1403/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم
/ فصل في مبطلات الصلاة/صدور حدث اصغر
موضوع: صدور حدث اصغر/ فصل في مبطلات الصلاة/
بحث راجع به وقوع حدث در اثنای نماز بود که ما عرض کردیم مقتضای لا صلاة الا بطهور و برخی از روایات که بعدا مفصل آن را خواهیم خواند انشاءالله بطلان نماز است و لکن برخی از بزرگان گفتند لا صلاة الا بطهور شرطیت طهارت را در آنات متخلله نمیفهماند.
از جمله مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در تقریرات صلات که مرحوم آشیخ محمود آشتیانی نوشته جلد 3 صفحۀ 2. فرمودند در ابتدا که اصلا بیشتر از صرف الوجود طهارت از آن استفاده نمیشود که اول نماز وضو بگیر. گفتند مثل لا صلاة لا بفاتحة الکتاب مگر در کل نماز شما سورۀ حمد میخوانی؟ لا صلاة لمن لم یقم صلبه فی الصلاة مگر شما اقامة الصلب در همۀ آنات نماز میخوانی؟ بعد فرموده البته انصافا بین جزء و شرط [فرق است] فرق است بین اینکه بگویند لا صلاة الا بفاتحة الکتاب خب معلوم است جزء است و جزء در جمیع آنات کل نیست ولی لا صلاة الا بفاتحة الکتاب شرط است. بعد فرموده ولی دلالت نمیکند که از اول نماز تا آخر نماز یعنی حتی در آنهای متخلل هم شرط هست طهارت و لذا در یک آن متخلل و لو عمدا خودش را محدث کند وضو بگیرد نماز را ادامه بدهد خلاف لا صلاة الا بطهور نیست.
مرحوم آقای بروجردی هم در تبیان الصلاة جلد 6 صفحۀ 220 مشابه این مطلب اخیر را که از شرطیت طهارت شرطیت طهارت در آنات متخلله استفاده نمیشود را بیان کرده و لکن بهجای اینکه لا صلاة الا بطهور را توضیح بدهد لا تعاد الصلاة الا من خمس الطهور و الوقت و القبلة و الرکوع و السجود او را توضیح داده. کانّه کسی از حدیث لا تعاد استفاده کرده شرطیت طهارت را در جمیع آنات نماز، ایشان اشکال میکند میگوید از این حدیث لاتعاد استفاده میشود در جمیع افعال صلات طهارت شرط است، آنات متخلله که داخل در ماهیت صلات نیستند.
و این اشتباه است. اصلا لاتعاد را نباید ایشان مطرح میکرد، چون لاتعاد لسانش لسان ارشاد به شرطیت نیست. مفروغعنه گرفته که در نماز یک واجباتی هست اعم از اجزاء و شرایط این واجبات دو قسم هستند: سنن، فرائض. اخلال به سنن از روی عذر مبطل نماز نیست، در مقام تاسیس شرطیت که نیست تا ما بخواهیم اطلاقگیری بکنیم، هر کجا طهارت شرط است اخلال به آن چون اخلال به فریضه است مبطل نماز است اما کجا شرط است کجا شرط نیست در مقام بیان نیست. فرق میکند با لاصلاة الا بطهور که اصلا لسانش لسان ارشاد به شرطیت طهارت از حدث است.
بگذریم.
بحث این بود که ما دو روایت داشتیم که مفاد اینها این بود که میشود انسان در آن متخلل احداث حدث بکند وضو بگیرد و نماز را ادامه بدهد، اولی صحیحۀ فضیل بن یسار بود قلت لابی جعفر علیه السلام اکون فی الصلاة فاجد غمضا فی بطنی او اذی او ضربانا فقال انصرف ثم توضأ و ابن علی ما مضی من صلاتک قلت و ان قلب وجهه عن القبلة قال نعم و ان قلب وجهه عن القبلة . نوعا آقایان فرمودند این مضمون قابل التزام نیست، اصل اینکه احداث حدث اختیاری جایز نیست در نماز مورد تسالم مسلمین است، لااقل مورد تسالم فقهای شیعه است، مخصوصا که در حدیث آمده و ان قلب وجهه عن القبلة که ظاهرش یعنی انحراف شدید نه اینکه صرفا انحراف یسیر از قبله باشد که منحرف به کمتر از نود درجه بشود، و ان قلب وجهه عن القبلة ما قبلا هم این را گفتیم که ظاهرش یعنی انحراف کامل، عرفا انحراف از قبله شدید باشد میگویند قلب وجهه عن القبلة .
[سؤال: ... جواب:] چون مضمون واحد است تبعیض در حجیت مشکل است بنای عقلاء بر تبعیض در حجیت در این موارد کشف از اضطراب متن میکند.
آقای سیستانی فرمود این روایت مشکل ندارد، این روایت اصلا احداث حدث در او نیست، میگوید فاجد غمضا فی بطنی او اذی او ضربانا امام هم فرمود انصرف ثم توضأ یعنی انصرف حتی تتوضأ نه انصرف یعنی انصرف حتی تبطل وضوءک، نه، انصرف ثم توضأ و ابن علی ما مضی من صلاتک و این مربوط میشود به آنچه که از حضرت علی علیه السلام فقهای کوفه نقل میکردند که ایشان میفرمود نماز با قرقرة البطن باطل میشود، تعبیر میکردند إزّ، در کتابهای ما هم روایاتی هست، اگر نگاه کنید کافی جلد 3 صفحۀ 366 عن ابی عبدالله علیه السلام ان علیا علیه السلام کان یقول لا یقطع الصلاة الرعاف و لا القیء و لا الدم فمن وجدا إزا یعنی کسی که شکمش سروصدا بکند فلیأخذ بید رجل من القوم من الصف فلیقدمه، یعنی اذا کان اماما، اگر امام جماعت این حالت برایش عارض بشود نماز را رها میکند یکی از مأمومین را میآورد جلو ادامه بدهد نماز را، یعنی ازّ وضو را باطل میکند و نماز را هم خراب میکند. تهذیب جلد 2 صفحۀ 328 از ابی حمزه نقل میکند که لا یقطع الصلاة الا رعاف و إزّ یا أزّ فی البطن، من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحۀ 402، مرسل جزمی دارد از امیرالمؤمنین که ما کان من امام تقدم فی الصلاة و هو جنب ناسیا او احدث حدثا او رعف رعافا او ازّ ازّا فی بطنه فلیجعل ثوبه علی انفه، مردم فکر کنند خوندماغ شده، ثم لینصرف و لیأخذ بید رجل فلیصل مکانه ثم لیتوضأ و لیتم ما سبقه به من الصلاة .
آقای سیستانی فرمودند پس اصلا این حدث اصغر از او صادر نشده، فقهای کوفه چون میگفتند این ناقض وضو است امام تقیتا برای اینکه نگویند خلاف فرمایش امیرالمؤمنین مطلبی فرمودند چون فقهای کوفه نسبت به حضرت علی میدادند که حضرت علی میفرمود کسی که دچار ازّ میشود در نماز یعنی دچار همان قرقرة البطن میشود وضویش باطل میشود، فرمود به فضیل که آقای فضیل! شما دچار ازّ که شدی برو وضو بگیر بیا نماز را ادامه بده.
به نظر ما این فرمایش عرفی نیست. آخه اگر میخواست ازّ را بگوید چرا گفت أجد غمضا فی بطنی او اذی ضربانا، اینها ظاهرش این است که یعنی احساس ناراحتی کردم دیدم نیاز دارم به تخلی.
[سؤال: ... جواب:] بر فرض یکی ازّا باشد که او هم بله بعضی نسخهها ازّا دارد ولی اجد غمضا فی بطنی او اذی یا ازا به قول شما، او ضربانا، این غمض در بطن دلپیچه است نه قرقرة البطن یعنی احساس کرده که نیاز به تخلی دارد.
بعد آقای سیستانی میفرماید فقهای کوفه نظرشان این بود که سروصدای شکم قرقرة البطن وضو را باطل میکند، ایشان فقط از ابراهیم نخعی نقل کرد و یک حدیثی هم از حضرت علی علیه السلام مطرح شد، کس دیگری این را نگفته بود که ما این را نسبت بدهیم به فقهای کوفه و بگوییم امام به فضیل بن یسار اینجور تقیتا فرمود چون فضیل بن یسار هم جری بود اگر امام تقیه نمیکرد ممکن بود برود حرفهای خلاف تقیه را از امام نقل کند یا خودش عمل خلاف تقیه بکند اینها به نظر ما عرفی نیست.
جواب صحیح همین است که این روایت تسالم بر خلافش است حداقل بخاطر آن و ان قلب وجهه عن القبلة و معارض است با یک سری روایات که بعدا خواهیم خواند.
[سؤال: ... جواب:] آنها که روایتی است دلیل بر اینکه ازّ مبطل وضو است، آنها که حمل بر تقیه میشود یا حمل میشود بر استحباب، مرحوم میرداماد یک کتابی دارد به نام شارع النجاة فی ابواب العبادات صفحۀ 285 آنجا میگوید اگر کسی مبتلای به ازّ شد مستحب است تجدید وضو، اگر حمل بر تقیه نکنیم میگوییم حمل بر استحباب میشود.
[سؤال: ... جواب:] ایشان راجع به انحراف از قبله صحبتی نکردند که ما ببینیم نظرشان چی بوده.
روایت دوم روایت خالد بن سعید هست. در تهذیب جلد 2 صفحۀ 355 آمده بود که سند به نظر آقای زنجانی خوب است چون موسی بن عمر بن یزید از رجال نوادر الحکمة است که ابنالولید استثنا نکرده موسی بن عمر بن یزید را از آن، موسی بن عمر بن یزید زیاد محمد بن یحیی اشعری از او نقل حدیث میکند، صاحب کتاب نوادر الحکمة، ابنالولید و به تبعش یک سری افراد را استثنا کردند که در فهرست شیخ طوسی هست، این موسی بن عمر بن یزید جزء آن استثناها نیست بعضیها مثل آقای زنجانی نظرشان این است که بقیۀ روات که استثنا نکرده ابنالولید معنایش این است که ابنالولید اشکالی در آنها نمیدیده. حالا ما بارها مطرح کردیم این را و اشکال خودمان را به این نظر گفتیم. اگر این نظر درست بشود محمد بن احمد بن یحیی صاحب کتاب نوادر الحکمة همین جا هم از موسی بن عمر بن یزید نقل میکند. محمد بن سنان هم که از نظر آقای زنجانی ثقه است. ابی سعید قماط هم که ما هم ثقه میدانیم چون نجاشی توثیقش کرده. سند خوب میشود بنا بر نظر آقای زنجانی.
[سؤال: ... جواب:] آقای زنجانی موسی بن عمر بن یزید را چون از رجال نوادر الحکمة است و ابنالولید استثنا نکرده ثقه میداند. ... با هفت هشت تا که ما قانع نمیشویم، آنهایی هم که زیاد بود ما اشکال کردیم.
قال سمعت رجلا یسأل اباعبدالله علیه السلام عن رجل وجد غمضا فی بطنه او اذی او عصرا من البول و هو فی صلاته المکتوبة فی الرکعة الاولی او الثانیة او الثالثة او الرابعة حضرت فرمود اذا اصاب شیئا من ذلک فلا بأس بان یخرج لحاجته تلک برود تخلی کند بعد وضو بگیرد ثم ینصرف الی مصلاه الذی کان یصلی فیه فیبنی علی صلاته من الموضع الذی خرج منه ما لم ینقض الصلاة بالکلام قلت و ان التفت یمینا او شمالا او ولّی عن القبلة، ببینید ولی عن القبلة را تولی کامل گرفته در مقابل التفات به یمین و شمال، قال نعم کل ذلک واسع، انحراف از قبله مهم نیست، انما هو بمنزلة رجل سها فانصرف فی رکعة او رکعتین من المکتوبة فانما علیه ان یبنی علی صلاته ثم ذکر سهو النبی صلی الله علیه و آله.
[سؤال: ... جواب:] قلب وجهه عن القبلة ظاهرش این است که از قبله منحرف شد انحرافا معتنی به.
این روایت که دیگر دلالتش که روشن است، و فرض تعمد هم هست منتها تعمد ناشی از ضرورت عرفیه، میبیند که مشکل است اینجوری تحمل سخت است، برود تخلی کند بیاید وضو بگیرد نمازش را تمام کند و لو پشت به قبله هم هست مهم نیست.
همین که میگوید پشت به قبله هست مهم نیست همین که در اثنای نماز میتواند احداث حدث اختیاری بکند اینها خلاف تسالم فقهای امامیه است بلکه ادعا شده آقای بروجردی هم دارند خلاف تسالم مسلمین است. حالا آقای سیستانی ازیک عبارت امّ شافعی خواستند استفاده کنند ابوحنیفه گفته در فرض غلبه یعنی در فرض ناچاری اشکال ندارد آقای سیستانی ناچاری و غلبه را اعم گرفت از اینکه به اختیار خودش احداث حدث بکند منتها ناشی از یک فشار درونی یا بیاختیار باشد که ما گفتیم با توجه به ادعای تسالم مسلمین بر بطلان صلات با حدث اختیاری که در کتاب بدائع الصنائع بود آن غلبه شاید به معنای غلبهای باشد که سلب اختیار بکند.
[سؤال: ... جواب:] حالا تسالم علمای شیعه که هست. آخه بعید است که ابوحنیفه بیاید بگوید عمدا میشود نماز را در او احداث حدث بکنیم بعد برویم وضو بگیریم نماز را ادامه بدهیم. ... بله در کلمات فقهای ما آمده که عامه هم قائل نیستند به احداث حدث اختیاری.
ثم ذکر سهو النبی. بزرگانی مثل آقای خوئی فرمودند این جمله دلیل بر بطلان این روایت است، دارد اثبات میکند سهو النبی را، می گوید این آقا مثل این میماند که کسی اشتباها در رکعت دوم سلام بدهد بعد متوجه بشود که دو رکعت ناقص است بلند میشود دو رکعت را تمام میکند همان کاری که پیغمبر کرد.
این قضیۀ سهو النبی متاسفانه بین علمای شیعه هم اختلاف انداخته. صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه یک حملۀ تندی میکند به کسانی که منکر سهو النبی هستند، روایاتی که مفادش این است که پیامبر در نماز سهو کرد، سلم فی رکعتین، بعد ذوالشمالین، حالا میگویند ذوالشمالین ذوالیدین او گفت آیا نماز عوض شده رکعاتش؟ پیامبر فرمود نه، عرض کرد پس چرا شما دو رکعت خواندید حضرت بلند شدند دو رکعت دیگر خواندند که نماز بشود چهار رکعتی. این در من لا یحضره الفقیه جلد 1 صفحۀ 358 آمده. آخرش در پایان این روایت قال مصنف هذا الکلام رحمه الله ان الغلاة و المفوضة لعنهم الله ینکرون سهو النبی و یقولون لو جاز ان یسهو فی الصلاة لجاز ان یسهو فی التبلیغ، بعد میگوید این چه حرفی است؟! سهو النبی با سهو ما فرق میکند، سهو ما از شیطان است، سهو النبی از رحمان است، ما مصداق و ما انسانیه الا الشیطان هستیم، اما راجع به پیامبر، پیامبر را خدا بخاطر رحمت بر عباد دچار سهو کرد. در خود روایت است که لئلا یعیّر الرجل المسلم اذا نام هو عن صلاته او سها فیها چون هر کس فراموش کرد بگویند حواست پرت است بگوید پیغمبر هم یک بار اینجوری کرد، خواب هم بماند از نماز صبح بگوید پیغمبر هم یک بار خواب مانده از نماز صبح، اذا نام عن صلاته او سها فیها فیقال قد اصاب ذلک رسول الله.
برای چی ایشان این را میگوید؟ برای اینکه یک وقت نگویید آیه میگوید لیس له سلطان علی الذین آمنوا تا آخر انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون. ایشان میگوید این سلطان شیطان نیست خدا او را به فراموشی کشاند.
شیخ مفید در مقابل ایشان یک رسالهای نوشته در نفی سهو النبی، شیخ طوسی هم که اینها مدرسۀ بغداد هستند ولایتشان از ما قمیها بهتر بوده، البته مزاح میکنم همۀ قمیها اینجور نیستند، شیخ طوسی هم در تهذیب و استبصار که مطرح میکند میگوید این حدیث که میگوید پیامبر سهو کرد مما تمنع منه الادلة القاطعة فی انه لا یجوز علیه السهو و الغلط، تهذیب جلد 2 صفحۀ 180. و لذا به این حدیث نمیشود عمل کرد چون خلاف حکم عقل است.
[سؤال: ... جواب:] اسهاء یعنی سهو. ... خدایی که در اینجا به سهو میاندازد چرا در تبیین احکام به سهو نیندازد؟
مرحوم آقای خوئی هم در جلد 18 صفحۀ 340 فرموده: هذه الروایات غیر قابلة للتصدیق و ان صحت اسانیدها لمخالفتها لاصول المذهب.
خدا رحمت کند آشیخ محمدتقی شوشتری یک رسالهای نوشت در اثبات سهو النبی، هیچکس ظاهرا حاضر نشد او را تایپ کند و لذا با همان خط ناخوان خودش در آخر قاموس الرجال چاپ شد، خدا را شکر که کسی تایپ نکرد، راجع به صدوق هم میگویند چون صدوق گفت اگر خدا به من توفیق بدهد رسالهای مینویسم در رابطه با اثبات سهو النبی شیخ بهایی گفت الحمدلله که خدا به او همچون توفیقی نداد، حالا بحث عقلیش بماند، خلاف روایات است. صحیحۀ زراره تصریح میکند راجع به سجود سهو میگوید هل سجد رسول الله صلی الله علیه و آله سجدتی السهو قال لا، هیچوقت پیامبر سجدۀ سهو نکرد با اینکه در آن حدیث ذوالشمالین میگوید پیامبر بهخاطر آن کلام سهوی سجد سجدتی السهو، روایت صحیحه داریم لم یسجدهما رسول الله. جلد 8 وسائل صفحۀ 202.
[سؤال: ... جواب:] و لا یسجدها فقیه منافات ندارد، فقیه هم باید حواسش جمع باشد که سجود سهو نکند اما دارد نسبت به پیامبر خبر میدهد لایسجدهما فقیه اخبار که نیست یعنی شأن فقیه این نیست که سهو بکند اما نسبت به پیامبر خبر میدهد، هل سجد رسول الله سجدتی السهو قط قال لا، هیچوقت پیامبر سجدۀ سهو نکرد.
بعد آقای خوئی فرمود و نعم ما قال: فلا بد من ارتکاب التاویل او الحمل علی التقیة او الضرب عرض الجدار. پس یکی از مشکلات این روایت قماط این است که ذیلش اثبات سهو النبی کرده.
[سؤال: ... جواب:] هل سجد رسول الله قال لا، در حدیث ذی الشمالین دارد ثم سجد.
پس اولا این حدیث مضمونش در خصوص احداث حدث اختیاری خلاف تسالم مسلمین است، لااقل خلاف تسالم فقهای شیعه است، ثانیا مشتمل است بر استدبار قبله و بر سهو النبی از این جهت هم قابل التزام نیست.
ثالثا: چه این روایت چه روایت صحیحۀ فضیل بن یسار مبتلا به معارضهایی هست. ما معارضها را سریع بگوییم، یک: کافی جلد 3 صفحۀ 347 صحیحۀ زراره، سند اعلایی است، قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یحدث بعد ما یرفع رأسه من السجود الاخیر قال تمت صلاته و انما التشهد سنة فی الصلاة فیتوضأ و یجلس مکانه او مکانا نظیفا فیتشهد. اگر بعد از سجدۀ اخیره حدث اصغری از انسان صادر بشود چون بعد از آن دیگر فریضه تمام شده، هر چه هست سنت است، التشهد سنة و لذا نماز صحیح است. برای آن تشهدش برود وضو بگیرد بیاید تشهد را بجا بیاورد. فرائض نماز سالم است، بین آنها حدثی صادر نشده.
[سؤال: ... جواب:] میفرماید چون تشهد سنت است یعنی اگر قبل از سجدتین این کار را میکرد سجدتین فریضه است آنوقت نماز باطل میشد چون تشهد سنت است نماز باطل نمیشود این خلاف این دو تا روایت است که میگفت رکعت اول یا دوم یا سوم حدث صادر شده. ... سنت واجبه است. ... اشکال ندارد ولی بعد از تمامیت فرائض، ممکن است ملتزم بشویم. ... جزء صلات است و لکن چون فرائض تمام شد بعد از این دیگر ما حدث غیر اختیاری است، فیحدث ظاهرش حدث غیر اختیاری است، این مشکلی برای این نماز میبینیم درست نشده ولی اگر قبل از تمامیت فرائض بود مشکل درست میشد، خلاف این دو تا روایت است.
روایت دوم: کافی جلد 3 صفحۀ 371 تعبیر صحیحه نکنیم چون فضالة بن ایوب عن ابنسنان اگر محمد بن سنان باشد دیگر صحیحه نخواهد بود، احتمال دارد محمد بن سنان باشد، عن عمر بن یزید عن ابی عبدالله علیه السلام لیس یرخص فی النوم فی شیء من الصلاة، نوم هم حدث است، فرمود بهتر از آن حدثهایی است که نجس میکند آدم را، لیس یرخص فی النوم فی شیء من الصلاة . دو دقیقه میخوابد، شما نمیتوانید دو دقیقه بخوابید بعضیها میتوانند، می گوید دو سه دقیقه میخوابم، سریع میخوابد و بلند میشود.
[سؤال: ... جواب:] نوم مشکلش حدث اصغر است [نه اینکه در آن لحظۀ خواب قصد قربت ندارد] و الا حدث اصغر نبود چه اشکال دارد، دو دقیقه میخوابد بلند میشود نمازش را ادامه میدهد.
روایت سوم صحیحۀ علی بن جعفر، وسائل جلد 7 صفحۀ 235: رجل وجد ریحا فی بطنه فوضع یده علی انفه، یک کسی باد در معدهاش پیچید، دید نمیتواند در مقابل هجوم دشمن داخلی که از دشمن خارجی بدتر است!! فوضع یده علی انفه، دست گذاشت روی بینیاش، الان نخنما شده وضع الانف علی الید، شما این کار را نکنید!! فخرج من المسجد حتی اخرج الریح من بطنه ثم عاد الی المسجد فصلی فلم یتوضأ هل یجزئه ذلک قال لا یجزئه حتی یتوضأ و لا یعتد بشیء صلی.
آقای بروجردی، آقای سیستانی فرمودند این چه استدلالی است به این؟ این روایت میگوید وضو نگرفته، بعد شما استدلال میکنید بر رد صحیحۀ فضیل بن یسار یا روایت ابی سعید القماط که در آنجا فرض این است که بعد از حدث وضو میگیرد و نماز را ادامه میدهد، اینجا وضو نگرفته فصلی و لم یتوضأ، ادامۀ نماز بیوضو بوده.
آقای خوئی ولی به این استدلال میکند، به نظرم کار آقای خوئی درست است. چرا؟ برای اینکه ظاهر و لا یعتد بشیء صلی این نیست که چون وضو نگرفت آمد ادامه داد نماز را و لا یعتد بشیء صلی، بلکه این نمازی که در او حدث اصغر صادر شده قابل اعتنا و قابل حساب نیست.
[سؤال: ... جواب:] لا یجزی حتی یتوضأ و لا یعتد بشیء صلی، چرا بشیء صلی میگوید؟ میخواهد بگوید آن دو رکعت اول هم با آن حدث خراب شد. ما به نظرمان این دلالتش تمام است.
قبول ندارید فدای سرتان روایت چهارم را میخوانم، روایت چهارم صحیحه علی بن جعفر است باز. بعضی از آقایان گفتم ندیده بودند و رواه علی بن جعفر فی کتابه و ما قبله فکر میکردند فقط در قرب الاسناد است، نه، هر دو در کتاب علی بن جعفر است قال سألته عن الرجل یکون فی الصلاة فیعلم ان ریحا قد خرجت قال یعید الوضوء و الصلاة و لا یعتد بشیء مما صلی. وسائل جلد 7 صفحۀ 235. اینکه اتفاقا امام میفرماید یعید الوضوء و الصلاة و لا یعتد بشیء مما صلی.
[سؤال: ... جواب:] چرا حمل بر استحباب؟ قابل جمع نیست، این میگوید نماز باطل است او میگوید نماز صحیح است.
روایت پنجم روایت ابی بکر حضرمی را هم که خواندیم، لا یقطع الصلاة الا اربعة الخلاء و البول و الریح و الصوت.
روایت ششم روایت حسین بن حماد عن ابی عبدالله علیه السلام قال اذا احس الرجل ان بثوبه بللا و هو یصلی فلیأخذ ذکره بطرف ثوبه فلیمسحه بفخذه، یک کار بکند علم پیدا نکند به خروج بول، فلیأخذ ذکره بطرف ثوبه فلیمسحه بفخذه، یا نه، اصلا ممکن است بلل طاهر باشد، و ان کان بللا یعرف، ولی اگر بللی است که یعرف یعنی بلل معروف که همان بول است، و این هم میداند بول است، فلیتوضأ و لیعد الصلاة .
این روایت ممکن است بگوییم همان مشکل آن روایت عمار ساباطی را دارد که این لباسش نجس شده، این بدنش نجس شده، فرق میکند با بعضی از حدثهای اصغر که هیچ موجب نجاست نمیشود. پس این روایت این اشکال را دارد.
روایت هفتم روایت حسن بن جهم که سندش را قبلا بحث کردیم آقای خوئی تصحیح کرد ما اشکال کردیم. سألته عن رجل صلی الظهر فاحدث حین جلس فی الرابعة قال ان کان قال اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله فلا یعد و ان کان لم یتشهد قبل ان یحدث فلیعد، اعاده کند نماز را، اگر تشهد نخوانده اعاده کند نماز را، اگر تشهد خوانده اعاده ندارد نماز.
[سؤال: ... جواب:] حالا خودش معارض دارد فوقش چون صریح است در اینکه رفع رأسه من السجدة الاخیرة تمت صلاته حالا ممکن است یکی بگوید اینجا فلیعد را حمل بر استحباب اعاده میکنیم اینکه اگر صریح باشد هم که مشکل ندارد جمع عرفی داشته باشد، بر فرض هم قابل تقیید نباشد همۀ اطراف با هم تعارض کنند این دو تا چرا با هم تعارض کنند؟ خیلی زرنگ هستید این دو تا را با هم معارض میگیرید آنوقت صحیحۀ فضیل بن یسار و روایت ابی سعید قماط را میگویید اللهم اشغل الظالمین بالظالمین و اجعلنا بینهم سالمین غانمین، نخیر، شما هم جزء همانها هستید که آن دو گروه که با هم تعارض میکنند شمای صحیحۀ فضیل و روایت ابی سعید قماط هم جزء همان گروه معارضه خواهید بود.
[سؤال: ... جواب:] فرض این است که با هم تعارض دارند، اگر جمع عرفی ندارند تعارض دارند.
روایت هشتم موثقۀ عمار بود راجع به حب القرع، بعضیها گفتند حب القرع چرا معنا کردید کرم کدو؟ تخم کدو معنا کنید. آخه تخم کدو چکار دارد که وسط نماز بیاید بیرون، مگر پا دارد؟ !! فیخرج منه حب القرع این کرم کدو است. قال ان خرج نظیفا من العذرة فلیس علیه شیء و ان خرج متلطخا بالعذرة فعلیه ان یعید الوضوء و ان کان فی صلاته قطع الصلاة و اعاد الوضوء و الصلاة . این را هم گفتیم شاید نجاست باشد که بدن را نجس میکند. مگر شما فرض کنید که یک عذرهای است که رطوبت مسریه ندارد، فرضهای خیلی بعیدی است یا سریع یک کسی چند تا دستمال کاغذی در جیبش گذاشته بردارد استنجا کند آن هم بدون اینکه کشف عورت بشود، یک چیزهای بعیدی است این فرضها نمیشود خیلی این فرضها را مطرح کنید بعد بگوییم مشکل نجاست بدن را حل کردیم.
این روایاتی بود که معارض بود.
آقای خوئی فرموده بعد از تعارض حالا فرض کنید ما آمدیم گفتیم هر دو طرف ساقط میشوند، بشوند، رجوع میکنیم به عمومات که اقتضا میکند مبطلیت حدث در اثنای نماز را. آقای خوئی نمیگذارد نوبت به تساقط برسد، خلاف تسالم اصحاب است آن صحیحه فضیل و روایت ابی سعید قماط، حالا اگر نوبت به تعارض و تساقط رسید تساقط بکنند رجوع میکنیم به عمومات.
سؤال من این است که کدام عمومات؟ شما عمومات گذاشتید برای ما؟ حالا ما لا صلاة الا بطهور را قبول کردیم، همه را دیدیم مخالف هستند، آقای حائری آقای بروجردی آقای خوئی آقای سیستانی آقای زنجانی.
[سؤال: ... جواب:] حاج آقا رضا همدانی.
پیدا نکردیم یک کسی که ما را تایید کند.
[سؤال: ... جواب:] خوب است، صاحب جواهر است، امام هم فرمودند فقه جواهری!!
ولی ما هم روی حرفمان هستیم انصافا لا صلاة الا بطهور اما آقای خوئی شما که این عام فوقانی را قبول نداشتید آن روایت ابی بکر حضرمی که طرف معارضه است آیا به او میخواهید رجوع کنید که میگفت لا یقطع الصلاة الا اربعة، او که طرف معارضه است به او که نمیشود رجوع کرد پس شما این عام فوقانیتان کجاست که میخواهید به او رجوع کنید.
این خلاصۀ این بحث است که ما به نظرمان وجهی برای تامل در مسأله نیست حدث اختیاری در اثنا مبطل نماز است، حدث سهوی و اضطراری هم روشن شد مبطل هست.
کلام واقع میشود در تیمم که در اثنای نماز باطل بشود حکم او چیست، انشاءالله روز شنبه بررسی میکنیم.