< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد رضازاده

99/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اشکالات میلانی/بررسی فرع دوم در تنبیه اول

در جلسه قبل معلوم شد که تفصیلی که مرحوم ایروانی در نهایه النهایة بین دو صورت فرمودند صحیح نیست و در هر دو صورت استصحاب جاری نیست.

مرحوم میلانی فرمودند که بعضی از این اشکال جواب دادند حاصل آن این شد که فرقی بین دو غفلت است.

توضیح بیشتر:

در فرض ما کسی محدث بود و با غفلت وارد نماز شد و بعد از نماز شک کرد که آیا وضوء گرفت یا نه؟

در اینجا دو غفلت متصور است

اول بعد از اینکه محدث شدن شک نکرد که آیا وضوء گرفته یا نه؟ و بعد غافل شد و با همین غفلت وارد نماز شد و بعد از نماز شک کرد که وضوء گرفته است و یا نگرفته است؟

دوم بعد از محدث شدن شک کرد که آیا وضوء گرفتم یا نه و بعد از شک غفلت کرد و با غفلت وارد نماز شد در این صورت فرمودند که نماز باطل است بخاطر اینکه استصحاب دارد و با بودن استصحاب از روی غفلت وارد نماز شد و اینجا گفته شد که نماز باطل است.

مرحوم ایروانی در نهایة النهایة اشکال کرد :

قبول داریم که دو غفلت متصور است:

الف بعد از حدث غفلتی پیدا شد و شکی در بین نبوده و وارد نماز شد.

ب: اول شک کرد که آیا وضوء گرفته یا نه؟ و بعد از روی غفلت وارد نماز شد.

به غفلت اول غفلت ابتدائی می گویند و به دوم بعد از شک از روی غفلت وارد نماز شد که به او غفلت طارئه و یا ثانویه می گویند.

اشکالش در هر دو صورت این نماز باید فرقی بینشان نباشد چون در هر دو صورت استصحاب جاری نیست نهایت اگر غفلت ، غفلت اولی باشد جای استصحاب نیست چون یقین و شکی ندارد و شکی در کار نیست و اگر غفلت ، غفلت دوم باشد ابتدا شک داشته است (شک داشت که آیا وضوء گرفت یا نه ؟ ) و چون بعد از این شک ، غفلت کرد و وارد نماز شد پس در حین نماز باز استصحابی در کار نیست بخاطر اینکه موضوع استصحاب یقین و شک فعلی است و چون غفلت کرده است و این غفلت ، این شک را از بین برد و جای برای استصحاب نیست.

بنابراین در هر دو صورت استصحابی در کار نیست و دلیل اینکه استصحابی نیست همان غفلتش است نهایت یک غفلت ، غفلت ابتدائی است و یک غفلت ، غفلت ثانوی است.

پس فرقی بین این دو صورت نیست و اگر نماز صحیح است در هر دو صورت صحیح است و اگر نماز باطل است در هر دو صورت باطل است.

مرحوم میلانی از این اشکال جواب دادند:

که بین این دو غفلت ، فرق است و لذا در یک صورت نماز صحیح است و در دیگری صحیح نیست.

حاصل فرق این است:

در غفلت اول اصلا هیچ شکی در نفس این انسان پیدا نشده است و بعد وارد نماز شد ولی در غفلت دوم که شک کرد و بعد غفلت است و بعد وارد نماز شد شک در خزائن نفس او پیدا شد چون شک از صفات نفسانیه است و صفت نفسانی وقتی پیدا شد در خزانه نفس ثابت و باقی است چه علم به او باشد و چه نباشد.

بنابراین در غفلت اول اصلا به هیچ عنوان در نفس این شخص شکی نبوده و اصلا استصحاب موضوعی ندارد و در غفلت دوم اگر چه جای استصحاب بود چون باز این غفلت آمد و این استصحاب را از بین برد ( یعنی یقین و شک تا آخر باید ادامه پیدا کند ) نظیر مسافر وقتی نماز قصر بر او واجب است که سفر قطع نشود و در غیر این صورت اگر سفر را در بین قطع کرد قصر بر او واجب نیست.

و در ما نحن فیه وقتی این استصحاب حدث بود و نماز باطل بود ،که غفلت پیدا نشود ولی چون بعد از شک و جریان استصحاب حدث ، غفلت پیدا شد پس بقاءا در حال نماز ، استصحاب ندارد و وقتی استصحاب نداشت پس بنابراین فرقی بینشان نیست

نتیجه:

در جواب این اشکال (که گفتند فرق بین دو صورت نیست و در هر دو صورت استصحاب جاری نیست ) ما می گوییم فرق است در یک صورت استصحاب جاری نیست و در یک صورت استصحاب جاری است چه اینکه در غفلت اول شکی در نفس این انسان نیست و در غفلت دوم شک در خزانه است و در ذاکره نیست.

مرحوم میلانی فرمودند ممکن در این حرف )که فرق بین غفلت اول و غفلت دوم (خدشه بشود :

مقصود از این که در استصحاب شک فعلی باشد یعنی شک در ذاکره باشد یعنی انسان ملتفت به شکش باشد و اگر ملتفت به شکش بود جای استصحاب است و اگر شک در خزانه بود و التفات به شک نداشت جای استصحاب نیست.

پس از این جهت که جای برای اجراء استصحاب نیست فرقی بین آن غفلت اول با غفلت دوم نیست و در هر دو صورت التفات به شک ندارد و شک در ذاکره نیست جای استصحاب نیست.

به عبارت دیگر:

اینکه شما فرمودید فرقی بین این دو است در خزانه است و در یکی نیست از این جهت فرق است ولی از حیث جریان استصحاب اصلا فرقی نیست و در هر دو صورت چه شک در خزانه باشد و یا نباشد استصحاب جاری نیست و استصحاب در وقتی جاری بود شک در ذاکره باشد و انسان التفات به شکش داشته باشد

بنابراین این فرق شما درست نیست.

مرحوم میلانی فرمودند

حق این است غفلت از جهت رافعیه حدث مثل وضوء نیست بلکه غفلت موجب زوال تنجز استصحاب می شود یعنی اگرغفلت نباشد استصحاب که جاری شده است منجز خواهد بود و اما اگر غفلت آمد منجز نیست ولی در وضوء اگر انسان محدث بود وقتی وضوء گرفت بدون تردید حدث از بین می رود و اما غفلتی که بعد از استصحاب آمد استصحاب بقاء حدث را کرد و بعد غفلتا وارد نماز شد و این غفلت باعث می شود که تنجز استصحاب از بین برود و در غیر این صورت اصل استصحاب است پس نماز با حدث استصحابی خوانده است بعد یقین داشت که محدث است و غفلتا وارد نماز شد.

به عبارت دیگر:

در وقتی مصلی شک کرد ، او استصحاب بقاء حدث دارد و با همین استصحاب وارد نماز شد و در وقت نماز غفلت کرد که من اینچنین حدث استصحابی دارم و آنوقت این غفلت مثل وضوء گرفتن نیست که رافع حدث باشد که بگوییم این غفلت هم رافع حدث استصحابی است بلکه این غفلت باعث می شود آن تنجز استصحابی از بین برود و قهرا مثل حدث واقعی است که مبطل نماز خواهد بود اگر چنانچه این تنجز این استصحاب از بین نرود و اگر تنجز از بین رفت طبیعی است استصحاب در کار نخواهد بود.

