< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/تنبیهات استصحاب/ تنبیه سوم/ کلی قسم دوم/ کلام میلانی

مرحوم شیخ در رسائل[1] و مرحوم آخوند [2] در کفایه و کسانی که این دو بزرگوار را متابعت کردند ، حکم کردند که در این استصحاب کلی قسم دوم ، استصحاب کلی جاری است ولی استصحاب در فرد جاری نیست.

و استصحاب در قسم دوم کلی عبارت است از اینکه منشاء شک ما در بقاء کلی این بود که کلی در ضمن فرد طویل است و یا صغیر است؟ مثلا حیوان در ضمن فیل است و یا پشه است؟ و یا حدث در ضمن بول است و یا جنابت است؟ که عند الشک استصحاب در کلی جاری است و اما استصحاب در فرد جاری نیست.

مقداری بحث طولانی و دقیق است که کاشف از دقت علماء اصول در این مباحث دارد.

بر هر دو بخش از این کلام شیخ و آخوند ، اشکال شده است:

هم اشکال بر این شده است که استصحاب کلی جاری است و هم اشکال بر این شده است که استصحاب در فرد جاری نیست.

اول: بررسی صحیح یا باطل بودن جوابهای که به این اشکال آخوند و شیخ که «استصحاب در فرد جاری نیست.» دادند:

به تعبیر دیگر: این که گفته اند و اشکال وارد کردند که استصحاب در فرد جاری نیست زیرا فرد مردد بین طول و قصیر است و چون مردد است و نمی دانیم که کدام از این دو است جای استصحاب نیست.

از این اشکال چند جواب داده شده است:

جواب اول: تردد این فرد در خارج که نیست بلکه تردد پیش ما است یعنی من شک دارم فیل است یا پشه است؟ و بول یا منی است؟ و من مرددم ولی در خارج معین است که در اتاق فیل و یا پشه است و یا آنچه خارج شده است بول است و یا منی است و چون در خارج آن فرد مشخص است استصحاب جاری می شود.

(پس اینکه فرمودید در فرد جاری نیست بخاطر اینکه مردد است صحیح نیست پس استصحاب در او جاری است.)

مرحوم میلانی از این کلام ( از این جوابی که دادند که استصحاب در فرد جاری است چون فرد در خارج مشخص است ) دو جواب دادند که نسبت به دو نفر از اساتید خودشان می دهند و بعد نقد خودشان را به کلام استادشان بیان می کنند.

جواب اول:

که به بعضی از اساتیدشان نسبت می دهند این است که قوام استصحاب به یقین سابق و شک لاحق است و در فرض بحث ما ، استصحاب که در فرد است ، شک در بقاء نیست بخاطر این که فرض این است که این شخص بعد از خروج آن مایع از بدنش، وضوء گرفته است و اگر بول بوده است آن حدث از بین رفته و اگر منی است باقی است و اینجا شک در بقاء ندارد چه این که اگر بول بوده است با وضوء گرفتن یقینا بر طرف شده است و اگر منی بوده است چون غسل نکرده یقینا باقی است پس آن فرد چه قصیر عمر و چه طویل عمر باشد و چه بول و چه منی باشد شک در بقائش ندارم و یا یقین به ارتفاعش دارم و یا یقین به بقائش دارم جای استصحاب نیست چون در استصحاب شک در بقاء لازم است.

خلاصه جواب از اشکال این شد که چون شک در بقاء لازم است و قوام استصحاب به شک در بقاء است و در اینجا شک در بقاء نیست پس جای استصحاب نیست پس استصحاب در فرد جاری نخواهد شد.

جواب دوم

که بعضی دیگر از اساتیدشان می دادند این بود که فرض این است که من شک در فرد مردد دارم و معنای آن که فرد مردد منی بوده است و یا بول بوده است ؟ معنایش این است آنچه از من خارج شده برای من مشکوک است چه در ضمن فرد قصیر که بول باشد و چه ضمن فرد طویل که منی باشد.

بنابراین شک در بقاء ندارم اگر قصیر بوده از بین رفته است و یقین به ارتفاعش دارم پس جای استصحاب نیست.

مرحوم میلانی از این دو کلام استادشان جواب می دادند:

بین صفات خارجیه مثل عرض سیاهی و سفیدی و امثال بین این دو و بین صفات وجدانی مثل یقین و شک و ظن فرق است و در فرض بحث ما که مردد بین قصیر و طویل است وجدانا شک ثابت است یعنی به وجدان خودم مراجعه می کنم می بینم شک دارم که آنچه خارج شده بول است و یا منی است؟ چون شک دارم پس شک در بقاء است و آن فرد وجدانا مردد بین این دو است پس استصحاب جاری می شود و (این که فرمودید جای استصحاب نیست چون شک در بقاء نیست ) نه وجدانا شک در بقاء است و نمی شود از این اشکال با بیان شما ( که شک در بقاء نیست ) جواب داد.

از این اشکال ( استصحاب در فرد جاری نیست ) خود مرحوم میلانی دو دفاع کردند که آیا مستصحب ذات فرد مردد ، با قطع نظر از خصوصیات فردیه است ؟ و یا مستصحب مردد با توجه به خصوصیات فردیه است؟

اگر چنانچه مستصحب آن ذات فرد مردد است این همان استصحاب کلی است که کفایه و من تبع آنها قبول داشتند، که استصحاب کلی جاری است و چه اینکه کلی عبارت از ذات مجرد از خصوصیات فردیه است مثل اینکه انسانیت در واقع کلی است در ضمن زید است با قطع نظر از خصوصیات در زید است.

و اگر مستصحب آن مردد با آن خصوصیات فردیه است این طور چیزی در خارج وجود ندارد و وقتی وجود نداشت یقین و شک لاحق نیست و جای استصحاب نیست ( چرا اینطور فردی در خارج وجود ندارد ؟) بخاطر اینکه معقول نیست در خارج شی مردد وجود بگیرد بلکه تردید در ذهن است که من نمی دانم ولی در خارج نه تردید در وجود است و نه در ماهیت است و آنچه خارج است وجود غیر مردد است و ماهیت معین است.

بنابراین مستصحب چه ذات مجرد خصوصیات و چه ذات با خصوصیات است جای استصحاب فرد نیست همانطوری که شیخ و آخوند و من تبعشان فرموده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo