درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي
1402/03/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسأله 11: تعداد ذکر تسبیحه
بحث راجع به کیفیت رکوع زن بود که در صحیحه زراره داشت و تضع یدیها علی فخذیها فوق رکبتیها لئلاتطأطأ کثیرا فترتفع عجیزتها.
مسأله 11: یکفی فی ذکر الرکوع التسبیحة الکبری مرة واحدة کما مر.
روایاتی داشتیم که ثلاث تسبیحات مترسلا و یجزیک واحدة تامة. اما تسبیحه صغری، سبحان الله، صاحب عروه میگوید فتوی من میدهم سه بار باید گفته بشود در غیر حال بیماری و اضطرار. امام فرمودند: من که این را هم فتوی نمیدهم، میگویم احوط وجوبا تکرار تسبیحه صغری ثلاث مرات است که بحثش را ما قبلا کردیم.
بعد صاحب عروه میگوید بل الاحوط و الافضل فی الکبری ایضا التکرار ثلاثا. احتیاط مستحب و مستحب، هم مستحب هم احتیاط مستحب، در تسبیحه کبری این است که سه بار تکرار کند، سبحان ربی العظیم و بحمده سبحان ربی العظیم و بحمده سبحان ربی العظیم و بحمده.
آقای خوئی فرموده لا وجه لهذا الاحتیاط، آخه احتیاط مستحب در جایی است که احتمال وجوب باشد، و حال اینکه احتمال وجوب نیست. روایات مفادش این است که و یجزیک تسبیحة واحدة تامة.
در ادامه صاحب عروه فرمود که کما ان الاحوط فی مطلق الذکر غیر التسبیحة ایضا الثلاث، چون صاحب عروه مطلق ذکر را کافی دانست، آن هم گفت مثلا بگو الحمدلله الحمدلله الحمدلله، آن هم احتیاط واجب. بعد در ادامه میگوید و یجوز الزیادة علی الثلاث، تسبیحات را بیشتر از سه بار هم میتوانی بگویی و لو بقصد الخصوصیة و الجزئیة، و لو قصد جزئیت بگویی یعنی بگویی این پنج بار سبحان الله جزء نماز است، این هفت سبحان الله جزء نماز هستند.
آقای خوئی و آقای حکیم اشکال کردند گفتند مگر واجب میتواند جزء مستحب داشته باشد؟ اصلا تهافت است که هم بگویی جزء واجب هم بگویی این جزء مستحب است، جزء واجب یعنی آنی که ینتفی الواجب بانتفاءه، مستحب آنی است که لاینتفی الواجب بانتفاءه، میشود تهافت.
اشکال وارد است مگر بگوییم مقصود جزء نماز است نه جزء واجب و لو به این لحاظ که نماز با مثلا پنج تسبیحات یک امر استحبابی دارد، نماز با هفت تسبیحات امر استحبابی دارد و این پنج تسبیحات جزء آن نماز مستحب بشود، یعنی ما یک وجوب نماز داریم، در این نماز واجب سه بار تسبیحات کافی است، اما امر استحبابی هم داریم به نمازی که تطویل رکوع بکنید و تسبیح در آن بیشتر از سه بار بگویید آن نماز امر استحبابی دارد و این تسبیحات مکرر جزء آن نماز مستحب میشود.
این هم ایراد ندارد ولی انصافا این خلاف ظاهر است. جزء نماز بودن مشکل نیست، جزء نماز هست که اضافه کنی جزء این فرد است اما جزء مستحب یعنی شارع گفته یجب الصلاة مع تسبیحات ثلاث و یستحب الصلاة مع خمس تسبیحات، خود نماز. یک وقت میگوید یستحب زیادة التسبیحات او که مشکل ندارد ما هم میگوییم، نه، استحباب برود روی این نماز مشتمل بر پنج تسبیحات، این خلاف ظاهر عرفی است، نمیگویم محال است، خلاف ظاهر است. ظاهر این است که نماز واجب است، سه بار تسبیحات هم جزء واجب است مازاد بر آن هم خود این مازاد امر استحبابی دارد.
در ادامه صاحب عروه فرموده: و الاولی ان یختم علی وتر، اولی این است که یا سه بار بگوید یا پنجم بار بگوید یا هفت بار بگوید، عدد فرد را انتخاب کند نه عدد زوج را. بعد هم بلافاصله میگوید و قد سمع من الصادق صلوات الله علیه ستون تسبیحة فی رکوعه و سجوده. شهید در ذکری گفته که مستفاد از روایات وتر است در ذکر تسبیحات، بعد گفته و منافات ندارد با این آنچه که در روایت صحیحه است که امام صادق علیه السلام شصت تسبیحات در نماز گفت، چرا منافات ندارد؟ یک توجیه این است که میگوید این آقا که شمره شصت تا را شنیده، شاید شصت و یکی بوده آن یکی را نشنیده. این بعید است. توجیه بهتر این است که بگوییم به لحاظ مجموع رکعات و مجموع رکوع و سجود است، چون روایت این است که میگوید، صحیحه ابان بن تغلب: دخلت علی ابیعبدالله علیه السلام و هو یصلی فعددت له فی الرکوع و السجود ستین تسبیحة، اگر فی الرکوع و السجود را مجموعی بگیریم و کل رکعات را هم با هم حساب کنیم هر رکوعی پنج تسبیح بگوید هر سجودی پنج تسبیح بگوید هر رکعتی میشود پانزده تا، چهار رکعت هم میشود شصت تا، درست میشود.
ممکن است متفرقات بوده، مثلا در رکوع هفت تا گفتند، در سجود کمتر گفتند، بالاخره متفرفه هم شاید بوده کم و زیاد بوده مجموعش شده شصت تا. یا هر رکعتی شصت تا باز هم متفرقات به جوری که از فرد بودن خارج نشود. میشود پانزده تا، نه تا در رکوع سه تا این سجده سه تا آن سجده میشود پانزده تا، مجموعا کل نماز میشود شصت تا. اگر خیلی سخت شد همان توجیه اول خوب است که نشنید این راوی.
حالا اصلا دلیل بر اینکه وتر مستحب است چیست؟ یک روایت داریم که دارد: الفریضة من ذلک تسبیحة و السنة ثلاث و الفضل فی سبع، پنج تا هم ندارد، نه تا هم ندارد، فقط یک تسبیحه کبری واجب است، سه تا سنت است، فضیلت در هفت است. تمام شد و رفت، دیگر هیچی نداریم. پس چکار کنیم؟
آقای سیستانی مثل برخی از بزرگان دیگر گفتند در باب وضوء روایت داریم ان الله وتر یحب الوتر. وتر یعنی چی؟ دو احتمال دارد، وتر به معنای واحد یا به معنای فرد. خدا فرد است یعنی زوج نیست، و لذا عدد فرد را دوست دارد، یک سه پنج هفت، و لذا میبینید اکثر چیزهایی که از هفت است، طواف سبعة اشواط، سعی سبعة اشواط، جهنم لها سبعة ابواب. روایت داریم. روایتش در بحار نقل میکند از کتاب غارات ثقفی از اصبغ بن نباته میگوید ان رجلا سأل علیا علیه السلام عن الروح قال لیس هو جبرئیل، حضرت روح جبرئیل نیست، جبرئیل من الملائکة و الروح غیر جبرئیل، از اینجا بحث شروع شد، تا اینجا رسید که حضرت فرمود ان الله فرد یحب الوتر و فرد اصطفی الفرد فاجری جمیع الاشیاء علی سبعة خلق سبع سموات و من الارض مثلهن خلق سبع سموات طباقا و قال فی جهنم لها سبعة ابواب و قال سبع سنبلات خضر و اخر یابسات و قال سبع بقرات ثمان یأکلهن سبع عجاف و قال حبة انبتت سبع سنابل و قال سبعا من المثانی و القرآن العظیم. سندش ضعیف است، بهشت هشت درب دارد، لها ثمانیة ابواب، در روایات است. آقا میفرمایند ائمه 12 تا هستند هفت تا نیستند.
پس وتر آیا به معنای فرد است، عدد فرد: یک سه پنج، یا فرد به معنای واحد است. در این روایت معلوم است که فرد به معنای عدد فرد است چون سبعة ابواب و اینها. و لکن در صحیحه زراره در وضوء روشن نیست، قال ابوجعفر علیه السلام ان الله وتر یحب الوتر فقد یجزئک من الوضوء ثلاث غرفات واحدة للوتر و اثنتان للذراعین، این روشن نیست که ان الله واحد یحب الواحد یعنی یک بار صورتت را بشوی یک بار دست راست یک بار دست چپ، درست است دو بار شستن جایز است اما افضل نیست، یا نه، مراد از وتر عدد فرد است.
آقای سیستانی میفرمایند لغویین اختلاف دارند، مفردات وقتی میگوید ظاهرش این است که میگوید وتر یعنی واحد چون میگوید الوتر هو الله من حیث ان له الوحدة من کل وجه. ولی در لسان العرب که معنا میکند فرد معنا میکند، چون در لسان العرب اینجور دارد: الفرد الوتر، بعد روایتی هم مطرح میکنند که حدیثی است که اذا استجمرت فاوتر، در استجمار یعنی استنجاء، عدد وتر انتخاب بشود، اجعل الحجارة التی تستنجی بها فردا، در نهایة بن اثیر هم این است: إما واحدة او ثلاثا او خمسا. پس لسان العرب گفت الفرد الوتر، نهایه ابن اثیر روشنتر گفت، روایت هم آورد خواند که اذا استجمرت فاوتر و توضیح داد که یعنی فرد انتخاب کن، یا یکی یا سه تا یا پنج تا. آقای سیستانی فرمودند ولی استظهار من همین معنای دوم است که وتر یعنی فرد نه واحد، چون وتر در مقابل شفع است، شفع یعنی زوج، وتر یعنی فرد.
ولی واقعا برای ما روشن نیست، ان الله وتر یحب الوتر، اتفاقا در وضوء سه بار شستن صورت بدعت است، آنجا بیایند بگویند خدا وتر است یحب الوتر ظهور ندارد در اینکه ان الله فرد یحب الفرد، عدد فرد، یک سه پنج، نه، ان الله وتر یعنی خدا واحد است یحب الواحد.
پس ما یک دلیل روشنی بر استحباب اختیار فرد پیدا نکردیم، آنی که هست این است که سه بار تسبیحات کبری مستحب است، سنة، فضیلت در هفت است، پنج هم که نگفتند، نُه به بالا را هم که نگفتند، ولی از باب اینکه ذکر خداست، تطویل رکوع هم که مستحب است، مدام بگو، اما اینکه بگوییم هفت مستحب، هشت لا مستحب، نُه مستحب ده لامستحب، یازده مستحب دوازده لامستحب، نه، این دلیل ندارد.
از این بحث بگذریم.
صاحب عروه در این مسأله بعدی یک تتمهای برای همین مسأله دارد آن را هم بگویم و بحث را تمام کنیم. صاحب عروه در مسأله 12 که آخرین مسألهای است که میخوانیم و تمام میکنیم این است که گفته: شما که بیش از حد واجب تسبیح میگویی، همان سبحان ربی العظیم و بحمده را سه بار مثلا میگویی، لازم نیست بگویی کدامها واجب است و کدامها مستحب است. اتفاقا خلاف احتیاط است تعیین کنی. چرا؟ برای اینکه شاید تعیین تو درست نباشد، مثلا شما میآیی میگویی اولی واجب بقیه مستحب، نه، شاید مجموع مصداق واجب باشد، برای چی میگویی اولی واجب دومی مستحب؟ تا چه برسد به اینکه بگویی اولی مستحب دومی واجب، او که خیلی ناجورتر است، حتی بگویی اولی واجب دومی مستحب، چرا؟ به چه دلیل؟ شاید مصداق واجب هر مقداری است که بیاورید، یعنی شارع گفته که شما امر داری به مجموع تسبیحات که کمتر از یک نباشد، آن وقت پنج بیاوری هر پنج تا میشود مصداق واجب، هفت تا بیاوری هر هفت تا میشود مصداق واجب.
انصافا این درست نیست برای اینکه اگر میخواهید هر چی میآوری مصداق واجب باشد باید جامع درست کنید بگویید یک بار تسبیحه کبری به شرط لا از زاید، یا سه بار به شرط از زاید، یا پنج بار به شرط لا از زاید، اگر اینجور بگویید دو بارش دیگر مجزی نیست، چون دو بار یک بار به شرط لا از زاید نیست سه بار هم نیست. اگر بگوییم او را هم یک جوری درستش میکنم میگویم یا یک بار به شرط لا از زاید یا دو بار به شرط لا از زاید یا سه بار به شرط لا از زاید، این خلاف ظاهر ادله است، ظاهر ادله این است که صرف الوجود واجب است منطبق میشود بر اولی، مازادش مستحب است آقا. این احتمال که مجموع واجب است به این نحو که به شرط لا باید اخذ کنی، اگر به شرط لا اگر اخذ نکنی که واجب با همان اولین امتثال ساقط میشود. اینها عرفی نیست.
آقای سیستانی اینجا هم فرمودند راه حل من یادتان نرود، نماز واجب آنی است که یک بار تسبیحه کبری داشته باشد، نماز مستحب آنی است که مازاد بر یک بار تسبیحه کبری داشته باشد، حالا مازاد بر یک بار بر دو بار هم صادق است، بر سه بار هم صادق است، بر بیشتر هم صادق است، یا اصلا بگویید خود امر استحبابی رفته روی مازاد بر یک تسبیحه کبری، تسبیحه کبری واجب، مازاد بر یک تسبیحه کبری مستحب، حالا یک بار دیگر بگویی میشود مازاد یکی، دو بار دیگر میگویی مازاد میشود دو تا، و همینطور.
ما میگوییم استحباب انحلالی، یک بار واجب، دوم حالا مستحب، و لو سوم بگویی مستحبتر، چهارم مستحب، پنجم مستحبتر، مثلا، انحلالی است به نظر ما، این خیلی خوب است، هر بار میخواهی بگویی ترغیب داری بگویی، اما وقتی آقای سیستانی میگوید مجموع تسبیحات امر استحبابی دارد یعنی فرقی نمیکند برای این امر استحبابی، دو بار هم بگویی میشود مجموع تسبیحات، شصت هم بار بگویی میشود مجموع تسبیحات، من دو بار که گفتم مازاد بر دو بار چه ترغیبی دارم به بیشتر گفتن؟
و الحمد لله رب العالمین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آباءه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
از همه دوستان عزیزان التماس دعا داریم در روز عرفه روزهای دیگر، ما هم انشاءالله شما از دعا فراموش نمیکنیم، خدا همهتان را تایید کند، ما از شما عذر میخواهیم که مصدع هستیم، انشاءالله هر نوع اذیتی تندی ظاهری صدا بلند کردنی، همه اینها را آقایان ببخشند، التماس دعا داریم.