1403/08/20
بسم الله الرحمن الرحیم
/ فصل في مبطلات الصلاة/صدور حدث اصغر
موضوع: صدور حدث اصغر/ فصل في مبطلات الصلاة/
بحث راجع به فتوای شیخ مفید و شیخ طوسی بود که اگر کسی تیمم بکند و در اثنای نماز حدث اصغری از او صادر بشود و همزمان آب پیدا کند نمازش صحیح است و وضو میگیرد و نماز را ادامه میدهد به استناد صحیحۀ زراره.
مرحوم آقای خوئی دو اشکال کردند به این صحیحۀ زراره: اشکال اول این بود این صحیحۀ زراره که میگوید دخلها و هو متیمم فصلی رکعة و احدث فاصاب ماءا قال یخرج و یتوضأ و یبنی علی ما مضی من صلاته التی صلی بالتیمم که مفادش این است که آن یک رکعتی که خوانده است بنا میگذارد بر آن و آن را اتمام میکند نه آنچه که مرحوم علامه در مختلف فرموده است یبنی علی ما مضی من صلاته، نمازهای گذشتهاش را که با تیمم خوانده آنها صحیح است ولی این نمازش را نو بخواند که انصافا این توجیه خیلی غیر عرفی است، یخرج و یتوضأ و بنی علی ما مضی من صلاته التی صلی بالتیمم یعنی همان یبنی علی آن رکعتی که خوانده است.
آقای خوئی فرموده است ما دو تا اشکال داریم به این صحیحۀ زراره:
اشکال اولمان این است که تیمم که اضعف طهارة است حکمش این باشد، وضو که به طریق اولی حکمش این است که اقوی طهارة است، و وضو هم بخواهد حکمش این باشد خلاف تسالم اصحاب است در وضو هیچکس نگفته که کسی وضو بگیرد در اثنای نماز محدث به حدث اصغر بشود نمازش صحیح است برود وضو را تجدید کند بیاید نماز را ادامه بدهد.
این را ما جواب دادیم که ممکن است چون شرایط اضطراری داشت این شخص و لذا تیمم کرد شارع به او ارفاق کرده باشد.
اشکال دومی که آقای خوئی مطرح میکنند میفرمایند صدر این صحیحه فرموده کسی دو رکعت نماز خواند بعد آب پیدا کرد همان نمازی که با تیمم خوانده ادامه بدهد نیاز به تجدید وضو نیست لمکان انه دخلها و هو علی طهر بتیمم، چرا؟ برای اینکه این به حالت طهارت تیممیه وارد این نماز شد، حالا در اثنا آب پیدا کرده، مشکلی ندارد، نمازش را ادامه بدهد، پس معلوم میشود تیمم خصوصیت ندارد، نکته در طهارت بودن تیمم است که در وضو هم این نکته هست و باید در وضو هم همین را بگوییم در حالی که این خلاف تسالم اصحاب است و لذا باید روایت طرح بشود.
این هم جوابش این است در این ذیل که نگفت لمکان انه دخل الصلاة بطهر بتیمم، آن صدر روایت این بود که کسی تیمم کرد دو رکعت نماز خواند وسطش آب پیدا کرد، امام میفرمایند نمازش را ادامه بدهد چون داخل شد در نماز با طهارت ناشی از تیمم، آنجا امام تعلیل کرد فرمود لمکان انه دخلها و هو علی طهر بتیمم، چه ربطی به سؤال دوم دارد که راجع به احداث حدث است.
پس این دو اشکال آقای خوئی وارد نیست.
اما اینکه برخی گفتند أُحدث فاصاب ماءا ما دیروز جواب دادیم که این خلاف ظاهر است و مؤیدش را امروز عرض میکنیم که میگوییم چرا خلاف ظاهر است چون اگر این آقا فرض نشده که حدث اصغر از او صادر شده خب زراره با همان جواب از سؤال اول باید به نتیجه میرسید چون از امام پرسید شخصی تیمم کرد دو رکعت نماز خواند بعد آب پیدا کرد چه بکند امام فرمود نمازش را ادامه بدهد با همان تیمم، چرا؟ چون داخل شد در نماز با حالت طهارت که ناشی از تیمم بود، دیگر وجهی ندارد نمازش را بهم بزند، این تعلیل امام شامل کسی میشود که یک رکعت هم نماز خوانده بعد آب پیدا کرده، چون لمکان انه دخلها بتیمم شامل او هم میشود آنوقت زراره بیاید تکرار کند همان سؤال را بگوید حالا اگر یک رکعت نماز خواند بعد آب پیدا کرد حکم او چیست خب امام که فرمود لمکان انه دخلها دخل فی الصلاة و هو علی طهر بتیمم، نامأنوس نیست که زراره از این جواب امام نفهمد حکم کسی را که یک رکعت نماز خواند بعد آب پیدا کرد چون آنجا هم لمکان انه دخلها علی طهر بتیمم هم میآید. پس اینکه در سؤال دوم گفت صلی رکعة و احدث فاصاب ماءا این را معنا نکنید که اتفق ان اصاب ماءا که تکرار همان سؤال قبلی است فقط در سؤال قبلی گفت دو رکعت خوانده حالا میگوید یک رکعت خوانده، جواب این یک رکعت را هم با آن تعلیل امام باید فهمیده باشد زراره معلوم میشود این سؤال عوض شده سؤال این است ک احدث فاصاب ماءا.
[سؤال: ... جواب:] در همان فقرات استصحاب سؤالها را عوض میکرد، سؤال از استصحاب نکرد، امام در جواب تعلیل گاهی کرد، سؤال از ابتلای به نجاست در نماز بود، سؤال این بود، سؤالها متفرق بود.
حالا کسانی که مثل آقای سیستانی میگویند ما باید وثوق و اطمینان به صدور حدیث بکنیم از امام، ممکن است این شبهات باعث بشود انسان وثوقش سلب بشود بگوید شاید یک خللی در نقل زراره است، اما کسانی که قائل به حجیت خبر ثقه هستند مثل ما و لو وثوق به صدور نیاید لولا اعراض مشهور از این روایت وجهی ندارد که به این روایت فتوا ندهند.
[سؤال: ... جواب:] معارض ندارد که ما جمع بکنیم، یعنی استبعاد فقط میشود. اصلا شما یک جا پیدا کنید أُحدث به معنای اتفق آمده باشد، همان قاموس هم گفت الاحداث امطار اول السنة، نگفت أُحدث ای وجد المطر ... حالا مرحوم فیض که از کاشان ادعا بکند شایع فی العرب شما قول او را قبول میکنید ما هم میگوییم لیس بشایع فی العرب. چه مرجحی دارد قول کاشانی قبول است قول زنجانی نامقبول؟!!
از این بحث بگذریم.
مطلب دوم این است که قبلا ما بحث کردیم از برخی از روایات استفاده میشود بعد از رفع رأس از سجدۀ اخیرۀ نماز اگر حدث صادر بشود از انسان بدون اختیار از روایات استفاده میشود نماز صحیح است وضو میگیرد و تکمیل میکند آن نماز را. امام هم در کتاب الخلل صفحۀ 131 فرمودند مقتضای قواعد صحت نماز است چون فرائض را آورده هر چی مانده سنت است السنة لا تنقض الفریضة میگیرد او را. آقای سیستانی هم نظرشان همین است منتها در حاشیۀ عروه احتیاط کردند. صدوق فتوا میدهد به اینکه این نماز صحیح است. علامۀ مجلسی هم میگوید نظر ایشان صحیح است. دلیلشان هم صحیحۀ زراره است: الرجل یحدث بعد ان یرفع رأسه فی السجدة الاخیرة و قبل ان یتشهد قال ینصرف فیتوضأفیتشهد ثم یسلم و ان کان الحدث بعد الشهادتین فقد مضت صلاته. وسائل جلد 6 صفحۀ 417.
ما قبل این را بحث کردیم و گفتیم این فرمایش درست است. منتها معارضش روایت حسن بن جهم است، اگر شما سند روایت حسن بن جهم را قبول کنید میشود معارض این روایت و امثال آن. روایت حسن بن جهم، وسائل جلد 7 صفحۀ 234، رجل صلی الظهر او العصر فاحدث حین جلس فی الرابعة قال ان کان قال اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله فلا یعد و ان کان لم یتشهد فلیعد.
محقق همدانی گفته چرا تعارض بکنند؟ فلیعد را در روایت حسن بن جهم حمل بر استحباب اعاده میکنیم.
ما گفتیم این عرفی نیست. یعید با لا یعید جمع عرفی ندارد، یکی ارشاد به فساد است یکی ارشاد به صحت است اینها با هم جمع عرفی ندارند.
منتها ما مشکلمان این است سند این روایت حسن بن جهم تمام نیست، در او عباد بن سلیمان است که توثیق ندارد فقط در رجل کامل الزیارات بود، قبلا آقای خوئی قبول داشت آن هم که بعدا عدول کرد.
مقتضای صناعت این است که همین نظر صدوق را قائل بشویم ولی چون مشهور قائل نشدند ما هم مثل آقای سیستانی احتیاط میکنیم، البته معنای این احتیاط این نیست که احتیاطا این نیست که احتیاطا وضو بگیرد نمازش را تمام کند یک نماز دیگر بخواند، نه، هر جا احتیاط کردی اصلا نماز را بهم بزن چون این نماز، دیگر صحت ظاهریه ندارد، وقتی احتیاط واجب شد یعنی صحت ظاهریه ندارد، صحت ظاهریه نداشت حرمت قطع ندارد چون دلیل حرمت قطع اجماع است قدرمتیقن جایی است که نماز صحیح ظاهری باشد. حتی بالاتر بگویم، آقای سیستانی میگویند صحیح ظاهری هم بود باز عذر عرفی داشتی میتوانی نماز ر بهم بزنی، مثل شکیات را حال نداری، شک بین دو و چهار، آن هم مورد بحث است که چه باید کرد، شک بین دو و سه، بعد اکمال السجدتین، یک رکعت ایستاده بخوانم یا دو رکعت نشسته بخوانم، ول کن بابا، از نو یک نمازی میخوانیم، آقای سیستانی میگویند اشکال ندارد، ظاهرش هم همین است چون اطلاقی در حرمت قطع فریضه ما نداریم. حالا مانحنفیه که اصلا صحت ظاهریه هم وقتی نداشت چون احتیاط واجب یعنی صحت ظاهریه ندارد، مجزی نیست.
[سؤال: ... جواب:] فرض این است که کسی که احتیاط میکند یعنی فتوا به صحت ظاهریه نمیدهد، وقتی فتوا به صحت ظاهریه نداد موضوع میشود برای دیگران برای جواز قطع.
یک نکتهای عرض کنم و آن این است که آقای خوئی در آن بحث در تشهد هم مطرح کردیم کلامش یک جوری است، آنجا حواله میدهد اینجا، اینجا هم حواله میدهد به آنجا، چطور؟ در جلد 15 موسوعه صفحۀ 244 چون بحث وجوب تشهد مطرح میشود، بعضیها میگویند این روایت دلیل بر این است که تشهد واجب نیست، میگویند نه آقا، این دلیل بر این است که حدث بعد از سجدۀ ثانیۀ رکعت اخیره مبطل نیست، اینجا که صفحۀ 419 است یکی میگوید حدث بعد از رفع رأس از سجدۀ ثانیه پس مبطل نیست ایشان میگوید: نه، این دلیل بر این است که تشهد لازم نیست. ما بالاخره نفهمیدیم، پاسدادن از یک بحث به بحث دیگر برای اقناع طلاب خوب است ولی وجدان خود گوینده آسوده نمیشود. در هر بحثی از آن بحث دفاع میکنند میگویند مربوط به بحث ما نیست، مربوط به بحث آینده است، در بحث آینده هم میگویند مربوط به بحث گذشته است.
راجع به حدث قبل از سلام هم که روایت داشتیم، موثقۀ زراره میگفت الرجل یصلی ثم یجلس فیحدث قبل ان یسلم قال تمت صلاته که ما کل اینها را حمل کردیم بر حدث غیر اختیاری گفتیم فیحدث قبل ان یسلم اصلا این انصراف دارد به حدث غیر اختیاری و الا اگر عمدا احداث حدث میکند تعبیر کنند فیحدث قبل ان یسلم، اصلا این عرفی نیست. و لذا این حدثها غیر اختیاری است و ما ملتزم میشویم و لکن چون مشهور قائل نشدند احتیاط میکنیم.
[سؤال: ... جواب:] امام فرمودند صحت نماز علیالقاعده است، السنة لا تنقض الفریضة چون شامل مضطر میداند مثل آقای سیستانی السنة لا تنقض الفریضة را و این مضطر شد به ابطال وضو، بیاختیار بود ولی دیگر امکان تدارک نیست. روایت آمده تعبدا گفته وضو بگیر تشهد و سلام را تدارک کن. این بخش، تعبد است.
از این بحث بگذریم.
الثالث التکفیر. مبطل سوم نماز دستبسته نماز خواندن است، بمعنی وضع احدی الیدین علی الاخری علی النحو الذی یصنعه غیرنا ان کان عمدا لغیر ضرورة. اگر عمدا باشد بدون ضرورت تقیه مبطل نماز است اما اگر سهوا باشد مبطل نماز نیست. اگر هم از روی تقیه باشد مبطل نماز نیست بلکه ترک تکتف در حال تقیه آن شبهۀ مبطلبودن را دارد که او را بعدها بحث میکنیم.
این بحث، بحث مهمی است از حیث بحث علمی و الا در عمل ما مبتلا نیستیم حتی در حال تقیه هم الان شده خود عامه دو جور هستند: برخی تکتف میکنند برخی نمیکنند و لذا عملا تقیه هم اقتضا نمیکند تکتف را. بعدش هم آخوند معمم شیعه آنجا اصلا قباحت دارد دست به سینه بیندازد، به او برسند میگویند انت عمری مثلنا؟ اصلا میخندند به آدم.
[سؤال: ... جواب:] عامه مشهورشان مستحب میدانند، حالا عرض میکنم. حالا اختلاف بین فقهای خودمان را بگویم.
فقهای ما مشهور که گفتند مبطل نماز است. این یک قول.
قول دوم: صاحب مدارک و صاحب معالم میگویند مبطل نماز نیست ولی حرام تکلیفی است. حرام است.
[سؤال: ... جواب:] مشهور فقط گفتند مبطل نماز است. قول دوم این است که فقط حرام تکلیفی است مبطل نماز نیست.
قول سوم این است که هم مبطل است هم حرام تکلیفی است. البته صاحب مفتاح الکرامه میگوید ظاهر فتاوا و نصوص همین قول سوم است ولی این ثابت نیست، قدرمتیقن این است که مشهور مبطل میدانند.
[سؤال: ... جواب:] شما اگر قصد خضوع نکنی همینجوری دستت روی دستت بگذاری روی سینه، قصد جزئیت نکنی، قصد تشریع نکنی، معلوم نیست مشهور حرام بدانند.
قول چهارم: برخی مثل محقق در معتبر، مقدس اردبیلی، صاحب حدائق، میگویند مکروه است، اصلا حرام نیست، نه حرام است نه مبطل است. این هم قول چهارم.
قول پنجم قولی است که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به آن تمایل دارد میگوید مکروه است بهعنوان اولی و حرام است بهعنوان شعار مجوس. این هم قولی است که مرحوم آقای حائری به آن تمایل دارد در کتاب الصلاة صفحۀ 293.
استدلال مشهور بر مبطلبودن تکتف را ببنییم چیست، قبل از اینکه استدلال مشهور را بررسی کنیم قول عامه را هم بد نیست اینجا متعرض بشویم ببینیم عامه چی گفتند. ما از فرمایشات آقای سیستانی استفاده کردیم ایشان میگویند مشهور عامه مستحب میدانند تکتف، نقل شده مالک قائل به عدم استحباب تکتف بود، در نیل الاوطار جلد 2 صفحۀ 208 این را میگوید. اوزاعی قائل به تخییر بود یعنی مالک مکروه میدانست، ظاهرش این است چون میگوید یرسلهما و لا یضع الیمنی علی الیسری، اوزاعی میگفت مخیری یعنی هیچکدام نه مستحب است نه مکروه، فرقی نمیکند، در نیل الاوطار خودش میگوید مستفاد از روایات وجوب است مگر اجماع بر عدم وجوب باشد. کانه شبهه دارد اجماع عامه هم بر عدم وجوب است. این قولی است که به عامه منسوب است، پس مشهور عامه مستحب میدانند.
[سؤال: ... جواب:] سنت هم با استحباب میسازد.
حالا ببینیم ادلۀ مشهور بر قاطعیت تکتف چیست. استدلال کردند به اولا اجماع، گفتند اجماع داریم بر مبطلبودن تکتف.
جواب این است که وقتی محقق در معتبر، ابو الصلاح حلبی میگویند مکروه است اصلا نه مبطل است نه حرام، چه جور شما ادعای اجماع میکنید؟ حالا محقق جزء متقدمین نیست ابوالصباح حلبی که جزء متقدمین است. ثانیا این اجماع مدرکی است ناشی است از روایات. ثالثا: قدرمتیقن از اجماع جایی است که تکتف را به قصد جزئیت بیاورد. چون تکتف سه جور میشود آدم انجام بدهد: یک: به قصد جزئیت بیاوری. دو: به قصد جزئیت نیاوری، خضوع مقارن با نماز را قصد کنی بگویی ما چون میخواهیم در نماز خاضع باشیم و لذا مستحب مستقل است نه اینکه جزء نماز است، جزء مستقل است که در هنگام نماز ما دست به سینه بایستیم. گفتند خلیفۀ دوم اسیر کرد سربازان ایرانی را در جنگ اعراب و ایران، اینها صف کشیدند دستبهسینه ایستادند، خلیف ی دوم سؤال کرد این چه کاری است، گفتند این کاری است که هنگام دیدن بزرگان ایرانیها انجام میدهند او هم خوشش آمد گفت خوب است ما هم در نماز همیچین کاری بکنیم که خدا خوشش بیاید، حالا خدا رحم کرد ایرانیها سلام نظامی ندادند و الا خلیفۀ دوم میگفت در نماز بیایید به خدا سلام نظامی بدهید. این هم دوم.
سوم اینکه نه به قصد جزئیت نه به قصد اینکه مستحب مستقل است تکتف، به هیچکدام از این دو قصد تکتف بکند.
اطلاق کلام مشهور این است که هر سه قسم مبطل است.
[سؤال: ... جواب:] اتفاقا میگویند اگر بنا بود که صرف وضع الید الیسری علی الیمنی آن تکتف منهیعنه نباشد خب تقیه مورد پیدا نمیکند. شما دلت که دست دیگران نیست، شما همینجوری دستبهسینه بگذار تظاهر نکن هیچ قصد جزئیت نکن قصد خضوع هم نکن خلاف نکردی، اینکه میگویند جایز نیست تکتف مگر در حال تقیه معلوم میشود در حال تقیه آن تکتف حرام موضوعش موجود میشود منتها چون تقیه است حکمش برداشته میشود. اتفاقا این را مؤید میگیرند بر اینکه مطلق تکتف یا حرام است یا مبطل است یا هر دو منتها تقیه رافع حکمش است در حالی که اگر بنا باشد تکتف بدون قصد جزئیت و بدون اینکه این خضوع خاص مستحب است اصلا منهیعنه نباشد ما وقتی بین عامه نماز میخوانیم همین قسم سوم را قصد میکنیم آنها که از قصد ما خبر ندارند نه قصد جزئیت میکنیم نه قصد استحباب این نحو از خضوع و خشوع. ... من هم همین را عرض میکنم پس مشهور فقها گفتند مطلقا تکتف قاطع است. ما میگوییم اجماع ثابت نیست بر این حرف مشهور معلوم نیست همه اینطور باشند که مطلقا تکتف را مبطل بدانند یا حرام بدانند شاید همان قسم اول را که قصد جزئیت است حرام بدانند. مشهور بله مشهور کلامشان مطلق است.
[سؤال: ... جواب:] مشهور یا حرام یا قاطع میدانند، حالا قاطع میدانند.
[سؤال: ... جواب:] بنده عرض میکنم اجماع دلیل لبی است، مشهور اطلاق کلامشان اقتضا میکند که تکتف مطلقا مبطل نماز است مگر در حال تقیه حتی این قسم سوم، اگر تقیه نبود قسم سوم هم، طرف رفته در زاهدان برای اینکه دل بعضیها را خوش بکند این هم تکتف بکند، خب این تقیه نیست که، تقیه در بلاد عامه است، امام هم فرمود، تقیه در بلاد عامه است او را هم ما بحث داریم ولی قطعا در بلاد شیعه تقیه نیست.
[سؤال: ... جواب:] ما اجماع را از باب کشف از ارتکاز متشرعه قبول داریم و دلیل لبی است قدرمتیقن باید اخذ بشود.
پس اجماع درست نیست.
دلیل دوم گفتند قاعدۀ اشتغال.
این هم جوابش روشن است دیگر. اولا: قاعدۀ اشتغال فرع بر عدم اطلاق لفظی و مقامی است که نفی کنند مانعیت تکتف را. ثانیا: [بر فرض] اطلاق لفظی و مقامی هم نداشتیم که نفی کند مانعیت تکتف را، اصل برائت که داریم، اصل برائت از مانعیت آن جاری میکنیم.
دلیل سوم، دیگر چون مطرح شده بگوییم، گفتند: مقتضای توقیفیت عبادات، العبادات توقیفیة .
نمیدانم این مقصود چیست. اگر مقصود این است که عبادت را ما نمیتوانیم تاسیس کنیم مگر احراز بکنیم امر دارد، بله درست است، چون اگر بدون احراز امر یک عبادتی را ما تاسیس کنیم میشود تشریع محرم و لکن آیا این به آن معناست که بدون اینکه ما قصد جزئیت بکنیم در این تکتف یا بدون قصد استحباب شرعی، صرفا یک مظهری است از مظاهر خشوع نمیگوییم جزء نماز است نمیگوییم مستحب شرعی است، می گوییم یکی گردنش را کج میکند در نماز، اینجوری خاشع است ما گردنمان درد میگیرد وقتی کج میگیرد، دیسک گردن داریم درد میگیرد به جایش تکتف میکنیم این هم یک مظهر خشوع است، به خدا چیزی نسبت ندادیم نگفتیم جزء شرعی نماز است نه گفتیم مستحب شرعی است این تکتف، منافات با توقیفیت عبادات ندارد.
[سؤال: ... جواب:] عامه گفتند مستحب است شرعا بلکه آنها یک روایات مجعولی دارند که به پیغمبر نسبت میدهند، با اینکه معروف این است که خلیفۀ دوم این کار را کرد یک روایت جعلی دارند که زمان پیغمبر هم این بود و این واقعا عجیب است که زمان پیغمبر بود و هیچکس خبر نداشت. ... مجوس را دید این کار را میکنند.
دلیل چهارم گفتند فعل کثیر است، ماحی صورت صلات است.
اگر اینها نظر دارند به عرف، چه فرق میکند عرفا دست به سینه بگذاریم چه دست به ران بگذاریم، فرق میکند؟ دست به ران میگذارد این فعل کثیر نیست دست به سینه بگذارد این میشود فعل کثیر، ماحی صورت صلات؟ این دیگر شوخی است. ت
[سؤال: ... جواب:] اتفاقا دست به ران به این شکل امر ندارد. ... آن تورک است. آن دست به رانی که به نحو تورک باشد نهی کراهتی دارد.
دلیل پنجم که عمدۀ ادله است روایات است. روایت صحیحۀ محمد بن مسلم را امروز بخواینم عن احدهما علیهما السلام وسائل جلد 7 صفحۀ 265: قلت له الرجل یضع یده فی الصلاة و حکی الیمنی علی الیسری فقال ذاک التکفیر. تکفیر یعنی خشوع، تکتف اسمش تکفیر هم هست. لا تفعل، گفتند لا تفعل نهی از یک شیئی در ضمن عبادت ارشاد به فساد است. مثل اینکه لا تقهقه فی الصلاة این هم میگوید لا تفعل یعنی لا تفعله فی الصلاة . و لذا مشهور به این روایت استدلال کردند بر مانعیت و قاطعیت تکتف در نماز.
تامل بفرمایید انشاءالله بقیۀ مطالب فردا.