« فهرست دروس
درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

98/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

/قاعده حیاده قاضی /فقه القضا

 

موضوع: فقه القضا/قاعده حیاده قاضی /

مبدأ نظری قاعده «حیادة القاضی» آن است که اصولاً مقتضای غایت قضاء حیادت و بی طرفی قاضی است. غایت قضاء بدون بی طرفی قاضی و بی طرفی فرآیند قضا به کف نمی آید. غایات دیگر قضا یعنی استیفای حقوق ستمدیدگان، برپایی امنیت و اجرای حدود الهی نیز هر سه به برپایی عدل و داد بازمی گردند. از اساس برپایی عدل و داد که غایت قصوای قضاست در رهن بی طرفی قاضی و بی طرفانه بودن فرآیند قضا از همه جهات است. بی طرفی قاضی در ادبیات فقهی ما پیوسته به مثابه یک مسأله اخلاقی و نه یک قاعده فقهی مطرح بوده است از این رو در میان آیات الاحکام آیه ای را به عنوان دلیل آن بیان نکرده اند. ولی از آنجا که به نگره ما آیات الاحکام بسیار بیش از آن چیزی است که فقها بیان کرده اند و به اصل حیادة القاضی نیز به عنوان یک قاعده فقهی می نگریم از این رو به برخی از آیات قرآن به مثابه دلیل برای اثبات این قاعده دست می یازیم. یکی از آنها آیه ذیل است

 

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا ۚ وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًاسوره نساء آیه ۱۳۵﴾

 

خداوند متعال در این آیه در ضمن یک خطاب و حکم اجتماعی که مخاطب آن توده مردم هستند به روشنی ضرورت و بایستگی بی طرفی قاضی و بی طرفی فرآیند دادرسی را بیان می کند. اینگونه احکام بدون برپایی حکومت اسلامی تحقق پذیر نیستند. انجام احکام اجتماعی در گرو قیام جامعه و ایجاد سازمان است که به معنی تشکیل حکومت است. فحوای این خطاب اجتماعی برپایی عدل و داد است که لازمه آن افزون بر تشکیل حکومت، برپایی دستگاه قضا و قوه قضاییه است. و رکن رکین قوه قضاییه نیز قاضی است لذا این آیه در نهایت به وظیفه و کارنوشت قاضی اشاره دارد.‌ این آیه همچنین بیان می نماید که برپا داشتن عدل نشانه و ستون ایمان است و مؤمنین به عنوان مخاطبین این آیه موظف به برپایی عدل و داد هستند. قسط به همان معنای عدل است جز اینکه قسط به عدل آشکار و محسوس اطلاق می شود. از این رو واژه عدل اعم از واژه قسط است چرا که عدالت غیرآشکار را نیز در بر می گیرد. قیام به قسط که در آیه آمده است یعنی ما باید قسط را در همه شؤون جریان بدهیم. و اینکه خداوند از صیغه مبالغه یعنی واژه «قوامین» استفاده کرده است می تواند بدین معنی باشد که باید حد اعلی و کامل قسط را اجرا کنیم. مؤمنین افزون بر اینکه خود عادل و مقسط هستند، همچنین قائم به قسط یعنی بر پا کننده قسط و از آن بالاتر قوام به قسط هستند. یعنی اشد و اتم و اکمل مراتب قسط را باید اجرا کنند. یعنی همواره هم و غم اصلی مومنین اجرای عدالت و برپایی قسط است. مومن نباید در اجرای عدالت در برابر ستمگران و بلندپایگان انعطاف نشان دهد. گرچه عدل محور قضاست ولی اقامه قسط مراتب و مراحل مختلف و مصادیق و عوامل گوناگونی دارد که این عوامل در تحقق عدالت همدستی می کنند. یکی از مهمترین عوامل فوق، شهادت صادقانه است که خداوند در فراز «شُهَدَاءَ لِلَّهِ» به آن اشاره فرموده است. چون با شهادت صادقانه که بینه است حق آشکار و حکم توام با قسط صادر و عدالت اجرا شده و مستحق به حق خویش می رسد. و شهادت صادقانه محقق نمی شود مگر اینکه شهادت لله و برای خدا باشد نه برای انگیزه ای دیگر. و بزرگترین عاملی که اجرای عدالت و شهادت صادقانه را از میان می برد مخدوش شدن حیادت و بی طرفی قاضی است. مخدوش شدن بی طرفی قاضی علل پرشماری دارد که بازگشت همه آنها یا به حب و بغض است و یا به طمع و خوف و این هر چهار از فروع هوای نفس هستند. در ادامه خداوند در آیه بالا بیان می کند که در میان این چهار عامل حب ذات از همه بزرگتر و نیرومندتر است آنجا که می فرماید:

﴿شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ﴾

 

و پس از آن نیرومندترین عامل عواطف است آنجا که می فرماید:

 

أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ

 

گرچه حب والدین و اقربین هم از فروع حب ذات هستند. نباید طمع به مال ثروتمندان یا دشمنی با ایشان و یا ترحم به حال فقرا قاضی را از راه عدالت بیرون ببرد چرا که اجرای عدالت در نهایت به سود فقرای جامعه نیز خواهد بود. در ادامه خداوند می فرماید از هوای نفس پیروی نکنید و عدالت بورزید. و در پایان می فرماید در قضاء و شهادت کندی نکنید و سخن را به این سو و آن سو نبرید و شهادت را ترک نکنید. برآمد اینکه این آیه به روشنی بر لزوم و بایستگی حیادت و بی طرفی قاضی دلالت دارد.

 

logo