< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حل مشکل تنبیه دوم

کلام در این بود استصحاب در جای جاری بود که یقینی باشد ولی در بسیاری از موارد ، قبلا یقین وجدانی نبوده است بلکه اماره و یا خبر ثقه و یا بینه ای یا اقرار و یا قاعده یدی بوده و امثال اینها و حال برای حل مشکل چه کار باید کرد؟مرحوم نائینی یک جواب برای حل مشکل دادند و اصفهانی یک جواب دیگری برای حل دادند.و بیان شد جوابی که نائینی دادند همان را عنایه الاصول بیان کردند.مرحوم نائینی فرمودند: در موارد اماره وقتی حکم قبلی با او ثابت شد ما یقین داریم ، نهایت یقین ما تعبدی است نه یقین وجدانی و مقصود از یقین در (لا تنقض الیقین ) یقین وجدانی نیست بلکه ظاهرش این است که مطلبی که قبلا یقین داشتی و بعد شک کردی استصحاب کن.بنابراین دلیل حجیت اماره دلیل استصحاب را توسعه می دهد و حاکم بر دلیل استصحاب است.مرحوم میلانی از این جواب مرحوم نائینی و عنایه الاصول جواب می دادند:

اولا: مبنی درست نیست.

و ثانیا: دلیل اخص از مدعی است.

و اینکه مبنی درست نیست: بخاطر اینکه شما (نائینی ) می فرماید دلیل اماره ، خبر ثقه را نازل منزله علم می داند.توضیح کلام نائینی:بعضی در جای خودش قائل هستند که در مورد علم و یقین احتمال خلاف نیست ولی در مورد خبر ثقه و یا ظاهر کلام و یا قاعده ید احتمال خلاف است.و تا وقتی که احتمال خلاف باشد جای عمل کردن بر طبقش نیست و دلیل حجیت خبر ثقه و ظاهر کلام در واقع می گوید الق احتمال الخلاف یعنی احتمال خلاف را نایده بگیر و فرض کنید احتمال خلافی نیست و وقتی دلیل گفت احتمال خلافی نیست پس مثل یقین وجدانی است.بنابراین در علم و یقین وجدانی احتمال خلافی وجدانا نیست و در این ظاهر کلام و یا قول ثقه و یا بینه و یا قاعده ید احتمال تعبدا احتمال خلاف نیست.بنابراین خبر ثقه مثل یقین وجدانی است و کاشف از واقع است پس بدون احتمال خلاف می شود و می شود به آنها عمل کرد.مرحوم میلانی:

اولا: این مبنی را ما قبول نداریم که دلیل بگوید قول ثقه علم است چه اینکه این حرف بر خلاف ظاهر ادله ای است که قول ثقه را حجت می کنند چه اینکه ظاهر آن ادله و بلکه بعضی از ادله نص در این است « فما أدّيا إليك عنّي فعنّي يؤدّيان ، وما قالا لك فعنّي يقولان » [1] یعنی آنچه این دو نفر می گویند که ثقه هستند از من نقل می کنند یعنی قول آنها قول من است و مخبربه آنها را گویا من اخبار می کنم.

ظاهر این جمله «أدّيا » این است که مودی نازل منزله آن واقع است نه اینکه خود ثقه و حرف ثقه نازل منزله یقین باشد پس قهرا علم به مودی این خبر به منزله علم به واقع است و گویا من علم به واقع دارم.

نتیجه : فرمایش شما (نائینی ) در حل مشکل مبتنی به مبنی است که قابل قبول نیست و بر خلاف ظاهر ادله است.به تعبیر دیگر: ما معتقدیم (میلانی )که در وقتی اماره قائم شد من علم وجدانی دارم نهایت به واقع تعبدی و تنزیلی یعنی من وجدانا می دانم و اماره و یا ثقه چه می گوید وقتی می دانم که چه می گوید و مودی قول ثقه نازل منزله واقع است پس وجدانا من علم به واقع دارم نهایت واقع تعبدی و تنزیلی

خلاصه: از ظاهر این روایت «أدّيا » دو برداشت است:

اول: استظهار مرحوم نائینی: قول ثقه واقع است و متعبد بشو که این قول و کلام ثقه واقع است.

دوم: استظهار مرحوم میلانی: مفاد این قول ثقه واقع است نه اینکه خود قول ثقه واقع باشد.

ثانیا: دلیل شما اخص مدعی است:

چه اینکه مدعی در این بحث عنوان شد که حالت سابقه و متیقن قبلی وجدانا برای ما ثابت نشده است و اماره یا ظاهر الفاظ و یا قاعده ید و یا اقرار ثابت شده و هیچ کدام از این موارد مفید علم نیستند و این دلیل شما اثبات کرد که اماره قائم به منزله یقین است نهایت یقین تعبدی است و قاعده ید و اقرار و ظاهر الفاظ و شامل اینها نیست و روایت «أدّيا» شامل این موارد نیست پس فقط در خصوص موردی که خبر ثقه بر واقع قبلی قائم شد، مشکل حل می شود

یعنی اگر مشکل ما در خصوص خبر ثقه بود مشکل طبق مبنای شما قابل حل می شد ولی مشکل در تمام چیزی های که مفید یقین نیست مثل قاعده ید و ظاهر کلام این موارد را شامل نیست و دلیل اخص از مدعی می شود.اشکال میلانی به محقق اصفهانی:جواب اصفهانی این بود: (لا تنقض الیقین بالشک )که دلیل استصحاب است می گوید یقین را با شک نقض نکن و ناقض یقین باید یقین باشد و یقین سه جنبه دارد:

اول: صفت نفسانی

دوم: طریق به واقع است که واقع را با آن می بینم.

سوم: یقین در نظر عقلاء حجت است و شارع امضاء کرد.

یقین در این روایت نمی تواند در هر سه جهت باشد و باید در یکی از سه جهت باشد و ما ( محقق اصفهانی) می گوییم مراد از یقین جنبه حجیت است و این حجت هم شامل خبر ثقه و ظاهر ادله و قاعده ید است و هر دلیلی که با حجت ثابت بشود ، داخل در این حجت خواهد بود و یکی از موارد حجت ، خبر ثقه است.مرحوم میلانی:این که مراد از یقین در (لا تنقض الیقین) همان جنبه حجیت است این به معنایی که آن است خصوصیت یقینیت از او گرفته می شود چون یقین بما هو یقین حجت است و خبر ثقه بما هو خبر حجت است و قاعده ید بما هو ید حجت است و وقتی حجیت را ملاک قرار دادید یعنی این خصوصیات وجدانی بودن و ید بودن و ثقه بودن از او گرفته می شود. و معلوم نیست القاء خصوصیت یقین و اینکه بگویم موضوع تنها حجت است و یقین بودن دخیل نیست نظر عقلاء همین باشد و در جای خودش ثابت شد ادله حجیت خبر واحد در واقع ناظر به عمل عقلاء و امضاء کننده عمل عقلاء است و معلوم نیست که عقلاء وقتی به یقین عمل می کنند به یقین بما هو حجة عمل می کنند.یقین یک جنبه استحکام در او است که هیچ احتمال خلافی در او نیست و بخاطر این جنبه است که عقلاء به آن عمل می کنند.بنابراین معلوم نیست یقین بمعنای حجت با احتمال خلاف را، عقلاء با آن عمل کنند و این بر خلاف نظر عقلاء است.پس فرمایش اصفهانی بر خلاف سیره عقلاء است چون عقلاء به یقین که عمل می کنند بخاطر اینکه در یقین احتمال خلافی نیست نه بخاطر اینکه یقین بما هو حجة است.

اقول:

در بحث حجیت خبر واحد ثابت کردیم که عقلاء در عمل بر کارهایشان به اطمینان عمل می کنند یعنی در هر جای که سکون و اطمینان نفس بود عقلاء عمل می کنند و در جایی که اطمینان نبود عقلاء عمل نمی کنند اگر چه علم داشته باشند.اگر علم و یقین همراه با اطمینان بود عقلاء عمل می کنند و اگر همراه اطمینان نبود عقلاء عمل نمی کنند و شارع هم عمل عقلاء را امضاء کرده است.بنابراین آن چیزی که در نظر عقلاء ملاک عمل و حجت است یقین تنها نیست و بلکه آن یقینی که موجب اطمینان است ملاک عمل است و این اطمینان در قاعده ید و خبر ثقه امثال اینها نیست بنابراین در این موارد به آنها عمل نمی کنند.به عبارت دیگر:در بحث حجیت خبر واحد ثابت شد عقلاء در عمل به کاریهایشان به جنبه عادل بودن و ثقه بودن و این موارد و حتی به وجدانشان کاری ندارند و به اطمینان عمل می کند.به عنوان مثال عقلاء در مواردی که علم نیست ولی اطمینان است عمل می کنند مثل اینکه بچه صغیر به پدر و مادرش خبری آورد که علم آور نیست ولی اگر اطمینان کنند که راست می گوید ، عمل می کنند. و شاهد دیگر (که علم است و اطمینان نیست ) می دانند که مرده کاری نمی تواند بکند ولی اطمینان ندارند و در قبرستان نمی خوابند.مثالی که علم است ولی اطمینان نیست فرض کنید سلمان فارسی خبر بیاورد ولی عقلاء به خبر او اطمینان نکنند عمل نمی کنند.

خلاصه نظر ما:

اگر مراد اصفهانی از یقین ، اطمینان است حرف صحیحی است و ما قبول داریم و اگر مراد اصفهانی از یقین حجت است مطلقا چه وجدانی و چه غیر وجدانی مثل خبر ثقه و اماره و مانند این دو و لو اطمینان نباشد ( که ظاهرا هم مقصود اصفهانی این است ) اشکال میلانی وارد است که عقلاء که عمل به یقین می کند بخاطر اینکه هیچ احتمال خلافی در او نیست به یقین عمل می کنند و حجتی که اطمینان دارند همان یقین وجدانی است که عمل می کنند ( چون یقین وجدانی امر محکم و مستحکم است) نه به حجتی که اطمینان ندارند مثل خبر ثقه و قاعده ید و مانند این دو.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo