1404/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
/پیوند میان تنقیح مناط با مقاصدالشریعه /مقاصدالشریعه
موضوع: مقاصدالشریعه/پیوند میان تنقیح مناط با مقاصدالشریعه /
پیوند میان تنقیح مناط و مقاصد الشریعة
تنقیح مناط بر چند رکن استوار است: وجود یک اصل با موضوع و حکم، کشف مناط حکم در آن اصل بدون تصریح شرعی، وجود فرعی با همان موضوع و حکم، و نبود تصریح شارع به مناط در هیچیک. در ادامه، باید وجود آن مناط در فرع احراز شده و مزاحمی قویتر نیز در کار نباشد. در نهایت، عقل اذعان دارد که شارع حکیم نباید با وجود مناط، حکم را از فرع دریغ کند.
اکنون این پرسش پیش میآید که آیا میتوان با تنقیح مناط، مقصدی از مقاصد شریعت را کشف کرد؟ پاسخ این است که اگر تنقیح تنها در یک مورد خاص جریان یابد، بیرون از دایره مقاصد کلان است؛ اما اگر مناط در موارد پرشماری حضور داشته باشد، میتوان آن را ابزاری برای کشف برخی مقاصد دانست.
یکی دیگر از اسالیب کشف مقاصد شریعت بهره گرفتن از فرآیند تنقیح مناط است. اصل تنقیح مناط را هم علمای عامه و هم فقها و اصولیون شیعه پذیرفته اند. گرچه ما در جای خود به گستردگی از تنقیح مناط و فروع آن سخن خواهیم راند ولی در اینجا به کوتاهی تعریفی از آن به دست داده و به کاربست آن در جستار مقاصد الشریعة اشاره خواهیم نمود. تنقیح در لغت به معنای تهذیب و پاکسازی و زدودن زوائد یک پدیده است. هنگامی که گفته می شود این متن منقح است یعنی حشو و زائدی ندارد. گاه نیز تنقیح به معنای تمحیض و جداساختن است. معانی دیگری نیز در لغت برای تنقیح آورده اند که همه ی آنها در تنقیح مناط اصطلاحی کم و بیش پنهان و ملحوظند. مناط هم از ماده ی نوط به معنای آویختن و تعلیق است و مناط آن امری است که حکم به آن معلق و آویخته است و آن امر علت حکم است. از این رو برخی واژه ی مناط را به معنای علت نیز به کار می برند چرا که علت، آن امری است که حکم منوط به آن است. هر حکمی علت و مناطی دارد و اگر آن مناط را تنقیح کنیم که چرا آن حکم جعل شده است خواهیم دانست که جعل آن حکم به سبب آن مناط و علت است. البته این مناط و علت نباید منصوص باشد چرا که در آن صورت بدان منصوص العله می گویند و مناط حکم از نصوص دانسته شده است و دیگر نیازی به تنقیح آن نیست. گرچه معنای اصطلاحی تنقیح مناط به معنای لغوی آن نزدیک است ولی معنای لغوی آن همه ی قیود معنای اصطلاحی را در بر ندارد. تنقیح مناط را در اصطلاح می توان اینگونه تعریف کرد که
تنقیح المناط عملیه استکشاف ما انیط به الحکم فی الاصل ما لم ینطق به الشارع و احراز وجوده فی الفرع و انتفاء وجود مانع و مزاحم اقوی منه فی الفرع و قبح امتناع الشارع الحکیم عن جعل هذا الحکم فی الفرع
از بندواژه ی «عملیه» در این تعریف دانسته می شود که تنقیح مناط یک عملیه و فرآیند یا سازکار است. قید «ما انیط به الحکم فی الاصل» بدین معنی است که در تنقیح مناط حکم دیگری هم در میان است که اصل است بدین معنی که ما علت آن را پیش از این کشف کرده ایم. کشف بدین معنی است که علت در حکم اصل منصوص نیست چرا که در آن صورت نیازی به کشف آن نیست. نمونه ی منصوص العله خمر است که شارع به علت حرمت و نجاست آن یعنی اسکار تصریح فرموده است از این رو برداشت ما که هر مسکری حرام و نجس است را تنقیح مناط نمی نامند. پس از کشف مناط در حکم اصل اگر احراز کرده و دانستیم که همان مناط در حکم فرع نیز وجود دارد تنقیح مناط کرده و آن حکم را به فرع نیز تسری می دهیم. البته بدین شرط که مانع و مزاحمی اقوی از علت در فرع وجود نداشته باشد. با سپری شدن این فرآیند انسان در می یابد که بر شارع حکیم قبیح است که همان حکم اصل را بر فرع ننهد. برای نمونه اگر کسی آیه ی سجده را قرائت کند ولی سجده را از یاد برده و انجام ندهد و پس از چندی به یاد بیاورد باید آن را انجام دهد. و اگر ترک سجده نه از روی نسیان که از سر عصیان باشد که در اینجا فرع نسیان است نیز انجام سجده واجب است. ارکان تنقیح مناط
نخست اصل است که از یک موضوع و حکم آن تشکیل شده است
دوم مناط حکم در اصل است که در نصوص بدان تصریح نشده است ولی ما آن را کشف کرده ایم
سوم یک فرع است که از یک موضوع و حکم آن تشکیل شده است و حکم فرع و مناط آن همان حکم اصل و مناط آن است.
چهارم عدم نطق شارع به مناط حکم در اصل و فرع است
پنجم احراز وجود آن مناط در فرع است
ششم عدم وجود مانع و مزاحمی در فرع است که اقوی از علت و مناط باشد.
هفتم اذعان نفس است به آن که بر شارع حکیم قبیح است که با وجود این مناط حکم اصل را به فرع تسری ندهد
حال پرسش این است که آیا می توان با تنقیح مناط گفت که مقصدی از مقاصد شریعت را کشف کرده ایم؟ پیش از این دانستیم که مقاصد شریعت برخی خرد و برخی کلان هستند. روشن است که کشف مناط در یک حکم و تسری آن به حکمی دیگر بیرون از مقاصد کلان شریعت است و نمی توان آن را از مقاصد کلان شریعت به شمار آورد. مگر آنکه این حکم و مناط آن در موضوعات پرشماری وجود داشته باشند. در این صورت می توان تنقیح مناط را از اسالیب کشف مقاصد شریعت به شمار آورد.