1403/11/28
بسم الله الرحمن الرحیم
دروس فقهالقضا - جلسه سي و ششم سال تحصيلي جديد (قاضي تحکيم) - جلسه 323مستمر
در حل کشمکش های خانوادگی اولویت با حکمیت و صلح و اخلاق و عواطف است
بر حکام است که از بیداد رعیت بر یکدیگر پیشگیری کنند و اگر کسی گردنکشی نمود و بر دیگری ستم روا داشت او را بازداشته و سزا دهند و اگر میان مردم کشمکش و ستیزی رخ داد آن را چاره و مرتفع کنند ولی ظاهر آن است که خداوند مسأله ی نشوز زوجه را که می تواند به شقاق میان زوجین منجر شود را به خویشان و اهل زوجین احاله نموده است چرا که می فرماید
﴿حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَانساء ۳۵﴾
و فرمان می دهد که از میان خویشان زن و شوی کسانی را برای داوری میان آنها برگزینید.
فضای آیات مربوط به نشوز و شقاق بیش از آنکه قضایی و در پیوند با حاکمان باشد یک فضای اخلاقی است چرا که در کشمکش های خانوادگی نخست به قضا تمسک نمی شود بلکه در آغاز از اخلاق و عواطف یاری می جویند. خانواده ای که روابط و مناسبات اعضای آن مبتنی بر حقوق باشد چندان دوامی نخواهد داشت. قرآن بنیان نهاد خانواده را بر عواطف نهاده است
برخی از فقها برآنند که مخاطب آیاتی که از حکمیت میان زوجین در شقاق و نشوز سخن گفته اند حاکم اسلامی است چرا که میانجی گری برای پایان دادن به نزاع ها در جامعه از کارنوشت ها و وظائف حاکم است و خداوند به حکام می فرماید
﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَانساء ۳۵﴾
بر حکام است که از بیداد رعیت بر یکدیگر پیشگیری کنند و اگر کسی گردنکشی نمود و بر دیگری ستم روا داشت او را بازداشته و سزا دهند و اگر میان مردم کشمکش و ستیزی رخ داد آن را چاره و مرتفع کنند. ولی به نگره ی ما برای دانستن اینکه مخاطب خداوند متعال در این دو آیه کیست باید با بهره بردن از قاعده ی سیاق و قرائن دیگر، آن آیات را بررسی نمود. دو آیه ای که به شقاق و نشوز میان زوجین پرداخته اند عبارت از این دو آیه هستند
﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًانساء ۳۴وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًانساء ۳۵﴾
خداوند می فرماید اگر از نشوز همسران خود هراس دارید نخست آنها را پند و اندرز دهید و سپس در گامه ی دوم در بستر از ایشان کناره بگیرید و در گامه ی سوم با زدن ایشان را ادب نمایید و دور از ذهن است که مخاطب این سخنان حاکمان باشند بلکه چه بسا مخاطب «تَخَافُونَ» و «فَعِظُوهُنَّ» خویشان و مخاطب «وَاهْجُرُوهُنَّ» زوج باشد بلکه سیاق و قرائن نشان از آن دارد که مخاطب این فقرات زوج است چرا که مراد از اطاعت در جمله ی «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» بی گمان زوج است. روشن است که ادبیات این دو آیه ادبیات قضایی نیست و قرائن متصله نشان از آن دارند که مخاطب افعال در این دو آیه حاکمان نیستند. از این دو آیه بر نمی آید که مخاطب حاکمان باشند بلکه ظهور بر خلاف آن دارند چون کناره گیری از بستر از شوی خواسته شده است نه از حاکمان و اینکه رفع خصومت در جامعه بر عهده ی حاکمان است اجمالاً درست است ولی در اینجا بر ضد آن قرائنی موجود است. آنچه که در حکمیت میان زوجین در این دو آیه آمده است گامه ها و مراحل پیش از قضاست، آیا پذیرفته است که حاکم پیش از قضا برای تادیب به زدن زن اقدام کند؟ بلکه ظاهر آن است که خداوند مسأله ی نشوز زوجه را که می تواند به شقاق میان زوجین منجر شود را به خویشان و اهل زوجین احاله نموده است چرا که می فرماید
﴿حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَانساء ۳۵﴾
و فرمان می دهد که از میان خویشان زن و شوی کسانی را برای داوری میان آنها برگزینید. سپس می فرماید
﴿إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَانساء ۳۵﴾
در اینجا نیز مراد آن است که اگر زوجین یا حکمین یا اهلین قصد اصلاح داشته باشند خداوند ایشان را یاری می نماید و بی گمان در اینجا نیز مراد حاکمان نیستند. آشکار است که این ادبیات پیوندی با حاکمان ندارد. فضای این دو آیه بیش از آنکه قضایی و در پیوند با حاکمان باشد یک فضای اخلاقی است چرا که در کشمکش های خانوادگی نخست به قضا تمسک نمی شود بلکه در آغاز از اخلاق و عواطف یاری می جویند. خانواده ای که روابط و مناسبات اعضای آن مبتنی بر حقوق باشد چندان دوامی نخواهد داشت. قرآن بنیان نهاد خانواده را بر عواطف نهاده است. خداوند متعال می فرماید
و﴿َمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَروم ۲۱﴾
در عرصه ی نهاد خانواده تقدم با اخلاق است لذا خداوند متعال فرمان داده است که نخست از راه پند و اندرز وارد شوید. کناره گیری از بستر نیز نوعی تنبیه عاطفی به شمار می رود و هیچ جنبه ی حقوقی و قضایی ندارد. یا درباره ی نشوز شوی می فرماید
﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا ۚ وَالصُّلْحُ خَيْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًانساء ۱۲۸﴾
یعنی زن و شوی را به صلح و احسان و تقوی فرا می خواند نه به قضا. خداوند در این آیات از هیچ واژه ی قضایی بهره نبرده است وگرنه می توانست بجای حَکَم از واژه ی قاضی یا حاکم استفاده نماید و حَکَم علی المبنی قاضی نیست. در این آیات تنها شرطی که برای حَکَمین ذکر شده است آن است که از اهل زن و شوی باشند و بیگانه و مایه ی رنج ایشان نباشند و از سوی دیگر بهتر بتوانند سبب ستیز زن و شوی را در یابند. پس اساسأ بحث در اینجا بحث قضا نیست تا بگوییم مخاطب این آیات حاکم اسلامی است که قضا از شؤون اوست و باید دو حَکَم را از باب قضا برای داوری میان زوجین برگزیند. ظاهر آن است که مخاطب این آیات توده ی مسلمین باشند و بر آنها باشد که هنگام نزاع دو حَکم از اهل زن و شوی برای حکمیت میان آنها برگزینند. اگر این دو حَکم شأنی جز حکمیت داشتند مثلا قاضی یا وکیل زوجین بودند طبعا خداوند از واژه ای روشن که بر آن معانی دلالت کند مانند قاضی و وکیل استفاده می فرمود. از سوی دیگر می توان به یقین گفت که این اوامر در این آیات اوامر مولوی نیستند بلکه اوامر ارشادی هستند و ما را ارشاد می کنند که مومنین برخی ولی برخی دیگر هستند و بر یکدیگر ولایت اجتماعی دارند و همه نسبت به هم مسوول اند و از این باب باید در نزاع میان زوجین دخالت کنند و این ورود یک امر عقلایی است که در همه ی جوامع اسلامی و غیر اسلامی می توان آن را سراغ گرفت.