اشکال ندارد چون ما بین الیمین و الشمال قبلة برای شخص ناسی یا مضطر، از روایات استفاده شده. نعم تبطل الصلاة مع العمد فیه، ولی اگر عمدا کمتر از نود درجه مقادیم بدنش منحرف بشود از قبله او نماز را باطل میکند. بعد فرموده: اما الالتفات بالوجه خاصة مع بقاء البدن علی استقباله فالاقوی البطلان به اذا کان الی الخلف عمدا، میگوید اگر فقط انحراف به وجه باشد، مقادیم بدن رو به قبله باشد، اگر عمدا باشد نه سهوا و بهنحوی باشد که التفات به خلف صادق باشد نماز باطل میشود به استناد روایت سرائر بل الاحوط ذلک فی الفاحش او دیگر نمیخواهد نظر قطعی بدهد، حالا میگوید چون حالا التفات فاحش و لو صدق التفات الی الخلف نکند و فرض هم این است که انحراف به تمام مقادیم بدن هم نیست، ما در مستمسک گفتیم اشکال ندارد و لکن دوست داریم احتیاط واجب بکنیم.
پس ببینید مقدمۀ ثانیه این است که ایشان استقبال قبله را متقوم به التفات به وجه الی القبلة نمیداند و لذا پروندۀ جدایی باز کرد برای التفات به وجه.
همینجا اشکال شده به ایشان که نخیر، قوام استقبال قبله در نماز به استقبال قبله است به وجه. چرا؟ برای اینکه قرآن میگوید اینما کنتم فولوا وجوهکم شطره، فول وجهک شرط المسجد الحرام. یعنی استقبال قبله قوامش به صرف استقبال قبله به تمام مقادیم بدن منهای وجه نیست، باید وجه هم مانند سایر مقادیم بدن رو به قبله باشد و الا صدق نمیکند ولی وجهه نحو القبلة .
این محل اختلاف است دیگر. آقای حکیم لابد معنا میکند ولی وجهه به معنای رویش، رویش یعنی جلوی بدنش، ولی وجهه نحو القبلة یعنی جلوی بدنش را رو به قبله قرار داد، وجه به معنای صورت نیست. و لکن انصاف این است که کسی بدنش رو به قبله باشد صورتش رو برگرداند از رو قبله پشت سرش را نگاه کند، عرفا میگویند ولی وجهه نحو القبلة؟ نمیگویند.
[سؤال: ... جواب:] همه جا استعمالها یک جور نیست که شما قبول دارید. اگر گفت فول وجهک شرط المسجد الحرام شما چی میگویید، رویت را بکن به طرف من با من حرف میزنی، این هم میگوید رویم به طرف تو هست، سینهام رانم همه رو به روی تو هست، حالا صورتم را برمیگردانم پشت سرم را نگاه میکنم ببینم پشت سرم چه خبره!! رویم برگردانم به شما، چی انتظار داری. عرفا نمیگویند رویش را برگرداند به طرف اینها.
بحث استقبال قبله در فقه چهار تا مطرح است، به ترتیب رسالهها اگر بخواهیم بگوییم یکی در تخلی است، مسلما در تخلی آدم مقادیم بدنش رو به قبله باشد صورتش رو منحرف کند به طرف راست و چپ کار حرامی کرده دیگر. من رویم به طرف قبله نیست، رویم را برگردانم به سمت راست یا چپ، بله مناسبت حکم و موضوع آنجا اینطور است. این یک مورد.
[سؤال: ... جواب:] آنجا هم هست لا تستقبل القبلة ببولک.
مورد دوم میرسیم به دفن میت. میت را باید رو به قبله دفن بکنند، به همان شکل خاص که مقادیم بدنش رو به قبله باشد، سرش طرف مغرب باشد در مناطق ما، پاهایش طرف مشرق باشد. آنجا اگر بیاید صورتش را برگرداند به پشت، آیا این صدق میکند که میت را رو به قبله گذاشت؟ این بنده خدا تصادف کرده نخاعش قطع شده میشود راحت سرش را برگردانند، رویش پشت به قبله است بدنش رو به قبله است آیا این صدق میکند استقبال؟ انصافا صدق نمیکند. مورد سوم نماز، همین بحث ما. چهارم بحث ذبیحه. در ذبیحه بله کسانی مثل آقای حکیم حتما میگویند لازم نیست وجه ذبیحه رو به قبله باشد، شاید دیگران هم تصریح نکردند دیگران هم همینجور بگویند چون ما..
[سؤال: ... جواب:] شما اگر گوسفند را ایستاده بخواهی ذبح کنی، سرش را برگردانی طرف شرق یا اگر قبلهگاه شما غرب است!! برگردانی طرف غرب، این آقایان معمولا میگویند یوجه مقادیمها و مذبحها الی القبلة، هم در تحریر امام هست هم در منهاج الصالحین آقای خوئی هست، آقای سیستانی تعبیرشان این است که یتحقق استقبال الحیوان فیما اذا کان قائما او قاعدا بما یتحقق به استقبال الانسان حال الصلاة فی الحالتین و اما اذا کان مضطجعا، اما اگر حیوان خوابیده است روی زمین، فیتحقق باستقبال المنحر و البطن و لا یعتبر، در این فرض دوم ظاهرا میگوید که مضطجع باشد لا یعتبر استقبال الوجه و الیدین و الرجلین.
[سؤال: ... جواب:] آقای سیستانی ظاهرش این است که مثل نماز است دیگر، اگر ایستاده ذبح میکند این حیوان ایستاده است یا نشسته است رو به قبله، باید صورتش هم به طرف قبله باشد، ظاهرش این است.
حالا البته بعضیها مخالف هستند، در کتاب قراءات فقهیة معاصرة گفتند فقط مذبح رو به قبله باشد، بدنش سمت شرق است یا سمت غرب است ولی کاری میکند که آن مذبحش رو به قبله باشد، میگوید همین کافی است. اصلا حیثیت، تقییدیه است!! استقبل القبلة بذبیحتک یعنی ذبیحتک بما هی ذبیحتک، دیگر انصافا از فهم عرفی خیلی رفته آن طرفتر. استقبل القبلة بذبیحتک یعنی بما هی ذبیحتک یعنی همان محل ذبح رو به قبله باشد، انصافا این عرفی نیست این مطلب. استقبل القبلة بذبیحتک همان فقط مذبح رو به قبله باشد بقیۀ مقادیم بدن هر طرفی بود بود. این است معنای استقبل القبلة بذبیحتک.
[سؤال: ... جواب:] [تلاوت قرآن] مثل نماز است دیگر. نقض به چی میکنید؟ ... لازم نبود مثال به قرآن بزنید، حافظ هم بخواند میتوانستید همین را بگویید، شما ادعا میکنید، دلیل که نیاوردید. اتفاقا ارتکاز عرفی را در نماز حساب کنید، فرض کنید بلاتشبیه قبله این ستون است شما روبروی این ستون ایستادید هی نگاه میکنید به این درب، بعد بگویید اللهم ولیتُ وجهی نحو قبلتک، میگوید ولیتَ وجهک نحو باب المدرس، کی ولیت وجهت نحو القبلة . لااقل من الشک که اگر شک کنیم بحث میشود که مجرای برائت است مجرای قاعدۀ اشتغال است دیگر وارد آن بحث نمیشویم.
[سؤال: ... جواب:] هر چیزی را شما بچسبانید به وسواسگری که نمیشود.
حالا اگر شک کردیم که استقبال قبله صدق میکند یا نه؟ چه جور تصحیح کنیم این نماز را؟ شما میگویید اگر عمدا نبود و لو بهنحوی باشد که صورتش به خلفش متوجه باشد، تا قبل از نود درجه که انحراف به مقادیم بدن هم باشد در حال سهو مشکل ندارد دیگر، ما بین الیمین و الشمال قبلة برای ناسی و لذا شما هفتاد درجه از قبله منحرف است بدنتان از روی جهل و نسیان اشکال ندارد.
سؤال: حالا اگر همان جا هم نگاه میکنید به پشت سرتان که دیگر خیلی دیگر منحرفید از قبله، اینکه شما هم قبول دارید جایز نیست دیگر، انحراف وجه بهنحوی که یری خلفه خود شما گفتید منتها گفتید این شرط زاید است، مقوم استقبال قبله نیست و لکن از روایت سرائر استفاده کردیم این کار جایز نیست، شما چه جور در حال سهو میخواهید تصحیح کنید این نماز را؟ غیر از این است که حدیث لاتعاد جاری کنید؟ حدیث لاتعاد از کجا معلوم است این نمازی که انحراف وجه شده از قبله داخل در عقد مستثنیمنه است نه داخل در عقد مستثنی که میگوید لا تعاد الصلاة الا من خمس عقد مستثنایش میگوید یکیش قبله است، شاید شما خلل رساندی به شئون قبله، یکی از شئون قبله این است که وجهت هم از قبله به خلف قبله منحرف نشود.
[سؤال: ... جواب:] وجهش رو به قبله است دیگر و الا در سجده چکار میکنید شما، در سجده شما چه جور رو به قبله هستید؟ بطنتان و صدرتان هم که رو به زمین است، عرفا رو به قبله هستید.
مقدمۀ ثالثۀ آقای حکیم این است که میگوید عرف بین الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکل بدنه که حالا بنا شد اینجور معنا کند ایشان، با آن روایتی که میگوید اذا التفت الی خلفه بطلت صلاته تعارض میبیند نه اینکه تعارض نبیند، تعارض میبیند، نسبت عموم من وجه است، چرا نسبت عموم من وجه است؟ چون الالتفات الی یقطع الصلاة اذا کان بکله مفهوم دارد، یعنی و لا یقطع الصلاة اذا لم یکن بکل بدنه مطلقا و لو انحرف بوجهه الی خلفه. این با اطلاق اذا التفت الی خلفه بطلت صلاته تعارض میکند، او میگوید اذا التفت الی خلفه و لو تمام مقادیم بدنش مستقبل القبلة باشد، باز نمازش باطل است، مفهوم الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله میگوید اگر تمام مقادیم بدن رو به قبله نباشد نماز باطل نیست، اگر تمام مقادیم بدن رو به قبله است و لو وجهت بهنحوی است که ملتفت به خلف شدی، نماز باطل نیست، مفهوم الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله این را میگوید. این مفهوم با منطوق اذا التفت الی خلفه بطلت صلاته که میگوید مطلقا نماز باطل است عند الالتفات بالخلف و لو منحرف به تمام مقادیم بدن از قبله نباشد تعارض میکند اما ایشان میگوید ما عرفا جمع أوی میکنیم، مثل اذا خفی الاذان فقصر اذا خفی الجدران فقصر، جمع أوی میکنیم، یعنی میگوییم اذا خفی الاذان او خفی الجدران فقصر، اینجا هم میگوییم در دو حال نماز باطل است، چون مفاد این دو روایت بطلان نماز است، تبطل الصلاة اذا کان الالتفات بکله أو التفت الی خلفه، جمع أوی این است دیگر.
این مقدمۀ ثالثه هم واضح نیست. ما در اصول عرض کردیم یک وقت شما اصلا مفهوم مطلق قائل نیستید برای جملۀ شرطیه، مثل آقای بروجردی، راحت هستید، أراح الله العباد و البلاد، اصلا مفهوم مطلق قائل نیستید، اذا جاء زید فاکرمه اذا ارسل الیک زید هدیة فاکرمه. اصلا مفهوم مطلق ندارد که با هم تعارض بکنند. اما یک موقعی قائل به مفهوم مطلق هستید یا ظهور خطاب این است که در مقام تحدید است، مثل اینجا، ظهور خطاب الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکله این است که در مقام تحدید است. به قول آقای زنجانی وقتی شرط بعد از جزاء میآید این ظهورش در اینکه در مقام تحدید است بیشتر روشن میشود. پس کانّه روایت اینجور میگوید الالتفات یقطع الصلاة اذا کان بکل جسده و الا فلا یقطع الصلاة، او هم میگوید الالتفات الی الخلف یقطع الصلاة اذا التفت الی خلفه بطلت صلاته و الا لا تبطل صلاته. این نسبت عموم من وجه است چرا جمع أوی؟ کی گفته جمع أوی بگیرید؟ احتمال جمع واوی هست. احتمال هست که برای بطلان نماز اجتماع دو جزء دو چیز باید باشد به نحو جمع واوی: یک: هم التفات به تمام مقادیم بدن باشد، هم بهنحوی باشد که التفات الی الخلف صدق کند. عند اجتماع کلی الامرین نماز باطل میشود این میشود جمع واوی. نمیخواهیم بگوییم جمع واوی عرفی است، ما در اصول گفتیم، آقای صدر هم دارد، درست هم هست، نمیگوییم جمع واوی عرفی است، میگوییم جمع أوی عرفی نیست. وقتی جمع أوی عرفی نبود تعارض مستقر است احتمال جمع واوی هست، احتمال جمع أوی هم هست، تعارض میکنند در مورد اجتماع و لذا این مقدمۀ ثالثه هم مبتنی بر این است که ما جمع أوی بگوییم.
ببینیم آیا این سه مقدمه تمام بشود دیگر فرمایش آقای حکیم اشکالی ندارد یا دارد، انشاءالله فردا بحث میکنیم.