< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کلام شیخ/تنبیه سوم

در جلسه قبل بیان شد که بحکم اطلاق ادله استصحاب مثل (لا تنقض الیقین بالشک ) که مقید نشده است که متیقن کلی و عام باشد و یا جزئی و واحد است بنابراین (به حکم این اطلاق ) در تنبیه سوم متیقن ممکن است که کلی باشد.و در توضیح مطلب شش مقدمه بیان شد.و بعد از این مقدمات اقسامی برای استصحاب کلی بیان شده است و این اقسام منشائش ، آن فردی است که کلی در ضمن فرد است چون به ناچار کلی در خارج باید در ضمن یک فردی باشد.به این اعتبار مرحوم شیخ در رسائل و آخوند در کفایه سه قسم برای استصحاب کلی درست کردند و عبارت شیخ در رسائل این گونه است:« و ينبغي التنبيه على امور وهي بين ما يتعلق بالمتيقن السابق، وما يتعلق بدليله الدال عليه، وما يتعلق بالشك اللاحق في بقائه.الأوّل: أنّ المتيقّن السابق إذا كان كلّيّا في ضمن فرد و شكّ في بقائه:فإمّا أن يكون الشكّ من جهة الشكّ في بقاء ذلك الفرد.و إمّا أن يكون من جهة الشكّ في تعيين ذلك الفرد و تردّده بين ما هو باق جزما و بين ما هو مرتفع كذلك.و إمّا أن يكون من جهة الشكّ في وجود فرد آخر مع الجزم بارتفاع ذلك الفرد.أمّا الأوّل، فلا إشكال في جواز استصحاب الكلّيّ و نفس الفرد و ترتيب أحكام كلّ منهما عليه.و أمّا الثاني، فالظاهر جواز الاستصحاب في الكلّيّ مطلقا على المشهور. نعم، لا يتعيّن بذلك أحكام الفرد الباقي سواء كان الشكّ من جهة الرافع‌..... أم كان الشكّ من جهة المقتضي‌.و أمّا الثالث‌ .... فهو على قسمين؛ لأنّ الفرد الآخر:إمّا أن يحتمل وجوده مع ذلك الفرد المعلوم حاله.و إمّا أن يحتمل حدوثه بعده، إمّا بتبدّله إليه و إمّا بمجرّد حدوثه مقارنا لارتفاع ذلك الفرد.و في جريان استصحاب الكلّيّ في كلا القسمين....أو عدم جريانه فيهما..... أو التفصيل بين القسمين، فيجري في الأوّل؛ .......وجوه، أقواها الأخير. و يستثنى من عدم الجريان في القسم الثاني، ما يتسامح فيه «2» العرف فيعدّون الفرد اللاحق مع الفرد السابق كالمستمرّ الواحد، مثل:

ما لو علم السواد الشديد في محلّ و شكّ في تبدّله بالبياض أو بسواد أضعف من الأوّل، فإنّه يستصحب السواد.» [1]

توضیح عبارت: اموری را ما باید بیان کنیم و این امور در سه بخش قرار می گیرد:الف: مربوط به متیقن سابق است.ب: مربوط است به دلیلی که بر آن سابق دلالت می کند.ج: مربوط است به شکی که در زمان لاحق در بقاء متیقن سابق داریم.بعد مرحوم شیخ می فرماید: بخش اول که مربوط به متیقن سابق است این است که می گوییم متیقن ما اگر کلی بود و در ضمن یک فرد بود و حالا ما شک در بقاء این کلی داریم مثل اینکه یقین داشتم به وجود انسان در خانه و الان شک در بقائش داریم:بعد مرحوم شیخ به منشاء این شک اشاره می کنند:و شک من در بقاء کلی ، منشاء شک من ، آن فردی که ،قبلا کلی در ضمن او بود و من یقین به این مطلب داشتم نمی دانم آن فرد باقی است و باقی نیست ؟ اگر باقی باشد کلی است و اگر باقی نباشد کلی نیست (این قسم اول مرحوم شیخ است )در ادامه رسائل اشاره به قسم دوم کلی استصحاب میکند:در قسم دوم ، منشاء شک ما در بقاء کلی این است که قبلا یقین داشتم کلی در ضمن یک فرد است و آن فرد که یقین داشتم کلی در ضمن او است ، مردد بین دو فرد بود یکی از آنها یقینا باقی است و یکی یقینا باقی نیست.به عنوان مثال قبلا یقین داشتم که کلی حیوان در این محل است و این حیوان کلی در ضمن یک فردی است که خرطوم دارد و فرد خرطوم دار مردد بین فیل و پشه است و فرض کنید دیشب هوا خیلی سرد بود اگر آن حیوان ، فردی که در ضمن او بود پشه بود قطعا از بین رفت و با مردن او کلی حیوان وجود ندارد و اگر آن حیوان ، فردی که در ضمن او بود فیل بوده الان هم باقی است و با بقاء او حیوان هم باقی است پس منشاء شک من در بقاء حیوان که کلی است مردد بودن آن فرد است بین پشه و فیل قسم سوم : این که شک دارم در بقاء کلی بخاطر این است که زمانی که یقین داشتم که کلی در ضمن یک فرد معین بود الان از بین رفته است مثلا انسان در خانه در ضمن زید بود و حال شک دارم و منشاء شک بخاطر این است که زید یقینا از این خانه بیرون رفته و من احتمال می دهم هم زمان با بیرون رفتن زید عمر داخل در خانه شده است و یا هم زمان با بودن زید در خانه عمر بوده است و اگر چه زید از بین رفته است و بخاطر همین شک دارم که کلی انسان است و یا نیست؟حال آیا استصحاب در این سه قسم جاری است یا نه؟در قسم اول :که کلی در ضمن یک فرد بود بدون تردید هم استصحاب کلی جایز است و هم استصحاب خود آن فرد جاری است.در قسم دوم:مشهور قائل است که استصحاب بقاء کلی مطلقا جاری می شود چه شک در مقتضی و چه شک در رافع باشد و البته با این استصحاب احکام فرد باقی مانده ثابت نمی شود.و در قسم سوم:منشاء شک این بود که فردی که کلی در ضمن او بود ، یقینا از بین رفت ولی احتمال می رود اینکه کلی باقی باشد و بدون فرد نیست پس بقاء کلی بخاطر این است که احتمال می دهم فرد دیگری بجای فرد معدوم قرار بگیرد. و این دو قسم است:قسم اول: این فرد دوم همراه با فرد معدوم بوده است.قسم دوم: این فرد دوم بعد از فرد معدوم آمده است.و این قسم دوم ، دوباره دو صورت می شود:صورت اول: یا در واقع ، فرد معدوم همان فرد دوم است ولی شکلش عوض شده است و تبدیل به فرد دوم شده است به عنوان مثال فرض کنید وجوب بوده الان استحباب شده است.صورت دوم: و یا با ارتفاع فرد معدوم ، فرد دوم تازه پیدا شد و فرد دوم هیچ ربطی به فرد معدوم ندارد به عنوان مثال فرد معدوم زید بوده و فرد دوم عمرو است و یا یکی بول بوده و دیگری منی است.بنابراین فرد دوم یا حالتی از فرد معدوم است و یا چیزی دیگری است که هیچ ربطی به به فرد معدوم ندارد.در این قسم سوم:آیا استصحاب در هر دو قسم جاری است؟ و یا در هیچ کدام جاری نیست ؟ و یا تفصیل بین دو قسم که در قسم سوم است که در قسم اول از قسم سوم جاری است یعنی اگر چنانچه فرد دوم همراه فرد معدوم بوده استصحاب جاری است و اگر فرد دوم بعد از فرد معدوم آمده است استصحاب جاری نیست؟بنابراین در این قسم سوم چند وجه است:نظر شیخ انصاری: اقوی تفصیل در قسم سوم است.از قسم دوم که استصحاب جاری نیست استثناء می شود:و آن عبارت از این است که باید تفصیل بدهیم که اگر عرف ان فرد لاحق را دنباله فرد معدوم می داند و جدای از او نمی بینند مثل اینکه اگر فرد دوم به نظر عرف در واقع همان فرد معدوم است که شکلش عوض شده مثل اینکه سالم بوده و بعد مریض شده و یا فرد اول سیاهی بوده و و الان کم رنگ شده است استصحاب جاری است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo