« فهرست دروس
درس فقه استاد علی‌اکبر رشاد

1401/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

/شرایط قاضی القضاه /فقه القضا

 

موضوع: فقه القضا/شرایط قاضی القضاه /

 

»« مواصفات و شرائط جسمی قاضی القضاة

تا اینجا دو دسته از مواصفات قاضی القضاة [1] یعنی صفات ذاتیة و صفات أنفسیة را بررسی کردیم. در دنباله انشاءالله صفات جسمیة را کاوش خواهیم نمود. قاضی باید از اعضاء و حواس باطنی [2] و ظاهری [3] و ذهنی و نیروی یادآوری بی کاستی و نیرومندی برخوردار باشد. تندرستی در انجام و تطبیق شؤون قضاء اثر بسیاری دارد. قاضی و قاضی القضاة وظائف و شؤون و دسترسی‌هایی دارند که باید آنها را به کار ببندند. و لازمه کاربست آنها درستی اعضا و حواس و ذهن و حافظه است. دریغ که با ارجی که این جستار دارد ولی بیشتر فقها به آن نپرداخته اند. فقها هماره هشت وصف شناخته شده را برای قاضی در میان می نهند ولی پیرامون سلامت جسم و حواس و ذهن کمتر سخن می گویند. با اینکه پیشینیان به این جستار نپرداخته اند ولی علمای پسین بیانات کوتاهی در آن داشته اند.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

سلامت لازم برای مدیریت شؤون منصب

 

مواصفات جسمی را به سه دسته می توان بخش کرد. بخش نخست تندرستی اعضائی است که نیروی إداره أمور را تأمین می کنند. قاضی القضاة مانند قاضی نیست که تنها در میانه کشمکش ها داوری کند. قاضی القضاة مدیر است و باید دستگاه بزرگ قضاء را اداره کند. باید نهادهای قضایی را برپا کند و مدیران گوناگون را برگمارد. او باید ده ها هزار قاضی را با واسطه یا بی واسطه گزینش و بر رفتار ایشان دیدوری کند.

او از دیدگاه اجتماعی، عرفی ، عقلی و شرعی باید پاسخگوی رفتار این قضات باشد. او به عنوان رئیس یکی از قوا باید تصمیمات کلان ملی و گاه فرامرزی بگیرد. گذشته از بالیدگی و عقل بالا باید نیروی یادآوری خوبی داشته باشد. ما در یک فرنودآوری فطری به إقتضاء وجدان، بایستگی و ضرورت اینها را می یابیم. فطرت ما می گوید کسی که دارای این شؤون و دسترسی ها است باید از چنین بهبودی و تندرستی برخوردار باشد. عقل هم تایید می کند که بدون تندرستی او توان انجام این وظایف را نخواهد داشت. در پاره ای از موارد ادله نقلی هم این سخن را تأیید می کنند. گفتیم که شرائط جسمی سه دسته هستند. دسته نخست وابسته به أعضاء هستند. برای نمونه باید بتواند از پگاه تا شام در اتاق کار باشد. از این روی به تنی پر توان نیاز دارد. کسی که با دو ساعت کار خسته می شود شایستگی درخور برای عهده داری این جایگاه را ندارد. به ویژه امروزه که ده ها هزار پرونده در دستگاه قضا فروهشته است.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

سلامت لازم برای ضبط

 

گونه دوم از تندرستی قاضی و قاضی القضاة وابسته به ضبط است. قاضی باید یادآوری خوبی داشته باشد. باید از سلامت یاد و ذهن برخوردار باشد و دچار فراموشی نباشد. بدون یادآوری خوب نه قاضی و نه قاضی القضاة توان انجام شؤون وابسته به جایگاه خویش را ندارند. به ویژه قاضی برای اجتهاد کردن باید ادله را به یاد داشته باشد. چرا که اگر حافظه از میان برود اجتهاد از میان می رود چون قاضی برای اجتهاد باید ادله و فروع آنها و ادله معارض را در یاد داشته باشد و در آنها چیره باشد. ‌ اگر یادگاه و ذهن او سست شود حتی اگر این سستی اندک باشد إجتهاد به دشواری بر خواهد خورد.

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

سلامت لازم برای تنفیذ شؤون

 

دسته سوم تندرستی و نیرو و توانی است که قاضی و قاضی القضاة در جایگاه انجام و إجرای شؤون باید دارا باشند. برای نمونه بینایی قاضی باید درست و پرتوان باشد تا او بتواند در جایگاه داوری شاکی را از متشاکی و شاهد بازشناسد و کسی به جای دیگری نزد او حاضر نشود. از این روی شرط بصر را بیشتر فقها آورده اند. قاضی نباید عَمیٰ و صَمَم و خَرَس داشته باشد. یعنی چشم و گوش و زبانش نباید کاستی داشته باشند. چرا که در أمر قضا به این حواس نیاز پیدا می کند.

همچنین در مواردی حواس درونی هم به یاری ولی أمر ، قاضی القضاة، مجتهد و قاضی می آیند. گرچه آنچه که هماره از آن گفتگو شده است حواس بیرونی است ولی گاه حواس درونی هم به کار قاضی می آیند .

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

شرائط وجود یا شرایط کمال ؟

 

سخن پیرامون تندرستی قاضی و قاضی القضاة پردامنه است و ما ناچاریم گذر کنیم و نمی توانیم به شایستگی به آنها بپردازیم. باید این شرایط در آغاز تعریف شوند سپس دانسته شود که آیا اینها شرط وجودی [4] هستند یا شرط کمالی؟ [5] با این بیان آشکار شد که این ها شرط وجود هستند. از دید عقلی اگر این شرائط نباشند شؤون و وظائف قاضی و قاضی القضاة از اساس انجام نمی یابند. اگر قاضی نابینا باشد نمی تواند میان شاکی و متشاکی و شاهد جدایی و دوگانگی ببیند. گرچه شاید در میان این شرایط پاره ای هم شرط کمال باشند برای نمونه شرائطی که نسبی هستند یا مشکِّک [6] بوده و دارای مراتب هستند حد أدنی و کمینه و بایسته آن صفات می تواند شرط وجود باشد و بیش از حد بایسته یعنی مراتب بالا شرط کمال باشند. اگر قاضی یا قاضی القضاة کمینه و حداقل این شرائط را که شرط وجود است نداشته باشند شایستگی قضاوت و یا ریاست قوة قضائیة را نخواهند داشت یعنی شؤون آن جایگاه به انجام نمی رسند و پدید نمی آیند.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

اهمیت رویه در فرآیند قضاء

 

برای استوانش این اوصاف برای قاضی و قاضی القضاة گذشته از کتاب و سنت و ادله عقلیه و إجماع، از رویه های عقلائیة هم بهره بسیاری می توان برد. رویه در اینجا مانند قانون است. قضاة گاه قانون ندارند بلکه رویه [7] دارند . گاه قانونی نوشته و نگاشته نیست ولی رویه همه قضاة این بوده است و همیشه در چنین پرونده هایی اینگونه قضاوت می کرده اند. این به مانند شبه قانون و قانون نانوشته است. مانند رویة عقلائیة، رویه متشرعة و رویة قضاة که عرف قضاة است. برای نمونه در دیوان عدالت اداری اینگونه نیست که یک قاضی بنشیند و برابر با ادله داوری کند. رأی قضاة را می گیرند و هنگامی که قضاة به یک أمری رأی می دهند آن رأی را مبنای داوری قرار می دهند.

 

نظر مرحوم امام درباره شرائط قاضی

 

این گفتگو را با بیان دو نمونه از کلمات بزرگان به پایان می بریم. حضرت امام پیرامون ضبط و کتابت و اعتبار بصر در تحریر الوسیله می فرمایند :

 

یشترط فی القاضی البلوغ و العقل و الإیمان و العدالة و الإجتهاد المطلق و الذکورة و طهارت المولد و الأعلمیة ممن فی البلد او ما یقربه علی الأحوط [8]

 

این هشت شرط را همه آورده اند. ولی مانند مرحوم امام از ضبط و اعتبار بصر و کتابت هم گفتگو کرده اند.

ایشان می فرمایند تندرستی قاضی نباید به گونه ای باشد که گاه فراموشی بر او چیره شود بلکه باید دارای توان یادآوری و ضبط باشد و مطالب از یادش نروند. چنین کسی هم شرط إجتهادش نارسا است و هم نظراتش سست شده و پی در پی دگرگون می شوند.

اما توان نوشتن و کتابت که برخی آن را برای قاضی شرط کرده و بایسته دانسته اند را امام به پرسش و چالش کشیده است. کتابت ابزار است. گاه یک نفر خود می نویسد، و دیگری نوشتگر و منشی دارد. برخی فرنود آورده اند که پیامبر اسلام (ص) برترین داور بوده اند ولی به تصریح قرآن نوشتن نمی دانسته اند آیا شرائط قضاوت را نداشته اند ؟

از این رو در بایستگی شرط کتابت و بینایی درنگ و گمان هست گرچه احوط آن است که بینایی را شرط و بایسته بدانیم.

 

»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«»«

 

شرایط قاضی در لسان آیه الله سید کاظم حائری

 

آیه الله سید کاظم حائری که نگاه تازه ای به این جستار دارند هم سخنانی مانند امام دارند. ایشان افزون بر آن هشت شرط شناخته شده شروط دیگری هم آورده اند و شروط را به هفده شرط رسانده اند .

ایشان توان نوشتن، بینایی، ضبط و عدم صَمَم [9] و خَرَس [10] را هم از شروط شمرده اند .

همانگونه که گفتیم به این شرایط کمتر پرداخته شده است و به ویژه پیرامون رئیس قوة قضائیة بایسته است که این شرائط هم ارزیابی شوند.

 


[1] مـنصب قـاضی الـقضاة را تـاریخ نویسان در حکم موبد موبدان یعنی رئیس موبدان دانسته اند قاضی القضاة در تشکیلات قضایی حکومت های اسلامی یکی از مهمترین و بالاترین مقام قضایی بوده است، قاضی القضاة از جانب خلیفۀ وقت یا رئیس حکومت منصوب می شد و در همه ی امورقضایی دولت از جـمله عـزل و نـصب قـاضی ها را عهده دار بـود و نـایـبانی بـا اخـتـیارات کامل در ولایات می گماشت. قاضی القضاة سرپرستی مدارس و اوقاف و موقوفه ها و مسجدها و نماز را نیز داشته است. درباره ی نخستین قاضی القضاة اختلاف نظر هست اما بیشتر مآخذ، ابـویوسف (د 182 هجری قمری) را نـخسـتین قـاضی القضاة دانسته اند که از جانب هارون الرشید به این مقام منصوب گردیده است، در تشکیلات برخی حکومت ها ابتدا منصب قضاء القضاة و اقضی القضاة و سپس منصب قاضی القضاتی معمول گردید.مشابه این منصب را در قرطبۀ «اندلس» «قاضی الجماعه» می خواندند که هم دارای شخصیت علمی و سیاسی و هم شرایط امورقضایی را داشت. در مصر در دوره‌ی فاطمی علاوه بر قاضی القضاة «داعی القضاة» نیز می گفتند که همان اهمیت را دارا بود.
[2] حس باطن یکی از اصطلاحات به‌کار رفته در علم منطق بوده و به معنای قوای درونی درک‌کننده صور ناشی از حواس ظاهری یا معانی جزئی است.حواس باطنی که عبارت‌اند از: حس مشترک، خیال، متصرّفه (متخیّله)، واهمه و حافظه. این حواس، اساس و پایه تمام معارف و معلومات بشری‌اند تا جایی که گفته‌اند: «مَنْ فَقَدَ حِسّاً فَقَدْ فَقَدَ عِلماً؛ کسی که حسی را از دست بدهد، علمی را از دست داده است». حواس باطنی، صور ناشی از حواس ظاهری یا معانی جزئی را می‌گیرند، جمع می‌کنند، نگه می‌دارند و به کار می‌برند. با یک دید کلی، قوه‌ای که صورت‌ها را درک می‌کند، حس مشترک است، و قوه‌ای که آنها را حفظ می‌کند، خیال و قوه‌ای که معانی را درک می‌کند وهم است و قوه‌ای که آنها را حفظ می‌کند ذاکره است و قوه متصرفه، قوه‌ای است که تمام این معانی و صور را نظم و ترتیب می‌دهد.
[3] حواس ظاهری که عبارت‌اند از: بینایی (باصره)، شنوایی (سامعه)، بویایی (شامه)، لمسایی (لامسه) و چشایی (ذائقه).
[4] شرط وجودی شرطی است که در صورت فقدان آن مشروط وجود نخواهد داشت مثل شرط عقل در قاضی که اگر وجود نداشته باشد آن شخص اصلا صلاحیت قضاء را نخواهد داشت و قاضی نخواهد بود.
[5] شرط کمال شرطی است که اگر وجود نداشته باشد مشروط وجود خواهد داشت ولی کامل نخواهد بود.
[6] لفظ مُشَکِّک در منطق لفظی است کلی که بر افراد خود به طور یکسان حمل نمی شود بلکه مختلف و متفاوت و با درجات گوناگون حمل می شود مثل لفظ سیاه که بعضی از مصادیق آن سیاه تر هستند از بعضی دیگر در مقابل مُشَکِّک لفظ متواطئ قرار دارد که به طور یکسان بر افراد خود حمل می شود مثل لفظ انسان.
[7] اصطلاح رویه قضایی اگر بدون قید و به‌ طور مطلق استعمال شود مقصود مجموع آرای قضایی است، ولی به معنی خاص خود در جایی به کار می رود که محاکم یا دسته ای از آنها در باب یکی از مسائل حقوقی روش یکسانی در پیش گیرند و آرای راجع به آن مسئله چندان تکرار شود که بتوان گفت هرگاه آن محاکم با دعوایی روبرو شوند، همان تصمیم را خواهند گرفت.با این ترتیب رویه قضایی صورت خاصی از عرف است، جز اینکه عادت عمومی مردم نیست و مبنای آن را یک رسم، تشکیل می‌دهد، که دادرسان محاکم از آن پیروی می کنند.
[9] صمم. [ ص َ م َ ] ( ع مص ) کر شدن ونشنیدن. ( منتهی الارب ).
[10] خرس. [ خ َ رَ ] ( ع مص ) گنگ شدن. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( منتهی الارب ).
logo