« فهرست دروس
درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

1401/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

/تفاوت قاضی أصیل و قاضی منصوب /فقه القضا

 

موضوع: فقه القضا/تفاوت قاضی أصیل و قاضی منصوب /

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

تفاوت قاضی أصیل و قاضی منصوب

 

در تعریف قاضی أصیل گفته شد قاضی اصیل کسی است که شایستگی ها و ویژگی های بایسته برای انجام فرآیند داوری و رفع کشمکش میان دو سوی دعوی را دارد بی آنکه نیاز به گماردن از سوی یک قاضی اصیل دیگر داشته باشد. و گفته شد که مصداق قاضی اصیل در وهله نخست معصومین علیهم السلام و با کمی رواداری در وهله دوم ولی فقیه است. در تعریف قاضی منصوب هم گفته شد که قاضی منصوب کسی است که با گماردن و نصب عام یا خاص از سوی معصوم یا ولی فقیه برای داوری گمارده شده باشد

 

قاضی اصیل امام معصوم است و ما نمی توانیم درباره صفات ایشان تعیین تکلیف کنیم

 

طبعا در آغاز باید از قاضی أصیل گفتگو کنیم پیرامون قاضی اصیل چندان سخنی نخواهیم داشت. چرا که قاضی اصیل از سوی پروردگار متعال گمارده شده است و ما نمی توانیم پیرامون معصومین علیهم السلام بگوییم چه ویژگی هایی برای ایشان بایسته است یا بایسته نیست. جایگاه معصومین علیهم السلام والاتر از این گفتگوهاست. آنها چه انبیاء که از سوی پروردگار برای قضاء گمارده شده اند و چه ائمة اطهار علیهم السلام که از سوی پیامبر اسلام صلی الله علیه برای قضا منصوب هستند، گمارده از سوی پروردگار متعال هستند و بر مردم بایسته است که از ایشان فرمانبری هستند. بنابراین سخن از شایستگی ها و ویژگی های معصومین جا ندارد. در این بخش ما در پیکر یک فَصّ پاره ای از فروع را در میان می نهیم. سپس گذر کرده و به سراغ قاضی منصوب می رویم

در آغاز چند نکته را پبرامون قاضی أصیل در میان می نهیم. نخست اینکه خاستگاه قضاء وحی است. این نکته بسیار پر ارج و گرانمایه است.

 

منشأ حقوق و قانون چیست ؟

 

درباره خاستگاه حقوق و قانون حقوق دان ها نگره های گوناگونی دارند. برخی می گویند خاستگاه قانون خواست فرمانروا و فرمان دولت است یعنی رأی و نگره رسته چیره و طبقة حاکم. برخی دیگر باور دارند که خاستگاه قانون خواست توده مردم است.

در نظام دموکراسی لیبرال مبنا خواست مردم است. خاستگاه قانون و آیین مندی و مشروعیت آن خواست مردم است. گاه گفته می شود سرچشمه قانون عرف است. اما در نظام اسلامی و در پودمان فکری دینی خاستگاه همه قوانین و از جمله قوانین قضائی وحی الهی است. چرا که بنابر وحی است که حکم صادر شود. بر اساس نگره و برداشت برگزیده ما در تعریف حکم، حکم خواست تشریعیة الهیة است. در نتیجه باید قوانین قضایی را از متن وحی تشریعی دریابیم.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

وحی در لغت و در اصطلاح

 

چون از دیدگاه واژه شناسی الهامات عقلیه هم وحی هستند حدیث و شهود و اشراق اهل معرفت هم به یک معنی وحی به شمار می روند. ولی در اینجا یعنی جستار قضا مراد وحی زبانزد و شناخته شده یعنی وحی تشریعی است. گرچه اینجا جای درنگ دارد که آیا یک عارف می تواند بر اساس واردات قلبی خود حکم قضایی کند؟ یا کمینه در شناخت نهاده و مصداق و یافتن جرائم از این روش سود ببرد؟ آیا نمی توانیم شیوه های غیر متعارف را در کارهای قضایی بکار ببریم؟ این گفتگو در میان است که اگر ما از این شیوه های ناشناخته سود ببریم چه پیش خواهد آمد؟ کسی برای نمونه از علوم غریبه برای یافتن بزهکاری‌ها بهره ببرد که اینها نیاز به بحث جداسری دارد.

 

logo