« فهرست دروس
درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

98/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

/ /کتاب القضاء

 

موضوع: کتاب القضاء/ /

 

آنچه که ما به عنوان قاعده استقلال قاضی طرح کردیم در کلام فقها به این نام شناخته شده نیست ولی ادبیات آن در فقه ما موجود است و بر ماست که آن را غنی سازی و مستند نماییم. این قاعده با قاعده «ولاییة منصب القضاء» در پیوند است چرا که استقلال قاضی خاستگاه قاعده «ولاییه منصب القضاء» است.‌ نمی شود کسی ولایت قضایی داشته باشد ولی مستقل نباشد. قاعده استقلال قاضی با قاعده «عدم عزل و نقض حکم قاضی» نیز هم در پیوند است. این قاعده در حقیقت ثمره استقلال قاضی به شمار می رود. اگر قاضی مستقل باشد کسی نمی تواند در حکم او دخالت کند و از جمله آن را نقض کند. یکی از لوازم استقلال قاضی آن است که نه عوامل آفاقی و بیرونی مانند بلندپایگان حکومتی بر رای او تأثیر بگذارند و نه عوامل انفسی و درونی مانند هوای نفس بر رای او تأثیر بگذارند. صفاتی نیز که برای قاضی شرط کرده اند غالبأ تامین کننده استقلال قاضی هستند. مثلاً شرط اجتهاد برای آن است که قاضی از نظر علمی مستقل از دیگران و به پشتوانه علمی خود نظر بدهد. این شرط که قاضی حتما از سوی خداوند و معصومین علیهم السلام و فقیه جامع الشرایط منصوب باشد برای آن است که افراد و احزاب در نصب او دخالتی نداشته باشند و او وامدار ایشان نبوده و استقلالش توسط آنها تهدید نشود‌. این قاعده همچنین با قاعده «حیادالقاضی» یعنی بی طرفی قاضی در پیوند است. اگر قاضی دارای استقلال باشد می تواند بی طرفانه داوری کند و گرنه به سود کسی که به او وابستگی دارد حکم می کند.

پیش انگاره و مبدأ نظری این قاعده نیز خود ماهیت قضاست‌. قضا یعنی حکم و حکم یعنی قطع کردن و فصل خصومت. قضا برای استیفاء حق ستم دیدگان و برپا داشتن عدل و داد و تامین امنیت است. اگر کسی مستقل نباشد نمی تواند حکم و قطع را با این خصوصیات انجام دهد. ماهیت و ذات قضا اقتضاء می کند که قاضی مستقل باشد. بدون استقلال قاضی قضا و غایات آن هیچ کدام محقق نمی شوند بلکه حتی نتیجه عکس حاصل می شود. اگر قاضی مستقل نباشد قضا به معنی الکلمه انجام نمی شود و این قضا به عکس سبب انتشار ظلم و ناامنی و تضییع حدود الهی در جامعه می شود. بدون استقلال قاضی استقلال قوه قضاییه نیز شدنی نیست. چون استقلال قوه قضاییه به معنی استقلال عناصر آن از دیگر قوا است.

 

logo