« فهرست دروس
درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

1402/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

/شرط عقل /شروط قاضی

 

موضوع: شروط قاضی/شرط عقل /

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عقل متعارف یا عقل متعالی

 

برخی از بزرگان عقل متعارف را در قاضی بسنده ندانسته و عقل فرازمند و متعالی را در قاضی بایسته دانسته اند و برخی دیگر هم گفته اند که عقل متعارف و شناخته شده برای قاضی بسنده است. صاحب شرایع فرموده است که :

 

و یشترط فیه البلوغ و کمال العقل و الإیمان و العدالة و طهارة المولد و العلم و الذکورة

 

صاحب جواهر هم بعد از بازگفت موارد بالا فرموده است

 

بلاخلاف أجده فی شیء منها

 

فرموده اند در هیچ یک از این هفت شرط بالا من خلافی میان فقها ندیده ام. گرچه شاید منظور ایشان خلاف مهم و معتبر از دید خودشان باشد چرا که پس از این در همین کتاب چند مورد خلاف را بیان می کنند.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

در قاضی عقل متعالی شرط است و عقل متعارف کافی نیست

 

به نگر ما اینکه گفته شود در قاضی عقل متعارف بسنده نیست و عقل فرازمند شرط است سخن درستی است. در حقیقت با توجه به شأن قاضی و اینکه قضاء یک جایگاه ولائی است و باید گمارده شدن قاضی احراز شود برخی عقل فرازمند را بایسته دانسته اند

به هر روی قاضی آوازه و جایگاه بلندی در جامعه دینی و نخبگانی دارد. از اساس قضاء از عناوین ارزشمند، پسندیده، ارجمند و مهتر است و نمی شود کسی که دارای عقل متعارف و ساده است و از یک عقل فرازمند برخوردار نیست در این جایگاه بنشیند. والایی جایگاه قضاء هم همین إقتضاء را دارد. بناست جان، آبرو و حقوق افراد به دست او سپرده شود. نمی شود این امور را به کسی سپرد که از عقل کمینه برخوردار است بلکه باید به کسی سپرد که بالاتر از اندازه میانگین عقل را داراست. همچنین قاعدة سنخیت میان حکم و موضوع هم همین را إقتضاء می کند. به هر روی باید تناسب میان جایگاه قضاء و شرایط قاضی در شرع نگریسته شود. از همه اینها که بگذریم اصل عملی هم همین را خواستار است.

به هر روی قضاء یک جایگاه الهی است و باید احراز کنیم که قاضی در این جایگاه گمارده شده است و اگر شک کنیم که آیا کسی که دارای عقل متعارف است منصوب شده است برای امر قضاء یا نه أصل عدم نصب است. از این روی به نگر ما در قاضی رشد و عقل فرازمند و متعالی شرط است. گرچه شاید بتوان فرازمندی و رشد و تعالی را در همه مواصفات قاضی شرط کرد یعنی گفت که ایمان متعارف هم برای قاضی بسنده نیست بلکه ایمان فرازمند بایسته است که از اینها در جای خود باید گفتگو کرد.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

آیا کمال عقل شرط قضاءاست یا نبودش مانع قضاء است

 

نکته دیگر این است که آیا فرازمندی عقل شرط قضاء است یا نبودش مانع قضاء است. چه جدایی میان این دو هست؟ جدایی آنها در این است که اگر بگوییم فرازمندی عقل، شرط قضاء است باید این شرط احراز شود تا شخص شایستگی امر قضاء را پیدا کند و تا زمانی که احراز نکرده باشید طبعا باید اصل عملی جاری کنید یعنی بنا را بر این بگذارید که آن شخص شایستگی امر قضاء را ندارد .

اگر نتوانیم ابن شرط را احراز کنیم، أصل عدم ولایت او بر دیگران است و باید احتیاط کنیم. چرا که احراز امور نسبی، بسیار دشوار است. شاید کسی که عقل متعارف دارد بسیار در گفت و شنود و امور اجتماعی چیره دست باشد و بسیار خوب گفت و گو کند ولی کسی که دارای عقل فرازمند و کامل است به این عرفیات آشنا نباشد. بسیاری از بزرگان ما اینگونه بودند. بازشناختن اینکه چه کسی عقلی فرازمند دارد بسیار دشوار است. اما گزینه مانعیت مورد کشمکش است. کشاکش در این است که آیا ما باید عدم فرازمندی عقل قاضی را احراز کنیم و تا احراز نکرده ایم بنا را بگذاریم بر اینکه شخص عقلش فرازمند است و شایستگی قضاء را دارد یا باید إحتیاط کنیم و کسی را که به فرازمندی عقلش باور قطعی نداریم برای قضا نگماریم میان باورمندان به مانعیت عدم عقل فرازمند در این دو نگر کشمکش هست. در اصول پیرامون تردد میان شرط و مانع در جای خود گفتگو شده است. برخی می گویند قضاء واجب کفایی است و مکلف اگر شک کند که آیا شایستگی عهده دار شدن قضاء را دارد یا خیر شک در تکلیف دارد و برائت و یا اصالت عدم نصب جاری می کند. ‌ برخی هم می گویند که نافرازمندی عقل مانع برای نصب در منصب قضاء است و برآیندش آن است اگر فرازمندی عقل احراز نشود از اساس او قاضی نیست.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

مفهوم کمال چیست؟

 

مفهوم فرازمندی و کمال چیست؟ به چه چیزی کمال گفته می شود؟ سنجه و ملاک کمال عقل چیست؟ عقل تا کجا باید بهبود یابد تا گفته شود که این عقل فرازمند است ؟ عقل را به سادگی می توان تعریف کرد اما فرازمندی و کمال عقل مفهومش چیست؟ شاید کسی بگوید که کمال عقل شرط پیدایش است و اگر کسی فرازمندی و بالندگی و والایی عقلی نداشت از اساس نمی تواند قاضی شود. در برابر شاید کسی بگوید که خیر فرازمندی عقل شرط پیدایش نیست بلکه شرط پربودی و سرآمدی عقل است. یعنی کسی که دارای عقل متعارف است هم می تواند قاضی شود ولی برتری با کسی است که دارای عقل فرازمند است. یعنی برتری با کسی است که عقل والا دارد. ما برابر با استدلال هایی که کردیم فرازمندی عقل را شرط پیدایش و شرط قطعی قضا قائل شدیم .

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

آیا شخصی که مبتلا به جنون ادواری است می تواند قاضی شود ؟

 

نکته دیگر اینکه کسی که دچار دیوانگی گاه و بیگاه است آیا رواست که قاضی شود؟

کسی که دچار دیوانگی گاه و بیگاه است اگر دوره جنونش شناخته شده است برای نمونه هنگامی که هوا گرم می شود دچار می شود، آیا هنگامی که دچار جنون نیست می تواند عهده‌دار أمر قضاء شود یا نمی تواند؟ در نگاه نخست ما دلیلی نداریم که قاضی جز در هنگام قضا باید از فرازمندی عقل برخوردار باشد . کسی که اینک فرازمندی عقل را دارد و نه ماه دیگر شاید گرفتار دیوانگی شود آیا بگوییم با اینکه اینک همه شرائط قضاء را دارد ولی برای او عهده دار شدن قضا روا نبست؟ چون نه ماه دیگر قرار است که این شرائط را از کف بدهد؟ آیا کسی زنده بودن را در قاضی شرط می کند؟ آیا می توانیم یک قاضی را از قضاوت بازداریم چون اطباء گفته اند که شش ماه دیگر بر اثر بیماری خواهد مرد؟ بنا بر اصول دلیلی برای عدم جواز نداریم . مگر اینکه کسی بگوید بزرگی شأن قاضی و ارجمندی جایگاه قضاء اجازه نمی دهد کسی که دیوانگی گاه و بیگاه دارد این جایگاه را عهده دار شود . البته شاید حکم کسی که دوره جنونش شناخته شده است با کسی که دوره جنونش شناخته شده نیست و شدنی است که هر لحظه گرفتار جنون شود دگرسان باشد. کسی که هر دم شاید گرفتار جنون شود گماردن او در جایگاه قضاء با حساسیت این جایگاه سازگاری ندارد. شاید همان ادله ای که دلالت می کنند بر اینکه اصل فرازمندی عقل بایسته است دلالت کنند که فرازمندی عقل و پابرجایی آن هر دو بایسته و ضروری هستند.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

آیا در قاضی تحکیم هم کمال عقل لازم است ؟

 

نکته دیگر پیرامون قاضی تحکیم است. آیا در قاضی تحکیم هم فرازمندی عقل بایسته است ؟ آیا در قاضی تحکیم هم دیوانگی گاه و بیگاه بازدار و مانع قضاست؟ برخی از بزرگان گفته اند که قاضی تحکیم همه شرایط قاضی منصوب را باید دارا باشد و آنها از اساس قاضی تحکیم را به نوعی منصوب می دانند . پیش از این گفتیم که مرحوم آیت الله خویی می فرمایند امام صادق علیه السلام که فرموده اند

 

و جعلته علیکم قاضیا

 

منظور حضرت در این روایت قاضی تحکیم است. چون پیش از این جمله حضرت فرموده اند شما یکی از شیعیان را بیابید و برای داوری به او روی بیاورید من هم او را قاضی به شمار می آورم . ولی به نگر می رسد که قاضی تحکیم اینگونه نیست. قاضی تحکیم داور مرضی الطرفین است و بایسته نیست که شرایط بالا را دارا باشد. او یک شخص دادگر است که مجتهد نیست ولی کارشناس است و به او روی می کنند. اگر این را بپذیریم دیگر فرازمندی عقل در او بایسته و شرط نیست البته در قاضی تحکیم هم شروط کمینه لازم هستند برای نمونه اساس عقل بایسته است اما اینکه بگوییم کمال عقل هم شرط است شاید آن لازم نباشد. درباره جنون ادواری هم مطلب روشن است

در قاضی تحکیم از بنیان نصب بایسته نیست تا ما بگوییم که قاضی تحکیم باید همه شرایط قاضی منصوب را دارا باشد.

 

و صلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین

 

logo