در فرض بحث ما ، مصلی علم دارد که این نماز با این جور حدثی واقع شد قهرا نماز باطل است و قاعده فراغ جاری نخواهد شد چه اینکه موضوع قاعده فراغ شک حادث بعد از عمل است و اگر انسان عملی انجام داد و بعد از عمل شک کرد جای قاعده فراغ است و قاعده فراغ می گوید عمل صحیح است بشرطی که این شک بعد از عمل ، مسبوق به خودش و یا مثل خودش نباشد یعنی اگر قبلا شک کرده بود و یا بعد از نماز شک کرد که نماز صحیح است یا نیست؟ قاعده فراغ جاری است.( و قاعده فراغ در وقتی است که در حین العمل شک در کار نباشد و بعد از عمل شک کند که این عمل صحیح بود یا نه؟)

و در ما نحن فیه و فرض بحث ما این قاعده فراغ ،مسبوق به شک است یعنی چون در حال نماز شک داشته ، بعد از نماز جای قاعده فراغ نیست.

پس آنچه مرحوم شیخ و آخوند بیان فرمودند که یقین و شک فعلی لازم است و یقین و شک تقدیری کافی نیست این فرمایش صحیحی است (یعنی در بین نماز استصحاب داشت ولی غفلت کرد که استصحاب و شک دارد اینجا در حقیقیت یقین و شک او تقدیری است و استصحاب در وقتی جاری است که التفات به او یقین و شک داشته باشد و یقین و شک او فعلی باشد و اگر یقین و شک تقدیری باشد جای استصحاب نیست)

مرحوم میلانی می فرماید: آنچه مهم است در اینجا ثمره عملیه ندارد ( که مرحوم آخوند فرمودند ثمره عملی که در دو فرع درست کردند که در یک فرع نماز درست نیست و در یک فرع نماز درست است ) بخاطر اینکه بستگی دارد با قاعده فراغ دارد در هر جایی که قاعده فراغ جاری شد عمل صحیح است و در وقتی قاعده فراغ جاری نشد عمل صحیح نیست و ربطی به فرع اول و دوم ندارد.

در فرع اول قاعده فراغ جاری و نماز صحیح بود چه موضوع استصحاب شک فعلی باشد و یا شک تقدیری باشد.

و اگر موضوع استصحاب شک فعلی باشد و فرض این است در فرع اول شک فعلی نبوده پس استصحاب موضوع ندارد و اگر شک تقدیری باشد جای استصحاب نیست بعلت اینکه قاعده فراغ با شک تقدیری جاری نمی شود یعنی جای برای فراغ باقی نمی ماند چون قاعده فراغ همیشه بعد از نماز هم شک می کند که آیا نماز من ، با حدث بوده است و یا نبوده است؟ و این شک نسبت به حدث این شک تقدیری است.

به عبارت دیگر:

اگر با شک تقدیری بگوییم قاعده فراغ جاری نیست در هیچ جا مورد برای قاعده فراغ باقی نماند ولو بگوییم موضوع استصحاب ، شک تقدیری هم است ولی در اینجا باید بر طبق قاعده فراغ عمل باید بکنیم نه اینکه به استصحاب عمل کنیم و چون اگر بر طبق استصحاب عمل بکنیم هیچ موردی برای فراغ باقی نخواهد ماند.

و شاید این اشاره به این باشد که در وقت بحث تعادل و تراجیح بیان شد که اگر دو دلیل در یک مورد با هم تعارض کردند و اگر مورد را ملحق به یکی از دو دلیل کردیم ولو برای دلیل دیگر مورد باقی نمی ماند این مرجح این است که این مورد نزاع ملحق بشود به آن دلیلی که اگر ملحق به دیگری شد برای او مورد باقی نمی ماند و در مورد بحث ما اگر گفتیم مورد استصحاب شک تقدیری هم است در اینجا بعد از نماز قاعده فراغ مقدم است چون اگر در فرض شک تقدیری استصحاب بر قاعده فراغ مقدم است هیچ موردی برای قاعده فراغ باقی نخواهد ماند و باید با قاعده فراغ عمل کنیم نه اینکه به استصحاب عمل کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo