1401/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم
رابطه ولی امر و قضاه/قاضی القضاه /فقه القضا
موضوع: فقه القضا/قاضی القضاه /رابطه ولی امر و قضاه
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
کشف رابطة ولی أمر و قاضی القضاة با احصاء وظائف هر یک نسبت به دیگری
یکی از روش هایی که با آن می توان به پیوندهای میان ولی امر و سران قوا و پیوندهای میان ولی فقیه و توده مردم پی برد آن است که ما شؤون و دسترسی ها و کارنوشت های ولی أمر را برآورد کنیم و بسته به آن کارنوشت ها و شؤون ببینیم چه پیوندی می تواند میان ولی أمر و سران قوا و همچنین توده مردم باشد؟ ما پیش از این پیرامون وظایف و دسترسی های ولی امر در قلمرو قضاء نمونه هایی را بررسی کردیم. با بازگشت به آن وظائف و إختیارات می توان نتیجه گرفت که در آن قلمرو ها پیوند میان ولی امر و قاضی القضاة چیست. به هر روی به این پرسمان تاکنون کمتر پرداخته شده است و اگر بخواهیم که به آن بپردازیم باید رنج آن را بر خویش هموار نموده و تدبر و تفکر کنیم تا گام به گام ادبیات این گفتمان پا بگیرد.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
انواع روابط بین ولی أمر و امت
پیوندهای میان امت و ولی امر گونه های پرشماری دارد. توده مردم افزون بر پیروی از ولی امر باید دلسوز، رایزن، نیکخواه و یاور او باشند. و سخنانی که نیکی کشور و ولی امر در آنهاست را به او برسانند. باید گفتگو شود که اگر کارنوشت های دوسویه ولی امر و مردم پاس داشته شود چه هوده ای دارد و اگر پاس داشته نشود چه بیمی برای مردم و کشور و آیین دارد. باید پیرامون مبانی اینها گفتگو شود که این پیوندها تشریعی و وابسته به نَهِش الهی هستند یا عقلی هستند. و یا بر پایه عرف عقلاء هستند. عرف عقلاء هماره یا خاستگاه فطری دارد و یا خاستگاه عقلی.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
اهمیت ظروف القول در فهم متن
یکی از منابع در پیوند با جستار ما خطبه امیرالمومنین علیه السلام در آستانه جنگ صفین است. این خطبه با همه کوتاهی بسیار فراگیر است. در خوانش یک متن باید به امور چندی پرداخت که یکی از آنها آوند های سخن یا ظروف القول است. باید دانست که یک آیه یا روایت در چه شرائطی از گوینده سر زده اند. برای نمونه در یک روایت باید دید روی سخن با چه کسی بوده است. آیا یک اعرابی بادیه نشین آمده و از معصوم پرسشی کرده است یا زرارة که خود مجتهد است پرسش کرده است. این در معنای جمله و ارجمندی فحوای آن جمله بسیار تاثیر دارد. همچنین باید دید که پرسش چه بوده است. روایت «الجار ثم الدار» را هم از پیامبر اسلام (ص) روایت کرده اند هم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها. شخصی از پیامبر اسلام پرسید که من می خواهم در مدینه خانه ای بخرم در کجا و در کدام کوی خانه بخرم؟ حضرت می فرمایند «الجار ثم الدار» برو برزن ها و باشندگان آنها را بررسی کن سپس خانه بخر. همین حدیث یک بار هم از زبان نیک پی حضرت فاطمه زهرا (س) سر زده است که آن حضرت تا پگاه به نیایش سرگرم بودند و تنها برای دیگران دعا فرمودند. بامداد که شد امام حسن مجتبی (ع) از ایشان پرسیدند چرا شما همه را دعا کردید ولی خودمان را دعا نکردید؟ حضرت فرمودند «الجار ثم الدار» این همان جمله پیامبر اسلام است ولی چون پرسش دگرسان است معنای این جمله هم دگرسان است. در واقع معنای پاسخ وابسته و فرع پرسش است. این سخنان را اگر کسی نداند گمان می کند که یک روایت در میان است که هم از رسول خدا (ص) سر زده است و هم از حضرت زهرا (س) و هیچ دگرسانی با هم ندارند. آوند های سخن یعنی همین. یا برای نمونه تقیه یعنی آوندهای سخن یعنی در چه شرایط و چه محیطی این کلام از معصوم سرزده است. ظروف القول بسیار در اینکه دریابیم که مراد از یک سخن چیست تاثیر دارند. آیا یک سخن از سر تقیه است؟ اگر هست کدام گونه از گونه های تقیه ای است؟
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
زمان و مکان جزو ظروف القول محسوب می شوند
مرحوم امام می فرمودند گاه و جای در استنباط احکام و إجرای آنها تأثیر دارند. یعنی باید ویژگی ها و نیازهای جایگاه إجرا را پیش چشم آوریم چرا که اینها در دادن فتوی کارساز هستند. گاه و جای حقیقت کلام معصوم (ع) را دگرگون نمی کنند ولی دریافت ما برای تطبیق آن حکم در فضای اجرا را دگرگون می سازند. از این روی ما هم باید آوندهای سخن هنگام نزول و صدور را بررسی کنیم و هم به تعبیری باید آوندهای إفتاء را برای جایگاه إجرا در نگاه آوریم. و بن مایه هایی که آوندهای إفتاء دارد را پیش چشم آوریم. چرا که فقه هماره حیث عملی دارد. ما در این گفتار نیاز به پارادایم، گفتمان، الگو واره و مکتب داریم. باید سخن را در آوند و ظرف مکتب دریافت. اینکه بخواهیم یک آیه یا روایت را جدا از آوندهای آن دریابیم دانسته نیست که این دریافت موشکافانه باشد .
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«،
تفسیر قرآن به قرآن به تنهایی روش کاملی نیست
حتی تفسیر قرآن به قرآن هم به تعبیری کاستی دارد. این یک روش و یک متدولوژی به حساب می آید که البته روش خوبی است و برگرفته از سخن حضرت امیرالمومنین علیه السلام است. یا برای نمونه قاعده سیاق که می گوید برای دریافت آیه باید سیاق آیه و سوره را پیش چشم آورد و اینکه گرانیگاه و نقطه ثقل و بازجست اساسی این سوره چیست. و سپس کل سوره را با روی کرد به آن گرانیگاه دریابیم. باید معارف قرآن را به گونه یک کل و یک دستگاه دید. گاه یک لغزش کوچک در بازشناختن گرانیگاه معارف مایه هزاران کج راهی و کژگفت معنوی می شود. آیه الله مصباح به مفسیرین خرده می گرفتند و می فرمودند هماره مفسرین قرآن را انسان پایه تفسیر می کنند
و استدلال می کنند که قرآن آمده است که بشر را بپرورد. پس ما باید مفاهیم و معارف قرآن را با نگاه به انسان تفسیر کنیم. ایشان به این نگاه خرده می گرفتند و می فرمودند باید قرآن را خدا پایه تفسیر کرد چرا که کلام خدا است و ما با سخن خداوند روبرو هستیم باید ببینیم این سخن از چه کسی سر زده است و بر این اساس ایشان ساختار کتاب «مجموعه معارف قرآن» را رسم می کنند که کتاب بسیار ارزشمندی است. آن مرحوم از پیشگامان تفسیر موضوعی در ایران بودند چون سه گونه تفسیر در میان است تفسیر ترتیبی که امروزه فراگیر است، تفسیر تقطیعی یا موضوعی که قطعات قرآن را کنار هم می نهیم و سپس تفسیر می کنیم و تفسیر تنزیلی که به ترتیب نزول، آیات را تفسیر می کنیم. از ویژگی های تفسیر موضوعی آن است که ما قرآن را یک سامانه و دستگاه می بینیم از این روی هنگامی که می خواهیم یک شناختی را از قرآن به دست بیاوریم باید آن موضوع را در همه قرآن ببینیم. سپس آنها را کنار هم بگذاریم تا دریافت درست به دست آمده و یک ساختار و یک مکتب درست شود و آیه الله مصباح بدین سو روی داشتند. از این رو اگر منظور از تفسیر قرآن به قرآن این باشد که در تفسیر آیات تنها از قرآن بهره ببریم این روش درست و سرآمدی نیست چرا که ما که تنها با یک منبع در شریعت روبرو نیستیم. قرآن هست ، حدیث هست ، عقل هست ، ما باید قرآن را با قرآن و حدیث و عقل دریابیم. حدیث را با قرآن و حدیث و عقل دریابیم. و از انبوه اینها یک دستگاه بسازیم. ما باید همه سویه های در پیوند با فرآیند پیامگذاری الهی را با هم ببینیم . نظریه ابتناء همین را بیان می کند. اصل سوم نظریه ابتناء که می گوید فرآیند پیامگذاری الهی شش عنصر و شش سویه دارد ، باید مختصات این شش سویه را ببینید و از آنها قاعدة بسازید. رویهم رفته یک دستگاه منطقی برپا کنید سپس بروید سراغ دین و معنی دین را دریابید. پیام اساسی این نظریه این است.
»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«
بررسی خطبه ۲۱۶ امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغة
پس باید پیش چشم آوریم که حضرت امیر در کجا این خطبه را خوانده اند. ایشان در جنگ این خطبه را خوانده اند. بزرگترین جنگ آن حضرت یعنی جنگ صفین که با نیرنگ معاویه در این جنگ آن حضرت به ظاهر شکست خوردند. جنگ خطیری که آن همه مسلمان در آن درنگ و تردید کردند و شمار بسیاری هم در آن کشته شدند. معاویه با بهره بردن از قرآن لشگر امیرالمومنین را فریفت و شکست داد. این خطبه در چنین آوندی بیان شده است
در این خطبه حضرت می فرمایند که حقوق میان ولی امر و توده مردم دوسویه است . و اینها از ارجمندترین حقوق میان ولی امر و توده مردم هستند و ارج فراوانی دارند. می فرمایند: خاستگاه تشریع این حقوق پروردگار است. قرارداد و سازشی در کار نیست بلکه حکم خداوند است
حضرت می فرمایند که اگر ولی امر و توده مردم حقوق یکدیگر را پاس بدارند چه دستاوردهایی به دست می آید وچه پیامدهای نیکویی دارد .
و اگر ولی امر و مردم از هم روی بگردانند ولی امر ستم کند یا مردم از ولی أمر فرمانبری نکنند چه پیامدهای هولناکی برای دین دارد. متن خطبه این است
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ
من بر گردن شما و شما بر گردن من حقی دارید
فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ
پیرامون حق سخن فراوان می توان گفت. از این روی از آسیب های ارزشهای سترگ یعنی ارزشهای بزرگ و بنیادین مانند حق و عدل همین است که خیلی خوب می توان پیرامون آنها سخن گفت ولی به خوبی نمی توان آنها را اتحام داد. از این روی مردم پیرامون آنها لغزش می کنند و گمان می کنند کسانی که پیرامون این ارزشها به خوبی سخن می گویند به خوبی هم آنها را انجام می دهند .
لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ
اینگونه نیست که بگوییم هر کسی باید کارنوشت خود را انجام دهد و اگر ولی امر یا مردم کارنوشت خود را انجام ندادند دیگری باید همچنان انجام دهد. برای نمونه اگر ولی امر ستمگر بود مردم همچنان باید از او پیروی کنند. خیر هر دو باید همزمان کارنوشت خود انجام دهند. حتی گاه اگر مردم وظیفه خود در برابر ولی امر را انجام ندهند ولی امر از اساس توان انجام وظیفه خود در برابر به مردم را نخواهد داشت. هر کس کارنوشت خویش را انجام داد از حقوق پیش بینی شده برخوردار خواهد شد. اگر ولی امر بخواهد داد بگسترد و بنا باشد کارگزاران حکومتی و مردم پیوسته از او سرپیچی کنند و هر جا که مجالی یافتند تباهی کنند ولی امر نخواهد توانست داد را برپا سازد. عدالت یک انجام دهنده دارد و یک پذیرنده. اگر توده مردم بنا نداشته باشند که عدالت را بپذیرند و هیچ کس بنا نداشته باشد که در مرز خود عدالت را اجرا کند عدالت اجرا نخواهد شد. اینها در پیوند با هم هستند. معنی این جمله این است که حق و تکلیف دوسویه هستند و اگر هر دو سو حق و تکلیف خود و دیگری را پاس ندارند در عمل اجرای عدالت شدنی نخواهد بود.