1402/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
شروط قاضی (قضاوت زنان)/نظام قضایی اسلام /كتاب القضاء
موضوع: كتاب القضاء/نظام قضایی اسلام /شروط قاضی (قضاوت زنان)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
ادله قائلین به جواز قضاوت بانوان
دلیل اول : اطلاق ادله نصب
پبرامون فرنودهای باورمندان شرط ذکورت قاضی منصوب گفتگو می کردیم. همانگونه که گفتیم نخستین فرنود ایشان اطلاق ادله نصب است. ادله نصب قاضی اطلاق دارند یعنی شرط ذکورت در آنها نیامده است. اگر در پاره ای از روایات هم واژه رجل آمده است قصد بیان جنسیت در میان نیست چرا که رجل در زبان عربی به معنای مطلق انسان هم به کار می رود. حتی اگر مراد این روایات از رجل جنس مرد باشد باز هم چه بسا قضاء برای زنان بازداشته و ممنوع نبوده است بلکه در عرف آن زمان أمر قضا بر عهده رجال بوده است .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
دلیل دوم : اطلاق ادله مشروعیت أصل قضا
گذشته از ادله نصب قاضی، ادله آیین مندی و مشروعیت أصل قضاء نیز پیرامون شرط ذکورت قاضی اطلاق دارند. ما می دانیم که أمر قضاء از امور و شؤونی است که شارع خرسند از واگذاشتن آن نیست و باید انجام شود. ولی در ادله مشروعیت قضاء چه در آیات و چه در روایات سخنی از شرط ذکورت قاضی نیامده است. گرچه ما به بیشتر ادله اشتراط ذکورت قاضی خرده گرفتیم و بزرگانی مانند مقدس اردبیلی هم از اساس به شرط ذکورت قاضی باور ندارند و شیخ انصاری هم می فرمایند اگر ادعای عدم خلاف درباره شرط ذکورت قاضی نبود ما دلیلی برای آن نمی دیدیم از این روی به نگر می رسد که ادله برای استوانش این شرط بسنده نیستند ولی با توجه به تبیین های عقلی و روانشناختی و با توجه به ارجمندی این پرسمان و اینکه ادعای اجماع یا عدم خلاف در آن شده است و همچنین شهرت سترگ برای این شرط برپا است و بیشتر بزرگان شیعة و عامة مرد بودن را در قاضی شرط دانسته اند. با توجه به این ادله به نگر می رسد که باید احتیاط کرد و نمی توان به سادگی حکم به شرط نبودن ذکورت داد ولی این بدین معنی نیست که بانوان به هیچ روی حق ندارند که در فرآیند دادرسی گام بگذارند. ولی احتیاط در آن است که بانوان امر قضاء و إنشاء حکم را به صورت مباشر بر عهده نگیرند اما در روند دادرسی و امور و شؤون پرشمار آن که برای به فرجام رساندن پرونده و فرستادن آن به دادگاه انجام می شوند می توانند همکاری کنند. از این روی در شرائط عادی بهتر است در گام واپسین قضا یعنی صدور حکم احتیاط شود و داوری را بانوان بر عهده نگیرند. گرچه در گام انجامین قضاء هم که گام انشاء و اجرای حکم است اگر مرد شایسته ای دارای شرائط قضا نبود در آنجا هم شاید گفته شود که این ناچاری رواداشت به دست گرفتن جایگاه داوری از سوی بانوان باشد. اگر ولی أمر یک بانوی فاضله مجتهده ای را به عنوان قاضی برگمارد یا به او رواداشت قضا بدهد یا دو سوی دعوی بانویی را به عنوان قاضی تحکیم برگزینند در این نمونه ها نیز بانوان می توانند استثناءاً عهده دار جایگاه قضاء شوند. برآیند اینکه فرنودهای باورمندان شرط ذکورت چنین توانی ندارند که همه موارد قضاء زن را بازداشته و منع کنند .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
دلیل سوم : أصالة الإباحة
فرنود سوم باورمندان رواداشت داوری بانوان أصالة الإباحة است. یعنی هنگامی که ما شک می کنیم که آیا بانوان می توانند عهده دار أمر قضا شوند یا نه «اصاله الإباحة» جاری می کنیم. باورمندان این شرط می گویند برای بانوان شایسته نیست که برای امر قضا از منزل بیرون شوند پاسخ می دهیم که ایشان می توانند در منزل امر قضا را انجام دهند. می گویند روا نیست که زن با مردان همنشین بوده و برخورد داشته باشند پاسخ می دهیم که ایشان می توانند تنها برای زنان داوری کنند. می گویند در مسائل ارجمند و دشواری که جنبه عاطفی دارد زنان توان داوری ندارند ما پاسخ می دهیم که دادگاه ها گوناگون هستند برخی دادگاه های مالی هستند و در آنها از اساس میان مرد و زن از نگر عاطفی هیچ جدایی در کار نیست. این دادگاه ها دادگاه جنایی نیست که زن تاب داوری در آنها را نداشته باشد.
این روایت که ناباوران داوری زن به آن دست می یازند که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند
المرأة ریحانة لیست بقهرمانة
بسیار استعاره زیبایی است. زن قهرمان نیست که کارهای خشن و درشت انجام دهد ولی بنا نیست زن ها قاضی دادگاه های خشن بشوند. دادگاه های سیاسی و دادگاه های إجتماعی هم هستند. بنا نیست مردان به قاضی زن روی کنند می شود مانند پزشک های زنان که تنها بانوان به آنها روی می آورند به قضاة زن نیز تنها بانوان روی کنند. حال ما شک داریم که آیا قضاوت بانوان رواست یا خیر پس أصالة الإباحة جاری می کنیم. حتی در پاره ای از امور بانوان پیگیرتر و ریزبین تر هستند. برای نمونه در همین گفتگوهای طلبگی طلاب خواهر بسیار پرتلاش تر از آقایان هستند. در سامان دادن و پیگیری دروس و پژوهش ها بسیار کوشاتر هستند و چه بسا در امر قضاء هم بانوان در پاره ای از امور به ویژه امور بانوان شایستگی بالاتری از آقایان داشته باشند.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
اشکال به مخالفین قضاوت بانوان
یک پرسش که ناباوران به داوری بانوان باید پیش چشم داشته باشند آن است که قضاء آیا حق است یا تکلیف است؟ آیا قضاء حق است برای قاضی یا کارنوشت بایسته ای است بر دوش او . ظاهراً قضاء کاردوش و تکلیف است یعنی از اموری است که شارع رضامند به واگذاشتن آنها نیست. چون از امور ناچار و ناگزیر مردم است و بر هر کس که توان چاره تنگناهای جامعه را دارد واجب کفائی است که به سمت آن گام بردارد . حال یک خانم فاضلة مجتهدة که همه شرائط قضا را دارد آیا می توان گفت که رواداشت انجام این تکلیف را ندارد؟ بله أمر ولایت کبری که سویه ها و جنبه های گوناگون دارد برای امام معصوم هم وظیفه است و هم حق است. ولی پرسمان قضا تنها کاردوش و تکلیف است .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
بررسی یک روایت که ظاهراً قضاوت بانوان را منع می کند
روایاتی که در دست هستند و چنین به نگر می رسد که داوری را به مردان واگذاشته اند نیز تنها تکلیف را از بانوان برداشته اند نه اینکه ایشان را از داوری بازداشته باشند. چون در روایت از امام باقر علیه السلام هست که حضرت می فرمایند:
قال ابوجعفر الباقر علیه السلام: لیس علی النساء أذان و لا إقامة و لا جمعة و لا جماعة و لا تولی المرأة القضاء
حضرت در این روایت می فرمایند اذان و اقامه و نماز جمعه بر زنان بایسته و واجب نیست ولی آیا این بدین معنی است که زنان حق رفتن به نماز جمعه را ندارند؟ زن می تواند به نماز جمعه برود ولی خداوند از روی رواداری این بار را از دوش آنها برداشته شده است. در قضاء هم همینگونه است. یعنی قضاء یک کارنوشت و تکلیف شرعی است ولی بانوان می توانند کار قضاء را برعهده نگیرند. در واقع ترخیص است نه تحریم. مانند جهاد که بر زنان بایسته نیست ولی آیا می توان استوانش کرد که جهاد بر بانوان حرام است؟ از این روی به نگر ما قضاء تکلیف است و نه حق
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
جمع بندی از بحث شرط ذکورت قاضی
رویهم رفته چون فرنودهای باورمندان و ناباوران شرط ذکورت قاضی هیچ کدام چندان نیرومند نیستند باید در واپسین گام قضاوت، یعنی گام صدور حکم نسبت به گماردن بانوان احتیاط کرد ولی در همان گام هم حال ناچاری می تواند استثناء باشد و بانوان دارای شایستگی در صورت نبود مردان شایسته آن جایگاه را هم عهده دار شوند .
و صلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین